دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۰

سال 86 بود که حادثه‌ای تلخ، زندگی‌شان را تغییر داد. دختربچه‌ها داشتند جلوی چشم مادرانشان با بی‌خیالی در خیابان راه می‌رفتند، خیابان پیروزی؛ ناگهان صدای مهیب و اتفاقی که دیگر نمی‌شد جلوی آن را گرفت. ماجرا از این قرار بود که صاحبخانه، بالکن را به طرز ناامنی به ساختمان جوش داده بود؛ بالکنی که درست در لحظه عبور بچه‌ها روی‌شان سقوط کرد. در این حادثه زهرای کوچک یکی از پاهایش را از دست داد. حالا زهرا یک پای مصنوعی دارد و غصه‌ای که روی دل خانواده‌اش مانده است. صاحبخانه مجرم شناخته شد اما این، برای دختر پا نمی‌شود. واقعه‌ای که علاجش را می‌شد قبل از وقوع کرد.

تراس‌هایی که روی سر عابران آوار می‌شود

سلامت نیوز: سال 86 بود که حادثه‌ای تلخ، زندگی‌شان را تغییر داد. دختربچه‌ها داشتند جلوی چشم مادرانشان با بی‌خیالی در خیابان راه می‌رفتند، خیابان پیروزی؛ ناگهان صدای مهیب و اتفاقی که دیگر نمی‌شد جلوی آن را گرفت. ماجرا از این قرار بود که صاحبخانه، بالکن را به طرز ناامنی به ساختمان جوش داده بود؛ بالکنی که درست در لحظه عبور بچه‌ها روی‌شان سقوط کرد. در این حادثه زهرای کوچک یکی از پاهایش را از دست داد. حالا زهرا یک پای مصنوعی دارد و غصه‌ای که روی دل خانواده‌اش مانده است. صاحبخانه مجرم شناخته شد اما این، برای دختر پا نمی‌شود. واقعه‌ای که علاجش را می‌شد قبل از وقوع کرد.


به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران در ادامه می نویسد: چهاردیواری و اختیاری! با همین شعار خودشان را محق می‌دانند که هر تغییری می‌خواهند به سر و شکل خانه‌شان بدهند و اتاق و طبقه و تراس اضافه کنند؛ با این تصور که خانه خودمان است و کاری به کار کسی نداریم. آقای همسایه محترم 2 ماه آزگار شبها گونی گونی خاک از ساختمان بیرون می‌برد و جایی سر به نیست‌شان می‌کرد و صدایش هم در نمی‌آمد. شاهد آنچه مشغول انجام آن بود، سر و صدای شبانه روزی بود که همسایه‌ها را کلافه کرده بود. بعداً کاشف به عمل آمد که دارد زیر زمین خانه را مسکونی می‌کند تا پسرش که تازه از همسرش جدا شده، بابت اجاره خانه مشکلی نداشته باشد و یکراست به خانه پدری نقل مکان کند؛ البته در واحد تازه‌ساز زیرزمینی.


یکی دیگر یکهو هوس کرده که تراس پهن خانه را بیندازد سر سالن تا جا باز شود و 2 دست مبل را راحت بشود جا داد و بابت کمبود جا پیش میهمان‌ها شرمنده نشود. زیاد هم البته به دردسر نیفتاد. سر و ته کار با یک آشنای گردن کلفت در شهرداری منطقه هم آمد و سالن خانه به قاعده، چند متر بزرگتر شد. حالا اینکه آیا ساختمان تحمل اضافه وزن حاصل از بهسازی را دارد یا نه، چیزی است که زمان آن را مشخص می‌کند. زمانی که می‌تواند کوتاه باشد یا طولانی. گاهی درست فردای اتمام بازسازی، اتفاق می‌افتد؛ مثل حادثه‌ای که برای دختربچه‌ها اتفاق افتاد چراکه صاحبخانه درست یک روز قبل از اتفاق، بالکن را ضمیمه ساختمان کرده بود. اضافه کردن یک طبقه به ساختمان هم امری است که بارها و بارها اتفاق افتاده؛ بعضی‌ها با مجوز و برخی دیگر بدون جواز.


ساختمان 2 طبقه که حفاظ پنجره طبقه دوم‌اش به شکل ناموزونی از دیوار بیرون زده، میان ردیف خانه‌های یک طبقه در کوچه باریک توی ذوق می‌زند. کوچه‌های این شهر کوچک شمالی تقریباً همین شکل و شمایل را دارند. می‌گویند مالک خانه بتازگی طبقه دوم را اضافه کرده است. طبقه دوم را جوری ساخته‌اند که حیاط خانه را که حالا حکم پارکینگ پیدا کرده، کاملاً می‌پوشانَد. قسمت جلویی طبقه دوم انگار روی هواست. 4 ستون نسبتاً باریک حائل‌اش شده و حس ناامنی به آدم می‌دهد. همسایه‌ها می‌گویند اینجا همه همین جور مجوز می‌گیرند. یک کسی را در شورای شهر دارند و کارشان حل می‌شود.


بی‌خیال دارید در پیاده‌رو راه می‌روید و نمی‌دانید ممکن است چند لحظه بعد، بالکن خانه‌ای روی سرتان آوار شود. فقط هم بحث بالکن‌هایی نیست که ممکن است به خانه اضافه شده یا به صورت غیراصولی سر سالن یا اتاق خانه افتاده باشند؛ گاهی تراس‌های فرسوده بلای جان عابران می‌شوند. تراس‌هایی که گاه به‌دلیل بی‌استفاده بودن، به انبارهایی با انواع و اقسام وسایل تبدیل می‌شوند که چندین برابر وزن قابل تحمل تراس چندمتری است و ممکن است باعث تخریب و ریزش آن شود.


تراس‌ها به دلیل اینکه معمولاً در معرض باد و باران و تغییرات جوی قرار دارند، امکان فرسودگی‌شان هم بیشتر است. این را می‌توانید با کمی دقت متوجه شوید. از منزل خودتان شروع کنید و به ساختمان‌های موجود در سطح شهر برسید. با این احوال شاید لازم باشد نظارت بیشتری روی ایمنی ساختمان‌ها از این جهت صورت گیرد تا از بروز حوادث تلخ جلوگیری شود؛ حوادثی که سرنوشت بعضی‌ها را به کل تغییر می‌دهد و مسیر زندگی خود و اطرافیان‌شان را عوض می‌کند، مثل خانواده زهرا. عارف رحیمی، شوهرخاله زهرا که دختر خودش هم در این حادثه دچار شکستگی پا شده بود، می‌گوید: «زندگی خانواده خواهر خانمم دیگر به هم ریخت. 20 میلیون تومان بهشان خسارت دادند اما پای بچه از بین رفت. هزینه درمان هم خیلی زیادتر از این حرف‌ها بود. زهرا الان 12 ساله است و یک پای مصنوعی دارد. پدر و مادرش خیلی عذاب کشیدند. الان یک دختر یک ساله و نیمه هم دارند. سایه این اتفاق هیچ وقت از سرشان برداشته نمی‌شود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha