محرومیت از حق تحصیل، ازدواج زودهنگام، آزار و اذیت، خشونت و... مواردی است که احتمالا باعث ایجاد اختلال در رشد جسمی و روانی کودک می‌شود و از او یک بزهکار بالقوه می‌سازد که در تعارض با قانون مرتکب جرم می‌شود.

جرایم دختران و پسران بزهکار یکی شده است

سلامت نیوز:«دانش آموز نخبه ریاضی، مرتکب قتل شد»، «قتل همکلاسی در نزاع مقابل مدرسه»، «عامل تعرض به خودم را کشتم» و ... اینها تنها بخشی از تیترهای صفحات حوادث روزنامه‌ها درباره پرونده‌های قتلی است که یک سوی آن، متهمی نوجوان ایستاده است. افرادی که به‌واسطه شرایط خاص سنی، اجتماعی و تربیتی، مهارت‌های لازم را برای تصمیم‌گیری درست و سنجیده نیاموخته و به سمت بزه کشیده شده‌اند.

 به گزارش سلامت نیوز، جام جم نوشت: منصور مقاره‌عابد، جرم‌شناس و رئیس سابق کانون اصلاح و تربیت تهران با بیان این که جرایم کودکان و نوجوانان در سال‌های اخیر افزایش داشته و خشونت آن هم بیشتر شده است به جام‌جم می‌گوید: ماهیت جرایم این قشر با بزرگسالان بسیار تفاوت دارد و بیشتر اتفاقی، هیجانی و بدون تصمیم قبلی است. تضعیف سرمایه‌های اجتماعی و برآورده نشدن حقوق نوجوانان می‌تواند آنها را به سمت بزه سوق دهد.

محرومیت از حق تحصیل، ازدواج زودهنگام، آزار و اذیت، خشونت و... مواردی است که احتمالا باعث ایجاد اختلال در رشد جسمی و روانی کودک می‌شود و از او یک بزهکار بالقوه می‌سازد که در تعارض با قانون مرتکب جرم می‌شود. این مشاور دادگاه‌های اطفال و نوجوانان در کنار تبیین ریشه‌های ارتکاب بزه از سوی نوجوانان، چگونگی کیفر آنها و نواقص موجود در قانون، شیوه نگهداری از این بزهکاران و سیاستگذاری‌های کلان در مورد آنها را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می‌آید.

چرا کودکان و نوجوانان به سمت بزهکاری سوق پیدا می‌کنند؟

هرچقدر سرمایه‌های اجتماعی ضعیف شود، بزه و بزهکاری بخصوص میان کودکان و نوجوانان بیشتر می‌شود. این افراد توانایی دفاع از خود را ندارند و به حمایت نیازمندند. در واقع برآورده نشدن حقوق یک نوجوان، زمینه بزهکاری او را فراهم می‌کند. حق تحصیل یک نمونه آن است. کودکی که از تحصیل باز می‌ماند، جذب خیابان و شرایط نامساعدی می‌شود که برای رشدش خطرآفرین است. ازدواج زودهنگام هم مورد دیگر است. کودکانی که مورد خشونت جنسی قرار گرفته‌اند هم در این زمره قرار می‌گیرند. به این افراد، اصطلاحا کودکان در معرض خطر می‌گویند که احتمالادر تعارض با قانون واقع می‌شوند.

جرایم این قشر در سال‌های اخیر چه سیری داشته است؟

براساس قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، سعی شده از کیفر کودکان بزهکار کمتر از 15سال اجتناب شود و بیشتر تحت اقدامات تامینی مانند تحویل به خانواده، نصیحت کردن و... قرار بگیرند. به همین دلیل ورودی کانون‌های اصلاح و تربیت در سال‌های اخیر کاهش داشته است؛ اما در عین حال، میزان جرایم این قشر با رشد همراه بوده و کودکان و نوجوانان بیشتری برای محاکمه به دادگاه‌ها منتقل شده‌اند.

میزان خشونت جرایمی که مرتکب شده‌اند، چطور؟

هم فراوانی و هم خشونت شان تشدید شده است.

این کودکان با چه کمبودهایی روبه‌رو هستند؟

این افراد معمولا از خلأ عاطفی و روانی شدید رنج می‌برند.گاهی مورد سوءرفتار و خشونت قرار گرفته‌اند. تجربه مواد مخدر را هم دارند و از تحصیل بازمانده‌اند. با این ویژگی‌ها دور از انتظار نیست به سمت بزهکاری کشیده شوند.

میزان تحصیلات نوجوانانی که در کانون‌های اصلاح و تربیت نگهداری می‌شوند، چقدر است؟

سطح سواد بیشترشان بین ابتدایی و راهنمایی است.

بیشتر در چه رده سنی هستند؟

بین 15 تا 17 سال.

پسران نوجوان بیشتر به خاطر چه جرایمی به کانون منتقل می‌شوند؟

معمولا جرایم ناشی از خشونت مانند زورگیری و سرقت، ضرب و جرح، اخاذی و قتل.

دختران چطور؟

فراوانی جرم دختران متفاوت است. در گذشته بیشتر روابط نامشروع بود، اما الان احتمالا سرقت است. البته در سال‌های اخیر جرایم دختران نیز تقریبا با جرایم پسران یکی شده است.

بازماندن از تحصیل چقدر احتمال بزهکاری را افزایش می‌دهد؟

نوجوانی که از تحصیل بازمانده است، انتخابی جز کار در خیابان یا کارگاه‌های کوچک ندارد. شرایط جسمی و روحی این افراد به گونه‌ای نیست که بتواند از خود حمایت کند، بنابراین احتمال سوءاستفاده از آنها فراهم می‌شود. در این شرایط، امکان مبارزه و مقاومت هم هست، اما چون کودک، روش درست ایستادگی را نمی‌داند، یعنی به رشد و کمال عقلی متناسب با آن شرایط نرسیده است، بزهکاری را تجربه می‌کند. بازماندگی از تحصیل یکی از شاخص‌های مهم در بررسی جرایم کودکان و نوجوانان است. نظام آموزشی باید منطبق با شرایط اجتماعی باشد و بتواند با نوجوان و ویژگی‌های خاص او ارتباط برقرار کند. بیشتر بچه‌هایی که در کانون‌های اصلاح و تربیت نگهداری می‌شوند هم بازمانده از تحصیل هستند.

نقش خانواده‌هایی که تحت تاثیر ناهنجاری‌های اجتماعی هستند، در تربیت این افراد چیست؟

خانواده بسیار مهم است و در اسناد بین‌المللی بر اهمیت آن به عنوان مهم‌ترین رکن در رشد جسمی، روانی و حمایتی کودک تاکید شده است. تزلزل این بنیان، راه ارتکاب به بزه را هموار می‌کند. اعتیاد پدر و مادر، کمبودهایی به وجود می‌آورد که رشد روانی و جسمی کودک را به خطر می‌اندازد. زندانی بودن والدین نیز همین تاثیر را دارد. البته این شرایط لزوما به بزهکاری فرد منجر نمی‌شود، اما زمینه را برای ارتکاب رفتارهای ناهنجار فراهم می‌آورد.

جرایم بزرگسالان با جرایم کودکان و نوجوانان چه تفاوتی دارد؟

ماهیت این جرایم در مقایسه با هم بسیار متفاوت است. جرایم نوجوانان بیشتر اتفاقی، هیجانی و بدون تصمیم است. ضمن این که تحت تاثیر شرایط مختلف اجتماعی و تربیتی رخ داده است.

مساله رشد و کمال عقلی که در ماده 91 قانون مجازات اسلامی به آن اشاره شده به چه معناست؟

این حرف که یک نوجوان، ماهیت و حرمت جرم را درک نکرده یا به رشد و کمال عقلی نرسیده به این معناست که رشد عقلی‌اش به اندازه‌ای نبوده که بتواند رشد شناختی‌اش را مدیریت کند. یعنی می‌داند فلان جرم بد است، اما قادر به مدیریت آن نیست. کودکی با خطاوآزمون همراه است. اگر فرد در کودکی خطا و آزمون نکند، پس در چه مقطعی باید این کار را انجام دهد؟ چندی پیش پرونده‌ای در دادگاه مورد رسیدگی قرار گرفت که متهم آن نوجوانی 17 ساله بود. او از 13 سالگی در یک کشتارگاه کار کرد و مدعی بود فرد متعرض به خود را کشته است. او افغانستانی بود. شناسنامه نداشت، هویت نداشت، عوارض مهاجرت با او بود و از نوجوانی در محیط کشتارگاه کار کرده بود. این مسائل باید دیده شود. ضمن این که عدالت کیفری اقتضا نمی‌کند یک نوجوان را به خاطر شرایط اجتماعی خاصی که باعث قرار گرفتن او در شرایط بزه مانند قتل شده، به قصاص محکوم کنیم. چون به نظر می‌آید درک درستی از ماهیت جرم و حرمت آن نداشته است.

نوجوانان پس ارتکاب بزه برای محاکمه به دادگاه اطفال منتقل می‌شوند. شرایط این دادگاه‌ها چقدر با استانداردها و روحیات نوجوانان مطابقت دارد؟

ما قائل به دادرسی افتراقی هستیم که هدفش بازاجتماعی کردن و بازپروراندن فرد است نه صرفا کیفردهی و مجازات. چند دلیل برای این دیدگاه وجود دارد. نخست این که معمولا جرایم نوجوانان شدید نیست. دوم، معمولا جرایم این قشر اتفاقی، هیجانی و بدون تصمیم قبلی است. نباید فراموش کرد کودکان و نوجوانان به دلیل ضایع شدن حقوق شان و عدم حمایت، بزهکار شده‌اند. به همین دلیل از سال 92 با قانون مجازات جدید، در نظر گرفته و تاکید شد در دادگاه‌های ویژه اطفال و نوجوانان، محاکمه با حضور قاضی ویژه و مشاور متخصص برگزار شود. براساس قانون جدید، سعی شده حتی‌الامکان کودکان بزهکار به کانون منتقل نشوند و تحت اقدامات تامینی قرار گیرند. همچنین تدریجی بودن سن آنها مبنای مسئولیت کیفری قرار گرفته است. اما سوال این است آیا سیاست کلان قضایی ما هم در راستای عملی شدن همین قانون است؟ متاسفانه بعضی از قوانین ما هنوز آن قدر که لازم است، شفاف نیست، از جمله ماده 91 قانون مجازات اسلامی که قائل به تخفیف برای بزهکاران زیر 18 سال در جرائم مستوجب حد و قصاص مانند قتل است. هنوز سیاست کلی درباره آن مشخص نیست و ما از یک سیاست جنایی- قضایی منسجم برخوردار نیستیم.

حضور مشاوران در دادگاه اطفال چقدر توانسته در روند دادرسی تاثیرگذار باشد؟

براساس قانون جدید، مشاور جزو ارکان دادگاه اطفال و نوجوانان است و بدون حضور او، جلسه محاکمه رسمیت ندارد، اما آیا در عمل نیز به شکل جدی مورد توجه است و آیا مشاوران سازماندهی شده‌اند؟ پاسخ منفی است. در واقع حضور مشاور بیشتر شکلی است تا ماهوی. وقتی پرونده قبل از رسیدگی در اختیار مشاور نیست یا مصاحبه‌ای با بزهکار نوجوان انجام نداده، چطور می‌تواند تاثیرگذاری مطلوب مورد نیاز را داشته باشد؟ البته مشاوران نظر مشورتی خود را می‌دهند و قاضی می‌تواند آن را بپذیرد یا نپذیرد. ولی باید هویت و جایگاه مشاور مشخص شود. اکنون همه چیز به اندیشه قاضی نسبت به قوانین و جرم برمی‌گردد، در حالی که باید به شکلی عمیق‌تر و ریشه‌دارتر به این مساله نگاه شود تا در روند دادرسی تاثیر بگذارد.

کودکان و نوجوانان پس از محاکمه به کانون‌های اصلاح و تربیت منتقل می‌شوند. آیا این افراد تحت بازپروری و آموزش مهارت‌های اجتماعی لازم قرار می‌گیرند؟

در کانون‌ها بیشتر تجویزهای کلی وجود دارد؛ مثلا حرفه آموزی، ورزش کردن، کلاس‌های درس و... وجود دارد، اما در کنار این تجویزات کلی باید تجویزات فردی هم وجود داشته باشد تا امکان اصلاح فراهم شود. این کودکان باید بدانند مورد توجه هستند و وجود دارند. محبت و دوست داشتن را هم حس کنند. آن وقت می‌توانیم آموزش‌های لازم را به آنها بدهیم. زمانی که رئیس کانون اصلاح و تربیت تهران بودم، عده‌ای برای آموزش از بیرون به کانون می‌آمدند. برخی از آنها با خودشان تغذیه هم می‌آوردند. بچه‌ها به این تغذیه احتیاجی نداشتند اما به واسطه آن، حس محبت، دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن را درک می‌کردند. درس اصلی ما همین بود. آنان تحت تاثیر شرایط اجتماعی، بزهکار شده‌اند در حالی که قرار نیست از جامعه طرد شوند.

چه تعداد از این افراد پس از آزادی دوباره مرتکب جرم می‌شوند؟

درصدی از بچه‌ها دوباره مرتکب جرم می‌شوند و بار دیگر به کانون یا زندان برمی گردند اما آمار مشخصی در این رابطه وجود ندارد که بتوان تحلیل درستی ارائه کرد. باید توجه داشت در اسناد بین‌المللی، آخرین راه حل، سلب آزادی است. ما باید تا آنجا که امکان دارد از آلوده شدن یک نوجوان به سیستم قضایی و محاکمه جلوگیری کنیم. اگر هم وارد سیستم دادرسی شد، باید احساس عدالت کند، چون در غیر این صورت حس انتقام در او شعله ور می‌شود و امکان این که در آینده جرم سنگین‌تری انجام دهد، وجود دارد.

راه پیشگیری از وقوع جرم در این قشر چیست؟

مهم‌ترین نهاد، خانواده است. هرچه ساختار آن قوی‌تر باشد، کودکان بزهکار کمتری تربیت می‌شوند. از طرفی قالب‌های حمایتی، ساختاری و اداری مربوط به این قشر باید قوی‌‌تر شود. این افراد باید احساس امنیت روانی بیشتری کنند، شاداب و پرنشاط باشند و در اداره امور مشارکت داده شوند. نظام آموزشی ما باید منطبق با نیازهای آنها قدم بگذارد و تقنین قوانین نیز مطابق با شرایط کودکی و نوجوانی و غیر کیفری باشد. تعارض، تبعیض، افسردگی و عدم امنیت، بزهکاری را افزایش می‌دهد.

با وجود تمام نواقصی که در ساختار قوانین کیفری، محاکمه، کیفر و نگهداری بزهکاران نوجوان وجود دارد، آیا به بازپروری آنها امید دارید؟

من امیدوارم. البته ما در گام اول باید ثابت کنیم آنان رادوست داریم. این وظیفه نهادهاست که به این افراد نشان دهند قرار نیست با خوردن برچسب بزهکاری یا معارض با قانون، از جامعه طرد شوند. ما باید این مساله را به این نوجوانان ثابت کنیم. البته کار سختی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha