معاون درمان وزارت بهداشت اعلام كرده كه بنا بر نتایج مطالعات جهانی، میزان افسردگی در محیط‌های شغلی حدود ١٢ درصد است. در حالی كه این عدد در برخی گزارش‌های رسمی تا ٣٠ درصد هم ثبت شده اما با یك نگاه خوش‌بینانه و تكیه بر همین شمول ١٢ درصدی كه علیرضا رییسی اعلام كرده، محاسبه وضعیت سلامت روان شاغلان كشور، عدد نگران‌كننده‌ای است.

سلامت نیوز: معاون درمان وزارت بهداشت اعلام كرده كه بنا بر نتایج مطالعات جهانی، میزان افسردگی در محیط‌های شغلی حدود ١٢ درصد است. در حالی كه این عدد در برخی گزارش‌های رسمی تا ٣٠ درصد هم ثبت شده اما با یك نگاه خوش‌بینانه و تكیه بر همین شمول ١٢ درصدی كه علیرضا رییسی اعلام كرده، محاسبه وضعیت سلامت روان شاغلان كشور، عدد نگران‌كننده‌ای است.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه اعتماد در ادامه می نویسد: بنا بر گزارش مركز آمار ایران درسال ٩٥، ٢٢ میلیون و ٥٨٤ هزار و ١٠٧ نفر در بخش‌های دولتی، خصوصی، صنعت و خدمات شاغل بوده‌اند كه با حذف ٤ میلیون شاغل بخش كشاورزی از این عدد، به دلیل متفاوت بودن ماهیت مشاغل روستایی، جمعیت شاغلان شهری كه شامل هشدار معاون درمان وزارت بهداشت هستند، حدود ١٨ میلیون نفر است كه با استناد به اعلام رییسی، ٢ میلیون و ١٦٠ هزار نفر از این افراد، دچار افسردگی ناشی از شرایط شغلی هستند و صدیقه خادم؛ كارشناس سلامت روان دفتر سلامت روان وزارت بهداشت در گفت‌وگو با «اعتماد» می‌گوید اگر هر وزارتخانه و نهاد دولتی یا غیر دولتی مطالعه‌ای درباره سلامت روان كارمندان تحت پوشش یا حتی افزایش سطح سلامت روان آنها انجام داده، نتیجه و گزارشی به وزارت بهداشت- به عنوان تنها نهاد متولی سلامت در كشور- اعلام نشده است.


روانپزشكان در تعریف اختلالات روانی گفته‌اند: «اختلالات روانی، الگوی رفتاری یا روانشناختی بالینی است كه فرد را گرفتار كرده و با علائم جسمانی و نشانگان درد، ناتوانی جسمانی در انجام امور روزمره و معمول همراه است.»


در طیف اختلالات روان، افسردگی، یكی از انواع اختلالات روان اما شدیدترین و بالاترین درجه از برهم‌ریختگی تعادل روان است و مهم‌ترین عامل در ایجاد افكار خودكشی به شمار می‌آید.
بنا بر تعریف انستیتو ملی ایمنی و سلامت شغلی امریكا، زمان طولانی و پیاپی انجام كار یا حجم بالای كار، انجام كار در ساعات غیرمتعارف شب و انجام كار شیفتی، فقدان استراحت كافی حین كار، مسوولیت جان دیگران، احتمال بروز برخورد و درگیری با مراجعان یا همكاران، عملكرد نامناسب ابزار و وسایل كار، نور نامناسب در محیط كار، وضعیت‌های نامناسب بدنی و غیرارگونومیك، عدم وجود حمایت‌های شغلی، بیمه‌ای و اجتماعی مناسب و محرومیت‌های اجتماعی و خانوادگی مهم‌ترین عوامل استرس‌زای شغلی در محیط‌های كاری هستند.


این آدم‌ها، شغل‌های پراسترس داشتند
در صفحات مجازی، سربازان داوطلب حضور در منازعات و میدان‌های جنگ داخلی یا خارجی، آتش‌نشانان، خلبانان هواپیما، نیروهای ارتشی و رزمی، نیروهای پلیس، مدیران برگزاری جشن‌های بزرگ، مدیران روابط عمومی‌ها و شركت‌ها، خبرنگاران، عكاسان مطبوعاتی و رسانه‌ای و رانندگان تاكسی در ردیف‌های اول جدول پراسترس‌ترین شغل‌ها ایستاده‌اند. اما این فهرست درباره ایران نیست. در ایران، معادلات حاكم بر محیط‌های شغلی و بازار كار متفاوت از تمام كشورهای دنیاست. در این فهرست جهانی، نامی از پرستاران نیست اما خانم« ب»؛ پرستار بخش بیماران سرطانی با ٢٠ سال سابقه پرستاری، به اندازه‌ای از استرس و اضطراب در محل كار خود رنج می‌برد كه ناچار به مراجعه به روانپزشك و مصرف داروی اعصاب شده است.


«شیفت‌های ممتد پرستاری و به خصوص، شب‌كاری‌ها، بر تمام سیستم عصبی آدم تاثیر منفی دارد و اختلالات شدید هورمونی ایجاد می‌كند. یكی از دلایل چاقی و اضافه وزن پرستاران، همین شب كاری‌های ممتد است. دایم اضطراب داریم و كابوس می‌بینیم و افسرده‌ایم چون مدت زمان كارمان با حجم كار متناسب نیست. با چه چیزهایی مواجهیم؟ با بیمار و درد و مرگ بیمار و انتظارات خانواده و مدیریت و جامعه و سرخوردگی‌های متوالی از اینكه جامعه به ما بها نمی‌دهد. بارها به تغییر محل كارم فكر كردم اما به تغییر شغل، خیر. چون شغلم را دوست دارم. شغلی كه حتی فرصت مرخصی رفتن را از من می‌گیرد. برای مرخصی رفتن، با این كمبود شدید نیرو، خودم را جای همكارانم می‌گذارم كه با حضور نداشتن حتی یك نفر، چه حجم بالایی از كار بر سرشان آوار می‌شود. اما سال گذشته، شرایط روحی‌ام طوری درهم ریخت كه مترون بیمارستان، یك هفته مرخصی اجباری داد. مرخصی بعد از ٣ سال.»


آقای« میم»، كارمند وزارت نفت است اما دلیل استرس و اضطراب و افسردگی خود و همكارانش را متفاوت از خانم «ب» می‌بیند.
 «هر سال با تغییر مدیران، همه چیز تغییر می‌كند و هر سال با یك برخورد سلیقه‌ای متفاوت مواجه می‌شویم. در محل كار ما، تبعیض بین كارمندان رسمی و قراردادی و شرایط بهره‌مندی از رانت برای كارمندان رسمی و نورچشمی باعث تنش‌های منجر به اختلال روانی در نیروهای غیرثابت و غیررسمی می‌شود. هر روز، من و همكارانم به تغییر شغل فكر می‌كنیم چون علاوه بر حقوق‌های ناچیز، كارمندان در دستگاه‌های دولتی دچار رخوت می‌شوند چون كسی كار نمی‌كند و بنابراین، مهارت‌های‌مان را هم از دست می‌دهیم. در كنار همه این شرایط، بدترین اتفاق این است كه كارمند، اصلا و اصلا در چشم روسا و مدیران دیده نمی‌شود. نمونه‌اش هم اینكه، غیر از كارمندان رسمی، باقی كارمندان قراردادی و موقت، امكان دسترسی به روانپزشك و روانشناس در سیستم بهداشت و درمان وزارت نفت را ندارند.»


آقای« ت»؛ ٣٦ ساله و كارمند اتاق اصناف با ١٠ سال سابقه، برخلاف آقای« میم»، در دایره لغاتش، واژگانی چون استرس و اضطراب و افسردگی، جایی ندارد. آقای« ت» در جامعه شاغلان ایران، استثنا نیست اما حتما تعداد مانند او، مانند بیماری‌های نادر كه ٥ نفر در ١٠ هزار نفرند، نایاب است.
«من سراپا انرژی هستم. اصلا به استرس فكر نمی‌كنم. همیشه هم خودم را با محیطم وفق داده‌ام، بنابراین، اصلا نمی‌دانم فشار روحی و اضطراب یعنی چه. البته همكارانی دارم كه به دلیل قراردادهای موقت، همیشه نگران تعدیل و اخراج و از دست دادن شغل هستند اما من اصلا به اخراج و بیكاری فكر نمی‌كنم. البته چون شغل دوم دارم اما باقی همكارانم، شاید به همین دلیل نگرانند چون پیدا كردن شغل كار راحتی نیست و شاهدم كه مدیران با همكارانم چطور برخورد می‌كنند. دو سال قبل، مدیران تصمیم به افزایش حقوق گرفته بودند. صحبت از افزایش ٤٠ درصدی حقوق ٢٠٠ كارمند بود كه هیات رییسه اعلام كرد همه را اخراج كنید، كل اداره را با حقوق ٦٠٠ هزار تومانی پر می‌كنیم.»


آقای« ح» به این روحیه آقای« ت» غبطه می‌خورد. آتش‌نشانی كه ٢٢ سال سابقه خدمت دارد و آقای «ت»، از نظر سنی در حكم فرزند اوست اما برای آقای« ح»، در این ٨ سال باقیمانده تا بازنشستگی- اگر از حوادث تلخ و اجتناب‌ناپذیر شغلش جان سالم به در ببرد - برخلاف آقای «ت»، حتی تصور تغییر شغل هم خیلی دیر شده است.


 «شاید در سال‌های تجرد، هیجان شغلم بالا بود اما بعد از تاهل، بعد از ٧ یا ٨ سال سابقه، هیجان، جای خود را به استرس و اضطراب می‌دهد در حدی كه همه آتش‌نشان‌ها در ایران، بارها آرزو می‌كنند كاش این شغل را انتخاب نكرده بودند و سراغ شغل اداری یا آزاد می‌رفتند. هرچند هربار، وقتی یك انسان را از دل آتش نجات می‌دهیم، سرشار از عشق می‌شویم. اما همه‌مان می‌دانیم كه استرس، در درازمدت چه تاثیری بر بدن‌مان دارد. وجود ما، پر از ترس است. به همین دلیل اغلب آتش‌نشان‌های ایرانی، ٥ سال، ٦ سال بعد از بازنشستگی فوت می‌كنند. فكر كن ٣٠ سال استرس در بدنت جمع شده باشد. تسهیلاتی هم نداریم. تورهای زیارتی، قبلا دو سال یكبار بود، امسال شد ٣ سال یكبار. در سازمان آتش‌نشانی، روانپزشك و روانشناس و مشاور روانی وجود ندارد. خودمان باید مراقب سلامت روحی‌مان باشیم. حتی اجازه مرخصی نداریم. مجموع مرخصی استحقاقی آتش‌نشان در طول یك سال، ٩ روز است و بیشتر از این، حداقل ١٥٠ هزار تومان از حقوق كم می‌شود. حتی برای مرخصی رفتن و استراحت كردن هم استرس و اضطراب داریم.»اگر آقای« ح» و خانم« ب» پسر در سن دبیرستان داشته باشند، باید در مقابل اعتراضات آقای«س»، فقط سكوت كنند. فقط سكوت.

آقای« س»، معلم دبیرستان است. معلم پسرهای سركشی كه ناامیدی و افت و خیز شبانه‌روزهای بلوغ را در هم گره زده و طوق اصلی را، هر روز بر گردن نحیف معلم تنگ‌تر می‌كنند.
«استرس معلم، در كلاس درس دبیرستان، از میانگین هم بالاتر است چون در كلاس‌های تنگ و كم‌وسعت، با شاگردانی سروكار داریم از نسل جدید كه علاقه‌شان به درس و امیدشان به آینده با ابزار درس خواندن، كم شده و سر كلاس، آرام و قرار ندارند و همین بچه‌ها، فشار روانی ما را بالا می‌برند. معلم هم كه در طول سال تحصیلی مرخصی ندارد مگر به حالت مرگ برسد كه مدیر و ناظم، فرصت یك روز استراحت بدهند. من یك بار از دست رفتارهای شاگردانم به مرز سكته رسیدم اما سال گذشته، سه نفر از همكارانم، در كلاس درس سكته كردند كه دو نفرشان از دست رفتند. امروز، یك حس پنهان در ذهن معلم‌ها ایجاد شده. حس رنج شدید از فقر اقتصادی و این حس، باعث شده از شغل معلمی بیزار باشیم. از این شغل بی‌فایده.»
خانم «ب»، آقای «میم»، آقای« ت»، آقای« ح» و آقای «س»، همدیگر را نمی‌شناسند. شاید هم تا پایان عمرشان همدیگر را نبینند. اما یك جمله در حرف‌های هر ٥ نفرشان تكرار شد «اگر حقوق‌مان بیشتر شود، این شرایط را آسان‌تر تحمل می‌كنیم.»
اما آقای «پ»، حتی همین جمله مشترك را هم نگفت. آقای «پ»، پلیس راهنمایی و رانندگی بود كه روی جدول وسط خیابان دو طرفه ٨ بانده ایستاده بود و با تكان دادن سر و دست چپش، زبان بدن را به كار گرفت تا در فاصله چند متری، اعلام كند كه حاضر به مصاحبه نیست. سوال را شنیده بود «استرس و اضطراب شغل‌تان، كم است یا زیاد؟»
هنوز حروف كلمه «زیاد» به هم نچسبیده بود كه دو اتومبیل، در ابتدای چهارراه با هم تصادف كردند. آقای« پ»، با دستش، صحنه تصادف را اشاره رفت و در حال حركت به سمت محل تصادف برای رفع راهبندان، از همان فاصله چند متری گفت: «این هم شغل من.»


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha