سلامت نیوز: وجود نزدیك به 150 بیمارستان (خصوصی و دولتی) و بیتوجهی به امر تمركززدایی از شهر تهران و تبدیل شدن پایتخت به قطب بهداشت، همچنین محروم ماندن بسیاری از شهرهای -ولو بزرگ- كشور از امكانات حداقلی، به خصوص در حوزه بهداشت و درمان سبب شده كه مردم -آنهایی كه توان مالی دارند- برای طی كردن روند درمان خود یا نزدیكانشان ناگزیر به سفرهای چندصد كیلومتری و چندمیلیونی به كلانشهر تهران شوند. تا جایی كه عده كثیری از همراهان به واسطه عدم استطاعت مالی شب و روز را در كنار خیابان و پیادهروها سر كنند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه تعادل می نویسد: برای تهیه گزارشی به چندتا از بیمارستانها سر زدم تا نحوه برخورد و امكانات و خدمات رفاهی را از زبان همراهان و بیماران بشنوم.
بیمارستانها؛ جایی كه زندگی عادی مدتی را به تعلیق درمیآید و سوژه زمان و زندگی را به تماشای درد خود و رنج دیگران چمباته میزند و مینشیند. جایی كه زندگی روی دیگرش را نشان میدهد و انسان زندگی را به «تحمل كردن» میگذراند و همراهِ ناله میشود.
از شمالیترین نقطه تهران؛ دارآباد؛ یعنی بیمارستان مسیح دانشوری در دامنه كوههای شمیران آغاز میكنم. درد از همین ابتدا با پلههای شیبدار و بیشمار شروع میشود. در پاگردی بیماری با همراهش، دردش را به تحمل نشسته است. گاهی فریادی خفیف از نهادش بلند میشود. بیمارستانی مختص بیمارانی با مشكلات تنفسی و ریوی با این وضعِ پلههای شیبدار و بیشمار، جور درنمیآید! اما در این كوهپایه آنكه به جایی نرسد، البته فریاد است.
از پلهها بالا میروم. برعكس وضع پلهها محیط بیمارستان آبوهوایی بس تمیز و فرحبخش (مناسب بیماران تنفسی) دارد. روی سكویی، جلو درِ اورژانس چند«همراه» در این ارتفاع، هوای آلوده تهران را به تحلیل نشستهاند. موضوع بحثم را با یكی از همراهان كه زنی میانسال است، پی میگیرم. خیلی زود میرود سر اصل مطلب و میگوید: «هیچ آشنایی در بیمارستان نداشتیم. اگر در بیمارستانها آشنا نداشته باشی، كسی تحویلت نمیگیرد.» این تمام نقد اوست.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
آقای رحمانی 45ِساله از بیمارانی است كه مشكل ریوی دارد. او از فضای تنفسی بیمارستان دانشوری راضی است اما نقدش را به سیستم بیمارستانی اینگونه میگوید: «مشكلات موجود در بیمارستانها عاملی شده تا درد بیمارمان را فراموش كنیم. وضعیت بیمار خودمان و شلوغی و چشم انتظاری طولانی مدت به اندازه كافی آدم را روانی میكند. مسوولان باید فضایی در بیمارستان ایجاد كنند كه مردم بتواند به راحتی كارشان را پیگیری كنند نه اینكه خود بر دردمان بیفزایند.»
آقای كریمی پدری است كه پای فرزندش دچار شكستگی و پس از آن دچار خون مردگی و تشكیل لخته خون در محل شكستگی شده و برای مداوای آن به چند بیمارستان دولتی مراجعه كرده اما این بیمارستانها به دلیل شلوغی و تراكم بیماران از پذیرش فرزند او خودداری كردهاند. او در بیمارستان شهدای تجریش می-گوید: «پس از سه روز جستوجو بالاخره فرزندم در اورژانس این بیمارستان پذیرش و پس از آن تخت بستری برای او پیدا شد.» میگوید: «هرچند هزینههای این بیمارستان، تعرفه دولتی است با این وجود برای یك آزمایش تصویربرداری، 250هزار تومان پول پرداخت كردم.»
ادامه میدهد: «وضعیت رسیدگی و تجهیزات بیمارستان خوب است، اما حجم زیاد بیماران، كمبود پزشك در بخش اورژانس، شلوغی و انتظار طولانی صف پذیرش بیماران از جمله مشكلاتی است كه در بیمارستان شهدای تجریش با آن درگیریم. بهگونهیی كه برای انجام یك فیزیوتراپی باید چندین روز در نوبت منتظر بمانیم زیرا ظرفیت پذیرش بیماران در این بخشها تكمیل است.» مردی میانسال كه با همسرش از چالوس آمده است میگوید: «برای گرفتن یك ام.آر.ای 15 روز باید در نوبت باشی. كس و كار نداشته باشی كسی توجه نمیكنه.
از چالوس اومدم كار آزاد دارم و در یك مرغداری با ماشین كار میكنم. یكی از فامیلهایمان اینجا بود كارم راه انداخت و گرنه برای یكام. آر.ای باید 15 روز صبر میكردم.». جوان 30 سالهیی آتلی به گردن بسته و همراه دخترش روی صندلیهای آبی انتظار نشسته است. دیسك كمر دارد. میگوید: «با اینكه دكترم نوشته بود كه اورژانسی بودم اما چند رور طول كشید تا عملم كنند. بعد از چند روز انترنی اومد كه چیزی بارش نبود. بعد یك هفته درد كشیدن عملم كرند. بخواهی یك مسكن بزنی باید به پرستارها التماس كنی. بعد هم كلی با داد و بیداد بر سرمان آن را میزنند. اصلا ادبیات حرف زدن درستی با بیماران ندارند.» كارگر ساختمانی است. بچه ملایر همدان است. بخش آنكولوژی خیلی خوش برخورد بودند ولی قسمت «استریو تاكسی» كه بخش بستریهاست رفتار خوبی با بیماران بستری نداشتند. یعنی چندبار باید به پرستار بگویی تا یك آمپول به بیمار بزند. میگویی مریض بدحال دارم میگویند: «خب داشته باش. سر ما هم شلوغ است. اینجا حال كسی خوب نیست.»
همیشه پای پول در میان است
به بیمارستان ایران... میروم، بیمارستانی خصوصی كه مراجعان خاص خود را دارد. بیمارستانهای خصوصی هزینه بالایی برای خدماتی كه ارائه میكنند دریافت میدارند، از این رو مراجعاتشان را كسانی تشكیل میدهند كه به اصطلاح: «دستشان به دهانشان میرسد.» البته ناگفته پیداست كه همین مساله باعث میشود خدمات درمانی این بیمارستانها زمین تا آسمان با بیمارستانهای دولتی فرق كند. در بخش خصوصی «هتلینگ» خود یكی از خدمات اصلی بیمارستان محسوب میشود، خدمتی كه كیفیتی مطلوب دارد.
خانم دكتر، خودش پزشك یكی از بیمارستان دولتی و امروز اینجا همراهِ خواهرش است. درباره معضلات بیمارستانی به گفتوگو مینشینیم. او حجم كار زیاد و دریافتی كم را عامل اصلی برخوردهای تند پرسنل بیمارستانهای دولتی میداند. مسالهیی دیگر را عدم آگاهی و آموزش ندیدن همراهانِ بیماران عنوان میكند: «همراهان احساس میكنند وارد سوپر ماركت شدند، دوست دارند كارشان سریعتر انجام شود. در مقابل پرستاران هم باید بدانند كه اكثر مراجعان به بیمارستانهای دولتی از قشر پایین جامعه هستند و اگاهی لازم در این زمینه را ندارند.»
خانم دكتر ادامه میدهد: «در صورت نبود محدودیتهایی مانند عوامل اقتصادی (مهمترین علت انتخاب بیمارستانهای دولتی توسط بیماران)، بیماران بستری در بخش خصوصی را ترجیح میدهند و این به خاطر عملكرد ضعیف بیمارستانهای دولتی در زمینه ارائه خدمات درمانی است.»
آقای گودرزی نیز یك «همراه» است. او میگوید: «در بیمارستانهای خصوصی تا بتوانند بیماران را معطل میكنند و نگه میدارند. چون هر چه بیشتر بماند و زمان زیادی را به بستری بودن بگذرانند، پول بیشتری عایدشان میشود. یعنی به بیمار به عنوان یك منبع سرمایه نگاه میكنند تا انسانی رنجور كه باید دردش را دوا كرد. اینجاست كه آدم باید بگوید كه تنات به ناز طبیبان نیازمند مباد.»
هر آمپول، یكونیم میلیون تومان
بیمارستان دولتی مفید مقصد بعدیام است. مادری با اینكه شش ماه از اینكه فهمیده است كه فرزند 12 سالهاش سرطان خون دارد، اما هنوز در شوك است و چشمانش قرمز از اشك. مادر كه برای درمان فرزندش به این بیمارستان مراجعه كرده، از خدمات بیمارستان، نحوه برخورد پرستاران با او و همچنین هزینههای درمانی راضی است اما با بغض ناشی از بیماری فرزند توضیح میدهد كه بابت هر یك آمپول كودكش كه از خارج بیمارستان تهیه كرده، یكونیم میلیون تومان پول پرداخت كرده است. او ادامه میدهد: «كه طی شش ماه، هزینه این آمپولها حداقل بیش از شش میلیون تومان شده است.»
قاسم یكی دیگر از بیمارانی است كه ضمن گلایه از اشغال بودن خطوط گویای این بیمارستان مفید میگوید: «از ساعت 15 تا 17:45 دقیقه معطل مانده تا نزد دكتر برویم و در قسمت آزمایشگاه نیز با كلی معطلی در جوابمان میگویند بروید روز جمعه از ساعت 14 تا 19 نوبت بگیرید شنبه صبح بیایید تا كارتان انجام شود.»
دیدن صحنههای سوختگی و رنج بیماران حال آدم را دگرگون میكند. مادری پسر بچه دو سالهاش را برای ویزیت و تعویض پانسمان سوختگیاش به بیمارستان آورده و كودك بیاختیار از شدت سوزش و درد ناشی از شستشوی محل سوختگی شیون میكند. مادر از گریه كودك به گریه میافتد. مركز آموزشی درمانی شهید مطهری به عنوان بزرگترین مركز آموزشی درمانی سوختگی كشور، كلیه اعمال جراحی سوختگی حاد و جراحیهای ترمیمی را انجام میدهد و علاوه بر تهران سالانه پذیرای تعداد زیادی از هموطنان آسیب دیده از سراسر كشور است. اینجا نخستین مقصد آمبولانسهای اورژانس در مواجهه با بیماران سوختگی است؛ جایی كه قرار است بهتر از سایر مراكز درمانی و البته به صورت تخصصی خدمات درمانی سوختگی را برای ساكنین پایتخت و حتی بیماران ارجاع شده از دیگر استانها ارائه دهند. كمبود امكانات و كادر متخصص درمانی، الزام به ارجاع بیماران بدحال برای دریافت برخی خدمات درمانی به خارج از بیمارستان و طبابت رزدینتها در غیاب پزشكان متخصص، تنها بعضی از مشكلات و كمبودهای نام دارترین مركز سوانح و سوختگی تهران است كه از زبان مردم گرفتار بیماری در این بیمارستان شنیده میشود.
مرد جوانی كه دچار سوختگی شدید در ناحیه پا شده، سوار بر ویلچر و با حالی زار در گوشهیی از سالن درمانگاه انتظار میكشد. به سراغش كه میروم میگوید: «الان بیشتراز 24ساعت است كه دچار سوختگی شدهام و در این مدت هنوز پزشك متخصص مرا ویزیت نكرده، البته رزدینتها هستند ولی هیچكدام تكلیف مرا مشخص نمیكنند.»
هنوز حرف هایمان تمام نشده كه بیماری ویلچرنشین و باندپیچی شده سر درد دل را باز میكند و با ناراحتی میگوید: «هفته پیش دچار سوختگی شدم. به اورژانس كه آمدم پزشك متخصص نبود و همین دانشجوها پانسمانم كردند. تا اینكه بالاخره چندروز بعد دكتر مرا ویزیت كرد و حالا هم كه مجبورم برای تعویض پانسمان بیایم با مشكلات جدیدی روبرو شدهام. برای تعویض پانسمان كه میرویم میگویند باز كردن پانسمان و شستن محل سوختگی وظیفه خود بیمار و همراهش است و پرسنل اینجا تنها پانسمان را تعویض میكنند. تازه اگر دارویی هم احتیاج داشته باشی حاضر به تامین آن و دریافت هزینهاش نیستند و همراه بیمار درحالی كه زخم بیمارش باز است باید به داروخانههای سطح شهر برود و دارو تهیه كند.»
چهره معصوم كودكانی كه از سوزش و درد لحظهیی آرام نمیگیرند، یا مادری كه پشت اتاق عمل بیتاب فرزندش است، نفس را در سینه آدم حبس میكند. آرامت نمیگذارد.
آقای الیاسی كه بازنشسته نظامی است برای سرماخوردگی مزمنش به بیمارستان ناجای خیابان ولیعصر مراجعه كرده است. در بخش اورژانس بیمارستان روی صندلیهای انتظار نشستهایم. زبان به گله میگشاید: «نیمساعت است كه منتظر دكتر هستم. گفتهاند در راه است. نمیدانم كی میرسد. میگوید بیمارستانهای خصوصی وضعیتی به مراتب بهتر از نظر خدمات دارند؛ ولی هزینههاشان سرسامآور است و همین باعث شده بسیاری از مردم به بیمارستانهای دولتی مراجعه میكنند.» او ادامه میدهد: «ازدحام و شلوغی مراجعهكننده در بیمارستانهای دولتی به یكی از معضلات اصلی این بیمارستانها تبدیل شده است و باید یك راهحل اساسی برای آن اندیشیده شود. ازدحام جمعیت اصلاً برای وضعیت روحی و جسمی بیماران مناسب نیست و چه بسا نارضایتیها را افزایش بدهد.»
كلیه 14میلیون تومان
در بیمارستان هاشمینژاد با علی و پدرش هم صحبت میشوم. از كرمانشاه آمدهاند. از وضع نامطلوب بیمارستان كرمانشاه و از هزینههای سنگین رفتوآمدشان میگوید. علی از وضعیت خدمات و امكانات و پاسخگویی پرسنل بیمارستان راضی است و ادامه میدهد: «خیلی مهم است اینكه بیمار وقتی به از بیمارستان مرخص میشود، با رضایت كامل و بدون گله از آنجا خارج شود.» علی و پدرش همرا مادرش آمدهاند. عمل كلیه دارند. او ادامه میدهد: «هزینه خرید كلیه 14میلیون تومان است. اگر دفترچه نداشته باشی 25میلیون تومان هزینه پیوند میشود. ما چون دفترچه داشتیم با یك میلیون پیوند زدند.»
گرانترین و پرطرفدارترین عضوی كه این روزها روی دیوارهای اطراف بیمارستان مشق میشود، «كلیه» است. روی درها و پنجرههای منتهی به بیمارستانها پر از آگهی «كلیه فروشی» است. این جمله روی آگهی است: «فروشی... فوری... یك كلیه با گروه خونی... به فروش میرسد.» از تمام گروههای خونی روی دیوارها دیده میشود. قیمت توافقی است. از 14میلیون شروع میشود و نهایتا با آزمایش و رضایتنامه پیوند انجام میگیرد.
دولتی؛ شلوغ، خصوصی؛ گران
گاهی نوبتدهیها بینظم میشود و در برخی مواقع، طولانیشدن زمان انتظار، داد و فغانِ همراهانِ بیماران را بلند میكند. همین مساله نیز خودش نوعی آسیب است و البته نارضایتی. انتظار همراهانی را كه شرایط روانی مناسبی ندارند، عصبی و پرخاشگر میكند. شلوغی و تراكم بیماران در بیمارستانهای دولتی به ویژه مراكز درمانی آموزشی موجب میشود تا بسیاری از پزشكان نتوانند بطور مرتب و دقیق بیماران را معاینه كنند و این انترنها و رزیدنتها هستند كه عهدهدار این مسوولیت میشوند. معالجه بیماران از سوی انترنها و رزیدنتها موجب میشود تا بسیاری از بیماران حتی نام پزشك و معالج خود را ندانسته یا او را نبینند.
اما راه فراری نیز وجود ندارد. راهكار دریافت خدمات بهتر، مراجعه به بیمارستانهای خصوصی است، اما گاهی مردم برای پرداختن هزینههای سرسامآور بیمارستانهای خصوصی مجبورند زندگی خود را به حراج بگذارند تا از پس مخارج این بیمارستانها برآیند و گاهی نیز شرایط بهگونهیی است كه اورژانس یك بیمارستان دولتی تا آن اندازه متراكم میشود كه پرسنل درمانی، بیماران را به سختی پذیرش میكنند و گاهی نیز به بیماران گفته میشود كه «تخت خالی نداریم».
هزینه بستری، جراحی و آزمایشات در بیمارستانهای خصوصی گاهی دهها برابر بیشتر از بیمارستانهای دولتی است، اما از آن سو بیمارستانهای دولتی متراكم از بیمار بوده و طبعا كیفیت خدمات ارائه شده در آنها كاهش مییابد.
به مركز قلب تهران میروم و چهره نگران مردی توجهم را جلب میكند، از دردش میپرسم. برایم تعریف میكند كه پس از سالها زندگی و خانهدار شدن، همسرش ناگهان بیمار میشود و حالا حاضر است تمام داراییاش را خرج درمان همسرش كند. میگوید: «همسرم 39سالهام دچار افتادگی مادرزادی دریچه میترال و نقص دیواره بین دو بطن است و برای درمانش به این بیمارستان مراجعه كردیم. برای انجام «اكومری» در این بیمارستان یك ماه منتظر ماندم؛ هزینه جراحی قلب همسرم 20میلیون تومان بود اما با بیمه در این بیمارستان بیش از 2میلیون تومان شده است.»
او میگوید: «یك بیمارستان خصوصی، 30میلیون تومان بابت عمل قلب همسرم طلب كرد و میخواستیم خانهمان را بفروشیم تا این هزینه را پرداخت كنیم اما دوستان مركز قلب تهران را معرفی كردند كه با 2میلیون تومان میتوان هزینه عمل را پرداخت.»
میگوید: «میدانم همه این مردم مثل من یك دردی دارند. بسیاری از افرادی كه به بیمارستانها مراجعه میكنند در آن لحظات پول را به هر قیمتی كه شده تهیه میكند چون وقتی پای جان در میان میآید دیگر مادیات ارزشی ندارد.»
جدای از هر مسالهیی، نشستن كنار بیماران و همراهان و گوش دادن به درد دلهایشان خود باری از روی دوششان برمیدارد و تا حدی آرامش از دست رفته شان را برمیگرداند.
زن مسنی با در دست داشتن نمونه آزمایشگاهی در خیابان اصلی داخل بیمارستان دولتی امام خمینی به سمت آزمایشگاه میرود. از او كه درباره علت مراجعه به این بیمارستان میپرسم، برایم توضیح میدهد: «بیماری شوهرم از یك زخم كوچك ساده در شست پا شروع شد و در مراجعه به پزشكان مختلف كه بیماری او را زخم پای ناشی از دیابت احتمال میدادند، بیماری او تشخیص داده نمیشد.» ادامه میدهد: «بالاخره به ما گفتند كه برای تشخیص دقیق باید از پای همسرم تصویربرداری شود كه هر بیمارستانی آن را نداشت؛ یك بیمارستان خصوصی برای این نوع تصویربرداری 30 میلیون تومان طلب كرد اما همین تصویربرداری در بیمارستان امام خمینی بیش از 40 هزار تومان شد.»
«بعد از یك ماه برو و بیا، بالاخره از بیمارستان امام خمینی وقت گرفتیم اما زخم كه به علت گرفتگی عروق ناشی از سیگار تشخیص داده شد تا نزدیكیهای زانو پیشرفت كرده بود و علاوه بر آن همسرم ناگهان دچار دل درد شدیدی شد. هر روز ساعت پنج صبح از كرج راه میافتم تا به كارهای همسرم در بیمارستان امام خمینی رسیدگی كنم.»
مجتمع بیمارستانی امام خمینی تهران با هزار و 150تخت مصوب و پذیرش سالانه یك میلیون بیمار از سراسر كشور در فضایی به وسعت 24 هكتار شامل چهار بیمارستانِ امام خمینی، بیمارستان ولیعصر، انستیتو كانسر (سرطان) و مركز تصویربرداری است كه بزرگترین مجتمع بیمارستانی خاورمیانه محسوب میشود.
آی.سی.یو شبی 2.5میلیون
به آخرین بیمارستان؛ بیمارستان خصوصی میروم. مریم دختری 25ساله است كه همرا مادرش به بیمارستان آمده است. میگوید: «مادرم را دو هفته درای. سی. یو بستری كردیم، 35میلیون از ما گرفتند.ای. سی. یو شبی 2.5میلیون است. بیمارستان سی. تی. اسكن ندارد. بیرون هزینه سی.تی.اسكن 300هزار تومان است. نظافتش تعریفی ندارد. آزمایشگاه ندارد. چرا بیمارستانی كه این همه پول از بیمارانش میگیرد اینقدر وضعیت امكانات و خدماتش ضعیف است؟» مریم میگوید همه همراهها شك كردند و قرار است بیمارانمان را به جایی دیگر منتقل كنیم.
خصوصیسازی بیمارستانها، به معنی جد ا شدن بیمارستانها از كنترل مستقیم بوروكراسی دولتمردان و پیوستن به عناصر و فرایندهای بازار و فشارهای آن برای بهبود عملكرد و افزایش سود و بازدهی است. تنها راه سودآوری نیز موفقیت در بازار، رقابت با دیگر بیمارستانها برای افزایش حجم خدمات و كاهش هزینهها است. هنگامی كه صحبت از كیفیت پایین خدمات دولتی در بیمارستانها به میان میآید، جریان غالب علم اقتصاد خصوصیسازی را به عنوان راهكار پیشنهاد میكند.
غافل از آنكه این خصوصیسازی هرچند ممكن است كیفیت خدمات را در بیمارستانها افزایش دهد، اما طبیعتا بخش بزرگی از جمعیت را از دریافت خدمات درمانی محروم میكند. به نظر میرسد تجاریسازی درمان و خرید و فروش سلامت به عنوان یك كالای اقتصادی، میتواند خود یكی از عوامل نابهسامانی بیمارستانها باشد.
چه این مساله باعث میشود بخشی از منابع محدود نظام سلامت صرف ایجاد «سود» برای صاحبان خصوصی این نظام شده و امكان بهرهمندی حداكثری از منابع موجود به نفع بیماران را محدود میكند.
به هر حال علت هرچه باشد، به وضوح میتوان دید كه اوضاع در بیمارستانهای كشور به سامان نیست. وجود این گزاره در فرهنگ عمومی ما، آینه تمامنمای آلام، دردها و رنجهایی كه بیمار در بیمارستان متحمل میشود. «گرفتار بیمارستان نشی.»
نظر شما