وجود مدارس کپری در سیستان و بلوچستان و دیگر مناطق محروم، ناشی از توزیع ناعادلانه امکانات آموزشی در سطح کشور است از علل عدم تحصیل می‌توان به نداشتن آگاهی از اهمیت آن، فقر، نبود امکانات لازم مانند مدرسه، آموزگار و... برای تمام اقشار جامعه نام برد

شبح ترس زیر سقف مدارس فرسوده

سلامت نیوز:وجود مدارس کپری در سیستان و بلوچستان و دیگر مناطق محروم، ناشی از توزیع ناعادلانه امکانات آموزشی در سطح کشور است از علل عدم تحصیل می‌توان به نداشتن آگاهی از اهمیت آن، فقر، نبود امکانات لازم مانند مدرسه، آموزگار و... برای تمام اقشار جامعه نام برد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل ازقانون ، طبق اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند.

باتوجه به آمار، استان‌های «تهران، البرز، مازندران، اصفهان، یزد و سمنان» در صدر استان‌های با سواد و «سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی» در رده‌ پایین باسوادی قرار دارندشمار چشمگیری از نمایندگان مجلس معلم بوده اند؛ با این حال در هنگام تصویب بودجه از هر وزارتخانه‌ای حمایت می‌کنند الا از وزارت آموزش و پرورش مشکل اساسی در پروژه‌های ما به‌خصوص مدرسه‌سازی، تاخیر طولانی در اتمام آن‌هاست که باعث هدر رفتن سرمایه های هنگفت می شود، چه از نظر مالی و چه از نظر زمانی هزینه درصد زیادی از مدارس کشور را خیرین تامین کرده‌اند و نقش قابل تحسینی در گسترش امکانات آموزشی در اقصی نقاط مملکت داشته‌اند.به دلیل تورم و مشکلات اقتصادی خیران هم دیگر نمی‌توانند آنچنان که دولت انتظار دارد به ساخت و تجهیز مدارس برسند.


دولت برای مقاوم سازی مدارس در نقاط مختلف کشور به‌خصوص مناطق محروم و کم برخوردار بایدجدیت بیشتری به خرج دهد و به فکر بازسازی و ترمیم مدارس باشدوقتی ایران توانایی ساخت مدرسه،بیمارستان و مسجد درشماری از کشورهای همجوار را دارد ، چه لزومی دارد که ساخت مدرسه در مناطق محروم به کمک خیرین انجام شود؟

بدون شک استاندارد نرم دانش‌آموزی در کلاس بر پایه تحقیقات علمی جامع تعریف شده و راهکار حصول به آن نخست آینده‌نگری در برنامه‌ریزی است
از سه هزار و 800 مدرسه استان به تایید مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کردستان دقیق یک هزار و 73 مدرسه فرسوده و غیر استاندارد و 929 مدرسه نیز نیازمند مقاوم‌سازی است که برای بازسازی و مقاوم‌سازی این تعداد از مدارس کردستان که سایه‌سار خطرناک دانش‌آموزان کردستانی به‌ویژه در حاشیه‌شهرها و روستاها هستند یک هزار و 500 میلیارد تومان اعتبار نیاز است. از این تعداد مدارس آمارها نشان می‌دهد که تنها یک هزار مدرسه به سیستم گرمایشی مرکزی استاندارد مجهز هستند و آماری دقیق از مدارسی که هنوز به روش سنتی بخاری نفتی گرم می‌شوند، وجودندارد. سرانه فضای آموزشی در مدارس کردستان به ازای هر دانش آموز 3.86 مترمربع است که از این لحاظ هم در رتبه 15 کشوری قرار داریم. مدیرکل آموزش‌و‌پرورش کردستان بعد از حادثه فروریزی دیوار بر جسم نحیف دنیا در مقابل رسانه‌ها مدعی شد که نسبت به مدارس غیراستاندارد بارها هشدار و تذکر داده است. این درحالی است که طبق قانون نوسازی،

توسعه و تجهیز مدارس بر مبنای اعتبار سالانه بایددرخواست اعلام نیازهای بازسازی، مقاوم و احداث مدارس را به آموزش‌وپرورش اعلام ‌کند و این مدیرکل‌آموزش‌و‌پرورش است که درخواست‌ها را کتبی به نوسازی مدارس اعلام می‌دارد، حال چرا «رشید‌قربانی» مبحث خطرناک و فاجعه‌آمیز غیراستاندارد و فرسودگی مدارس را به گردن نمی‌گیرد و خود در مقام شاکی لب به شکوه می‌گشاید در خور تامل است. به امید روزی که دولتمردان ما نیز چون مدیران ژاپنی و کره‌ای شجاعت و جسارت پذیرش تقصیر و عذرخواهی از مردم را داشته باشند، روزنامه «قانون» برای آسیب‌شناسی پدیده مدارس فرسوده نیازمند به بازسازی و مقاوم‌سازی، با چهار معلم کردستانی در مقاطع تحصیلی متمایز، میزگردی را تدارک دیده است که از زاویه دید این چهار معلم که تجربه سال‌ها تدریس در مدارس ابتدایی، متوسطه اول و دوم در مناطق شهری و روستایی کردستان را دارند، بحث مدارس فرسوده، استانداردنبودن فضای آموزشی و تراکم بالای دانش‌آموزان در یک کلاس درس، مجهز نبودن مدارس به سیستم گرمایشی مجهز و ایمن، محرومیت مدارس کردستان از عدالت آموزشی و توزیع ناعادلانه امکانات آموزشی و رفاهی در بین مدارس مراکز شهری، حاشیه و روستاهای کردستان به چالش کشیده شده است. در این میزگرد خالدعبداللهی فوق دیپلم ادبیات، طاهر قادرزاده لیسانس ریاضی، سلیمان عبدی مهندسی مکانیک و احمد قادری کارشناس ارشد جامعه‌شناسی با تحلیل و تفسیر، این مولفه‌های مورد اشاره را در نظام آموزشی با محوریت وضعیت تحصیل دانش‌آموزان درمدارس کردستان به چالش کشیده‌اند که از دید شما مخاطبان «قانون» می گذرد.

به استناد آماررسمی اداره کل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان، از سه هزار و 800 مدرسه کردستان یک‌هزار و 73 مدرسه باید تخریب و نوسازی و 929مدرسه نیز مقاوم‌سازی شود، اعلام این آمار رسمی که معلوم نیست چند هزار دانش‌آموز زیر سقف‌های لرزان این مدارس تحصیل می‌کنند، فاجعه‌ای است که چون آتشفشان خاموش می‌ماند که بر اثر بلایای طبیعی یا عامل انسانی احتمال رخداد تلخ و تراژدی وجود دارد، به نظر شما در کسوت معلم وجود این تعداد مدارس غیرمقاوم چه میزان در استرس معلم ودانش‌آموزان و نبود امنیت روانی و جانی تاثیرگذار است، این آمار رسمی که در تمام رسانه‌ها منتشر شده آمار‌رسمی آموزش و پرورش و اداره کل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان کردستان است. نقد و راهکار شما به مسئولان استانی و وزیر آموزش و پرورش چیست؟

خالد عبداللهی: اگر آمار رسمی بر این است که نزدیک به یک سوم مدارس در کردستان تخریبی هستند، من به یقین می‌توانم بگویم آمار مدارسی كه باید تخریب و نوسازی شوند از این ارقام بسیار بالاتر است، فضای آموزشی غیراستاندارد بسیاری از کلاس‌های درس در مدارس کردستان معضلی است كه قابل انکار نیست. در صد کمی از مدارس ما زیر 30 سال ساخت هستند؛ این در حالی‌است كه مدارس بالای 35 سال ساخت، طبق معیارهای ساخت و ساز در ایران باید تخریبی اعلام شوند. در کردستان مدارسی با قدمت زیاد وجود دارند؛ هنگامی كه در طبقه دوم آن راه می‌روید احساس نا امنی به شما دست خواهد داد و بلافاصله این سوال به ذهن متبادر می شود كه آیا این ساختمان توان تحمل 6 کلاس 40 نفره را دارد؟ حال معلمی كه از وضعیت ساخت و میزان مقاوم بودن مدرسه ای را که در آن تدریس می‌کند، خبر دارد و به خوبی می داند و هر روز باید 6 ساعت در چنین فضایی تدریس کند، چگونه می‌‌تواند استرس نداشته باشد؟ به گمان بنده چنین فضایی تاثیری نامطلوب بر روحیه معلم و همچنین بر تدریس وی خواهد گذاشت؛ در چنین حالتی معلم نمی‌تواند فضایی امن و شاداب برای دانش‌آموزان به وجود بیاورد و در نتیجه در روحیه دانش آموزان هم تاثیری منفی بر جای خواهد گذاشت.

سلیمان عبدی: بنده به عنوان یک معلم از بابت فرسوده و تخریبی بودن بافت هنرستانی که در آن تدریس می‌کنم به دلیل امنیت جان شاگردانم دلهره دارم از بابت تحصیل دخترم و ۱۵۰دانش‌آموز هم مدرسه‌ای او در ساختمانی به شدت فرسوده و غیر‌استاندارد که طی دو سال سه تا از سقف کلاس‌هایش ریزش کرد به شدت دلهره دارم.

اما پاسخ سوال دوم شما را با یک مقدمه تحت نام تعریف مدیر یا مسئول آغاز می‌كنم که عبارت است از: یک فرد متخصص كسی است که در کنار تخصص دارای ویژگی‌های شجاعت بیان، شجاعت پیگیری، شجاعت در میان گذاشتن واقعیات با افکار عمومی و شجاعت استعفا باشد. بر اساس این تعریف اگر به موضوع سوال شما ورود کنیم، من معلم اعتقاد دارم مدیران آموزش‌و‌پرورش استان کردستان به طور کامل و تمام‌قد در این حلقه تعریفی قرار ندارند. به جرات می‌توان گفت رویه مدیریتی در سیستم آموزش و پرورش استان کردستان بر اساس شرم و ترس از بیان، حفظ موقعیت و جایگاه ، خودسانسوری و پرده‌پوش کردن مشکلات اساسی و صرف توان و هزینه برای مستندسازی و برجسته‌کردن برخی خواسته‌های بخشنامه‌ای بالا دستی، پایه‌ریزی شده است؛بنابراین با چنین رویکردی که منتج به جا افتادن ادبیات مدیریتی« بله قربان گو» در ساختار عملکردی مدیریت آموزش‌وپرورش استان کردستان شده، نمی توان به جنگ مشکلات غول آسایی نظیر مدارس تخریبی با استناد به همان آمار اعلام شده آموزش‌و‌پرورش کردستان رفت.

راهکار هم ازدید من آسان و عبارت است از باز تعریف شخصیت عملکردی مدیران براساس خصوصیات مورد اشاره، یعنی داشتن تخصص برای تشخیص مشکلات، شجاعت بیان مشکلات نزد مسئولان رده بالا و افکار عمومی با استناد به دلایل متقن، شجاعت پیگیری راهکارهای رفع مشکل تا سطوح بالا با رویه مدیریتی پرسشگر و انتقادی و نه بله قربانگو است. در صورت به نتیجه نرسیدن شجاعت بیان ناکارآمدی و دلایل عدم رفع مشکل با مردم و استعفا از سمتی که دیگر کارکرد عملگرایانه مردم‌مدار ندارد.

طاهر قادرزاده: براساس این آمار، حدود 30 درصد مدارس استان تخریبی هستند؛ یعنی از حدود 290 هزار دانش آموز استان ده‌ها هزار نفر در این مدارس مشغول به تحصیل هستند. اینجا دیگر تنها بحث انتقاد مطرح نیست؛چرا که این وضعیت از نامطلوب بودن گذشته که بخواهیم با انتقاد به دنبال مطلوب باشیم. این آمار نشان می‌دهد امنیت مدارس ما به یک فاجعه تبدیل شده‌است و باید هر لحظه منتظر بروز حادثه‌ای ناگوار و دلخراش باشیم. پس می‌طلبد برای رهایی از این وضعیت بحرانی، چیزی شبیه به ستاد بحران برای مدارس تشکیل شود و تمام دستگاه‌ها اعم از دولتی و حکومتی، با کمک قوای سه‌گانه، وارد عمل شوند. خوش خیالی‌است اگر انتظار داشته باشیم با بودجه‌های فعلی و با روند لاک‌پشتی کنونی این آمار کاهش محسوسی داشته باشند. در وضعیت بحرانی و فاجعه‌بار، باید ضرب‌الاجلی اقدام شود. بنده با توجه به عملکرد چهار دهه‌ای مسئولان و با در نظرگرفتن جمیع جهات نگرش‌های حقیقی(نه شعاری) آنان در قبال آموزش‌وپرورش، به هیچ وجه این اراده و حتی قدرت تمیز شرایط بحرانی موجود را در آنان نمی‌بینم که بخواهند یا بتوانند در تغییر این شرایط تاثیر قابل قبولی داشته باشند. متاسفانه تا فاجعه روی ندهد، اهمیت مساله برای بسیاری از آنان بی‌معنی است.

احمد قادری: استرس واکنش فیزیولوژیکی بدن در مقابل تغییر، تهدید و فشار است که تعادل انسان را برهم می‌زند. استرس یکی از عوامل تاثیرگذار بر عملکرد افراد است که می‌تواند سلامت آن‌ها را به خطر بیندازد. شغل معلمی به عنوان یکی از مشاغل استرس‌زا شناخته شده‌است. تحقیقات نشان داده که بین استرس و اضطراب رابطه مستقیمی وجود دارد و اضطراب کیفیت تدریس را تحت تاثیر قرار می‌دهد و مانع ارتباط مستقیم بین معلم و شاگرد می‌شود. عوامل متعددی در مدرسه درخصوص ایجاد استرس برای معلم و دانش‌آموز دخیل هستند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها نامقاوم بودن مدارس و نبود تجهیزات مناسب در مدارس است. اگر مدارس تجهیز نشده باشند هم معلم و هم دانش‌آموز برای یادگیری بهتر در معرض فشار و استرس قرار می‌گیرند. اگر ساختمان نامقاوم باشد همیشه یک خطر بیرونی آن‌ها را تهدید می‌کند و این تهدید مانع رسیدن به یادگیری مناسب می‌شود.

به نظر بنده راهکار برون‌رفت از این بحران اول « مدیریت مشارکتی» و دیگری «اختصاص بودجه مناسب و عادلانه » است. منظور از مدیریت مشارکتی این است که در اداره آموزش‌وپرورش فقط یک نفر تصمیم گیرنده نباشد؛ بلکه در این اداره، رای و نظرات دیگران دخیل داده شود و بنای کار براساس مشورت باشد. متاسفانه در ایران و به‌خصوص در استان کردستان، بیشتر مدیران نه بر‌اساس تخصص و ضابطه بلکه بر اساس رابطه انتخاب می‌شوند و مدیری که براساس رابطه انتخاب شود مجبور است مطیع اوامر کسی باشد که وی را در این پست گماشته و در عمل، توسعه و پیشرفتی در کار نخواهد بود. مورد دیگر بودجه مناسب و عادلانه است. متاسفانه آموزش‌وپرورش برای مسئولان دغدغه نیست و به آن بها داده نمی‌شود و اگر آموزش‌و‌پرورش اولویت اول مسئولان باشد، پیشرفت در همه زمینه‌ها حاصل خواهد شد و متولیان آموزش و پرورش باید یک بار برای همیشه انقلابی عظیم در آموزش و پرورش ایجاد کنند و برای آن بودجه مناسب اختصاص دهند.

بدون شک یک هزار و 83 مدرسه که نیازمند تخریب و نوسازی هستند در حاشیه شهرها یا در روستاهای کردستان وجود دارند؛ یعنی به نوعی بیانگر یک نوع ناعدالتی توزیع امکانات رفاهی وآموزشی است که متن شهرها دارای مدارس مجهز با رونمای شکیل باشند و حاشیه شهرها و روستاها در فقر بمانند و مدارس آنان فرسوده با دیوارهای لرزان و شکاف باشد، این نوع ناعدالتی آموزشی را براساس مواد صریح قانون اساسی که باید همه دانش‌آموزان شهر وروستا بدون هرگونه تفاوتی تبعیض گرایانه از عدالت آموزشی برخوردار باشند، مسئولان چگونه توجیه می کنند؟

طاهر قادرزاده: وقتی در برخی موارد در تفسیر مواد مصرح قانون اساسی، رای تفسیری مسئولان چنان با اصل قانون، زاویه پیدا می‌کند که بیشتر با نقیض آن همسو می شود تا خود گزاره اصلی، استناد به قانون هم دردی را درمان نخواهد کرد. الزاما همه قانون‌ها بد نیستند، اگرچه كه کامل یا بدون نقص هم نیستند. اما واقعیت امر این‌است که مشکل اصلی در نگرش و میزان توانایی، مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی مجریان، ناظران و قانون‌گذاران است. کیست که این تبعیض‌های روا داشته شده را با تمام وجود درک نکرده باشد؟ وقتی آموزش را به راحتی کالایی می‌کنند و اصل 30 قانون اساسی را مانند آب خوردن، نادیده می‌گیرند، چه انتظاری برای محقق شدن عدالت آموزشی می‌توان داشت؟ این‌ها واقعیت‌های وجودی سیستم حاکم بر آموزش و پرورش ماست. متاسفانه دیدگاه حاکم بر پروسه‌ تعلیم و تربیت، یک دیدگاه بانکی است. همچنان‌که در بانک‌ها مشتریان پولدار را بر عموم مردم ترجیح می‌دهند و قسمت اعظم تسهیلات و مزایا را به آنان اختصاص می‌دهند، در آموزش و پرورش هم شهرها و مناطق برخوردار را برشهرها و مناطق محروم چنان ارجحیت بخشیده‌اند ‌که گویی در دوکشور متفاوت با اختلاف چشمگیر در میزان توسعه یافتگی، قرار دارند. این واقعیت حتی در بین محله‌های بالانشین با پایین شهر و حاشیه نیز نمود عینی دارد. اما در مورد توجیه مسئولان به نظرم هیچ مسئول واقع بینی جز اعتراف به این تفاوت‌های فاحش، چاره‌ای ندارد. پس چه توجیه عقلانی برای این وضعیت می‌توانند داشته باشند؟ هرچند واقعیت‌ها در نظر بسیاری از آنان یعنی امتیاز بیشتر به دارندگان ژن‌های خوب!

احمد قادری: در سوال شما به نکته مهمی اشاره كردید آن‌هم «عدالت آموزشی » است. زمانی عدالت آموزشی در کشور برقرار می‌شود که همه نقاط مختلف کشور مانند هم و بدون تبعیض در نظر گرفته شوند. اما در عمل می‌توان فهمید و به عینه دید که چنین نیست و همه نقاط کشور مانند هم نیستند و عدالت آموزشی شعاری بیش نیست. استان کردستان یکی از مناطق محروم در کشور است که از این شعار «عدالت آموزشی» محروم مانده و بیشتر روستاها و حتی مناطق حاشیه شهرها فاقد مدارس و وسایل کمک آموزشی مناسب هستند. از طرف دیگر تمام نقاط استان هم با یک چشم دیده نشده و توزیع وسایل آموزشی و بناهای آموزشی مثل هم نیستند. البته جا دارد در اینجا به علل محرومیت بیش از حد کردستان نسبت به سایر مناطق اشاره شود. جنگ هشت ساله ایران و عراق و هم مرز بودن کردستان با عراق و مورد هجوم قرار گرفتن و بمباران این دیار و نابودی زیر بناهای این استان از مهم‌ترین عوامل محرومیت آن است. متاسفانه بعد از خاتمه جنگ و اعلام آتش‌بس باید برای رفع محرومیت کردستان بودجه مضاعف و ویژه‌ای اختصاص داده می‌شد اما دریغ از این توجه خاص. یکی دیگر از علل محرومیت استان کردستان ارائه آمار نادرست مدارس نامقاوم و مخروبه از سوی مسئولان مربوطه است. به عنوان یک نمونه عینی عرض کنم بنده در چند سال گذشته در یکی روستاهای محروم این استان به مدیریت آموزش و پرورش آن شهرستان اعلام کردم که مدرسه روستا مخروبه است و حتی نمی‌توان اطمینان کرد یک ساعت در آن بود. مدیر محترم در جواب اعلام کردند شما حقایق را وارونه جلوه می‌دهید و آن روستا دارای بهترین مدرسه است. اما پس از بازدید، با چشم خود دید كه واقعا حرف بنده درست بوده‌است. چنین مدیرانی که برای ماندن در پست و مقام خود آمار را به صورتی اعلام می‌كنند که موردپسند مافوق خود باشد، کم نیستند و این گونه موارد سبب محرومیت بیش از حد استان شده است.

خالد عبداللهی: این تبعیض و بی‌عدالتی نه تنها در ساختمان مدرسه‌ها بلکه در بسیاری از جاهای دیگر هم به وضوح نمایان است؛ برای نمونه در مدارس خاص و مدارسی که فرزندان اقشار پردرآمد در آن درس می‌خوانند، مدیر مدرسه قبل از معلمان نیروی متخصص را در مدرسه خود قرار می‌دهد و از روز اول مدرسه دانش‌آموز با حضور معلم متخصص درس‌خواندن را شروع می‌کند ولی حاشیه‌شهرها و روستاها از چنین نعمتی بی‌بهره هستند و بسیاری از واحدهای درسی آن‌ها توسط نیروهای غیرمتخصص تدریس می‌شود، این وضعیت در مملکتی كه آموزش‌و‌پرورش آن در مسیر خصوصی‌سازی گام برمی‌دارد، امری طبیعی است که اداره نوسازی و توسعه مدارس هم آن‌ها را فراموش کند، که نتیجه این بی‌عدالتی و تبعیض در جامعه به وضوح نمایان است.

سلیمان عبدی: به نکته مهمی اشاره کردید؛« توزیع عادلانه امکانات رفاهی و آموزشی». آموزش‌و‌پرورش کردستان یک دهه آثار فراوان تخریبی ناشی از جنگ تحمیلی حکومت بعث را بر بدنه خود دارد؛ چرا كه استان کردستان، استانی مرز بود و در تیررس مستقیم گلوله‌باران و بمباران وحشیانه، ساختار اقتصادی، آموزشی و خدماتی آن به شدت آسیب دید، در حالی که دیگر مناطق به نسبت استان های مرزی نظیر کردستان کمتر در معرض این آثار تخریبی وحداقل در بعد فیزیکی تخریب بودند؛ بنابراین با توجه به این شرایط عدالت ایجاب می‌کرد، آموزش و پرورش کردستان به طور اخص سهم بیشتری از بودجه عمرانی کشور و مدیریت برنامه‌ریزی برای بازسازی آن آثار تخریبی جنگ تحمیلی را داشته باشد که با توجه به برآیند مشکلات برای مثال همین آمار مدارس تخریبی می‌توان قضاوت کرد که نمایندگان کردستان و مدیران مختلف دستگاه‌های اجرایی نتوانستند آن سهم بیشتر را طلب و هزینه کنند. همین امر باعث محروم ماندن کردستان از لحاظ برخورداری از پروژه‌های ملی در حد جبران کمبودها، شده و توزیع عدالت برخورداری کردستان از امکانات رفاهی،آموزشی را نزد افکار عمومی با سوال جدی مواجه کرده که از دید من شهروند، مسئولیت اصلی این نابرخورداری متوجه عملکرد نمایندگان و مدیران استان کردستان است.در حال حاضر اگر خوب دقت کنیم ما حتی در داخل استان هم شاهد توزیع عادلانه امکانات رفاهی وآموزشی نیستیم كه قضاوت در این‌خصوص با افکار عمومی است.

هم اکنون که شما در مقام معلمی با چند سال سابقه رسالت انبیا هستید به خوبی می‌دانید که افزون بر مقاوم نبودن مدارس، یکی از مشکلاتی که گریبانگیرمدارس کردستان است، بحث استانداردسازی تعداد دانش‌آموزان در کلاس درس به نسبت استاندارد کشوری و جهانی است که هنوز شمار زیادی از مدارس با 35 تا 40 دانش آموز مدیریت می‌شوند و مابه لحاظ استاندارد سرانه فضای آموزشی استان 15 کشور هستیم، آسیب‌های پیدا و پنهان غیراستانداردبودن تعداد دانش آموزان در کلاس درس برای معلم و دانش‌آموز در فرآیند آموزش چیست؟

احمد قادری: تراکم کلاس‌های درس مشکلات زیادی را به‌دنبال داشته که مهم‌ترین آن افت تحصیلی دانش‌آموزان و بی‌انگیزگی و خستگی مفرط معلمان است.

خوب است بدانیم استاندارد جهانی تراکم دانش‌آموزان در یک کلاس 18تا 22نفر و استاندارد فضای فیزیکی 1.6مترمربع برای هر دانش‌آموز است که به جز معدودی از مدارس غیردولتی و دولتی خاص، در بسیاری از مدارس کشورمان این استاندارد هرگز رعایت نشده و نمی‌شود.

تراکم دانش‌آموزی در مدارس دولتی عادی نمود بیشتری دارد و در برخی مدارس بیش از 35 نفر رسیده که مسئولان آموزش‌وپرورش سعی می‌کنند کمتر به این معضل بپردازند و برای ناچیز نشان دادن این معضل همواره میانگین کلاسی را بیان می‌کنند.

درسال‌های گذشته وقتی پدران و مادران به تراکم کلاسی اعتراض می‌کردند، مسئولان مدرسه اعلام می‌كردند یا باید این وضع را بپذیرید یا اینکه فرزندتان را به مدرسه دیگری منتقل کنید؛ بنابراین با توجه به وضعیت اقتصادی چاره‌ای جز پذیرش تراکم نداشتند. تراکم کلاسی عواقب خاص خود را دارد، معلم و دانش‌آموز هر دو متضرر می‌شوند و در نهایت این موضوع به جامعه انتقال می‌یابد، وقتی تا پشت در کلاس دانش‌آموز نشسته چگونه می‌توان توقع داشت، معلم به وضعیت تحصیلی آن‌ها توجه کند و از آن‌ها درس بپرسد، یا اینکه از دانش‌آموز توقع داشت تا درس را یاد بگیرد؟

طبیعی است هرچه تعداد دانش‌آموزان در کلاس کمتر باشد، معلم آسان‌تر می‌تواند به وضعیت درسی آنان رسیدگی کند. این کار در کلاس‌های با تراکم بالا امکان‌پذیر نیست و در نتیجه فرآیند آموزش‌وپرورش ناکارآمد می‌شود. از طرفی محیط فیزیکی کلاس درس بر پویایی یادگیری اثر مثبتی می‌گذارد. نقش معلم در کلاس‌های با تراکم بالا از معلمی به مبصری تنزل می‌یابد و بیشتر وقت خود را باید به ساکت کردن دانش‌آموزان اختصاص دهد. تراکم کلاسی مجالی برای استفاده از وسایل کمک آموزشی نمی‌گذارد و ورزش دانش‌آموزی نیز تحت‌تاثیر تراکم دانش‌آموزی قرار گرفته و بیش‌از پیش دچار خمودگی شده است. تراکم دانش‌آموزی، کنترل مدرسه در زنگ‌های تفریح را برای معاونان و مدیران مدارس با مشکل روبه‌رو کرده که می‌تواند به افزایش آسیب‌های اجتماعی بینجامد. به هرروی تراکم کلاسی غیرقابل کتمان است که دود آن به چشم دانش‌آموزان می‌رود و با شعار و اعلام میانگین حل نمی‌شود و مسئولان باید امروز چاره‌‌اندیشی کنند که فردا دیر است. البته با کمی تدبیر و مدیریت می‌توان بخشی از این مشکل را کاهش داد، به شرط آنکه مدیران و تصمیم‌سازان آموزش و پرورش قدری همت کنند و بی‌تفاوت از کنار این معضل عبور نکنند.

سلیمان عبدی: غیراستاندارد بودن تابعی از دو مولفه کمبود فضای آموزشی و توزیع ناعادلانه این فضاها در پلان شهری و منطقه‌ای است.

بدون شک استاندارد نُرم دانش آموزی در کلاس بر پایه تحقیقات علمی جامع تعریف شده و راهکار حصول به آن نخست آینده‌نگری در برنامه‌ریزی است. شرایط غیراستاندارد بیانگر این است که مدیریت آموزش‌وپرورش برنامه‌ریزی نداشته بلکه به صورت «برنامه روزی» عمل کرده‌است. نظر به پیشرفت سریع دانش و صنعت آمارگیری و برخورداری از نرم‌افزارهای پیشرفته پیش‌بینی آمار دانش‌آموزی با لحاظ‌کردن نرخ زادو‌ولد و دیگر مولفه‌های دخیل، امر شاقی برای مدیریت نیست. چرایی عدم توجه مسئولان به صورت کرداری به این مولفه جواب غیر استاندارد بودن نُرم دانش آموزی در کلاس درس است. ممکن است مدیران بگویند این کار را انجام دادند اما بالایی‌ها به‌آن توجه نکردند!

البته اثبات این ادعا مستلزم ارائه مستندات است ولی با فرض درست بودن، باز بر می‌گردیم به تعریف مدیر و مسئول که ممکن است تخصص داشته و شجاعانه هم مشکلات را بیان کردند اما آیا شجاعت پیگیری را هم داشتند؟! نظر به واقعیات عینی بنده به عنوان یك شهروند می‌گویم: خیر، می‌دانم این جواب سوال شما نبود ولی پرداختن به آن را واجب می‌دانستم. بدون شک نُرم غیراستاندارد که در بعضی مناطق و کلاس درس‌ها باتوجه به تعداد دانش‌آموز و مساحت کلاس دیگر نمی‌شود اسمش را نُرم گذاشت! باعث هرزرفتن سرمایه مادی و معنوی معلمان، دانش‌آموزان و به تبع آن والدین می‌شود. آسیب آشکار آن هم عبارت از عدم امکان آموزش مبتنی بر طرح درس و لحاظ‌کردن شرایط روحی دانش‌آموزان در کلاس درس است زیرا معلم زمان کافی برای در نظرگرفتن اصول علمی آموزش برای تک‌تک آن‌ها را نخواهد داشت. در حالی که عدالت آموزشی ایجاب می‌کند معلم در کلاس درس تفاوت‌ها را تشخیص و برای آن برنامه داشته‌باشد که وجود بیش از ۴۰دانش آموز در کلاس این مجال را به معلم نمی‌دهد. پیداست این نوع آموزش، آثار زیانباری بر تربیت شهروند قانونمدار در جامعه خواهد داشت و مشکلات عدیده اجتماعی از پیامدهای پنهان آموزش مبتنی بر نُرم غیراستاندارد دانش آموز در کلاس درس است.

طاهر قادرزاده: به مورد بسیار مهمی اشاره کردید. این موضوع در فرآیند آموزش چنان تاثیرگذار است که اگر به فرض، تمام مشکلات موجود در آموزش‌وپرورش مرتفع شود، اما همین معضل باقی بماند، باز هم آموزش موثر و با کیفیت نخواهیم داشت. معلمی شغلی است که همزمان باید جوابگوی نیازهای روانی و عاطفی و درسی چندین نفر باشید. اصل توجه به تفاوت‌های فردی در کلاس درس غیرقابل اهمال و انکار است. معلمان ریاضی،عربی، هنر و ... وظیفه‌شان تنها تدریس محض به شیوه‌ای مکانیکی نیست. ما با انسان سر و کار داریم. انسانی كه دارای پیچیدگی‌ها، ویژگی‌ها و نیازهای مختلف است. چگونه این توجه می‌تواند موفقیت‌آمیز و کیفی شود وقتی که بسترش فراهم نباشد؟ تراکم بالای کلاسی معلم را از توجه به تفاوت‌های فردی باز می‌دارد. نظارت و رسیدگی به وضعیت آموزشی و تربیتی 30، 40 نفر دانش آموز در یک فضای محدود و نامتناسب با این تعداد و در یک زمان محدود از عهده کسی بر نمی‌آید. در چنین کلاس‌هایی یا باید به شیوه‌ای مستبدانه کلاس را آرام کرد و بدون مشارکت دادن دانش‌آموزان، تنهابه تدریس پرداخت که در آن صورت جز کار سطحی تاثیری نخواهیم داشت یا اگر بخواهیم علمی برخورد کنیم و شور و نشاط را از دانش‌آموز نگیریم، شرایط تدریس از دست خواهد رفت و میزان یادگیری فراگیران دانش به کمترین حد خواهد رسید. جدا از این مشکلات، کلاس‌های درس گنجایش این تعداد دانش‌آموز را ندارند. دانش‌آموزان به ناچار به شکلی فشرده و رنج‌آور جای داده می‌شوند. حتی مواد بی‌جان از قبیل خوراک و پوشاک هم اگر فراتر از گنجایش در مکانی جای داده شوند، ضایع می‌شوند، پس ناگفته پیداست در تراکم بالا و غیراستاندارد کلاسی، سلامت جسمی و روانی و اخلاقی بچه ها آسیب جدی می‌بیند. در آموزش‌وپرورش به‌راحتی حقوق اولیه دانش آموز که داشتن امنیت در مدرسه‌ای ایمن و برخورداری از آموزشی کیفی و استاندارد است، مورد بی‌مهری و اجحاف قرار می‌گیرد و کسی هم پاسخگو نیست. اما هدف از این فشرده‌سازی و ساندویچی کردن کلاس‌ها چیست؟ و براساس کدام نظریه تعلیم وتربیت و بر مبنای کدام منطق انسانی چنین وضعیتی را حاکم می کنند؟ جواب این سوال تنها از عهده مسئولان تصمیم‌گیرنده برآید و بس!

خالد عبداللهی: بیشتر قربانیان نُرم بالای کلاس‌ها مدارس عادی دولتی و حاشیه‌شهرها هستند.با تراکم 40 نفر دانش‌آموز در کلاس‌هایی که غیر‌استاندارد هستند، فضایی برای معلم نمی‌ماند که بتواند به میان دانش آموزان برود و کارها و تكالیف آنان را بررسی کند. به عقیده بنده ، تعداد دانش‌آموزان در کلاس تاثیر زیادی بر یادگیری دانش‌آموزان دارد، هرچه تعداد دانش آموزان در کلاس بیشتر باشد میزان یادگیری کمتر است، معلم در کلاس پرجمعیت نمی‌تواند به روش دلخواه خود کار کند، حتی قادر نیست نام تمام دانش‌آموزان را یاد بگیرد، بررسی مشکلات و راهنمایی کردن آن‌ها به صورت فردی امکان پذیر نیست، هرچه تعداد دانش آموزان در کلاس کمتر باشد معلم آسان‌تر می‌تواند به وضعیت درسی و اخلاقی آنان رسیدگی کند که این کار در کلاس‌های پرجمعیت امکان‌پذیر نیست. در نتیجه فرآیند یادگیری و آموزش ناکارآمد خواهد شد و از طرفی دیگر تراکم بالای کلاس، زمانی برای استفاده از وسایل کمک آموزشی نمی‌گذارد. خوب است بدانیم كه استاندارد جهانی تراکم در یک کلاس 18 تا 22 نفر و استاندارد فضای فیزیکی 1.6 متر مربع است که به جز در برخی مدارس غیر دولتی این استاندارد هرگز رعایت نشده است.

یکی ازمشکلاتی که افزون بر مقاوم نبودن مدارس در کردستان وجود دارد،بحث وسایل گرمایشی نامطمئن و وجود بخاری‌های نفتی و چراغ نفتی در مدارس است که امکان وقوع رخداد تلخ شین آباد پیرانشهر را در ذهن متبادر می‌کند. باوجود وقوع اتفاقات ناگوار، این بی‌توجهی و غفلت‌ها، ناشی از چیست؟

سلیمان عبدی: به اعتقاد بنده این بی‌توجهی و غفلت‌ها ناشی از عدم درک عمق این‌گونه فجایع و عدم برآورد میزان آثار تخریبی روحی روانی این‌گونه حوادث برآسیب‌دیدگان و جامعه است. برای نمونه همین فاجعه شین‌آباد که هر لحظه فکرکردن به آن کوهی از اندوه را نصیب جامعه می‌کند، مثال عینی خوبی برای مقایسه است. جدا از آزار جسمی و روحی انسان که هرگز فراموش نخواهد شد، مقایسه میزان هزینه‌کرد برای بازگشت سلامتی و کم‌کردن آثار جراحات وارده به آسیب‌دیدگان با بودجه مورد نیاز برای ایجاد سیستم گرمایشی استاندارد چه مفهومی را می‌رساند؟! در حالی که در پساروزحادثه در کمترین زمان سیستم گرمایشی استاندارد جایگزین و آثار تخریبی ناشی از آتش‌سوزی برطرف شد، این یعنی بودجه بوده اما برنامه‌ریزی و مدیریت کارآمد نبوده است. نبود نگاه کارشناسانه از هر لحاظ، نخست با دید جلوگیری از وقوع حادثه و دوم در صورت وقوع، مدیریت کم کردن آثار تخریبی حادثه بر افکار عمومی جامعه از علل اصلی تاثیر‌پذیری ویرانگر روح شهروندان از این‌گونه حوادث است.در صورت برآورد ریالی آثار تخریبی حوادث پیش آمده یا به نوعی کَمی کردن عواقب این گونه فجایع در مقایسه با میزان بودجه مورد نیاز برای ایجاد سیستم گرمایشی و ایمنی مناسب در مدارس، می‌توان پی‌برد که عمق درد ناکارآمدی مدیریتی و نبود برنامه‌ریزی، چیزی کمتر از درد آن فجایع نیست!

طاهر قادرزاده: گستردگی و حجم بالای مخاطبان آموزش‌و‌پرورش، مدیریتی قهار و مستقل و همه جانبه‌نگر می‌خواهد که بتواند با اشراف بر مسائل و مشکلات آن، در جهت حل آن‌ها قدم بردارد. اما واقعیت این است که در هر دولتی، سیاسی‌کاری باعث گماشتن افراد خودی، بدون توجه به میزان توانایی‌های تخصصی آن‌ها شده است. به همین خاطر حادثه شین‌آباد رقم می‌خورد. عدم درک درست از اهمیت ایمنی مدارس، نبود روحیه پاسخگویی و معذرت خواهی در قبال اتفاقات حادث شده، اولویت دادن به حفظ جایگاه مدیریتی در قیاس با مدیریت کیفی و جسورانه و موارد متعدد دیگر، از ویژگی‌های بسیار بارز اکثر مدیران رده‌های مختلف آموزش‌وپرورش است. پاسخ سوال شما را در همین موارد ذکر شده باید جست.

اگر آموزش و پرورش به دنبال حل مشکلاتش است، چاره‌ای ندارد جز اینکه به کمک‌های درون سازمانی متوسل شود. پتانسیل طیف عظیم معلمان چنانچه به سمت و سوی تشکل‌یابی حرکت داده شود، می‌تواند هم مشکلات را شناسایی کند و هم برای تغییر و بهبود با کمک همین تشکل‌های معلمی، اراده لازم را کسب کند.

احمد قادری: با آغاز فصل سرما، وضعیت سیستم گرمایشی مدارس و میزان استاندارد بودن کلاسها به ویژه در مناطق محروم و دورافتاده به دغدغه جدی والدین دانش‌آموزان و مسئولان حوزه تعلیم و تربیت تبدیل شده است. در این میان کاهش دما در بیشتر استان‌های غربی و شمال‌غربی کشور باعث شده که مدارس این مناطق زودتر بخاریهای‌شان را روشن کنند. با این حال شرایط نامناسب مدارس معضلی است که بیتوجهی به آن میتواند سلامت و ایمنی قشر آینده ساز کشور را به خطر بیندازد و با توجه به سردشدن هوا باید بیش از پیش به این مساله توجه کرد.آن‌طور که آمار و ارقام نشان می‌دهد، مدارس بیشتر درگیر مشکلات ناشی از نبود سیستم استاندارد گرمایشی به دلیل کمبود اعتبارات از سوی دولت هستند. اما نکته قابل تامل اینجاست که این کم‌توجهی تنها جان دانش‌آموزان را نشانه نگرفته است؛ بسیاری از معلمان در فاصله چند صد یا دهها کیلومتری از محل زندگیشان و در روستاهای دورافتاده زندگی می‌کنند که این شرایط باعث بروز مشکلاتی برای آن‌ها هم شده است.

خالد عبداللهی: ناشی از عدم احساس مسئولیت مسئولان است. متاسفانه در کردستان مسئولیت‌های مهم و پست‌های حساس به کسانی سپرده شده است که از جایی یا از طرف مقامی حمایت می‌شوند، این مسئولان منصوب شده فقط پز مسئولیت را می‌دهند و کار نابلد هستند و بله قربان گو. مسئولان ما روی مشکلات بزرگ سرپوش می‌گذارند و تا جایی که در توان داشته باشند مشکلات را به بالا ارجاع نمی‌دهند، حکایت آن‌ها حکایت مدیر من در یکی از سال‌های خدمتم است. سال‌ها قبل در یکی از روستاهای کردستان معلم بودم دانش آموزان از پنج روستای مجاور به آنجا می‌آمدند، زمستان آن سال برف بسیاری باریده بود و دانش آموزانی که از روستاهای مجاور می‌آمدند اکثر روزها با لباس‌ها و کفش‌های خیس می‌رسیدند، کلاس‌های ما بخاری نفتی داشت، بخاری کلاس دوم راهنمایی خراب شده بود، آتشدان آن پاره شده بود به محض اینکه نفتش را زیاد می‌کردی، آتش می گرفت و دود کلاس را پر می‌کرد. من چند بار به مدیر مدرسه گفتم که بخاری را عوض کند و از نمایندگی منطقه تقاضای بخاری کند ولی گوشش بدهکار نبود. در یکی از روزهای سخت و برفی وقتی بچه‌ها رسیدند، من سرکلاس بودم گفتم بخاری را زیاد کنید، خودتان را گرم کنید، لباس‌های‌تان را خشک کنید بعد درس می‌خوانیم. به محض اینکه بخاری را زیاد کردند آتش گرفت و دود تمام کلاس را در بر گرفت، مدیر را صدا کردم با خنده گفت مشکلی نیست خودت را عصبانی نکن، برو دفتر یک چایی بخور حالا خوبش می‌کنم، مشکل چندانی ندارد. رفتم دفتر بعد از 10 دقیقه برگشت گفت مشکلش را حل کردم حالا کلاس آماده است وقتی برگشتم، دیدم مشکل را با کم کردن بخاری که گرمایی از آن بر نمی‌خاست حل کرده بود. بچه‌ها که هنوز خیس بودند، گفتم بخاری را زیادکنید و لباس‌های‌تان را خشک کنید دوباره دود از بخاری بیرون زد، دو تا از دانش‌آموزان را صدا کردم و با کمک آن‌ها بخاری را از سالن مدرسه به طرف حیاط مدرسه بیرون کشیدیم و از سکویی بلند آن را پرت کردیم. وقتی مدیر این وضعیت را دید عصبانی شد و دست و پای خود را گم کرد، بماند چه پیش آمد تا همان روز قضیه به نمایندگی آموزش و پرورش درز پیدا کرد و آن‌ها هم با ماشین نمایندگی، سه بخاری نو را برای ما آوردند.

چیزی که امروزه برای رسانه‌ها بسیار جالب است، پروپاگاندای وزیر آموزش و پرورش برای ماندن و فرار از طرح مساله استیضاح با وعده و وعیدهای عجیب و غریب است. من که به عنوان خبرنگار و گزارشگر مخاطب مستقیم وزیر نیستم بلکه شما در جایگاه معلم در تیررس مستقیم این وعده ها هستید، برای من جالب است در نظام آموزشی آموزش و پرورش که باید تحصیل رایگان باشد امروزه تحصیل پولی است. نه فقط در مدارس غیردولتی که در مدارس دولتی هم این‌گونه است، در مدارس دولتی وضعیت کمبود کاغذ A4بحرانی است و از اولیای دانش آموزان کمک می گیرند. برای خرید بسته‌های کاغذ که ابتدایی‌ترین نیاز مدرسه محسوب می‌شود یا اینکه مدارسی در حاشیه شهر سنندج هستند که حتی برای گچ در روش سنتی یا ماژیک در روش مدرن معطل و نیازمند کمک هستند. به نظرشما در چنین مدارس دولتی که با این بحران مواجه هستند و دانش‌آموز و معلم تحت فشار تدریس و تحصیل هستند امید به افزایش نرخ باسوادی وجود دارد؟

طاهر قادرزاده: متاسفانه بیشترین سوءاستفاده‌ها از آموزش‌وپرورش و نیروهای آن می‌شود. نمی‌دانم چه تعداد؛ اما می‌دانم شمار چشمگیری از نمایندگان مجلس معلم بوده‌اند. با این حال در هنگام تصویب بودجه از هر دم و دستگاهی حمایت می‌کنند الا از وزارت آموزش و پرورش. جالب اینجاست که همین معلم ونماینده‌ها از دخالت در عزل و نصب‌های مدیران آموزش و پرورش از مدیر کل گرفته تا مدیران مدارس ابایی ندارند و براحتی در قبال عزل و نصب مدیر یک شهر نظر می دهند، اما دریغ از کمترین دفاع از همکاران سابق‌شان و دریغ از ارائه طرحی برای حل مشکلات آموزش‌و‌پرورش. در چنین بستری و در روزگاری که شعارزدگی بهترین محمل را برای پیشبرد مقاصد فراهم می‌کند، وزیر هم راه نجاتش را در همین وعده‌ها می‌بیند.

با این اوصاف مجلس قانون‌گذار که سوگند وفاداری به قانون اساسی را یاد کرده، اصل سی‌ام همان قانون را در زمان تصویب بودجه و تخصیص اعتبار به آموزش و پرورش یا در برنامه توسعه یا در برخی قوانین دیگر مربوطه، چنان نادیده می‌گیرد که در هیچ مدرسه دولتی، آموزش رایگانی وجود نداشته باشد. آموزش با کیفیت در مدرسه امن و استاندارد میسر می‌شود. فشار بر دانش‌آموزان و خانواده‌ها برای دریافت کمک اجباری(باج) در تناقض آشکار با این بستر امن است.

خالد عبداللهی: طبق اصل سی‌ام قانون‌اساسی جمهوری‌اسلامی ایران، دولت موظف است وسایل آموزش‌و‌پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد. این اصل در کنار سایر اصل‌های قانون‌اساسی برای آشنایی دانش‌آموزان با قانون و نحوه زندگی در اجتماع تدریس می‌شود اما از سویی مهم‌ترین اصل قانون اساسی یعنی اصل سی‌ام را زیر پا گذاشته و اجرای آن به فراموشی سپرده شده است، در چنین حالتی آیا نباید انتظار داشت كه دانش‌آموزان نسبت به قانون شک پیدا کنند؟اساسی‌ترین موضوعی که در کنار سایر کارکردهای آموزشی باید به آن توجه شود تربیت فرزندان و آموزش شهروندی و قانون به آن‌ها و تبعیت از آن است، اگر دانش‌آموز ببیند چیزی را که به او آموزش داده شده در جامعه زیر پا گذاشته شده و قابلیت اجرایی ندارد، نمی‌تواند شهروندی قانونمند باشد و به راحتی از قانون تخطی می‌کند. اگر آموزش و پرورش به همین منوال به کار خود ادامه دهد، کارکرد خود را از دست خواهد داد کما اینکه حالا هم کارکرد مثبتی ندارد، از مسیر اصلی خود که آفریدن انسان‌های خلاق، نوآفرین، منتقد و جست‌وجوگر است دور خواهد شد و نمی‌تواند اخلاق انسانی در جامعه بشری را ترویج دهد. سرانه هر دانش‌آموز در کشور در حد هزار و پانصد تومان تا دوهزار تومان است که کفایت هزینه یک دوره قبض گاز مدرسه را هم نمی‌کند و باید برای سایر هزینه‌های مدرسه از اولیای دانش آموزان تقاضای پول شود که باعث خواهد شد حرمت و جایگاه معلم و مدرسه نزد اولیا ازبین برود.

احمد قادری: از علل عدم تحصیل می‌توان به عدم آگاهی از اهمیت آن، فقر، عدم وجود امکانات لازم مانند مدرسه، آموزگار و... برای تمام اقشار جامعه نام برد.برای مثال خانواده‌ها به دلیل فقر، نبود امکانات آموزشی مناسب یا عدم وجود زیر ساخت‌های دستیابی به امکانات مذکور، کودکان خود را از تحصیل منع می‌کنند تا از رهگذر آن امکان معاش خانواده فراهم شود، اما عدم تحصیل این کودکان و ورود آن‌ها پیش از سن مجاز به بازار کار ضمن تاثیرات مخرب بر آنان، آن‌ها را در معرض آسیب‌های اجتماعی و سوء استفاده‌های مختلف قرار می‌دهد که پیامد آن نابود شدن آینده این کودکان و آسیب‌های بیشتر اجتماعی است. اگر به آمار و ارقام اعلام شده از سوی آموزش و پرورش نگاه کنیم، می‌بینیم که استان‌های«تهران، البرز، مازندران، اصفهان، یزد و سمنان» در صدر استان‌های با سواد و«سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی»در رده‌ پایین با سوادی قرار دارند. بیشتر این موارد باز می‌گردد به عدم توجه مسئولان در تامین وسایل آموزشی. اصل 30 قانون اساسی به صراحت بیان كرده که تا سرحد خودکفایی تحصیل رایگان است. اگر همین اصل را به درستی اجرا کنند تا حدی توانسته‌ایم جلو ترک تحصیل را بگیریم و نرخ باسوادی را بالا ببریم. اما متاسفانه بیشتر مسئولان به جای حل مساله صورت مساله را پاک كرده‌اند و برای فرار از مشکل کمبود منابع مالی مدارس، به تاسیس انواع مدارس از جمله غیرانتفاعی، تیزهوشان، سمپاد، هیات امنایی و ... پرداخته و سبب بی عدالتی آموزشی شده‌اند.

سلیمان عبدی: کاش مسئولان ما قبل از ایجاد مدارس خصوصی از هر نوع آن مانند نمونه،تیزهوشان، غیر انتفاعی، هیات امنایی و... تکلیف اصل ۳۰قانون اساسی را مشخص می‌کردند؛ چرا که شرایط موجود دوگانگی در عمل به قانون اساسی را در دستگاه مهمی چون آموزش و پرورش به‌وجود آورده، اثر منفی این دوگانگی یا بهتر بگویم عدم عمل به اصل ۳۰قانون اساسی در دستگاه متولی آموزش شهروندان قانون‌مدار صد چندان و بسیار خطرناک است. چگونه می‌توان رفتار متناقض مسئولان آموزشی در حوزه‌های مختلف با این اصل نام آشنا و از شعارهای اساسی انقلاب مردمی سال ۵۷ را برای دانش آموزان و والدین آن‌ها توجیه کرد؟! به‌خصوص امروز که قدرت رسانه باعث شده آگاهی اجتماعی مردم نسبت به حقوق‌شان افزایش یابد و باعث شده نمونه‌هایی از عدالت آموزشی و ساختار علمی آموزش در كشورهای همجوار را به عینه ببینند که قدرت اقتصادی آن‌ها به مراتب از ایران ما کمتر است اما دراین مورد خاص برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری کرده اند و حالا ثمره آن را می چینند. وجود مدارس کپری در سیستان و بلوچستان و دیگر مناطق محروم ناشی از توزیع ناعادلانه امکانات آموزشی در سطح کشور است و همین در خصوص عدالت اجتماعی و عدالت آموزشی سوال اساسی ایجاد کرده است.

تنها امید آموزش و پرورش یعنی مشارکت خیرین مدرسه ساز برای تخریب و نوسازی در کردستان با توجه به شرایط اقتصادی حاکم نسبت به گذشته کاهش یافته است؛ حال که این امید از دست رفته است به کدام شاخه امید باید آویزان شد؟

سلیمان عبدی: من دست تک تک خیرین مدرسه‌ساز را می‌بوسم و اعتقاد دارم در شرایط بحران اقتصادی این شیوه بسیار مناسب است، اما این نباید به ابزاری برای شانه خالی‌کردن دولت از مسئولیت خود در قبال تامین فضای آموزشی تبدیل شود. در شرایطی که دولت از توان مالی برخوردار است می‌توان مسیر کاری خیرین را به سمت بنای کتابخانه، مراکزتحقیقاتی و رفاهی‌وحتی پروژه‌های اشتغال‌زا سوق داد. شرایط بحرانی می‌طلبد تا در بودجه‌بندی اولویت‌گذاری را مبنا قرار داد. مشکل اساسی در پروژه‌های ما به‌خصوص مدرسه‌سازی تاخیر طولانی در اتمام آن‌هاست که باعث هدر رفتن سرمایه‌های هنگفت می‌شود، چه از نظر مالی و چه از نظر زمانی. پروژه‌های مدرسه‌سازی به‌واسطه عدم نظارت دقیق و استاندارد بر کار مجریان آن در زمانی بسیار کمتر از طول عمر تعریف شده به مرحله استهلاکی و تخریبی می‌‌رسند و این به معنای تحمیل هزینه‌های سنگین بر بدنه بیمار آموزش و پرورش از نظر کمبود اعتبار مالی است. پروسه آموزش و پرورش و ساختار آن در طول عمر دولت‌های مختلف ازاولویت‌های اولیه نبوده و همواره دچار کمبود اعتبار مالی در بخش های مختلف بوده است.

احمد قادری: نكته حایز اهمیت اینکه درصد زیادی از مدارس کشور را خیرین تامین کرده و نقش قابل تحسینی در گسترش امکانات آموزشی در اقصی نقاط مملکت داشته‌اند و اگر همت والای آن‌ها نبود، هم‌اکنون بستر مناسب برای کسب دانش‌ فرزندان این مرز و بوم وجود نداشت. هم‌اکنون هزاران خیر مدرسه‌ساز داخل و خارج از کشورمشغول ساخت و تجهیز مدارس هستند. کار این قشر به عنوان خیر جای تشکر و قدردانی دارد اما دولت نباید به بهانه اینکه خیر داریم، از مسئولیت خود شانه خالی کند زیرا همچنانکه می‌دانیم به دلیل تورم و مشکلات اقتصادی خیران هم دیگر نمی‌توانند آنچنان که دولت انتظار دارد به ساخت و تجهیز مدارس برسند. بنابر این می‌طلبد دولت برای مقاوم سازی مدارس در نقاط مختلف کشور به‌خصوص مناطق محروم و کم برخوردار جدیت بیشتری به خرج دهد و با جهشی چند برابر به فکر بازسازی و ترمیم مدارس باشد و منابع جدیدی را جایگزین خیرین مدرسه ساز كند. حتی امروز اگر تعداد خیران افزایش یابد به دلیل تعداد زیاد مدارس مخروبه نمی‌توان امیدوار بود مدارس نامقاوم و مخروبه بازسازی شوند.

خالد عبداللهی: به نظر من ساخت مدرسه در اساس کار دولت است نه خیرین مدرسه ساز. با حرمتی که برای خیرین قایلم با کار آن‌ها موافق نیستم، این دولت است که باید در بودجه سالانه طبق برآوردهای کارشناسان تخریب و نوسازی مدارس بودجه‌ای مناسب را برای ساخت مدارس درنظر بگیرد. کارخیرین مدرسه ساز در دراز مدت این اشتباه را به جامعه القا می‌کند که ساخت مدارس باید توسط مردم انجام گیرد، نه دولت. اكنون متاسفانه با رویه‌ای که دولت در قبال آموزش و پرورش در پیش گرفته نمی‌توان امید چندانی به بهبود وضع اسفناک مدارس و آموزش داشت.به کارگیری مکانیزمی محکم و وجود افرادی نوگرا و باجرات می‌تواند واقعیات را به آموزش‌وپرورش بازگرداند، با وجودی که این افراد در سیستم آموزش و پرورش بسیار اندک هستند ولی امید به تغییر و تحول همیشه از دشواری‌ها نیرومندتر بوده و جوامع هم همیشه با امید و اراده تغییر می‌یابند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha