سلامت نیوز:روز خوبی را پشت سر نگذاشت. از محل کار به سمت خانه رفت. نبش خیابان نزدیک محل زندگیاش یک ماشین خوشرنگ که جمعیتی روبه روی آن ایستاده بودند، توجهاش را جلب کرد.
به گزارش سلامت نیوز، ابتکار نوشت: نزدیکتر شد و کافهای را دید که روی پاهای خود ایستاده. مردم با لبخندی بر لب با یکدیگر صحبت میکردند و او برای چند دقیقه هم که شده از فکر به دغدغههای روزانهاش رها شد.
رستورانی به وسعت یک خیابان
از زمان ورود کافههای سیار به کشور مدتی زیادی نمیگذرد. به مرور این کافهها بیشتر شد و مردم نیز از وجود آن استقبال کردند. کافههایی که در روزهای مختلف به مکانهای متفاوتی میرفتند و برای مردم منطقه نوشیدنی و خوراکیهای کافهای سرو میکردند. این روزها در خیابان سی تیر که یکی از قدیمیترین خیابانهای پایتخت محسوب میشوند، کافههایی در آنجا حضور پیدا میکنند و به عبارتی یک رستوران به وسعت یک خیابان را ایجاد کردند.
برخوردها چگونه است؟ مسئولان راضی نیستند، دلیل مخالفتشان روشن نیست اما میگویند حضور این کافهها در خیابان سی تیر که به عنوان یک خیابان تاریخی است، خطر دارد! آتشنشانی میگوید: خطر دارد! کپسول گاز میترکد و فاجعه میشود. عضو شورای شهر میگوید: خطر دارد! به میراث تاریخی ما لطمه وارد می شود. هر لحظه ممکن است اتفاقی رخ دهد. شهرداری میگوید: خطر دارد! سد معبر است آقا!
در این بین مردم همچنان با روی خندان از این کافه ها استقبال میکنند و به دلایلی که میتوان آن را تعطیلی محض شبهای تهران نامید، نسبت به حضور کافههای سیار در خیابان سی تیر واکنش مثبت نشان دادند. کافههای سیار خوب یا بد مورد استقبال عموم قرار گرفته اند و شاید مخالفتهای جزئی مسئولان نتواند مانع فعالیت آنها شود و نیاز به یک ساز و کار در فعالیت آن ها ضروری به نظر میرسد.
میخواهم مردم به دنیای من بیایند
محمد یک فولکس آبی رنگ دارد و کافهای را افتتاح کرده با همین نام. او کارشناسی خود را در رشته ارتباط تصویر دریافت کرد و علاقه زیادی به هنر دارد. خودش که میگوید: «راستش من عاشق هنرم.»
محمد متولد سال 1368 و تخصص اصلی او طراحی چهره و نقاشی و خوشنویسی است. وقتی به ماشین فولکس او نگاه کردم دقیقا این موضوع به من ثابت شد. او در گفتوگو با «ابتکار» میگوید: «من عاشق هنرم. نقاشی را میپرستم و تخصص اصلی من است. چند سالی میشود که به کافه فکر میکنم.»
محمد ادامه میدهد: «برایم مهم نبود که چه اتفاقی میافتد. فقط دوست داشتم کافهای داشته باشم چون علاقه زیادی به وسایل قدیمی داشتم. کلا با خاطرات و حس نوستالوژی حال میکنم و انرژی زیادی به من منتقل میکند. اول به دنبال مغازهای رفتم برای کافه زدن اما قیمتها به گونهای نبود که بتوانم کافهای داشته باشم که مال خودم باشد. تازه این موضوع که مغازه در جایی ثبات باشد و نتوانم مردم با سلیقه و فرهنگهای مختلف را ببینم و از آنها پذیرایی کنم، برایم خوش آیند نبود.»
او میگوید: «میدانید، دلم میخواست وقتی مردم می آیند پیشم و قهوه میخورند در کنارش حس نوستالوژی را تجربه کنند و چند دقیقهای از زندگی روزمره خارج شوند و به دنیای من بیایند.»
اما یک روز صبح همه چیز برای محمد تغییر کرد. او افکار پریشان خود را جمع کرد و تصمیم گرفت کافهای سیار افتتاح کند. محمد در ابتدا به اتوبوس فکر کرد اما اتوبوس برای کاری که او در نظر داشت خیلی بزرگ به نظر میرسید. سپس به یک مینیبوس فکر کرد که آن هم شدنی نبود اما چرا؟
محمد در ادامه میگوید: «سفر با مینیبوس کمی سخت بود. شاید بپرسید چرا میگویم سفر مگر قرار نیست این یک کافه باشد. چیزی که در ذهن من است این بود که با کافهای که میسازم در یک شهر نباشم. به تمام کشور سفر کنم و با سلیقه و فرهنگهای مختلف مواجه شوم. همین موضوع باعث شد فکر مینیبوس را هم از ذهنم دور کنم و به این پسرم برسم.»
پسر محمد یک فولکس بود که او با مهارت خاصش در نقاشی آن را به زیباترین شکل ممکن طراحی کرده بود. او میگوید تنها 4 ماه طول کشید تا او ماشین را به شکل فعلیاش درآورد.
محمد میگوید: «4 ماه زمان گذاشتم و شاید باورتان نشود اما 50 میلیون تومان برای فلوکس نازنینم خرج کردم. تعریف از خودم نباشه اما خیلی فوقالعاده شده و راضیام از چیزی که ساختم.» از محمد راجع به مجوزهایی که اخذ کرده است پرسیدم. او میگوید: «مجوزی خاصی که به ما نمیدهند. برای کافههای سیار تنها کارت بهداشت صادر میکنند که خیال مردم از بهداشتی بودند موادی که عرضه میکنیم راحت باشد.»
به عقیده محمد برخلاف نظر برخی مسئولان کافه های سیار سد معبر نیستند که اگر بودند مردم بهترین قاضی هستند و نسبت به وجود آن ها اعتراض میکردند.
محمد میگوید: «استقبال مردم بینظیر است. لبخند مردم بعد از دیدن فلوکس من، زیباترین منحنی دنیا است. هدف اصلی من این است که محصولات درجه یک از انواع اغذیه تا نوشیدنی های سرد و گرم را به مردم ارائه دهم و میخواهم این کار را با قیمتی مناسب در اختیار آنها قرار دهم چون من بیشتر به کافه داری علاقه دارم تا بخواهم دنبال درآمد بالا باشم.» صاحب کافه آبی که برای این مصاحبه به تهران آمده بود، می گوید: «چند روز پیش در رشت بودم و مردم در استان گیلان استقبال خوبی از کافه آبی داشتند. پیش از این به قزوین رفتم و قرار است به کرمانشاه نیز بروم. تنها با سفر کردن می شود که عطر قهوه کافه آبی به همه جای ایران زمین برسد.» او ادامه داد: «من عاشق این سبک از زندگی هستم. سختیها و لذتهای خودش را دارد. در صفحه اینستاگرام و تلگرام کافه آبی شهرهایی که قصد رفتن دارم را خبر میدهم و مردم از آن طریق متوجه میشوند.»
او میگوید که کافه سیار از اسمش مشخص است و نیازی به تبلیغات خاصی ندارد. به گفته او مردم کافه او را در گوشه ای از خیابان میبینند و برای صرف یک قهوه و ... به سراغ او میآیند.
محمد با کافه آبی اش قصد دارد شهرهای ایران را بپیماید. فلوکس آبی رنگی که با 110 کیلومتر بر ساعت سرعت از شهری به شهر دیگر سفر می کند و به گفته محمد برای مردم آن شهر لبخند را به ارمغان میآورد.
مردم باید با فرهنگ قهوه خوردن آشنا شوند
به سراغ یک کافه دیگر رفتیم. کافه ای نارنجی رنگ که نام صاحب آن نیز محمد است. محمد بزرگ این کافه را از اواسط سال گذشته افتتاح کرد و حدود یک سال می شود که روش زندگی خود را اینگونه بنا کرد؛ سفر به استان های مختلف و دیدن نقاط مختلف کشور. او که به استان های سمنان، مازندارن، فارس، اصفهان و .... در طول این یک سال سفر کرده است به «ابتکار» می گوید: «قهوه تلخ است؟ نه. مردم ما فکر می کنند قهوه تلخه اما قهوه ترش است. من قهوه را می برم به دل روستاها، مردم ما باید با فرهنگ قهوه خوردن آشنا شوند.» محمد که در دانشگاه معماری خوانده است، ادامه می دهد: «رنگ آمیزی کافه pi- به شکلی است که انرژی را به مردم منتقل کند. من هم سعی می کنم با طرز صحبت کردن مردم را با فرهنگ کافه آشنا کنم. در خودرو من اصول ساخت یک کافه رعایت شده. یعنی چیدمان به شکلی است که برای خودمان راحت باشد تا خدماتی که ارائه می کنیم، به بهترین شکل ممکن رخ بده.» از محمد درباره به سد معبر بودن شغلش پرسیدم، او می گوید: «سد معبر یعنی چه؟ من معنی سد معبر را نمی فهمم. در پارکینگ خیابان، جلوی گالری ها و یا رستوران ها بزرگ که خودشان از ما دعوت می کنند، می رویم و تابه حال سدی انجام ندادیم. من با مردم گرم می گیرم و با آن ها حرف می زنم و این دقیقا سبک زندگی من است. اماکن میآید و میگوید حرکت کن! پلیس نیروی انتظامی میآید میگوید حرکت کن!»
محمد به عنوان یک خاطره از سفرش به اصفهان میگوید. روزی که در حال کار بود و تنها قرا بود چند ساعت در اصفهان بماند اما آمدند و گفتند باید مجوز بگیرد. او ادامه میدهد: «گفتند حرکت کن! گفتیم چرا؟ گفتند باید مجوز بگیری. ماهم رفتیم برای مجوز. فکر کنم عید نوروز بود. گفتند اگر فروش اغذیه دارد باید مجوز بگیرید؛ اگر تجمعی رخ داده باید از نیروی انتظامی مجوز بگیرید؛ اگر درآمد دارد باید از مالیات مجوز بگیرید.
اماکن هم که کلا بی بهانه گیر میداد.» محمد که در حال آماده کردن کافه برای حضورش در میدان آرژانتین تهران بود، وقتی از او پرسیدم آیا خطرناک نیست وجود گاز و بنزین در کنار هم؟ جواب داد: «خطرناک که هست. تا به حال هیچ اتفاقی در کافه های سیار رخ نداده و اگر رخ داده باشد هم همه کافه های سیار کپسول آتش نشانی دارند. اگر قرار است نظارتی انجام شود، با گیر دادن درست نمی شود بلکه باید استاندارسازی شود. ما بدمان نمی آید برویم مجوزهای لازم را بگیریم اما از کجا؟! به نظر من مسئولان باید بروند استاندارسازی کنند به این معنی که شرکتهایی مسئول ساخت ماشینهای کافه ای و متفاوت شوند و استاندارهای لازم را در آن ایجاد کنند تا از حوادث اینچنینی جلوگیری شود، نه اینکه به کل فعالیت کافه های سیار را زیر سوال ببرند.»
نیاز به متولی
هرچند کافههای حاضر در خیابان سی تیر مانند کافه Blue و کافه Pi- تنها یک کافه نیستند و بیشتر جنبه رستوران و فستفودبه خود گرفتهاند با این حال آنها نیز در راسته کافههای سیار قرار داده میشوند. این موضوع که احتمال وقوع حوادثی مانند آتش سوزی در این مکان بیشتر حس میشود را نباید با از بین بردن این کافههای نوظهور زیر سوال برد، بلکه میتوان با ایجاد یک ساز و کار صحیح و قرار دادن یک متولی در راس فعالیت آنها رنگی تازه به روح این کافههای فانتری در سطح کشور داد. ضمن اینکه به همان اندازه که مسئولان وجود این کافهها را برای حفظ آثار و گردشگری در منطقه بمب میپندارند، حضور مردم و گردشگران در این مناطق نیز افزایش داشته است.
نظر شما