خودكشی، دردناك‌ترین خبری است كه می‌خوانیم و می‌شنویم. «مردی خود را حلق‌آویز كرد، زنی خود را جلوی مترو انداخت، مردی خود را از طبقه پنجم ساختمان پرت كرد، زنی با خوردن سم به زندگی خود پایان داد، ....»

ایلام بحرانی‌ترین استان كشور در خودكشی زنان

سلامت نیوز:  خودكشی، دردناك‌ترین خبری است كه می‌خوانیم و می‌شنویم. «مردی خود را حلق‌آویز كرد، زنی خود را جلوی مترو انداخت، مردی خود را از طبقه پنجم ساختمان پرت كرد، زنی با خوردن سم به زندگی خود پایان داد، ....»

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد ،خودكشی، هر تعریفی در ادبیات جامعه‌شناسان و روانپزشكان داشته باشد، برای خواننده و شنونده خبر فقط یك معنا دارد: «تحمل این زندگی را نداشت.» بنا بر آمار رسمی كه از یك دهه گذشته تا امروز مورد استناد مسوولان قرار گرفته، نرخ شیوع خودكشی در ایران؛ صرف‌نظر از تفكیك اقدام به خودكشی یا خودكشی موفق، ٦ الی ٧ در ١٠٠ هزار نفر جمعیت است.

بنا بر اعلام سازمان بهزیستی كشور، اورژانس اجتماعی و مددكارانش، در سال‌های اخیر سهم موثری در پیشگیری از خودكشی و منصرف كردن مردان و زنان به آخر خط رسیده داشته‌اند چنان كه طی سال‌های ٩٥ و ٩٦، موفق شده‌اند بیش از ٨ هزار مرد و زن در آستانه دست شستن از زندگی را از اقدام به خودكشی منصرف كرده و به دریافت مداخلات تخصصی روانی ارجاع دهند اما با وجود این تلاش قابل توجه، همچنان نرخ خودكشی در كشور بر مدار ٦ الی ٧ در ١٠٠ هزار نفر می‌گردد. بنا بر نتایج تحقیقی كه سال ٩٥ در خبرگزاری ایلنا منتشر شد، شهریار احمدبیگی؛ مدرس دانشگاه و پریسا خواجه‌نژاد؛ معاون وقت اداره كل امورورزشی وزارت تعاون كار ورفاه اجتماعی در این تحقیق و مستند به داده‌های سه دهه سالنامه آماری مركز آمار ایران اعلام كرده بودند كه: «طی سال‌های ١٣٨٠ الی ١٣٩١، ٤١ هزار و ٧٩ مرد و زن در كشور اقدام به خودكشی كرده‌اند.

از این تعداد ٢٧ هزار و ١٦٨ نفر فوت شده‌اند كه از مجموع فوت‌شدگان، ٢٠ هزار و ٤١٦ نفر، مرد و ٦ هزار و ٧٥٢ نفر، زن بوده‌اند. آمار جهانی بیانگر این است كه نرخ خودكشی افراد بالای ٧٠ سال، سه برابر بیشتر از جوانان ١٥ تا ٢٤ سال است اما در ایران، جوانان ٧٠ درصد نسبت به سالمندان بیشتر خودكشی می‌كنند. مرگ و میر ناشی از خودكشی، حدود ١٠ درصد از مرگ و میر ناشی از حوادث رانندگی در كشور است. نرخ اقدام به خودكشی در ایران ازدهه گذشته تاكنون در كشور روند صعودی داشته و در سال ١٣٩١، بحرانی‌ترین استان كشور در خودكشی مردان، استان ایلام است و استان بوشهر در رتبه بعد قرار دارد.

در همین سال، بحرانی‌ترین استان كشور در خودكشی زنان، استان ایلام است و استان لرستان در رتبه بعد قرار می‌گیرد.» هفته گذشته، «محمدمهدی تندگویان»؛ معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در گفت‌وگو با ایلنا با هشدار درباره افزایش خودكشی در كشور هشدارهای جدیدی مطرح و اعلام كرد: «تا پایان سال ۹۶، حدود ۴ هزار و ۹۹۲ نفر در كشور اقدام به خودكشی كرده‌اند، اما تعداد منجر به مرگ از این موارد اقدام، مشخص نیست و همیشه آماری كه به ما می‌دهند، آمار اقدام به خودكشی است. استان بزرگ تهران بیشترین میزان خودكشی و یزد كمترین میزان خودكشی را داشته و به طور متوسط در كل كشور در دو دوره سنی، آمار خودكشی بالا است؛ ۲۵ تا ۳۴ سال و همچنین بالای ۳۵ سال، اما چند سالی است كه در افراد زیر ۱۷ سال هم اقدام به خودكشی مشاهده شده و طبق آخرین آمار در كل كشور ۲۱۲ نفر زیر ۱۷ سال اقدام به خودكشی كردند.»

سه روز قبل هم «سید حسن موسوی‌چلك»؛ رییس انجمن مددكاری اجتماعی ایران و عضو هیات علمی انجمن پیشگیری از خودكشی، اشاره به نبود روند دقیق ثبت آمار خودكشی در كشور در گفت‌وگویی كه با ایسنا داشت، از استان‌های ایلام و كرمانشاه به عنوان ردیف‌های نخست جدول شیوع خودكشی كشور نام برد و دلیل این صدرنشینی را مشكلات اجتماعی، تاثیرات فرهنگی و فقدان مهارت‌های اجتماعی عنوان كرد. موسوی‌چلك در گفت‌وگو با «اعتماد»، پدیده خودكشی را در ایران مورد تحلیل قرار داده و از راهكارهای موثر در كنترل این آسیب اجتماعی می‌گوید.

 
به تازگی به آماری اشاره كردید و در آن از استان‌های كشور كه بیشترین خودكشی را دارند سخن گفتید. پیش از آنكه به تحلیل وضعیت خودكشی در كشور بپردازیم یك سوال ساده بپرسیم. چرا آدم‌ها خودكشی می‌كنند؟

بنا بر نتایج تحقیقات انجام‌شده در كشورهای جهان و با نگاهی از زوایای مختلف، فرد وقتی حس می‌كند فضا برای ادامه كار یا زندگی وجود ندارد و به بن‌بست می‌رسد، خودكشی را بر سایر راه‌ها ترجیح می‌دهد چراكه فردی سراغ خودكشی می‌رود كه از منظر خودش، در طی كردن تمام مسیرها برای حل مشكل به بن‌بست رسیده است. به زمینه‌های منجر به گرایش افراد به اقدام به خودكشی هم باید از چند زاویه نگاه كنیم. یكی از محوری‌ترین عوامل موثر، اختلالات روانی است؛ افسردگی، اختلال دوقطبی، بیماری اسكیزوفرنی و اختلال شخصیت. البته معمولا در سبب‌شناسی خودكشی، همیشه می‌گوییم این آسیب، چند عاملی است و نمی‌توان یك عامل را به تنهایی موثر دانست اما این عامل می‌تواند تشدید‌كننده باشد با این تاكید كه مجموعه‌ای از عوامل، باعث می‌شود افراد به سمتی بروند كه از نظر خودشان، در نهایت راهی جز پایان دادن به زندگی ندارند. تاثیر ناكامی‌های اقتصادی هم از عوامل موثر است و در تمام دنیا عمومیت دارد و به این مجموعه باید شكست‌هایی در حوزه‌های دیگر زندگی و كار و تحصیل را هم افزود.

ممكن است سوال شود كه تعداد دیگری هم این شكست‌ها را دارند اما قد راست كردند و به زندگی‌شان ادامه دادند، اینجا باید به تفاوت‌های فردی و حمایت‌های خانوادگی و حتی شرایط اجتماعی توجه كنیم. وقتی آمار وزارت بهداشت در حوزه اختلالات روان می‌گوید كه ٢٣ الی ٢٥ درصد مردم، حداقل یك اختلال روانی نیازمند مداخله دارند، وقتی سیستم قضایی، خشونت را به عنوان یكی از ٤ فراوانی بالای پرونده‌های قضایی سالانه اعلام می‌كند و وزارت كشور با تحقیقی درباره سرمایه اجتماعی وضعیت امید و اعتماد و مسوولیت اجتماعی را در جامعه بررسی می‌كند به این معناست كه مجموع این مولفه‌ها تاثیر گذار است و نمی‌توانیم علت خودكشی را مختص اختلالات روانی بدانیم.

افرادی كه تنهایی اجتماعی را تجربه می‌كنند، از احتمال بیشتری برای گرایش به خودكشی برخوردارند و چه بسا این تنهایی‌ها، زمینه‌ای برای افسردگی یا اختلالات روانی باشد. گاهی مواقع، مشكلات خانوادگی و به عنوان مثال، مسائل ناموسی می‌تواند یك عامل موثر باشد و تحقیقات جهانی هم از نقش تاثیرگذار مواد مخدر و الكل در اقدام به خودكشی می‌گوید. آمار سال ٢٠١٥ نشان داده كه سالانه ٨٠٠ هزار نفر بر اثر خودكشی در دنیا فوت می‌كنند و كشورهای آسیای جنوب شرقی بیشترین درصد خودكشی دنیا را به خود اختصاص داده‌اند.

ضعف مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی هم عامل موثر در گرایش به خودكشی است. بسیاری اوقات، ما واقعا تصمیم‌گیری صحیح را بلد نیستیم و این ناآشنایی، ناشی از فقدان مهارت یا بی‌اطلاعی از منابع اجتماعی یا حتی بی‌اعتمادی به برخی از این منابع اجتماعی به دلیل نشناختن آنهاست و البته بی‌اعتمادی هم باعث می‌شود نتوانیم از این ظرفیت به درستی استفاده كنیم. نگرانی نسبت به آینده هم از دیگر عوامل موثر است چون باعث كاهش امید می‌شود و وقتی امید در افراد كمتر شود، معمولا اقدام به خودكشی افزایش می‌یابد. در مواردی هم به نقش یادگیری اجتماعی توجه كنیم؛ موجی كه می‌تواند تحریك‌كننده باشد و افراد مستعد را برای انتخاب خودكشی ترغیب كند.

آنچه ما از آن به الگوبرداری تعبیر می‌كنیم ، چنان كه در استان‌های غرب ایران شاهد رواج مدلی از خودكشی، به خصوص بین زنان هستیم.

روش‌ها در محیط متفاوت است چون محیط تعیین‌كننده است. مثلا در خطه شمال كشور، آمار استفاده از قرص برنج كمی بیشتر است یا در برخی استان‌ها، خودسوزی و استفاده از سلاح گرم یا سقوط از ارتفاع رایج‌تر است. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ خودكشی در ایران حدود ٥ الی ٧ در ١٠٠ هزار نفر است گرچه كه به دلایل فرهنگی یا اجتماعی، سیستم ثبت دقیقی از موارد اقدام به خودكشی نداریم و آمارهای مراجع مختلف از جمله پزشكی قانونی و وزارت بهداشت و نیروی انتظامی از حوزه خودكشی متفاوت است. البته نرخ خودكشی هم در تمام نقاط كشور یكسان نیست.

طی دهه‌های گذشته، ما چند بحران و اتفاق غیرطبیعی و طبیعی را پشت سر گذاشتیم، زلزله و حتی حادثه‌ای مثل پلاسكو و بحران‌های اقتصادی كه به نابسامانی‌های اجتماعی دامن زده است. نقش این عوامل طبیعی و غیرطبیعی و نقش افراد جامعه را در رسیدن به نرخ خودكشی ٧ در ١٠٠ هزار نفر تا چه حد موثر می‌دانید؟

ما نمی‌توانیم منكر تاثیرات افراد از سایر بخش‌های جامعه باشیم. چرا می‌گوییم احتمال اقدام به خودكشی در منطقه زلزله‌زده افزایش می‌یابد؟ افسردگی پس از حادثه ناشی از چیست؟ فردی كه در چنین حوادثی تمام افراد خانواده‌اش را از دست می‌دهد طبیعی است كه فشار روانی بسیار تاثیر‌گذاری را متحمل خواهد شد.

فرد سرمایه‌داری كه ظرف یك شب تمام دارایی‌اش را از دست می‌دهد و به یك فرد نیازمند حمایت تبدیل می‌شود، طبیعی است كه دچار رفتارهای آسیب‌گونه خواهد شد. شهر و منطقه‌ای كه ٨ سال جنگ را تحمل كرده و یك شب آرام نداشته و بمباران‌های مختلف را تجربه كرده و هر لحظه منتظر سقوط یك بمب یا خمپاره یا موشك بوده، از این شرایط طولانی استرس‌زا حتما تاثیر می‌گیرد. حتما این عوامل می‌تواند در گرایش افراد به رفتارهای مرتبط با آسیب‌های اجتماعی تاثیر بگذارد كه اقدام به خودكشی هم یكی از این مولفه‌هاست. خودمان را به این دلخوش نكنیم كه نرخ خودكشی در كشور بین ٥ تا ٧ در ١٠٠ هزار نفر است. بپذیریم كه موارد دیگری هم هستند كه ما آنها را شناسایی نمی‌كنیم.

در برخی كشورها، خودكشی ناشی از تصادفات است و ما آنها را عموما به عنوان تصادف ثبت می‌كنیم و دیده هم نمی‌شوند. فردی كه به آخر خط مصرف مواد مخدر رسیده، هوا به خود تزریق می‌كند. شاید اگر بتوانیم از بهترین بستری كه در كشورمان داریم؛ آموزش و پرورش، برای افزایش سواد اجتماعی دانش‌آموزان استفاده كنیم، حتی اگر كوتاه‌مدت جواب ندهد ولی در بلند‌مدت می‌توانیم از نقش آموزش و پرورش برای مدیریت بهتر این حوزه استفاده كنیم كه فكر می‌كنم در این بخش مقداری ضعف داریم.

مدارا به معنی توافق با شرایطی است كه باب میل ما نیست. اگر فرهنگ مدارا در جامعه افزایش پیدا كند شاید بتواند به ما كمك كند كه بخشی از مشكلات امروزمان كمرنگ‌تر شود. اگر در جامعه‌ای محبت رواج پیدا كند و مردم نسبت به هم مهربان‌تر باشند، كمتر سراغ آسیب‌های اجتماعی و جرایم خواهیم رفت. فاصله‌های عاطفی، چه در روابط اجتماعی و چه در روابط خانوادگی و بین فرزندی‌مان می‌تواند هرروز ما را از یكدیگر دورتر كند. شاید از نظر فیزیكی به هم نزدیك‌تر شده باشیم و دیوار خانه‌های‌مان به هم چسبیده باشد، اما دیوار قطوری بین ما و نزدیك‌ترین وابستگان‌مان ایجاد می‌شود كه می‌تواند زمینه‌های افسردگی و اختلالات و ناكامی و ناامیدی و بی‌پشتوانگی را در جامعه افزایش دهد.

بنا بر آمارها و اخبار رسمی كه در مورد شیوع خودكشی در مناطق مختلف كشور منتشر شده در چند سال اخیر با یك اتفاق مواجهیم؛ دانش‌آموزانی كه به دلیل شرایط محیط آموزشی یا رفتار والدین دست به خودكشی می‌زنند و اقدام موفق هم داشته‌اند، استان‌هایی كه به سمت مدل خاصی از خودكشی رفته‌اند و عموما هم استان‌های واقع در مناطق محروم هستند، مردان‌مان سراغ راه‌های موفقیت‌آمیز اقدام به خودكشی می‌روند و به خصوص در پایتخت با كاهش سن خودكشی مواجهیم. این مجموعه اطلاعات چه پیامی برای كارشناسان و مسوولان دولت دارد؟

بنا بر شاخص‌های جهانی، معمولا خودكشی منجر به فوت مردان، ٣ تا ٤ برابر زنان است اما اقدام به خودكشی در زنان، دو یا سه برابر مردان است. در سال‌های گذشته، عموما خودكشی در سن‌های بالا افزایش می‌یافت اما در حال حاضر تحلیل‌های جهانی نشان می‌دهد كه خودكشی یكی از ١٠ عامل مرگ افراد است و بنا بر آمار ٢٠١٥ سازمان جهانی بهداشت، حدود ١٠ درصد موارد فوت ١٥ تا ٢٩ ساله‌ها در سراسر دنیا به دلیل خودكشی است. كاهش سن خودكشی هم فقط محدود به گزارش‌های رسمی ایران نیست و تقریبا یك روند جهانی است، اما وقتی پدیده‌ای در قشر خاصی یا در سن خاصی یا در مقطع زمانی مشخصی، فراوانی بیشتری پیدا می‌كند، افكار عمومی نسبت به آن موضوع بیشتر درگیر و نگران می‌شود.

مانند اتفاقاتی كه در یك بازه زمانی محدود در محیط‌های آموزشی رخ داد و اگرچه شاخص خودكشی در میان دانش‌آموزان و دانشجویان به مراتب پایین‌تر از خودكشی در میانگین كل كشور است اما حساسیت و واكنش جامعه نسبت به رفتارهای این گروه سنی، منجر به این می‌شود كه حساسیت نسبت به اقدام به خودكشی ناموفق یا حتی منجر به فوت این گروه سنی هم بیشتر باشد. محیط هم در احتمال اقدام به خودكشی تاثیر می‌گذارد.

اگر در خانواده‌ای فردی اقدام به خودكشی كرد، اعضای آن خانواده در معرض خطر خواهند بود و باید مداخلات بیشتری برای این خانواده انجام شود و این شرایط در مورد دانش‌آموزان یك مدرسه یا حتی سربازان یك پادگان هم صادق است و برای افرادی كه با آن فرد در محیط بوده‌اند، باید مداخله سریع‌تری انجام شود چون تاثیر محیط بر رفتار افراد قابل انكار نیست.

اگر در كشوری همچون ژاپن، خودكشی به عنوان ارزش قلمداد می‌شود، امیل دوركیم؛ نظریه‌پرداز اجتماعی هم این نظریه را درباره خودكشی مطرح می‌كند كه وقتی همبستگی اجتماعی كمتر باشد، احتمال اقدام به خودكشی افزایش می‌یابد. و همبستگی به معنای احساس تعلق و احساس پوچی نكردن است. محیط حتی بر انتخاب روش خودكشی هم تاثیرگذار است.

اما چون عواملی كه باعث می‌شود مردان تصمیم به خودكشی بگیرند، در مقایسه با دلایل زنان، عوامل كلیدی‌تر و مهم‌تری است و فشار روانی بیشتری ایجاد می‌كند، به همین دلیل مردان روشی را برای خودكشی انتخاب می‌كنند كه منتج به فوت شود و بنابراین، شاهدیم كه مردان معمولا سقوط از ارتفاع و استفاده از سلاح گرم را انتخاب می‌كنند اما زنان معمولا سم و دارو را انتخاب می‌كنند كه بیشتر ماهیت تهدید دارد مگر در استانی همچون ایلام كه خودسوزی یك روش شایع خودكشی است و میانگین نرخ خودكشی‌اش، از میانگین كشور هم بالاتر است.

راهكار شما، راهكاری برای افراد مستعد گرایش به خودكشی و همچنین دولتمردانی كه وظیفه سیاست‌گذاری برای پیشگیری از خودكشی دارند چیست؟

هیچ‌گاه نباید از بیان واقعیت‌های اجتماعی هراس داشته باشیم حتی اگر آن واقعیت خوشایند دیگران نباشد. آرزو دارم روزی یك دماسنج اجتماعی داشته باشیم و اجازه بدهیم این دماسنج، واقعیت تب جامعه را در حوزه اجتماعی نشان بدهد. چون نوع واكنش ما در زمان نمایش اعداد این دماسنج، الزاما شبیه همدیگر نیست. اجازه ندهیم رویكردهای سیاسی و امنیتی و حتی رویكردهای قومی و جغرافیایی، مبنای تحلیل واقعی نسبت به موضوعات اجتماعی از جمله خودكشی باشد. باید بپذیریم هیچ كشوری، هیچ استانی، هیچ قومی، هیچ جنسی، هیچ قشری از خودكشی در امان نیست. هرچقدر روی پیشگیری اجتماعی كار كنیم و از تمام ظرفیت‌ها استفاده كنیم، می‌توانیم امیدوارتر شویم كه مشكلی كه در استان و كشور ما شیوع بیشتری دارد، بهتر مدیریت شود.

نه از دماسنج اجتماعی بترسیم و نه از مطالبه‌گری اجتماعی بترسیم و نه توقع داشته باشیم كه با كتمان و تهدید، می‌توان آمار را كاهش داد. كتمان واقعیت‌های اجتماعی یا جبهه گرفتن مقابل واقعیت‌های تلخ اجتماعی، نتیجه‌ای جز زیرزمینی‌تر شدن مشكل به دنبال نخواهد داشت. اجازه بدهیم نخبگان اجتماعی و تشكل‌های اجتماعی و رسانه‌ها در این بخش ورود كنند و هشدار به موقع بدهند و مطالبه‌گری كنند تا مردم و مسوولان را حساس كنند كه اگر این حساس‌سازی ایجاد نشود، قطعا بستری برای مشاركت هم ایجاد نخواهد شد و اگر بستری برای مشاركت ایجاد نشود، بدون كمك مردم نمی‌توانیم در این حوزه موفقیتی حاصل كنیم. باید مطالبه‌گری و هشدار‌ها را بپذیریم و اجازه بدهیم این دماسنج، هر زمان كه لازم بود به ما نشان دهد كه چه مسیری را با هم طی كنیم و از تب ٤٠ درجه حوزه اجتماعی نترسیم.

هیچ‌گاه نباید از بیان واقعیت‌های اجتماعی هراس داشته باشیم حتی اگر آن واقعیت خوشایند دیگران نباشد. آرزو دارم روزی یك دماسنج اجتماعی داشته باشیم و اجازه بدهیم این دماسنج، واقعیت تب جامعه را در حوزه اجتماعی نشان بدهد. چون نوع واكنش ما در زمان نمایش اعداد این دماسنج، الزاما شبیه همدیگر نیست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha