سلامت نیوز:سرراهی کلمهای است که تاکنون کودکان بسیاری با آن خطاب شدهاند. کودکانی که اگر بخت یاریشان دهد به بهزیستی و شبه خانوادهها سپرده میشوند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ارمان ، در غیراین صورت معلوم نیست که چه سرنوشت شومی در انتظارشان خواهد بود.
مونیکا نادی، حقوقدان و فعال حقوق کودک درباره کودکان رها شده در ایران برخی خانوادهها آموزشها و آگاهیهای لازم را ندارند و بدون اینکه شرایط و آمادگی داشته باشند، اقدام به فرزندآوری میکنند.
از آن جایی که از نظر قانونی هم امکان سپردن کودکان به جایی وجود ندارد، خانوادههای درمانده کودکان خود را سر راه میگذارند. این در حالی است که برخی خانوادهها به ناچار کودک خود را به خانواده دیگری میفروشند.
بهعنوان فعال حقوق کودکان وضعیت کودکان رها شده را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما میتوانیم در مورد کودکان رها شده دستهبندی داشته باشیم. گروه بسیاری از کودکان در شرایط اجتماعی فعلی ما در معرض خطر هستند، یعنی در شرایطی قرار دارند که بهدلیل نابرابریهای اجتماعی، شرایط خانوادگی، فرهنگی و اقتصادی هر لحظه امکان دارد که به کودک بزهکار و بزه دیده تبدیل شوند.
گروه گستردهای از کودکان مانند کودکان کار و بدسرپرست را میتوان داخل این دسته بگنجانیم. حال چه کودکان بد سرپرستی که با خانواده زندگی میکنند و چه کودکان بدسرپرستی که از خانواده جدا شده و سر راه گذاشته میشوند؛ در معرض خطر هستند و به طریقی به مراکز بهزیستی منتقل میشوند. شایسته است که آنها مورد توجه بیشتری باشند تا برخی مراقبتها و اقدامات حمایتی و پیشگیرانه مانع بزهدیدگی یا بزهکاری آنها شود.
برخی خانوادهها به دلایل مختلفی توانایی نگهداری از فرزندان خود را ندارند. آیا این امکان وجود دارند که فرزندان خود را به جایی بسپارند؟
حضانت کودکان براساس قانون بهعهده والدین است. جدا از اینکه والدین حق نگهداری از کودکانشان را دارند، ملزم هستند از کودکان خود نیز نگهداری کنند. این در حالی است که برخی خانوادهها آموزشها و آگاهیهای لازم را ندارند و بدون اینکه شرایط و آمادگی داشته باشند، اقدام به فرزندآوری میکنند.
از آن جایی که از نظر قانونی هم امکان سپردن کودکان به جایی وجود ندارد، خانوادههای درمانده کودکان خود را سر راه میگذارند. از سوی دیگر، برخی خانوادهها به علت معلولیت فرزند خود را رها میکنند. باید اقدامات حمایتی از خانوادههایی که دارای کودکان معلول هستند بیشتر شود،
چرا که به آنها هزینه و شرایط خاصی تحمیل میشود و اگر ما این خانوادهها را از نظر اقتصادی حمایت نکنیم و در مورد نحوه برخورد با کودکان دارای معلولیت به آنها آموزش و آگاهی لازم را ندهیم، ممکن است که کودکان معلول ناخواسته در معرض کودک آزاری قرار گیرد. این در حالی است که وقتی برخی کودکان به علت معلولیت سر راه گذاشته میشوند، نیاز به حمایت بیشتری دارد تا بتوانند از شرایط برابر با سایر کودکان در سازمان بهزیستی بهرهمند شوند.
بهنظر شما چنین قانونی به سر راه گذاشتن کودکان دامن نمیزند؟
ببینید بسیاری اوقات برخی خانواده ها بهدلیل شرایط نابسامان کودک خود را به خانواده دیگری میفروشند که تبعات ناگواری برای هر دو خانواده دارد. غیراز اینکه هر دو مرتکب جرم میشوند، کودک در این شرایط نمیتواند شناسنامه بگیرد. از این رو از حقوق اولیه محروم میشود. بنابراین تنها راهی که وجود دارد فرهنگسازی و توزیع وسایل پیشگیری از بارداری در افشار آسیبدیده است تا خانوادهها ناآگانه صاحب فرزند نشوند.
قطعا اگر کودکان در خانواده بمانند، آسیبهای کمتری متحمل میشوند، اما مستلزم این است که خانواده توانایی نگهداری از کودک را داشته باشد. باید مهارت کودکپروری به خانوادهها آموزش داده شود تا کودکان بتوانند در کانون خانواده باقی بمانند و کمتر در معرض آسیب باشد. هر چند بسیاری اوقات کودکان با ماندن در خانوادهها شرایط سختتری را تحمل میکنند.
متولیان کودکان در چنین وضعیتی سازمان بهزیستی است. آیا عملکرد این سازمان از منظر شما موفقیتآمیز بوده است؟
در مورد اینکه باید سازمانی مسئول کودکان رها شده باشد، شکی نیست. در چنین وضعیتی باید کودکان به سازمان بهزیستی سپرده و این سازمان کودکان را به فرزند خواندگی خانوادهای درآورد. البته کودکان رها شده میتوانند براساس قانون حمایت از کودکان و نوجوان بدسرپرست و بیسرپرست به فرزندخواندگی سپرده شوند.
در مورد اینکه چقدر سازمان بهزیستی درست عمل میکند و چقدر کودکان رها شده تحت پوشش صحیح قرار میگیرند باید گفت که در چند سال اخیر طرح شبه خانواده ایجاد شده و سازمان بهزیستی صدور مجوزها را گسترش داده است. بهگونهای که افراد با داشتن شرایط میتوانند با مراجعه به برخی مراکز خصوصی مجوز شبه خانواده را دریافت کنند.
در واقع چنین اقدامی زمینه حمایت از کودکان رها شده را فراهم کرده است. شاید زیرساختها قوی نباشند، اما بهنظر بنده گسترش شبه خانوادهها با نظارت مستقیم بهزیستی و با حاکمیت دیدگاه حمایتی میتواند کمککننده باشد تا نگهداری از این کودکان به درستی انجام شود.
ممکن است بعد از اینکه کودکان رها شده وارد خانوادهای شدند؛ والدینشان پیدا شوند، صلاحیت خودشان را در مراکز قضائی ثابت کنند و کودکانشان را پس بگیرند. این در حالی است که معیار تایید صلاحیت والدین مسالهای است که بارها و بارها به چالش کشیده شده است ...
بله. همین طور است. در مورد صلاحیت والدین ممکن است شبهه وجود داشته باشد، یعنی باید مراجع قضائی صلاحیت والدین را تشخیص دهند که پروسه دشواری است. معمولا فاکتورهای یکسان و مشخصی ندارند و خیلی از روشهای خاص و مدنی استفاده نمیشود.
در بسیاری مواقع سازمان بهزیستی کودکان رها شده را به راحتی به خانواده اصلی برمیگرداند. هر چند زندگی کودک با خانواده اصلی در اولویت است، اما گاهی اوقات تغییر و تحول در سرپرست میتواند به کودک آسیب بزند. بهنظر بنده قبل از اینکه به اینجا برسیم، اولین نکته این است که آگاهی، نحوه مراقبت و آموزش جلوگیری از بارداری به خانوادهها داده شود تا این فرهنگ در جامعه به وجود آید.
در مرحله بعدی هم نیاز است که قوانین با در نظر گرفتن اولویت نگهداری کودک در خانواده سختگیریهای لازم را درباره صلاحیت والدین داشته باشد و به این شکل نباشد که والدین اجازه هر گونه رفتاری را به خود بدهند. این در حالی است که بازگشت کودکان رها شده پس از فرزندخواندگی به خانواده اولیه خود با آسیبهای روانی و روحی غیرقابل جبرانی همراه است.
اگرچه استثمار و بهرهکشی از کودکان براساس قوانین جرمانگاری شده است، اما متاسفانه شاهد هستیم که استثمار کودکان به طرق مختلف اتفاق میافتد. این مساله ناشی از چیست؟
شرایط اقتصادی جامعه و معضلاتی مثل فقر، بیکاری، اعتیاد، عدم آگاهی و ... موجب شده که آمار کودکان رها شده بیشتر باشد. وقتی زیرساختها و اقدامات پیشگیرانه وجود ندارد، به تبع آمار کودکان رها شده بالاتر میرود. قطعا چنین کودکانی با آسیبهای اجتماعی بسیاری روبهرو میشوند، چرا که آسیبهای اجتماعی زیر شاخه یکدیگر هستند، یعنی یک آسیب میتواند آسیب دیگری را ایجاد کند.
استثمار و بهرهکشی از کودکان آن هم نه صرفا در مورد کودکان رها شده بلکه در مورد کودکان کاری که بهعنوان نیروی انسانی ارزان دیده میشوند، وجود دارد. به رغم اینکه بارها و بارها به این موضوع پرداخته شده است، اما قوانین جنبه پیشگیرانه نداشته و نتوانستند بازدارندگی لازم را داشته باشند تا این اتفاقات کمتر بیفتد.
لازم است تدابیر برای مقابله با بهرهکشیها گسترش یابند. در واقع راهکارها و برنامههای بلندمدت وقتی بهنفع کودکان است که متناسب با واقعیتهای جامعه باشد.
نظر شما