سال‌هاست پناهندگان افغانستانی را در کشورمان دیده‌ایم. چقدر توانسته‌اید پذیرای‌شان باشید، لااقل آنگونه که انتظار دارید خودتان در جاهای دیگر دنیا پذیرفته شوید؟

رقابت بر سر یک لقمه نان

سلامت نیوز:سال‌هاست پناهندگان افغانستانی را در کشورمان دیده‌ایم. چقدر توانسته‌اید پذیرای‌شان باشید، لااقل آنگونه که انتظار دارید خودتان در جاهای دیگر دنیا پذیرفته شوید؟

به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت:  به‌عنوان یک ایرانی چقدر دوست دارید کشورتان مهاجر و پناهنده بپذیرد؟ به این پرسش براحتی نمی‌توانید پاسخ دهید؛ خوب فکر کنید؛ مثلاً به اینکه وارد مترو یا اتوبوس می‌شوید و می‌بینید نیمی از صندلی‌ها را همین میهمانان اشغال کرده‌اند.

چه حسی خواهید داشت؟ فقط اتوبوس و وسایل حمل و نقل عمومی نیست، آیا حاضرید شغل‌های موجود در کشورتان را با غریبه‌ها تقسیم کنید، آن‌هم مشاغلی با درآمد و منزلت اجتماعی بالا؟ احساس شما از حضور غریبه‌هایی که به‌ دلیل جنگ، آوارگی یا جست و جوی شرایط بهتری برای زندگی به‌ شما پناه آورده‌اند چه خواهد بود؟

سال‌هاست پناهندگان افغانستانی را در کشورمان دیده‌ایم. چقدر توانسته‌اید پذیرای‌شان باشید، لااقل آنگونه که انتظار دارید خودتان در جاهای دیگر دنیا پذیرفته شوید؟ چقدر با این پناهندگان مهربان بوده‌اید؟ بد نیست این سؤال‌ها را با هزاره‌ای‌های افغانستانی ساکن ایران در میان بگذارید و ببینید که چقدر رفتارهای ما با این مهاجران دوستانه بوده است؟ تجربه من به‌عنوان یک گزارشگر اجتماعی نشان می‌دهد که خیلی از پناهندگان افغانستانی دل خوشی از رفتار ما ندارند. خیلی‌های‌شان گلایه می‌کنند که رفتار ما با آنها دوستانه نبوده. ما هیچوقت آنها را شهروند واقعی کشورمان به حساب نیاورده‌ایم و به آنها حق مالکیت و حتی عبور و مرور آزادانه در شهرها را نداده‌ایم. بیشتر شغل‌های با منزلت اجتماعی و درآمد بالا را برای خودمان نگه داشته‌ایم و شغل‌های فرودست را به آنها سپرده‌ایم بی‌آنکه از خودمان پرسیده باشیم آیا ممکن نیست همان کسی که پارک محله‌مان را آبیاری می‌کند، یک تحصیلکرده با افکاری عالی باشد یا یک شهروند محترم و متشخص با تخصصی که ما نداریم؟ معمولاً رفتارهای‌ ما با مهاجران افغان از موضع بالا بوده و حتی گاهی تحقیر‌آمیز و اغلب این رفتارهای غیرمهربانانه یا خصمانه در حاشیه‌های شهرها و روستاها ابعاد پرخشونتی نیز به خود گرفته است.


دکتر آرش نصر اصفهانی، پژوهشگر اجتماعی که رساله دکترایش با عنوان «موانع ادغام اجتماعی پناهندگان افغانستانی در ایران» است، دلایل این موضوع را بررسی می‌کند اما این بار از منظری متفاوت؛ یعنی منظر اقتصادی. او در جمعی که به همت «انجمن مطالعات بین رشته‌ای دانشگاه تهران» دور هم گرد آمده‌اند و تعدادی از مهاجران افغان نیز در جمع حضور دارند، این موضوع را تحلیل می‌کند.
 نصراصفهانی در ابتدای سخنانش می‌گوید:«اگر شما یک هزاره افغانستانی ساکن ایران هستید، حتماً در طول روز در کوچه و خیابان‌های ایران رفتارهای خصمانه بخشی از مردم محلی را تجربه کرده‌اید، بویژه در مناطق فقیر نشین شهری. بنابراین برخورد تبعیض آمیز، تجربه مشترک بسیاری از افغانستانی‌ها در ایران است و این را می‌توان یک پدیده فرهنگی دانست؛ اینکه چرا بخشی از مردم شهرها و روستاهای ایران چنین رفتاری با مهاجران دارند، می‌تواند یک پدیده فرهنگی به شمار آید که نیازمند تحلیل است، مثلاً باید پرسید چرا ایرانی‌ها بیگانه ستیزند و نمی‌توانند بیگانه‌ها را بپذیرند؟
اگر از این منظر فرهنگی ماجرا را تحلیل کنیم آن وقت راه‌حل‌های‌مان هم فرهنگی خواهد بود؛ اینکه به شهروندان آموزش بدهیم، سطح آگاهی‌شان را بالا ببریم، فرهنگ‌سازی کنیم و روی فرهنگ آدم‌ها اثر بگذاریم تا نوع رفتارشان هم متفاوت بشود، اما از منظر دیگری هم می‌توان به این مسأله پرداخت؛ اینکه چقدر عوامل اقتصادی در شکل‌گیری این رفتارها و نگرش‌ها مؤثرند و چقدر رفتارهای فرهنگی را می‌توانیم متأثر از مناسبات اقتصادی جامعه بدانیم؟ البته تأکید می‌کنم که این تنها راه مطالعه این پدیده نیست و یک منظر و دریچه است که می‌توان به بررسی این موضوع گشود.»


رقابت و تنش اقتصادی


تحلیلگران تاریخی می‌گویند ایران همواره در طول تاریخ یکی از مهاجرپذیرترین کشورهای جهان بوده و اتفاقاً فرهنگ منعطفی نیز در این زمینه داشته و مهاجران دینی، سیاسی یا جست و جوگران زندگی بهتر را بخوبی پذیرفته است. آیا در این سال‌ها تنگناهای اقتصادی موجب رفتارهای گاه خصمانه ما با مهاجران بوده؟ موضوع این نشست، تمرکز بر «توسعه اقتصادی و فرهنگی» در ایران پس از جنگ است، بنابراین نصر اصفهانی هم درباره این موضوع در این بازه زمانی صحبت می‌کند.
به‌گفته او برخی معتقدند در دهه 60 ورود مهاجران افغانستانی به ایران با استقبال جامعه مواجه شده اما بتدریج این وضعیت تغییر کرده و بعد از پایان جنگ در دهه 70 به سمت روابط خصمانه میان ساکنان محلی و مهاجران افغانستانی رفته است: «این تصویر البته کلی و یک ادعاست و من می‌گویم لزوماً اینگونه نبوده. اگر اسناد، مکاتبات اداری و معدود مطالعات اجتماعی روزنامه‌ها را در دهه 60 بررسی کنیم، باز هم نشانه‌های بسیاری از خصومت بین ایرانی‌ها نسبت به افغانستانی‌ها بویژه در دو استان شرقی که محل اصلی اسکان پناهندگان بوده، می‌یابیم، مثلاً در زمان جنگ که توزیع کالاها هم برعهده دولت‌ها بوده، در صف‌ها میان مهاجران و ساکنان محلی تنش زیادی دیده شده. اشتغال مهاجران هم در همان زمان محل مناقشه بوده.»
وی این موضوع را این گونه تحلیل می‌کند: «عرف در جهان این است که وقتی مهاجران به کشوری وارد می‌شوند در کمپ‌های مرزی اسکان پیدا می‌کنند و بعد از بحران، ساکنان کمپ‌ها مجبور به بازگشت می‌شوند. تفاوت ایران با نمونه‌های مشابه این است که ایران اجازه داد پناهندگان وارد شهرها و روستاهای کشور شوند و خودشان مسئول تأمین معیشت‌شان باشند. در این شرایط آنها باید زندگی‌شان را تأمین می‌کردند. در نتیجه تنش بین پناهندگان و افراد محلی بر سر منابع محدود شروع شد.»


به‌عقیده او هرچه به پایان جنگ نزدیک می‌شویم و منابع محدودتر می‌شود، ‌این رقابت بیشتر شده و بر میزان خصومت میان آنان نیز افزوده می‌شود: «همان سال‌ها روزنامه‌ها پر بود از گلایه مسئولان محلی درباره قیمت مسکن. همین تنش تا امروز هم ادامه دارد و اگر می‌خواهید به درک درستی برسید که چرا در خیابان‌های باقرشهر، شهر ری یا شهرها و روستاهای ورامین، پیشوا و پاکدشت این حد از تنش بین ساکنان محلی و مهاجران افغانستانی وجود دارد و چرا آنها به‌ طور روزمره باهم اصطکاک دارند، باید به موضوع رقابت اقتصادی برای به‌ دست آوردن شغل، بقا و ادامه زندگی توجه کنیم.


همان‌طور که می‌دانید قبلاً در اتوبوس‌های شرکت واحد برای هم‌ جا می‌گرفتند. یکی از دوستان افغانستانی‌ام تعریف می‌کرد که یک بار بچه‌ای برای پدرش جا می‌گیرد و آقای افغانستانی می‌خواهد بنشیند اما کودک اجازه نمی‌دهد. بعد بچه به پدرش می‌گوید این آقا می‌خواست جای تو بنشیند و من نگذاشتم. پاسخ پدر این است که «این‌ها جای ما را همه‌جا گرفته‌اند.» همین مثال نشان می‌دهد ریشه تنش و اختلاف کجا و بر سر چیست؟ این موضوع منحصر به جامعه ایران هم نیست و در همه‌ جای دنیا دیده می‌شود، مثلاً اگر شما مطالعات نژادپرستی را در دنیا نگاه کنید، می‌بینید که بخشی از این پژوهش‌ها، ریشه نژادپرستی را در همین رقابت‌های اقتصادی دیده‌اند و اینکه جامعه محلی چطور می‌تواند یک گروه مهاجر را تهدیدی برای خودش ببیند و رفتارش با او خصمانه شود.»
نقش گروه‌های مختلف در دعواهای اقتصادی، از دیگر مواردی است که این پژوهشگر به آن اشاره می‌کند: «شما در جامعه محلی دست کم دو گروه مهم دارید؛ یک دسته کارگران و طبقات فرودست که با مهاجران بر سر شغل رقابت می‌کنند و بعد کارفرمایان که از این نیروی کار بهره می‌برند. این کارفرمایان مهاجران را تشویق می‌کنند مشاغل پست را برگزینند که آنها را همان جا محصور نگه دارد و مشاغل بالاتر در انحصارخودشان باشد. درباره مهاجران افغانستانی در ایران این اتفاق افتاده و کارهای سخت با دستمزد پایین به آنها سپرده شده؛ برای کارفرما  این موضوع یکسره نفع بوده. داشتن نیروی کار ارزانی که مجبور نیست حتی پول بیمه‌اش را بدهد. این مسأله می‌توانست بسیاری از مشکلاتی را که کارفرما با کارگر ایرانی داشت حل کند. بنابراین برای کارفرمای ایرانی این وضعیت مطلوب بود. کارگران افغانستانی ارتش ذخیره نیروی کاری بودند که می‌توانستند دستمزد را پایین نگه دارند و بر همین مبنا کارفرما هم ترجیح می‌داد کماکان موقعیت ضعیف کارگران افغانستانی را حفظ کند.»


 نقش دولت در حل تعارض


شاید شما هم از خود بپرسید در شرایط، تضاد بین گروه‌های محلی و مهاجران و درحالی که کارفرما از این وضعیت بهره اقتصادی زیادی می‌برد، دولت برای حل این تعارض‌ها چه باید بکند؟ آیا مدیران می‌خواهند باوجود چنین شرایطی، همچنان مهاجران را در کشور نگه دارند یا بالاخره به این نتیجه می‌رسند که آنها را به کشورشان بازگرداند؟
آرش نصر اصفهانی می‌گوید: «رویکرد دولت در دو دهه 60 و 70 متفاوت است. در نیمه دوم دهه 70 خشونت بارترین اشکال اخراج پناهندگان افغان شکل می‌گیرد و موضع دولت هم عوض می‌شود. رویکرد دولت در این دهه متأثر از عوامل مختلف است ولی بازهم اقتصاد در هر دو دوره نقش تعیین‌کننده دارد و مواضع رسمی در این دهه کاملاً در برابر مهاجران است. در اواخر دهه 60 نمایندگان سیستان و بلوچستان و خراسان به حضور پرتعداد مهاجران اعتراض می‌کنند و خواستار این می‌شوند که مهاجران به کمپ‌ها انتقال داده شوند ولی همان زمان بخش‌هایی که وجهه سیاسی و ایدئولوژیک نظام را نمایندگی می‌کنند با این رویکرد مخالفت می‌کنند و می‌گویند تا زمانی که افغانستان وضعیت بهتری پیدا نکرده، ما باید از این جمعیت نگهداری کنیم.»
زمانی که شوروی از افغانستان خارج شد و مجاهدان افغانستانی عملاً پیروز شدند، چه اتفاقی افتاد؟ آیا وضعیت این کشور برای بازگشت مهاجرانش بهتر نشد؟ نصر اصفهانی می‌گوید: «در آن زمان دلیل اصلی حضور پناهندگان افغان در ایران از بین رفت و خیلی‌ها به این نتیجه رسیدند که مهاجران باید برگردند. آن موقع تعداد پناهندگان در ایران به چهار میلیون رسیده بود. در این شرایط دولت هم که دچار بحران مشروعیت شده بود به سبب سیاست‌های اقتصادی مهاجران مورد سرزنش قرار گرفت. در گزارش سازمان برنامه در همان دهه 70 صدها صفحه هست مبنی بر اینکه چرا وجود مهاجران افغان باعث از بین بردن مشاغل شده و دامنه جرم گسترده‌تر شده است. به عبارتی فهرست بلند بالایی از مضرات حضور پناهندگان افغانستانی در ایران. این شرایط موجب می‌شود که دولت به‌عنوان مدافع تغییر موضع بدهد و دیگر طرفدار مهاجران نباشد. وضعیتی که میزان تنش را تا حد زیادی تشدید می‌کند و خصومت در سطح محلی با سیاست‌های دولت هم راستا شده و تشدید و تقویت می‌شود. در این شرایط وقتی مردم محلی می‌بینند به‌عنوان مثال مأموران پلیس سعی می‌کنند به‌ زور مهاجران را اخراج کنند، آن را سیاستی در راستای بهبود وضعیت زندگی خود تلقی می‌کنند.»


این پژوهشگر اجتماعی تأکید می‌کند: «این وضعیت تا همین امروز هم ادامه پیدا کرده، اگرچه شاید از شدتش آن کم شده باشد ولی منطق کلی همان است، مثلاً این روزها می‌بینید رسانه‌های ما پر است از تهمت‌هایی که به پناهندگان نسبت داده می‌شود. تأکید می‌کنم، تهمت؛ چون شواهدی برای اثبات آنها نداریم. مثل نسبت دادن جرایم مواد مخدر به پناهندگان یا مشاغلی که معتقدیم آنها از ما گرفته‌اند. نمایندگان مجلس و دولت هم این حرف ها را مدام تکرار می‌کنند.؛برای همین تأکید می‌کنم هرچقدر هم بخواهیم برای تغییر ذهنیت‌ها کار فرهنگی کنیم، شاید بی‌تأثیر نباشد اما خیلی هم اثر بخش نیست. چون ریشه‌اش را باید جای دیگری جست و جو کرد.»


فرهنگ و اقتصاد


برخی پژوهش‌ها حاکی از آن است که حضور پناهندگان افغانستانی در ایران نه تنها باعث از بین رفتن ظرفیت‌های اقتصادی برای شهروندان ایرانی نشده، بلکه ظرفیت‌های تازه‌ای نیز در اختیار آنها قرار داده است،اما این موضوعی نیست که به سادگی برای شهروندان روشن باشد؛ آنها آنچه می‌بییند و لمس می‌کنند، تنگناهای اقتصادی است که با آن دست به گریبان‌اند و در این راستا یکی از مقصران دم دستی را مهاجرانی می‌دانند که به اعتقاد آنها لااقل برخی مشاغل سخت را با قیمتی اندک از چنگ‌شان درآورده‌اند و از طرفی کارفرمای ایرانی را نیز بدعادت کرده‌اند. این کینه بی‌اساس در کنار تحلیلی فاقد راستی‌آزمایی علمی مبنی بر اینکه حضور مهاجران به مفاسد اجتماعی دامن زده، به عکس همه دوران‌های تاریخی، شهروندان ایرانی را در موقعیتی خصمانه با مهاجران و پناهندگان افغانی قرار داده است. سیاست و نوسان‌های اشتباه دولت‌ها نیز مزید بر علت شده تا امروز در کوچه و خیابان‌های شهر، عملاً شاهد نوعی ستیز پنهان و آشکار با مهاجران باشیم. بیایید ماجرا را برعکس ببینیم؛ آیا دوست دارید همان طور که یک مهاجر را تحقیر می‌کنید، در کشور دیگری تحقیر شوید؟ اگرچه عملاً این حرف‌ها فایده‌ای ندارد،چون کسی که به رفتارهای خصمانه عادت دارد، روزنامه نمی‌خواند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha