زن ۳۱ ساله در حالی که بیان می کرد از ترس همسرم هر روز به یکی از مسافرخانه ها پناه می برم و دیگر ادامه این زندگی برایم مقدور نیست، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: ۱۶ ساله بودم که ازدواج کردم با این شرط که به تحصیلاتم ادامه بدهم ولی همسرم مرد بیکاری بود که هیچ گاه به خاطر زن و فرزندش تلاش نمی کرد.

وقتی به خانه آمدم زنی را کنار بساط همسرم دیدم

سلامت نیوز: زن ۳۱ ساله در حالی که بیان می کرد از ترس همسرم هر روز به یکی از مسافرخانه ها پناه می برم و دیگر ادامه این زندگی برایم مقدور نیست، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: ۱۶ ساله بودم که ازدواج کردم با این شرط که به تحصیلاتم ادامه بدهم ولی همسرم مرد بیکاری بود که هیچ گاه به خاطر زن و فرزندش تلاش نمی کرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ،من هم که در یک شرایط سنی خاصی قرار داشتم به درستی نمی توانستم برای زندگی خودم تصمیم بگیرم به همین دلیل وارد لج و لجبازی احمقانه با همسرم شدم درحالی که در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل می کردم همسرم گاهی به دلیل وضعیت حجابم مرا سرزنش می کرد که باید چادر سرم کنم و گاهی به آرایش کردنم ایراد می گرفت.

من هم که آن زمان نمی توانستم حقیقت حرف های همسرم را بپذیرم بیکاری او را بهانه قرار می دادم تا در برابر این سرزنش ها، تحقیرش کنم. خلاصه طی 10 سال زندگی مشترک همواره من برای خانواده ام تلاش می کردم تا دست نیاز نزد دیگران دراز نکنم ولی عاقبت پنج سال قبل همین لجبازی ها موجب جدایی من و همسرم شد و من به ناچار از شهر و دیار خودمان راهی مشهد شدم و با توجه به رشته تحصیلی ام کاری در یک گلخانه پیدا کردم.

هنوز مدت کوتاهی از اشتغالم در آن گلخانه نمی گذشت که با ابراز علاقه پسر مرد گلخانه دار روبه رو شدم من که از ازدواج قبلی سرخورده بودم و می خواستم به همسر قبلی ام بفهمانم که با جوانی بهتر از او ازدواج کرده ام بدون هیچ شناخت و تحقیقی و با دستپاچگی به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم. اما زمانی فهمیدم که همسرم به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد که دیگر دیر شده بود و من چاره ای جز تحمل نداشتم.

با وجود این اعتیاد تنها مشکل همسرم نبود چرا که او در زمان خماری از خود بی خود می شد و مرا به باد کتک می گرفت تا جایی که یک بار به دلیل ضربه ای که به کلیه ام زد دچار خونریزی شدم ولی او به جای آن که مرا برای درمان نزد پزشک متخصص ببرد با چند عدد قرص به منزل بازگشت و مدعی شد آن قرص ها برای تسکین دردم بسیار موثر است اما بعد از چند روز فهمیدم قرص هایی که همسرم به من داده از نوع «متادون» (داروی ترک اعتیاد) بوده و او به این ترتیب قصد داشته مرا نیز معتاد کند تا دیگر نتوانم به اعتیادش اعتراض کنم.

خلاصه روزگارم هر روز تلخ تر می شد طوری که وقتی از سرکار به منزل بازمی گشتم می دیدم که همسرم به همراه دوستان معتادش بساط مواد مخدر را در منزلم پهن کرده و به تماشای فیلم های تلویزیونی نشسته اند اگر کوچک ترین اعتراضی به این وضعیت می کردم همسرم نه تنها مرا به باد کتک می گرفت بلکه لوازم منزل را نیز می شکست ولی حدود 10 روز قبل زمانی که به خانه بازگشتم و دوباره با صحنه پاتوق دوستانش روبه رو شدم زن غریبه ای نیز در کنار آن ها نشسته بود وقتی به همسرم اعتراض کردم با بی شرمی گفت این زن با همسرش قهر کرده و به منزل ما پناه آورده است و...

به همین دلیل با هم درگیر شدیم و همسرم با شکستن دندانم، مرا تهدید به قتل کرد. از آن روز به بعد از ترس شعله های آتش خشم همسرم آواره مسافرخانه ها شده ام. او مرد خشنی است و به خاطر اعتیادش دست به هر کار خطرناکی می زند چند روز بعد از فرار،کودک دو ساله‌ام را تحویل مادر شوهرم دادم ولی خودم همچنان آواره هستم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha