طی ماه های اخیر، برخی با استفاده از گفته های علمی و شبه علمی و بدون توجه به واقعیت های آماری، نتایج غیرعلمی و بعضا هیجانی و عوام گرایانه را به مخاطبین نگران و کم اطلاع از مسایل فنی حوضه های آبریز فلات مرکزی و کارون منتقل کنند. متاسفانه این امر حتی اگر با هدف رعایت مسایل زیست محیطی کشور نه فقط استان خوزستان انجام شده باشد، راهی درست نبوده و ابزار هدف را توجیه نمی کند.

باز هم گلوی اصفهان خشک شد

سلامت نیوز:  طی ماه های اخیر، برخی با استفاده از گفته های علمی و شبه علمی و بدون توجه به واقعیت های آماری، نتایج غیرعلمی و بعضا هیجانی و عوام گرایانه را به مخاطبین نگران و کم اطلاع از مسایل فنی حوضه های آبریز فلات مرکزی و کارون منتقل کنند. متاسفانه این امر حتی اگر با هدف رعایت مسایل زیست محیطی کشور نه فقط استان خوزستان انجام شده باشد، راهی درست نبوده و ابزار هدف را توجیه نمی کند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پایگاه خبری تحلیلی همراز ، در ابتدا باید نگاهی داشت به کلیات تکراری که به یک عادت و روال تکراری بدون توجه به آمارها و مبانی زمین شناسی، هواشناسی و آب شناسی حوضه های آبریز کارون و فلات مرکزی در جراید و رسانه های مجازی به طور یک طرفه منتشر می شود و بیان کنندگان چنین اعلامیه هایی حتی حاضر به شنیدن حداقل پاسخ طرف مقابل نبوده و بعضا با هیجانات عصبی مطالب خود را که دقیقا مشخص نیست با چه اهدافی بیان می شود را تکرار می کنند. البته در این باره مستندات و مطالعات پایه عنوان نشده است.


اما چگونه است که بحث انتقال آب بین حوضه ای از زمان صفویه تاکنون در دستور کار حاکمیت های مختلف بوده و بعد از انقلاب نیز با جدیت توسط دولت های مختلف در مناطق مختلف کشور پیگیری و اجرا شده است؟ آیا شیخ بهایی و شاه عباس هم جزو مافیای آب بودند؟ و یا تعقل مهندسی آدمی به همان دلیل که ساخت سایر سازه های آبی از جمله سد و کانال های آبرسانی و پروژه های آبخیزداری را پذیرفته و انتقال آب از طریق تونل و لوله های آبرسانی را نیز پذیرفته است.
در مقایسه حجم آب انتقالی از حوضه آبریز کارون و خلیج فارس به فلات مرکزی که در بهترین وضعیت و در صورت اتمام کامل سد و تونل کوهرنگ 3، به حدود 800 میلیون متر مکعب می رسد با حجم آورد حوضه مبدا به خلیج فارس که حدود 23 میلیارد مترمکعب و در بدترین وضعیت حدود 18 میلیارد مترمکعب است، متوجه می شویم آب انتقالی به فلات مرکزی حتی با مجموع سایر آب های انتقالی به دیگر حوضه ها از مبدا کارون حدود 4 درصد کل آورد حوضه مبدا، در بهترین شرایط آبی و اقلیمی خواهد بود. سوال اینکه آیا این درصد ناچیز بانی و باعث همه مشکلات خوزستان شده است؟


در بررسی علل و عوامل موثر بر منشا ریزگردهای داخلی و مطالعه درصد تاثیر عوامل آن نیز، موضوع به درستی تبیین نشده است، تفکیک عوامل طبیعی و انسانی بر مقوله های زیست محیطی منطقه و همچنین نپرداختن به تاثیر غیرقابل انکار سدهای متعدد و بزرگ ساخته شده بر روی رودهای بزرگ این حوضه آبریز است. عدم توجه به این مسئله این شائبه را به ذهن متبادر می کند که منتقدین به دنبال پاک کردن کدام صورت مسئله هستند؟ آیا قطع آب جریان های طبیعی رودهای بزرگ خوزستان توسط سدها، هیچ تاثیری بر کم آبی و خشکی هورها و تالاب هایی که منشا ریزگردها شده اند، نداشته است؟


در همین راستا اقدامات مخرب و یک جانبه کشورهای مجاور در ساخت سدهای بزرگ بر سرچشمه های دجله و فرات و یا عدم اقدامات زیست محیطی آنها در حفظ و حراست از منابع طبیعی کلا از دستور کار خارج شده و یا به حداقل کاهش داده شده است. بررسی نقشه های هواشناسی و تصاویر متعدد ماهواره ای که این روزها به سهولت و از طریق فضای مجازی در اختیار عموم قرار دارد، در بیش از 80 درصد موارد منشا ریزگردها را از سمت کشورهای واقع در غرب و جنوب غرب ایران نمایش می دهد که کمرنگ نشان دادن این قسمت از صورت مسئله از لحاظ فنی قابل توجیه نیست.


باید گفت؛ آب در همه جای دنیا از لحاظ ذاتی و قانونی، ثروت ملی محسوب می شود. این مهم علاوه بر آموزه های دینی که آب را در زمره انفال قرار می دهد، بر اساس اصل 45 قانون اساسی و مواد یک تا سه قانون توزیع عادلانه آب مصوب 1361 مجلس شورای اسلامی و قبل از آن قانون آب و نحوه ملی شدن آن مصوب 1347 مجلس شورای ملی نیز در کشور ما پذیرفته شده و انواع آب ها به عنوان مشترکات در اختیار حکومت اسلامی قرار گرفته و طبق ماده 21 قانون توزیع عادلانه آب بر اساس سیاست های مصوب وزارت نیرو درمورد آن تصمیم گیری می شود. بر این اساس هر قطره آب موجود در شهر آستارا متعلق به همه مردم از جمله هموطنان خاش و میرجاوه هم هست. بنابراین اطلاق عناوینی چون آب خوزستان، آب اصفهان، آب زاینده رود، آب یزد و ...که سعی بر اطلاق مالکیت محلی بر آب است با اصل آموزه های اخلاقی و قوانین مترقی کشور مغایرت دارد.


بر خلاف نظر منتقدین، کارخانه های جدید فولاد یا ذوب آهن در اصفهان دایر نشده و افتتاحات جدید، طرح های توسعه ای شرکت های مذکور بوده که با توجه به تغییر رویکرد مدیریت فولاد استان در استفاده مجدد از آب حاصل از تصفیه پساب های صنعتی و بازچرخانی آب در چرخه تولیدات، عملا هیچ افزایش مصرف آبی رخ نداده بلکه فقط بهره وری استفاده از منابع آبی افزایش یافته است. لازم به ذکر است در حال حاضر حدود 60 درصد نیازهای آبی فولادمبارکه اصفهان از منابع آب های سطحی، از طریق تصفیه مجدد و بازچرخانی آب تامین می شود و مردم می توانند توضیحات کامل و مستندات این روند را با تحقیق ساده ای در خصوص دریاچه های لوبیایی شکل شرکت فولاد مبارکه متوجه شوند. ضمن آنکه جمع مصارف آبی صنعت در کشور ما حدود 2 تا سه درصد جمع کل مصارف آبی است!
از سوی دیگر قرار است 550 هزار هکتار اراضی جدید در خوزستان زیر کشت رود. اما ابتدایی ترین سوالی که به ذهن می رسد، این است که اگر استان خوزستان در محدودیت بحرانی شرایط آبی قرار گرفته مطالعات تامین آب این اراضی چگونه انجام شده است و امیدواریم این طرح به سرنوشت سد کرخه، گتوند و ... دچار نشود.


البته سوال دیگری مطرح است؛ دوستانی که کشت انواع محصولات کشاورزی و باغی در اصفهان را بیهوده و هزینه بر تعریف می کنند در خصوص نحوه آبیاری اراضی کشاورزی خوزستان چه تعریفی دارند؟ سیستم های زهکشی مناسب با توجه به لب شور بودن آب در برخی مناطق و بافت خاک خوزستان در چه مرحله پیشرفتی قرار دارد؟ آیا دستور وزیرجهاد کشاورزی مبنی بر ممنوعیت کشت برنج به جز استان های شمالی فقط شامل اصفهان می شد و یا سایر استان ها را نیزدر بر می گرفت؟ آیا منتقدین از میزان اراضی تحت آبیاری های نوین در استان اصفهان باخبرند که یکی از استان های پیشرو در این خصوص بوده و کلا نسبت برداشت محصولات به اراضی در بالاترین های کشاورزی کشور قرار دارد؟ آمار خوزستان چگونه است؟ در مجموع به نظر می رسد پتانسیل تامین آب 550 هزارهکتار اراضی جدید کشاورزی در استان خوزستان، در صورت برنامه ریزی و مدیریت صحیح، می تواند رطوبت لازم برای رفع مشکلات کانون های ریزگرد را نیز فراهم کند.


از سوی دیگر از انتقال آب بین حوضه ای گلایه‌مندیم ولی به راحتی حق آبه های کشاورزان پایین دست یک حوضه آبریز همچون رودخانه زاینده رود را با لوله به بالای کوه ها و تپه های حوضه مبدا انتقال می دهیم. اینجا کسی از آب غصبی و حق و حقداری و حق کشی و حقوق شهروندی و .... صحبتی به میان نمی آورد ولی 300 میلیون مترمکعب آب از صاحبان آب دارای سندحق آبه قدیمی را برای توسعه باغداری در ارتفاعات، به زور جغرافیای طبیعی و ندانم کاری مسئولین وقت، به اراضی جدید اختصاص می یابد و جزو حقوق طبیعی محسوب می شود! آیا این انتقال ها که باعث خشک شدن هزاران هکتار از اراضی کشاورزی شرق اصفهان شد و تالاب گاو خونی را به کانون ریزگردهای سمی تبدیل کرد، نباید مد نظر دلسوزان محیط زیست قرار گیرد؟!


در حال حاضر یکی از تهدیدهای بالفعل و عملی شده استان خوزستان و کشور ایران، تهدیدات ناشی از سد گتوند است. شوری حجم 4 میلیاردی مخزن این سد می تواند در کوتاه مدت حیات منطقه و کشور را به خطر انداخته و خاک خوزستان را برای همیشه بسوزاند! بعضا به نظر می رسد بعضی منتقدین انتقال آب بین حوضه ای در فراری رو به جلو، سعی در جهت دادن و انحراف افکار عمومی از وضعیت فاجعه آمیز سد گتوند و وضعیت نابسامان سایر سدهایی که به اندازه پیش بینی شده آبگیری نداشته اند، به سمت طرح های ملی انتقال آب دارند!


دیگر اینکه درصدی از ریزگردهای خوزستان منشا داخلی دارد. شکی نیست ولی ذکر چند نکته الزامی است: اول مساحت اراضی این مناطق منشا ریزگرد که طبق آمار حدود 42 هزار هکتار برآورد می شود. دوم تعریف پروژه های احیا و سوم نیاز آبی برای این پروژه هاست. به طور مثال کاشت گیاهان تثبیت کننده، مرطوب نگه داشتن هورالعظیم و یا مالچ پاشی و ... .


با نگاهی به نسبت های سرانه مصرف در استان های مبدا انتقال آب و حوضه های آبریز کارون و خلیج فارس به نسبت استان های مقصد و حوضه آبریز فلات مرکزی و همچنین شاخص فالکن مارک، می توان به اهمیت ضرورت انتقال آب بین حوضه ای در این مناطق پی برد. البته بر هیچکس پوشیده نیست که هرگونه احداث سازه و ابنیه آبی و حتی غیرآبی از جمله سد، تونل، کانال و ... تاثیرات زیست محیطی در پی خواهد داشت که اتفاقا کارشناسان رشته های مرتبط وظیفه دارند با انجام مهندسی های لازم این اثرات را از بین برده یا به حداقل رسانند. کما اینکه در نقاط مختلف کره زمین و کشور های پیشرفته نیز این انتقال های تونلی آب انجام شده و کلا نفی ضرورت های اصل انتقال آب همانند این است که به مردم بگوییم برای تامین نیاز آبی خود برای هر گونه مصرفی، لطفا شخصا به سرچشمه ها مراجعه کنید!


از سوی دیگر موارد مهم دیگری که در مباحث منتقدین انتقال آب مطرح می شود و استان اصفهان را مسبب آن می دانند کیفیت پایین آب شبکه های شهری است. حال این سوال مطرح می شود که در وضعیتی که هنوز طرح انتقال آب از بهشت آباد اجرایی نشده و با توجه به درصد ناچیز آب های انتقالی قبلی به حوضه های مقصد، ارتباط این دو موضوع چگونه برقرار می شود؟ آیا مسئولیت عدم توجه مدیران منطقه و استان های مبدا به زیرساخت های آب شهری، تصفیه خانه های فاضلاب و آب، شبکه جمع آوری فاضلاب و .... بر عهده استان های فلات مرکزی است؟


قطعا آبادی، سرسبزی و طراوت خوزستان و مردمان با غیرت این دیار، آرزو و وظیفه همگانی است همه ایران باید این منطقه را به بهترین شکل ممکن پاس داشته و محافظت کنند. اما بعضا رواج ادبیات مخرب فرهنگی قومی که طی چند سال اخیر موجب رواج بدبینی های اجتماعی بین هموطنان شده، از جمله تخریب هایی بوده که ممکن است آثار سوء آن حتی بعد از رفع مشکلات زیست محیطی دو حوضه، بر جا باقی بماند. اینجاست که وظیفه سنگین ملی و مذهبی ما حکم می کند که با دیدی باز به استقبال برآیند نظرات خردجمعی حاصل از دیدگاه های کارشناسی برویم و با نگاهی نگران و مصمم، از بروز اختلافات منطقه ای که بر مبنای مرزهای خیالی کشیده شده ممانعت کنیم چرا که در این شرایط فضای ملی صمیمی ایجاد نخواهد آمد.


به طور قطع مواردی مطرح شده از آن دست نظرات کارشناسی است که حتما قابل نقد و بحث و بررسی بوده است. حتی کارشناسان فنی، اجتماعی و رسانه ای مناطق مبدا و مقصد انتقال های آب، باید به دور از تعصب های یک جانبه نگر، می توانند تمام جوانب امر را بررسی کنند تا امکان تصمیم گیری نهایی و صحیح، توسط مسئولین ارشد مملکت فراهم شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha