پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۳

در حالی كه بررسی‌ها برای یافتن عاملان جنایت ادامه داشت، 2زن جوان برای سركشی به محل جنایت برگشتند كه شاهدان با دیدن خودروی آنها به سمتشان رفتند تا مانع فرارشان شوند. 2زن جوان اما به سرعت فرار كردند و این بار شاهدان شماره پلاك خودروی آنها را یادداشت كرده و در اختیار پلیس قرار دادند

جزئیات جنایت ۲ ترنس در لباس زنانه

سلامت نیوز:دو جوان دو‌جنسیتی که متهم هستند در یک درگیری مردی را به قتل رسانده‌اند، دیروز در دادسرای جنایی تهران اتهام قتل را انکار کردند.

به گزارش سلامت نیوز، همشهری نوشت: آنها مدعی شدند كه با مقتول درگیر شدند اما او را به قتل نرساندند. به گزارش همشهری، صبح 22 آبان به قاضی سیدسجاد منافی‌آذر، بازپرس ویژه قتل تهران خبر رسید جسد غرق خون مردی میانسال در خیابانی در شمال تهران رها شده است. با حضور تیم تحقیق در محل مشخص شد كه مقتول مردی 45‌ساله بوده كه در جریان یك درگیری به قتل رسیده است. اهالی محل می‌گفتند كه او با 2زن درگیر شده و آنها پس از درگیری سوار بر یك خودروی پژو 207 از محل گریخته‌اند.

 

در حالی كه بررسی‌ها برای یافتن عاملان جنایت ادامه داشت، 2زن جوان برای سركشی به محل جنایت برگشتند كه شاهدان با دیدن خودروی آنها به سمتشان رفتند تا مانع فرارشان شوند. 2زن جوان اما به سرعت فرار كردند و این بار شاهدان شماره پلاك خودروی آنها را یادداشت كرده و در اختیار پلیس قرار دادند. به این ترتیب هر دو متهم در مخفیگاه‌شان در پاسداران دستگیر شدند و پس از انتقال به اداره آگاهی معلوم شد كه هر دوی آنها ‌دوجنسیتی هستند. یكی از آنها میلاد نام داشت و معروف به مهناز بود و ‌دیگری محسن، معروف به مژگان. آنها در بازجویی‌های اولیه اعتراف كردند كه بر سر پول با مقتول درگیر شده‌اند اما در نهایت وی با سر زمین خورده و همین باعث مرگش شده است.

 

دو متهم 21 و 28 ساله دیروز برای انجام تحقیقات به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شدند و پیش روی قاضی سیدسجاد منافی آذر قرار گرفتند. در ابتدای جلسه، قاضی جنایی گفت: علت اولیه مرگ مقتول، شكستگی جمجمه و ضربه به سر اعلام شده است. علاوه بر این شكستگی پا و آثار ضرب و جرح هم روی بدن مقتول وجود داشته است.

 

در همین هنگام مژگان گفت: باور كنید ما قاتل نیستیم. خودش تعادلش را از دست داد و زمین خورد. من فقط با قفل فرمان به پاهایش ضربه زدم. اما به سرش هیچ ضربه‌ای نزدیم. او مدعی شد: درگیری ما فقط به خاطر یك میلیون و 500هزار تومانی بود كه پرداخت نمی‌كرد و ما نمی‌خواستیم او كشته شود.

 

وقتی قاضی جنایی اتهام قتل عمد را به مهناز، متهم دیگر تفهیم كرد، او هم منكر اتهام قتل عمدی شد و حرف‌های دوستش را تكرار كرد. در این شرایط قاضی هر دوی آنها را در اختیار اداره آگاهی قرار داد تا در تحقیقات بیشتر اسرار این حادثه فاش شود.

 

درخواست قصاص

متهمان پرونده، لباس زنانه به تن دارند. خانواده مقتول با حضور در دادسرا برای هر دوی آنها درخواست قصاص كردند اما آنها می‌گویند بی‌گناهند. محسن(مژگان) قدش به 190 سانتی‌متر می‌رسد و دیگری هم دستكمی از او ندارد. آنها  جزئیات جنایت را شرح دادند.

 

گفته‌اید به خاطر یك میلیون و 500هزارتومان با مقتول درگیر شدید. جزئیات درگیری را توضیح می‌دهید؟

مهناز: شب حادثه سوار خودروی پژو 207 دوستم مژگان شده بودم و در خیابان‌ها می‌چرخیدیم كه با كامران(مقتول) آشنا شدیم. او سوار بنز گران‌قیمتش بود و ما را به خانه‌اش دعوت كرد. ما هم قبول كردیم. چندساعتی در خانه‌اش بودیم و توافق كردیم در ازای آن یك میلیون و 500هزارتومان به ما بپردازد. او شماره كارت مرا گرفت و مدعی شد یك میلیون تومان برایم كارت به كارت كرده است. اما دروغ می‌گفت چون هیچ پیامكی برای من نیامد. فهمیدم كه ما را سركار گذاشته است. می‌گفت دوستت در خانه بماند و تو برو پای دستگاه خودپرداز و حسابت را چك كن اما من قبول نكردم.

 

بعد چه شد؟

مژگان: باور كنید مرگ كامران یك حادثه بود و جنایتی رخ نداده است. در نهایت قرار شد هر 3 نفر از خانه خارج شویم و به پای دستگاه خودپرداز برویم . كامران می‌خواست با ماشین خودش بیاید و می‌گفت ما هم با ماشین خودمان برویم اما قبول نكردیم. در پاركینگ دعوایمان شد. كامران می‌گفت داخل پاركینگ سر و صدا نكنید. می‌گفت از ساختمان خارج شویم و بعد حرف بزنیم اما من كه به شدت عصبانی بودم سنگی از گوشه پاركینگ برداشتم و شیشه ماشین او را شكستم. كامران همان موقع از ماشین پیاده شد و از ساختمان بیرون رفت و من هم به دنبالش رفتم. داخل خیابان او را گرفتم. دوستم هم به سمت ما آمد. در خیابان به او گفتیم چرا پولمان را نمی‌دهی. می‌گفت جور می‌كنم فقط سرو صدا راه نیندازید. با قفل فرمان ماشین چند ضربه به پاهایش زدم. بعد هم عقب‌عقب رفت و چون شیب خیابان زیاد بود ناگهان با پشت‌سر به زمین خورد.

 

یعنی با قفل فرمان ضربه ای به سرش نزدی و یا او را هل ندادی؟

باور كنید نه. او اصلا تعادل نداشت و به سختی راه می‌رفت؛ برای همین روی زمین افتاد.

 

بعد از این اتفاق چه كردید؟

مژگان: با پلیس و اورژانس تماس گرفتم؛ حتی سرخیابان یك كانكس نگهبانی بود كه ماجرا را برای او تعریف كردیم و بعد سوار ماشین شدیم و از آنجا رفتیم.

 

چه شد كه دوباره به محل جنایت برگشتید؟

مژگان: خیلی نگران بودیم. برای همین برگشتیم. نه خبری از پلیس بود و نه اورژانس. می خواستم خودم كامران را به بیمارستان ببرم اما ناگهان 2نفر را دیدم كه با انگشت ما را نشان می‌دادند و به سمت ما می‌آمدند. برای همین ترسیدیم و فرار كردیم.

 

چند وقت است كه با هم دوستید؟

مهناز: ما 3 سالی می‌شود با هم آشنا شده‌ایم. در یك مهمانی با هم دوست شدیم.

 

رابطه‌تان با خانواده‌هایتان چطور است؟

مهناز: من 2 برادر و یك خواهر ناتنی دارم كه تقریبا از آنها بی‌خبرم. با مادرم زندگی می‌كنم. رابطه بدی هم با مادرم ندارم. ‌دیگر با وضعیت من كنار آمده است. من فرزند شوهر دوم مادرم هستم. از كودكی گرایش شدیدی به دختر بودن داشتم. همبازی‌هایم دختر بودند و عاشق عروسك‌بازی و لباس‌های دخترانه بودم. البته مدام تحقیر می‌شدم و اطرافیان سرزنشم می‌كردند اما واقعا دست خودم نبود. به سن بلوغ كه رسیدم فهمیدم با بقیه فرق دارم.

 

مژگان نیز می‌گوید: ما 6 تا بچه بودیم كه به جز من، 5خواهر و برادر دیگرم مشكلی ندارند. ازدواج كرده‌اند و بچه دارند. رابطه من هم با آنها بد نیست اما خب، همیشه باید از نگاه اطرافیانم بترسم. چون با بقیه فرق دارم. راستش پول جور كردم كه به تایلند بروم و جراحی تغییر جنسیت كنم. خرج عمل 70میلیون تومان بود اما به من پاسپورت ندادند.

 

گفتند باید بروی دادگاه درخواست بدهی. به دادگاه رفتم و درخواست دادم اما گفتند پسری و باید به سربازی بروی و بعد پاسپورتت را بگیری. ناچار شدم به سازمان نظام وظیفه بروم و سرباز شوم اما آنجا هم به خاطر شرایطی كه داشتم مرا نپذیرفتند؛ برای همین فعلا پاسپورت ندارم كه از كشور خارج شوم و عمل جراحی انجام دهم.

 

همیشه از این موضوع رنج برده‌ایم؛ مثلا من آرزو دارم مادر شوم اما می‌دانم آرزویم دست‌نیافتنی است. نگاه های مردم هم نسبت به ما یك طرف قضیه است. من و دوستم هردو دیپلمه هستیم اما به خاطر شرایطی كه داشتیم حتی درس خواندن هم برایمان سخت بود و نتوانستیم به دانشگاه برویم. حالا هم از خانواده مقتول می‌خواهیم كه ما را ببخشند چون نمی‌خواستیم كامران جانش را از دست بدهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha