گزارش تحلیلی از فعالیت‌های پرطرفدار و هنجارشکن بعضی کاربران شبکه‌های اجتماعی در ایران که گاه سروصدای زیادی به پا می‌کند.

گرایش جامعه به ابتذال به درجه نگران‌كننده‌ای رسیده است

سلامت نیوز: گزارش تحلیلی از فعالیت‌های پرطرفدار و هنجارشکن بعضی کاربران شبکه‌های اجتماعی در ایران که گاه سروصدای زیادی به پا می‌کند.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند نوشت: عصر یک روز بهاری بود که خبرش همه جا را پر کرد: «نسیم نجفی‌اقدم، یکی از کاربران معروف و ایرانی در شبکه‌های اجتماعی برای اعتراض به سانسور ویدیوهایش به ساختمان مركزی یوتیوب در آمریکا رفته، به چند نفر تیراندازی کرده و در آخر خودش را کشته است.»
«نسیم نجفی‌اقدم»، یکی از کاربران «معمولی» فضای مجازی ایران بود که تعداد زیادی از افراد، او را دنبال می‌کردند، پست‌هایش را لایک می‌کردند، نظرات مختلف برایش می‌نوشتند و البته بیشتر وقت‌ها به او بد و بیراه می‌گفتند؛ نمونه‌اش؟ «نسیم پس کی می‌میری؟»
نسیم نجفی حالا مرده و خبر حمله مسلحانه و خودکشی‌اش از تب‌وتاب افتاده است. «بچه معروفهای» اینستاگرام اما هنوز مشغول کارند؛ کسانی که با تعداد بالای دنبال‌کننده، روزبه‌روز مشهورتر می‌شوند و عکس‌ها و فیلم‌هایشان دست به دست. کاربران شبکه‌های اجتماعی در ایران، «سلبریتی‌های معمولی» را دو دسته می‌کنند: آنها که هنری دارند، آواز می‌خوانند، آرایشگرند، مدل‌اند و... و آدم‌ها را لحظه به لحظه با فعالیت‌های مختلف مجازی در زندگی‌شان شریک می‌کنند و آنها که «هیچ‌اند.»؛ یعنی در دسته دوم از هنر یا فعالیت خیرخواهانه یا آنچه بشود اسمش را گذاشت یک فعالیت مفید، خبری نیست. آنها «معمولی‌هایی»اند که تعداد زیادی از ایرانی‌ها اوقات فراغتشان را با دنبال‌کردن آنها و خندیدن به ادا و اصول‌هایشان پر می‌کنند و آخر با گفتن یک «دیوانه» به آنها به سراغ نفر بعدی می‌روند.
بعد از ماجرای پربازتاب «نسیم نجفی‌اقدم» که خیلی‌ها او را جزو دسته دوم می‌دانند، دوباره بحث بر سر چرایی دنبال‌شدن این دسته از سلبریتی‌های ایرانی داغ شده؛ این‌که چه می‌شود با وجود محرزبودن بعضی مشکلات شخصیتی و روحی، این همه آدم آنها را دوست دارند، لایک می‌کنند و حتی بر سرشان با هم دعوا می‌کنند. حالا تعدادی از جامعه‌شناسان و روانشناسان بر این باورند، می‌شود وضعیت جامعه كنونی و نیازهای نسل جدید را در این صفحات و كامنت‌ها جست‌وجو كرد؛ صفحاتی با چندمیلیون فالوور كه گاهی با بحث‌هایی به اصطلاح داغ در تاثیرگذاری از نشریات و رسانه‌ها پیشی می‌گیرند، به‌طوری كه شمار هوادارانشان با مضرب ٢ یا ٣ افزایش را تجربه می‌كند. بحث تا جایی بالا گرفته که اخیرا تعدادی از افراد برای مقابله با چنین پدیده‌ای كمپین‌هایی را نیز راه‌اندازی كرده‌اند: «احمق‌ها را معروف نكنیم». كمپینی كه از كشورهای غربی شروع شد و در ایران هم به شهرت رسید اما آنطور كه انتظار می‌رفت، نتوانست كاری از پیش ببرد، چون هنوز اینستاگرام محل جولان این سلبریتی‌هاست و جوانانی كه با لایك‌‌كردن و كامنت‌گذاشتن سرگرمی جدیدی یافته‌اند.


فضایی برای ترمیم جراحت‌های خودشیفتگی
دنیای مجازی حالا بخشی از زندگی بشر شده و گاهی‌اوقات پا را فراتر گذاشته و نمی‌توان بخش مجازی و حقیقی را از هم تفكیك كرد؛ دنیایی كه بخشی از آن را سلبریتی‌های مجازی تشكیل می‌دهند و بخشی دیگر را دنبال‌كنندگان. حقیقتی كه نمی‌توان آن را انكار كرد، چون آمارها نیز با اعداد و ارقام مختلف آن را نشان می‌دهند و از پیوستن یك‌میلیارد نفر به اینستاگرام تا ٢٠١٨ می‌گویند. عددی كه بخشی از آنها بی‌شك دنبال‌كننده صفحات بی‌محتوا خواهند بود؛ مسأله‌ای كه «امیرحسین جلالی»، روانپزشك در مورد آن به «شهروند» چنین می‌گوید: «در بررسی و واكاوی چنین مسأله‌ای باید دو گروه را در نظر گرفت؛ شخصی كه رفتارهایی را بروز می‌دهد و دومی مردمی كه به این رفتارها اقبال نشان می‌دهند. مشكل اصلی گروه اول در حقیقت ضربه و جراحتی است كه خودشیفتگی‌شان دیده شده است. همه افراد از اعتمادبه‌نفس برخوردارند و این اعتمادبه‌نفس در حقیقت خودشیفتگی غیربیمارگونه ماست. در واقع خودشیفتگی برای عزت‌نفس، برای داشتن یكسری اهداف نیاز است كه در محیط تربیتی‌مان شكل می‌گیرد اما زمانی وجود دارد كه فرد در محیط زندگی‌اش از توجه كافی برخوردار نیست؛ منظور دوران كودكی است. زمانی كه محیط رشدش، محیط غنی‌ای نیست و پر است از تحقیر، سركوب و ندیده‌گرفتن و ما افراد برای غلبه بر آن به روش‌های دفاعی رو می‌آوریم. در واقع در نگرش خودشیفتگی، فرد دچار تصوری خودخواهانه یا منیت و توانایی بالاست تا به واسطه آن، تحقیر درونی خود را از بین ببرد. واقعیت امر این است كه ما در یكسری رفتارهای فضای مجازی امروزی شاهد شكل امروزی‌شده پاتولوژی‌ها و آسیب‌های خودشیفتگی افراد هستیم.» او ادامه می‌دهد: «آدم‌های خودشیفته در طول تاریخ وجود داشته‌اند و در آینده هم وجود خواهند داشت اما تكنولوژی و فضای اطلاعاتی جدید امكانی را برای این افراد به‌ وجود آورده تا این اشخاص بتوانند به شكل‌های مختلفی خود را بروز بدهند.


درحقیقت می‌توان عنوان كرد این پدیده‌ای نیست كه محصول فضای مجازی باشد.» جلالی بر این باور است كه فضای مجازی و دنبال‌كنندگان به این افراد پروبال می‌دهند تا به شكل تند و زننده‌ای رفتارهایی را به نمایش بگذارند: «نسیم نجفی بی‌شك قبل از اینكه در فضای مجازی به یك سلبریتی بدل شود با مشكلاتی دست‌به‌گریبان بوده اما مسأله قابل تأمل این است كه فضای مجازی فوق‌العاده وهم‌انگیز است و افراد را دچار هذیان و وهم می‌كند. دچار اینكه آنچه می‌گذرد به‌واقع حقیقت دارد. درواقع افرادی كه خواهان دیده شدن و در صدر قرار گرفتن بودند حالا مخاطب پیدا كرده‌اند. افرادی كه نه والدینشان شنونده بودند و نه محیط اجتماعی‌شان. آنها حالا خود را در فضایی می‌بینند كه فو‌ق‌العاده شنونده دارد. حرف‌هایشان بحث‌برانگیز می‌شود. واقعیت امر این است كه ما در فضای مجازی جدید امكاناتی را در اختیار این افراد گذاشته‌ایم البته بستن و محدودكردن نیز راه‌حل درستی برای مقابله با آن نیست چون نمی‌توان از چنین فضایی صرف‌نظر كرد و در شرایط كنونی همه زندگی ما بر بستر وب‌ شكل گرفته است.»

به گفته این روانپزشک: «روزی اگر وب نباشد تمام مبادلات پولی، اجتماعی و علمی تعطیل می‌شود؛ اگرچه بخشی از آنها نیز بر بستر فضاهای مجازی است. به همین‌منظور فراگرفتن ادب و آداب به‌ كار بردن آن اهمیت می‌یابد.» جلالی معتقد است چنین رفتارهایی در فضای مجازی تنها مختص ایران نیست و در همه‌جای دنیا شاهد ماجراهایی از این جنس هستیم: «ماجراهایی كه گاهی به كشتار نیز ختم می‌شود. نكته دیگر به روانشناسی مخاطبان این صفحات برمی‌گردد. بسیاری از كارها را ما نمی‌توانیم انجام دهیم اما برای كسی كه جرأت انجام آن را دارد هورا می‌كشیم. درواقع ما این‌گونه خود را در آینه او می‌بینیم. اگرچه همین موضوع نیز جای نگرانی دارد چون این سبك‌وسیاق درست نیست و افراد فعال در این صفحات گروهی از افراد را با خود همراه می‌كنند؛ افرادی كه گویی درد مشترك با آنها دارند. دردی كه به لحاظ اجتماعی باید بررسی و واكاوی شود. یكی از نكات قابل تأمل این است كه درجه گرایش جامعه به ابتذال به درجه نگران‌كننده‌ای رسیده است. واقعیت این است كه بخشی از این پیگیری‌ها اصلا جدی نیست اما این نكته را گوشزد می‌كند كه ما تا چه حدی دچار پیش‌پاافتادگی هستیم چون به‌جای اینكه كمی به‌دنبال پیگیری مسایل جدی باشیم مخاطب مزخرفات می‌شویم.»


الگوسازی متناسب با زندگی صنعتی، اجتماعی و اقتصادی نداشته‌ایم
الگوسازی در مباحث اجتماعی و فاكتورهای مرتبط با آن نكته‌ای غیرقابل انكار است و می‌توان گفت گریزی از آن نیست. واقعیتی كه طول عمری به اندازه جامعه بشری دارد و بحث‌های مختلفی را به خود اختصاص داده است؛ مسأله‌ای كه «ناصر قاسم‌زاده»، دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان درباره آن به «شهروند» می‌گوید: «فضای مجازی واقعیت جامعه امروزی است و مردم به باورهای فرهنگی علاقه‌مندند. واقعیت این است كه تكلیف جامعه با این فضا هنوز مشخص نیست چون عامه مردم به آن علاقه‌مندند اما در بخش اجرایی و تصمیم‌گیری اقبالی برای آن وجود ندارد و حتی در محدود شدن آن نیز صحبت‌هایی به میان می‌آید و این برمی‌گردد به اینكه ما در حوزه اجتماعی و روانی برنامه‌ریزی نداشته‌ایم. ما مانند این مسائل بسیار داریم؛ توییتر، ماهواره و ... هرچند پذیرفته‌شده‌اند اما هنوز از گنگ بودن رنج می‌برند. ما علاقه‌مندی را به وجود می‌آوریم تا به روی آوردن بیمارگونه افراد به این مسأله دامن بزنیم و در این میان مخالفت و ممنوعیت و محدود كردن اقبال بیشتری رابه وجود می‌آورد و این در حالی است كه بشر امروزی ارتباطات فیزیكال خود را كاهش داده و در كمترین زمان در همین فضا ارتباطاتش را برقرار می‌كند.» او معتقد است: «واقعیت این است كه بخش عمده‌ای از جهان امروزی را جهان مجازی تشكیل داده و درواقع لاجرم بخشی از زندگی روزمره افراد را در جهان پیشرفته رقم می‌زند. طبیعتا بخش عمده‌ای از افرادی كه به این فضا و ارتباطات اقبال دارند، جوانانند و متاسفانه ما در بخش جوانان نیز برنامه‌ریزی صحیحی برای داشتن الگوهایی كه باعث رشد و یاری‌رساندن آنها در زندگی صنعتی، اجتماعی و اقتصادی امروزی‌شان باشد، نداریم یعنی ناخواسته جوان ما در شرق زندگی می‌كند اما با الگوی غرب. با امكان و ابزار غربی و با فرهنگی كه آنها دارند ما ناخواسته عجین می‌شویم.» قاسم‌زاده ادامه می‌دهد: «ما در الگوسازی‌های ضعیف عمل می‌كنیم. در یك الگوسازی‌های دم‌دستی متاسفانه حرفی برای گفتن نداریم.

در بحث هنر، موسیقی، سینما، خیلی از مسائل لاینحل باقی مانده است و این در حالی است كه آمارها میزان كم‌سوادها و بی‌سوادها را به رخ می‌كشند و از ٨‌میلیون و ٨٠٠هزار بی‌سواد مطلق و ١١میلیون كم‌سواد در كشور می‌گویند كه خود در روی آوردن افراد عامه به صفحه‌های بی‌محتوا تاثیرگذار است.» دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان می‌گوید؛ نمی‌شود در جهان صنعتی امروز زندگی كنیم و برای بسیاری از مسائل جواب نداشته باشیم: « آمارهای مربوط به بی یا کم سوادی یك آماده‌باش برای یكسری آسیب‌های اجتماعی و موارد غیرهنجاری‌ مانند سلبریتی‌های فضای مجازی گوشزد می‌كند. واقعیت جهان امروز این است كه پایین بودن آگاهی یعنی آماده بودن برای استفاده از خوراكی كه اینگونه فضاها ارایه می‌دهند. خوراكی كه از محتوا تهی است و توسط بیمارانی كه شناخته نمی‌شوند تامین می‌شوند و ادامه بیماری‌شان گاهی منجر به رفتارهای مبتذل یا خشونت‌آمیز می‌شود. خانم نجفی یكی از نمونه‌های بارز است كه بارها در فیلم‌ها و صحبت‌هایش از زخم‌هایش گفته بود اینكه نیازمند گوش‌شنوا و دست‌ یاری‌رسانی است؛ گوش شنوایی كه به او كمك کند، آگاهش کند، البته مخاطبان این افراد نیز باید تا حدودی مراقب بهداشت روان خود باشند. یعنی ما تعریف نداریم مبنی بر اینكه فردی كه هنجاری را می‌شكند و خط‌قرمزی را نادیده می‌گیرد از سلامت برخوردار است اگرچه صدها‌هزار نفر نیز دنبال‌كننده داشته باشد. به احتمال قوی افرادی كه با این شخص همسویی دارند و همنوازی می‌كنند درجاتی از گمگشتگی‌ها و مشكلات را با خود یدك می‌كشند كه آن فرد را نمادی از خود می‌بینند. دو گروهی كه در مجموع رفتارهای‌شان ثابت می‌کند جامعه از بیماری‌ یا ناهنجاری‌ای رنج می‌برد؛ حسی از تنهایی، غم طردشدگی و دیده نشدن.»

كم‌كاری رسانه ملی و فرصت‌طلبی فضای مجازی

 نیره توکلی- جامعه‌شناس

رسانه ملی با داشتن امكانات و ابزار موردنظر به‌ندرت توانسته برنامه‌ای ارایه بدهد كه با شهروندان امروزی غرابتی داشته باشد. به‌واقع با وجود امكانات ما هنوز نتوانسته‌ایم از معیار هنر، توانایی دانش و استعداد چیزی بگوییم و به همین‌ دلیل است كه هر چیزی بدون سنجیده‌شدن معیارهای زیباشناسی، تفكر، استعداد و... و صرفا به دلیل شجاعت، تازه‌بودن یا مطرح‌شدن، سلبریتی‌ساز می‌شود و در این میان سهم فضای مجازی و اینستاگرام بیش از سایرین است. دیده‌نشدن و بی‌توجهی به چهره‌های مختلف در حوزه‌های گوناگون نیز به این مسأله دامن زده و متاسفانه می‌توان اذعان كرد سلیقه جامعه مشكل یافته است. پایین‌بودن سطح مطالعه جامعه در این موضوع بی‌تأثیر نیست؛ ما در تشویق به مطالعه و كتاب‌خوانی كوتاهی كرده‌ایم، در حالی كه در كشوری مانند اتریش دیده می‌شود در میادین عمومی شهر گروهی از افراد جمع می‌شوند و نویسنده‌ای كتاب‌هایش را برایشان می‌خواند تا افراد برای خرید كتاب ترغیب شوند. ما چنین امكاناتی را بسیار كم داریم، چون برای برنامه‌های فرهنگی اصیل تبلیغات فراوانی وجود دارد كه از آنها بهره نمی‌بریم. درواقع پایین‌بودن سرانه مطالعه سبب شده مردم آسان‌گیر شوند و برای همین تصاویر در صفحات مجازی لایك بیشتری را نصیب خود می‌كنند تا مطالب نوشتاری، به‌ویژه اگر مطالب جدی‌تر باشند و نیازمند تفكر و زمان بیشتر. یكی از ویژگی‌های فضای مجازی سهولت در ارتباط‌‌گیری با افراد است و آنها را بیشتر ترغیب می‌كند، شاید حفظ روابط دنیای واقعی به این مسأله كمك كند كه افراد بیشتر با دنیای واقعی و مسائل مختص به آن درگیر شوند، اگرچه با گستردگی فضای مجازی این امر كمی سخت به‌نظر می‌رسد، اما غیرممكن نیست و می‌توان با گسترش مهارت‌های اجتماعی و تغییر در سلامت روانی، خود را از دنیای عددها جدا كرد. آسان‌گیری شهروندان سبب شده در فضای مجازی بیشترین جذابیت نصیب افرادی شود كه زندگی خصوصی خود را به نمایش می‌گذارند، چه به صورت فیزیكی یا مسابقه برای نشان‌دادن زیبایی، البته نمی‌توان به راحتی همه این افراد را خودشیفته نامید، تا زمانی كه ریشه‌ها و دلایل اصلی را بیابیم. یكی دیگر از واقعیت‌ها بی‌كسی افراد است كه به دنیای مجازی پناه می‌آورند، چون در جای دیگری از آنها حمایت نمی‌شود. نمی‌توانیم بگوییم خودشیفته هستند، زیرا تنها آنها آموخته‌اند در این شبكه‌ها كه هدایت‌شده به این سمت است، آن هم به دلیلی كه نیازمند ریشه‌یابی‌اند، این‌گونه رفتار كنند. با این اوصاف و با در نظر گرفتن اهمیت سلامت و بهداشت روان جامعه به نظر می‌رسد متولیان امر باید مصمم‌تر از گذشته به این مسأله ورود پیدا کرده و با پرداختن به لایحه سلامت روان، جامعه را از داشتن پشتوانه‌های قانونی و بسترهای بهداشتی و درمانی برخوردار كنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha