سلامت نیوز:«میخواهم كسانی كه دوستشان دارم، دوستم داشته باشند.» آرزویی دلگیر و ناراحتكننده كه «نازی» با اشك و بغض آن را بر زبان میآورد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از شهروند ،جوانتر از ٦٠سالهها بهنظر میرسد. پوست روشن با ابروها و چشمان مشكیاش زیبایی خاصی به او داده. پای راستش تا مچ در كچ است و با چندنفر از همسنوسالهایش روی نیمكتی در پارك نشسته. «سالمندی، دوستی دیرینهای با پاركنشینی دارد.»
هنوز اشك، میهمان چشمانش است و هرازگاهی اشكی از گوشه چشمش سرازیر میشود اما با لبخند و هیجان حرف میزند.«شما به اشكهایم كاری نداشته باشید. بار بزرگی بر دل دارم، اشك سبكش میكند.» مانتو نخی تابستانیای به تن دارد و میگوید آرزوهای زیادی به دل دارد.
«١٦سال است كه همسرم را از دست دادهام و تنها زندگی میكنم، شاید تنها زندگی كردن، دلنازكم كرده» این را كه میگوید بلند میخندد اما هنوز اشك به چشم دارد و با گوشه روسریاش آن را پاك میكند.«كاش نوههایم به چشم مادر بزرگ مرا میدیدند. بچههای خودم از راه مدرسه پیاده اول به خانه مادربزرگشان میرفتند و بعد میآمدند خانه، اما نوههایم دوستم ندارند.»
این را كه میگوید بغضش میتركد و بلند گریه میكند.«كاش قبل از مرگم عشق و علاقه نوههایم را نسبت به خودم ببینم.» «نصرت» چادر گلدارش را كمی روی سرش جابهجا میكند و شروع میكند به آرام كردن «نازی» چیزی درگوشی به او میگوید و هر دو بلند میخندند.«تمام عمر خانهدار بودم و همسن نازیام. همدردیم. من هم ٩سالی میشود همسرم را از دست دادهام و تنها زندگی میكنم.»
مثل دخترهای خجالتی كنار «نازی» نشسته. مشخص است در جوانی جزو زنان قدبلند و خجالتی بوده چون هنوز میتوان شرم و خجالتی بودن را در سرخی گونههایش دید.«آرزویی ندارم. همهجا رفتهام. مشهد، سوریه، كربلا و مكه. تنم سالم باشد و به كسی محتاج نشوم برایم كافی است. خدا نعمتهایش را به بچههایم ببخشد و برایم حفظشان كند.» از آرزوهای دوران جوانیاش میپرسم.
«آرزوهایم یادم رفته!» دست راستش را زیر چانه میزند تا كمی از لرزش سرش بكاهد. سبزه روست همچون اهالی خونگرم جنوب.«جوانی بهاری بود و گذشت. من هم مثل جوانها آرزوهای زیادی داشتم كه حالا خیلی از آنها را یادم رفته است. چه فرقی میكند، زندگی كه منتظر ما و آرزو كردنمان نمیماند در چشم برهم زدنی میگذرد و خیلی زود میبینی، پیرشدهای و آرزویی برایت باقی نمیماند جز محتاج نبودن به دیگران و سلامتی فرزندان.» هر دو دوست، دست هم را میگیرند و به هم لبخند میزنند. «عالیه» یكسال از دوستانش كوچكتر است.
اصالتا آذربایجانی است و با وجود سالها تدریس در مدرسه هنوز تهلهجه آذری دارد و همانقدر شیرین صحبت میكند.«از جوانی جرأت آرزوهای بزرگ را نداشتم. كموبیش به آنچه میخواستم رسیدم. شاید آنچه میخواستم آرزو نبوده، نمیدانم. الان تنها دوست دارم دختر و پسرم سروسامان بگیرند. ازدواج بچهها در این دوره و زمانه هم یكی از آرزوهای پدرومادرها شده است. بچهها ازدواج موفق داشته باشند ما پدرومادرها هم آسوده میشویم.»
دوران پاركنشینی
گوشهای نشسته و همه حواسش به نوهاش است كه با بچههای دیگر سرگرم تاب و الاكلنگاند. مردی میانه قد با موهای سفید یکدست و چشمان خاكستریای كه همرنگ پیراهن و شلوارش هستند. «ناصر» با ٧٢سال سن دوران جوانی را در ارتش سپری كرده و حالا تنها چیزی كه از آن دوران باقی مانده عنوان سرهنگ بازنشسته است.«آدم وقتی پا به سن میگذارد، آرزوهای شخصیاش در تن سالم داشتن خلاصه میشود.
همین كه از نعمت سلامت برخوردار باشیم كفایت میكند. واقعیت سالمندی این است كه همه دوران و مرحلههای زندگی را پشتسر گذاشتهای و به آخر خط رسیدهای. اگرچه مرگ هم پایان همه چیز نیست اما دنیای مادی تمام میشود.»
با مهربانی میگوید؛«جوانهای قدیم آرزوهایشان را كردهاند و با برآورده شدن و نشدن آنها اشك ریخته و خندیدهاند.» «ناصر» جوانهای قدیمی را خوشبختتر از امروزیها میداند.«در دوران ما همهچیز مهیا بود و دیگر دغدغه كار، تحصیل، ازدواج، خانه و ماشین نداشتیم.
جوانهای امروزی دغدغهمندند و آرزوهایشان خلاصه شده در كار مناسب پیدا كردن، ازدواج كردن و ... چیزهایی كه حق طبیعی آنهاست.» كمك میكند نوهاش از پلههای سرسره بالا برود.«همه دلخوشی و سرگرمی دوران سالمندی، نوهها هستند.
در حد توانم برای بهدست آوردن آرزوهایم تلاش كرده و به خواستههای منطقی و معقولم رسیدهام.» اما «موسی» همه حواسش به جدولی است تا خانههایش را با حروف سیاه پر كند و شلوغی و سرصدای پارك هیچتاثیری بر تمركز او نگذاشته است. او برعكس بیشتر سالمندان هنوز بازنشسته نشده است. جوانی را در شركتهای مختلف كار كرده و هنوز سابقه بیمهاش به اندازهای نیست كه بازنشسته شود. «مكانیكیای دارم كه در حال حاضر تكپسرم آن را اداره میكند.»
«موسی» هم جزو جوانان آرزومند بوده و در جوانی آرزوهای زیادی داشته. «آدمیزاد است دیگر هرچه دیده ببیند، دل كند یاد! به بعضی از آنها رسیدم و حسرت بعضی دیگر بر دلم ماند اما واقعا تاثیری در زندگی ندارند و حالا خیلی وقت است كه به آرزوهای آن دوران فكر نمیكنم. هر سنوسالی میتواند آرزوهای مختص به خود را داشته باشد. مثلا الان در ٦٥سالگی آرزو دارم اقامتم در كانادا درست شود و برای همیشه با خانوادهام به آنجا مهاجرت كنم.»
«موسی» هنوز با به یاد آوردن بعضی آرزوهای برآورده شده كامش شیرین میشود. «خیلی دوست داشتم پسردار شوم و به آرزویم رسیدم، یا نوهدار شدنم همینطور.» «رضا» با شنیدن صحبتهای ما نزدیك میآید و روی نیمكت كنار «موسی» مینشیند. ٨٢سال دارد و هنوز به عصا نیاز پیدا نكرده است.«سروان بازنشستهام. متولد ١٣١٥ میدان بریانك.
خدا را شكر زندگی همیشه به كامم بوده و هیچوقت چیزی نبوده كه آرزو كنم. زندگی برای من روال عادی و خوبش را داشته. در كودكی پدر متمولی داشتم با املاك و باغ و زمینهای زیاد. بعد از آن هم زندگی روی خوشش را نشانم داده است، البته از زمانی كه به خاطر دارم همیشه در زمان حال زندگی كردهام و حالا هم از لحظهها لذت میبرم. آرزومندی برای كسانی است كه برای فرار از گذشته به آینده پناه بردهاند و از حال غافلند.» همه معمار صدایش میزنند، نزدیك دهه نهم زندگی است و رنگدانههای قهوهای در بخشهایی از صورتش به چشم میخورد.
چشمهای قهوهایاش از پشت عینك هم غمگینند. عصایش را مقابلش قرار داده و چانهاش را به آن تكیه زده است اما هنوز میشود لرزش دستانش را دید. اسمش را نمیگوید.«همان معمار صدایم كن.» صحبت از آرزو كه میشود نگاه معناداری میكند و برای لحظاتی روی برمیگرداند تا اشكهایش را نبینم.«آرزو دارم یك روز بیدغدغه سرم را روی بالش بگذارم.
روزگاری برای گذران زندگی خودم جنگیدم و حالا ...» قصه آرزوهایش را نیمهتمام میگذارد و به بهانه قدم زدن در پارك دور میشود از قدمهای لرزان و آهستهاش میتوان فهمید میرود تا اشكش را كسی نبیند.
در این مطلب به شما خواهیم گفت چطور سالمندان شادتری داشته باشید
به چهره سالمندتان نگاه کنید
ارتباط چهرهبهچهره میتواند یكی از راهحلهای بانشاط كردن سالمندان باشد. هر زمان خواستید با سالمندی صحبت کنید یا او خواست برای شما چیزی را تعریف کند حتما با او ارتباط چهرهبهچهره داشته باشید و به صورت او نگاه کنید. با این کار میتوانید حس مثبت در او ایجاد کنید.
به سالمندتان اعتماد به نفس بدهید
برای داشتن سالمندی شاد به او اعتماد بهنفس بدهید. سالمندانی كه احساس ارزشمند بودن میكنند، شادتر و سرحالتر از همسنوسالهای خود هستند. از سالمندان بخواهید تجربیاتشان را در مسائل مختلف و حتی جزیی بیان کنند؛ مثل دستور پخت نوعی غذا و … وقتی سالمند ببیند شما چقدر برایش اهمیت قایل شدهاید و میخواهید از تجربیاتش استفاده کنید، دقیقا احساس ارزشمندی و اعتماد بهنفس را در او ایجاد کردهاید.
از سالمندتان بپرسید
با سالمندان همصحبت شوید و از آنها بخواهید ماجراهایی كه تجربه كردهاند را برایتان تعریف كنند تا سرگرم شوند. تعریف کردن یک داستان از گذشته یا تعریف کردن قسمتی از یک فیلم و سریال یا بیان اخبار میتواند به سالمندتان حس مثبتی بدهد.
محبت را نادیده نگیرید
هر انسانی با هر سنوسالی نیازمند محبت است، اما فراموش نكنید كه محبت كردن سالمندان را سر حال میكند. محبت كردن به سالمندان به آنها كمك میكند سرشار از انرژی شوند و نیروی دوباره بگیرند. به طرق مختلف به سالمندانتان محبت كنید. میتوانید این کار را از راههای مختلف همچون نوازش کردن، بوسیدن، صحبت کردن، کمک به انجام دادن بعضی از کارهایشان که توانایی انجام آنها را ندارند و …انجام دهید.
پیادهروی و نفس تازه
ورزشهای هوازی راه حل دیگری برای شاد كردن سالمندان است. سالمندان با ورزش هوازی سر حال میشوند. این دست از ورزشها حجم بالایی از اكسیژن را وارد ریهها میكند. اگر سالمندانتان سر حالاند، آنها را به ورزش ترغیب كنید و از آنها بخواهید در جمع سالمندانی كه صبحها در پاركها ورزش میكنند، حاضر شوند. اگر هم سر حال نیستند با توجه به شرایطی كه دارند برایشان ورزشهایی را در نظر بگیرید.
باغبانی
گلوگیاه و باغبانی هم میتواند به شاد كردن سالمندان كمك كند. باغبانی باعث میشود روحیه سالمند تقویت و سرگرم شود. پرورش دادن گیاهان میتواند سالمندتان را به یاد دوران جوانی و پرورش و تربیت فرزندان بیندازد.
حمایت از سالمند فراموشکار
اگر سالمندتان فراموشی و آلزایمر دارد حتما از او حمایت کنید؛ حتی اگر یک مطلب را بارهاوبارها تعریف کرد هیچگاه به او نخندید و این نکته را به اعضای کوچکتر خانواده نیز متذکر شوید. مطالب مهمی را که سالمندتان نباید فراموش کند، مثل خوردن قرص، حتما روی کاغذی کوچک یادداشت کنید.
كارهای خانگی مختص سالمندان
سالمندتان را در امور روزمره زندگی شریك كنید. كارهایی كه در حد توان آنهاست را به آنها واگذار كنید. این كار باعث میشود آنها احساس مفید و ارزشمندبودن كنند.
دورهمیهای سالمندی
هرچند وقت یكبار دورهمی برای سالمندان تشكیل بدهید تا بتوانند با همسنوسالهایشان وقت بگذرانند. استفاده از مغز و فعالیتهای ذهنی مانع خوبی برای افسردگی است.
تغذیه سالم
فعالیتهای شناختی مثل خواندن شعر، حل جدول، مرور خاطرات گذشته و … است. رژیم غذایی مناسب با سن سالمندان و استفاده از میوه و سبزیهای تازه به شادابی سالمندان کمک میکند.
در دسترس سالمندان باشید
یادتان نرود به سالمندانتان سر بزنید. سر زدن به سالمندان میتواند موجی از شادی را در آنها رقم بزند. حتی اگر شرایط کاری شما بهگونهای است که نمیتوانید هر روز به آنها سر بزنید با تلفن حتما روزانه از حال آنها خبردار شوید و دلشان را شاد کنید.
مشارکت سالمند فراموش نشود
حتما در کارهای مختلف از مشارکت سالمندتان استفاده کنید. با این کار هم آنها را سر حال و هم حس مثبت ارزشمندبودن را در آنها ایجاد میکنید. برای تهیه غذای خاص یا خریدن وسیلهای خاص یا حتی مشارکت دادن در کارهای سبک منزل میتوانید از آنها کمک بگیرید.
نظر شما