سلامت نیوز:میزگرد آسیبشناسی ازدواج كودكان با بررسی آسیبهای ازدواج در دوران كودكی و الگوهای قومیتی ازدواج كودكان و آسیبهای وارده به این واسطه روز گذشته در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این جلسه لیلا ارشد، مددكار اجتماعی و طراوت مظفریان، عضو انجمن خیریه امام علی(ع) حضور داشتند و از مشكلاتی كه به واسطه ازدواج دختران و پسران جوان كه زیر سن قانونی ازدواج میكنند، سخن گفتند.
به گزارش سلامت نیوز، اعتماد نوشت:ارشد، مدیر خانه خورشید كه سالهاست به عنوان مددكار اجتماعی با زنانی كه با انواع آسیبهای اجتماعی مواجه شدهاند، برخورد داشته با اشاره به پیماننامه حقوق كودك گفت: مجلس ایران در سال ۱۳۷۲ كنوانسیون حقوق كودك را به صورت مشروط و عام پذیرفت. در مفاد این كنوانسیون تاكید شده كودكان نیاز به مراقبت ویژه دارند و دولتها موظفند این مراقبت را امكانپذیر كنند. در كشور ما هم این مساله مورد پذیرش است كه خانواده جایگاه بالایی برای رشد فیزیكی، روانی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و آموزشی كودكان دارد. خانواده، جایی است كه رشد هماهنگ كودك در آن اتفاق میافتد. كودك در این جامعه كوچك، امنیت، احترام و عشق را میبیند و میتواند سالهای كودكیاش را پشت سر بگذارد.
این مددكار اجتماعی با اشاره به ماده یك پیماننامه گفت: در این ماده گفته شده منظور از كودك، افراد زیر ۱۸ سالاند و این سن را پایان كودكی اعلام كرده، حال آنكه در كشورهای اسكاندیناوی این سن را ۲۱ سال میدانند. همچنین در ماده ۳ به منافع عالی كودك اشاره دارد، كشورها موظفند بقا و رشد كودك را تضمین كنند. از سوی دیگر، در ماده ۱۲ اشاره میكند كودك حق ابراز آزادانه عقایدش را دارد. این با حقی كه پدر، صاحب فرزندش است و میتواند در هر سنی او را به عقد مردی درآورد، در تضاد است.
ارشد در ادامه با اشاره به تغییرات قانونی كه در كشور در این خصوص اتفاق افتاد، گفت: سن ازدواج در كشور ما در سالهای دور، پایان ۱۸ سالگی بود، اما در سالهای طولانی بعد از آن، ۹ سال قمری برای دختران و ١٥ سال قمری برای پسران شد. بعدها با كاری كه نهادهای مدنی و حقوقدانان در مجلس كردند، دختران را به ۱۳ و پسران را به ۱۵ سال رساندند، با این حال پدر میتواند در هر سنی با اجازه دادگاه، دخترش را به عقد هر كسی درآورد. ماده ۱۹ میگوید لازم است كشورها بتوانند اقدامات قانونی اجرایی- آموزشی داشته باشند تا با اشكال خشونت علیه كودكان مقابله كنند، اشكالی چون صدمه جسمی، روانی، بیتوجهی، سهلانگاری، بهرهكشی و سوءاستفاده جنسی. اما تفاوت سنین پذیرش مسوولیت اجتماعی و مسوولیت زندگی برای دختران، از معضلاتی است كه این افراد در سنین مختلف با آن مواجه میشوند. ارشد در ادامه گفت: سن كودكی در كشور ما یك سن خاص نیست؛ ۹ سالگی برای دختران، سن مسوولیت كیفری است به این معنی كه اگر دختری ٩ ساله مثلا دوچرخه همسایهاش را سوار شود، همانطور كه یك زن ۶۰ ساله مرتكب دزدی شود، باید در دادگاه مواخذه شود. این سن برای پسران ۱۵ سال است. ما باید رشد دینیمان را از رشد اجتماعی جدا كنیم. دختران در ۹ سالگی مكلف شوند و فرایض دینیشان را انجام دهند، اما این افراد رشد اجتماعی ندارند كه برای خودشان تصمیم بگیرند. از سوی دیگر، همان دختر ۹ ساله كه مسوولیت كیفری دارد و در ۱۳ سالگی میتواند به عقد مردی در بیاید، تازه در ۱۸ سالگی میتواند گواهینامه یا پاسپورت بگیرد، قبل از این سن، حتی نمیتواند حساب باز كند. آدمی با این مختصات چطور میتواند برود همسر كسی شود و خانوادهای را اداره كند و مادر فرزندانی هم بشود. مسوولیت مادری و همسری، مسوولیت سنگینی برای یك دختربچه است. وقتی میپذیریم كنوانسیون حقوق كودك را اجرا كنیم، چطور در قرن ۲۱ حاضریم دختر بچهای را به عقد مردی میانسال درآوریم. مشكلات خیلی از زنانی كه دچار آسیبهای متعدد اجتماعیاند، برمیگردد به ازدواجهایشان در سنین پایین.
فرزند فروشی در حاشیه شهر
ازدواج كودكان، معاوضه دختربچههایی كه چیزی از زندگی زناشویی نمیفهمند با مبالغی برای گذراندن زندگی خانواده به نوعی فروش آنها به حساب میآید. ارشد معتقد است: خیلی از كسانی كه بچههایشان را به مردی چند برابر سنش میدهند، فرزند فروشی میكنند. ازدواج كودكان به نوعی فروش كودك است. آن پدری كه تصمیم به این كار میگیرد، از خانوادهای است كه فقر اقتصادی و فرهنگی دارد. فكر میكند یك نانخور كم شود، برایش بهتر میشود. معمولا هم این افراد از حاشیهنشینها، كولیها یا به قول خودشان مهاجرین محنتیاند؛ كسانیكه با درد و رنج، از خشكسالی، بیپولی و فقر مهاجرت كردهاند. این فرزندفروشی یا ازدواج اجباری، میتواند مصداق تجاوز باشد. دختربچه ۱۲ ساله وقتی هیچ تجربه جنسی ندارد، با كسی به اجبار ازدواج میكند كه همه جور تجربه داشته و فیزیك و سنش متفاوت است. این تجربهای تلخ و سخت است كه به نوعی تجاوز است. به گفته او، در بسیاری از این موارد، این دختران خانه را ترك میكنند، طلاق میگیرند یا بهخاطر كتكهایی كه میخورند یا سركشیهای سن بلوغ كه دارند آسیبهای جدی میبینند.
آمارهای رسمی ثبت احوال، اگرچه با آمار واقعی برابری نمیكند، اما نشان از زیاد بودن این معضل در گوشه و كنار كشور دارد. ارشد با اشاره به این آمارها كه در ۹ ماه اول سال ۹۴ بررسی شده، میگوید: در این دوره زمانی، بیش از ١٣ هزار ازدواج در گروه سنی ۱۵ تا ۱۹ سال ثبت شده و بیش از ٤ هزار ازدواج بین زیر ۱۵ سالهها. اینها فقط آمار رسمی است، در حاشیه شهرها و شهرهای دوردست آنهایی كه قومیتها در آنها نفوذ دارند، شرایطشان سختتر است. راهكار مورد نظر او، به روز بودن قوانین و حتی پیشی گرفتن آنها از عرف جامعه است. او معتقد است: اگر قوانین دو قدم از شرایط جامعه جلوتر باشند، مشوقی است كه خودمان را با قوانین تطبیق بدهیم. ما نیازمند داشتن قوانین حمایتی برای كودكان هستیم. كشورهاییكه به كنوانسیون میپیوندند، موظفاند قوانینشان را به این بحثهای حمایتی نزدیك كنند. باید زنگها را به صدا درآوریم و توجه مسوولان را جلب كنیم.
عرف، سنت و حفظ آبرو، دلایل ازدواج كودكان در اقوام
همچنین در ادامه جلسه طراوت مظفریان، نماینده انجمن خیریه امام علی (ع) به تحقیقی كه روی ازدواج كودكان از سوی این انجمن صورت گرفته اشار كرد و گفت: عدم وجود آمارهای دقیق برای این ازدواجها، باعث شكلگیری جمعیت پنهانی در كشور میشود كه در سیاستگذاریها نادیده گرفته میشوند. از سویی رشد منفی جمعیت شهری و رشد مثبت حاشیهنشینی را موجب میشود. در این تحقیق، الگوی ازدواج كودكان بین قومیتهای مختلف و آسیبهای اجتماعی وارده به آنها از این طریق را بررسی میكند. علت ازدواج كودكان در استانهای مختلف به علل سنتی- مذهبی و اقتصادی برمیگردد. در مواردی، حفظ آبروی خانواده و جلوگیری از وارد شدن آسیبهای اجتماعی هم مزید بر علت است. مظفریان هم ازدواج كودكان را كودكآزاری میداند. او معتقد است: در این تحقیق مشخص شده ۷۰ درصد از افرادی كه دخترانشان را مجبور به ازدواج در سن پایین میكنند، ماهانه كمتر از ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارند، ۲۷ درصدشان بین ۵۰۰ هزار تا یك میلیون تومان و ۴ درصدشان بیشتر از یك میلیون تومان. همچنین سنتهای قومی و مذهبی، دلیل عمده ازدواج سوالشوندگان بود. در میان آنها، ۶۵ درصدشان دوست ندارند فرزندانشان این تجربه را داشته باشند.
اما روی آوردن به ازدواج در استانها و اقوام مختلف، متفاوت است. در آذربایجانشرقی، اجبار دختران با همراهی ریشسفید و بزرگ خانواده همراه است، در همدان، میانگین ازدواج دختران در محله كشتارگاه ۱۰ تا ۱۴ سال است. این افراد غربتیها یا كولیها هستند. در قم هم دختران زیر سن قانونی سر از ازدواجهای مجدد درمیآورند، آنها بیشتر بهعنوان همسر چندم انتخاب میشوند. در خانوادههای پشتون از اقوام افغانستانی، دخترانشان را عضو خانواده نمیدانند. خانوادههای هزاره هم بچهفروشی میكنند و روی دخترانشان قیمتگذاری میكنند، روی قیمت بحث میشود و دختر اجازه ورود به بحث را ندارد. تاجیكها هم همه قبول دارند دختر باید در سن كم ازدواج كند، بالا رفتن سن از ۱۵ سال برای دختران بیآبرویی است. در میان بلوچها، سن رایج دختران برای ازدواج ۱۲ سال و برای پسران ۱۷سال است. اختلاف سنی زیاد، همسر چندم بودن در میان این قوم هم رواج دارد. همچنین به خاطر كمبود امكانات تحصیلی و محروم شدن از تحصیل، دختران را مجبور به ازدواج میكنند. كولیها در ۶ استان بررسی شدند. در مازندران دختران ۱۱ تا ۱۵ سال ازدواج میكنند، در واقع از بچگی با این فرهنگ بزرگ میشوند. در سبزوار هم دختران تا كلاس پنجم فقط درس میخوانند و باید بعد از آن سریع ازدواج كنند. این تحقیق در محلههای حاشیه شهرها صورت گرفته و شامل همه مردم در این اقوام نمیشود.
نظر شما