علی ناظری آستانه، روانشناس معتقد است: اگر با آدم هایی روبرو باشیم که در ازدواج خود مدعی علاقمند بودن و عاشق بودن هستند و وظایف خود را در قالب همسر به خوبی انجام می دهند اما نمی توانند وفاداری را به هر دلیلی اجرا کنند و خیانت می ورزند در حقیقت به یکی از اصول اصلی صدمه زده اند و نمی توانند به اتکای اصول دیگر امیدوار باشند و مدعی باشند که این ارتباط دوام پیدا می کند یا صدمه ای اساسی نمی بیند.

تفاوت های خیانت در میان زنان و مردان

سلامت نیوز:  علی ناظری آستانه، روانشناس معتقد است: اگر با آدم هایی روبرو باشیم که در ازدواج خود مدعی علاقمند بودن و عاشق بودن هستند و وظایف خود را در قالب همسر به خوبی انجام می دهند اما نمی توانند وفاداری را به هر دلیلی اجرا کنند و خیانت می ورزند در حقیقت به یکی از اصول اصلی صدمه زده اند و نمی توانند به اتکای اصول دیگر امیدوار باشند و مدعی باشند که این ارتباط دوام پیدا می کند یا صدمه ای اساسی نمی بیند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شفقنا، دکتر ناظری در پاسخ به این سوال که خیانت در خانواده چقدر برای خانواده ها تهدید آمیز است و این موضوع معمولا چند سال بعد از ازدواج رخ می دهد و نقش شبکه های اجتماعی و سینما و تلوزیون و رسانه ها در این موضوع چیست؟ در گفت وگو با خبرنگار شفقنا زندگی اظهار داشت: مقوله خیانت در رابطه انسانی دو نفره ابتدا باید از منظر روانشناختی مورد نظر قرار بگیرد و سپس ابعاد انسان شناختی و فرهنگی آن مورد توجه باشد. رابطه ای که بین دو انسان شکل می گیرد؛ رابطه ای عاطفی مثل ازدواج و یا روابطی که شکل حرفه ای دارند و مثل یک قرار داد هستند به طور طبیعی چهارچوب و مسئولیت هایی به همراه دارد و تکالیفی را تعریف می کند و افراد باید در یک رابطه خود را در این قالب تعریف کنند.

وی تصریح کرد: در رابطه عاطفی بین زن و مرد بخصوص وقتی شکل مدون دارد و قرارداد ازدواج پیدا می کند، اصلی ترین مساله وفاداری است. وفاداری به این معنی که در یک رابطه عاطفی به طور طبیعی از نظر روانشناختی جایی برای فرد دیگر به صورت هم زمان و یا جایگزین وجود ندارد. اگر افرادی هستند که در زندگی خود علاوه بر همسر کسان دیگری را دوست دارند آن به مفهوم جایگاههایی دیگر است. به طور مثال پدر و مادر و فرزند و دوستان هرکدام ممکن است در جایگاه خود باشند و کم و زیاد آن ممکن است در افراد مختلف فرق کند، ولی جایگاه شریک عاطفی که باید به طور مداوم باشد باید جایگاهی خاص و منفرد باشد و چیزی است که از نظر روانشناختی احساس امنیت روانی می دهد و احساس تثبیت و تداوم به افراد می دهد و در عین حال به مداومت ارتباط و بیشتر شدن صمیمیت کمک می کند و افراد مطمئن می شوند که این ارتباط خواست آنهاست و از نظر عاطفی بسیار صمیمی و نزدیک خواهند بود. البته توام با مسئولیت هایی است. طبیعی است که از نظر اجتماعی و فرهنگی این مدل قرارداد مثل هر قرارداد دیگری که انسانها در آن وارد می شوند، موارد تخلفی دارد که اصلی ترین مورد این تخلف عدم وفاداری است  و در اکثر مواقع با چند تخلف دیگر مخلوط شده است. با دروغ گویی، عدم صداقت، پنهان کاری یا با کم کاری و ناسازگاری و بدرفتاری هم زمان و چندین رفتار خارج از عرف و از قرارداد دیگر نیز همراه می شود که شکل یک رابطه را به شدت تحریک می کند.

جایگاه خیانت در یکی از اصلی ترین بنیان های یک رابطه است

وی افزود: می توان گفت جایگاه خیانت در یکی از اصلی ترین بنیان های یک رابطه است. اگر رابطه زناشویی و رابطه با پارتنر چند اصل داشته باشد قطعا یکی از این اصول وفاداری است. شاید عشق، علاقه و یا احساس مسئولیت برای مدیریت یک رابطه نیز همراه با این مساله وفاداری مهم باشد و به عنوان ستون های دیگر یک رابطه تعریف شوند، ولی در کنار آنها قطعا مساله وفاداری نیز هست. اگر با آدم هایی روبرو باشیم که در ازدواج خود مدعی علاقمند بودن و عاشق بودن هستند و وظایف خود را در قالب همسر به خوبی انجام می دهند اما نمی توانند وفاداری را به هر دلیلی اجرا کنند و خیانت می ورزند در حقیقت به یکی از اصول اصلی صدمه زده اند و نمی توانند به اتکای اصول دیگر امیدوار باشند و مدعی باشند که این ارتباط دوام پیدا می کند یا صدمه ای اساسی نمی بیند.

وقتی خیانت رخ می دهد، مساله احساس عدم امنیت است

دکتر ناظری ادامه داد: این از بعد جایگاه و اهمیت ماجراست ولی به طور طبیعی وقتی خیانت رخ می دهد، مساله احساس عدم امنیت است و علاقه به شدت افت پیدا می کند و صمیمیت افراد پایین می آید و افراد دچار تقابل و ناراحتی و خشم و رفتار های واکنشی برای جبران و آسیب زدن متقابل می شوند. بخصوص در رابطه ازدواج که دو نفر خانواده ای جدید را اضافه کرده اند به رابطه های دیگر نیز صدمه می زنند و باعث اختلاف در بین سایر اعضای این خانواده خواهد شد. بنابراین موضوعی بسیار مهم و بدون شک آسیب زا است.گاهی افراد انتخاب های اولیه خوبی ندارند و دیر یا زود بسته به شخصیت آنها وارد چنین رفتارهای خارج از قاعده ای می شوند و به اشکال گوناگون خیانت می کنند. و یا عدم آمادگی افراد در قبال پذیرش مسئولیت ازدواج که باز امکان دارد باعث شود افراد این مسئولیت و این بار را در مقطعی بپذیرند که هنوز به پختگی شخصیت لازم نرسیده باشند و بنابراین احتمال لغزش آنها زیاد است. وقتی وارد چنین مسئولیتی شدند این لغزش برای آنها تبعات زیادی خواهد داشت در حالیکه در زمانی که وارد ازدواج نشده بودند شاید حداقل تبعات کمتری داشت و یا اصلا موضوعیت پیدا نمی کرد و آنها متوجه این نقطه ضعف خود نمی شدند.

موضوع رابطه جنسی در مورد آقایان بیشتر ورود به تنوع طلبی و تکثر است

نارضایتی جنسی در خانمها بسیار زیاد است ولی در موضوع خیانت درباره زنان بیشتر  مسائل عاطفی در رابطه جنسی مطرح است.

این روانشناس گفت: گاهی اختلافات و مشکلات  پس از گذشت مدتی از زندگی خوب بروز می کند، مثلا بعد از به دنیا آمدن بچه ها و یا بعد از بروز مشکلات مالی و خانوادگی و یا بیماریهایی که یکی از طرفین می گیرد و انسانها نمی توانند در طول مسیر این همراهی را با پارتنر خود داشته باشند و به سمت ارتباط های موازی و یا جایگزین کشیده می شوند که به هر ترتیبی برای آنها این مشکل را کمتر دارد و احساس موقتی بهتری از این رابطه دارند. موضوع بعدی در بحث وفاداری و خیانت، مساله جنسی است که می تواند زمینه ای برای وقوع این قضیه باشد. در مورد آقایان این موضوع بیشتر ورود به تنوع طلبی و تکثر است ولی در مورد خانمها بر عکس است و اگر دلیل جنسی وجود داشته باشد، بسیار کم پیش می آید. البته نارضایتی جنسی در خانمها بسیار زیاد است ولی در موضوع خیانت مواردی که از سمت خانمها رخ می دهد بیشتر به مسائل عاطفی در رابطه جنسی اشاره می شود و مساله تنوع طلبی و تکثر گرایی نیست. به زبان ساده کمبود جنسی در خانمها بیشتر می تواند زمینه ساز این رفتار باشد ولی در آقایان تکثر گرایی و تنوع طلبی مطرح است.

هیچ دلیلی برای توجیه خیانت وجود ندارد

وی تصریح کرد: ما در مدل های تکاملی انسان به عنوان موجودی که مدل تکوینی داروین در مورد آن مطرح شده است و کمابیش اندکی از آن مطلب مورد تایید است مشابهت هایی با سایر حیوانات بخصوص پستانداران وجود دارد. موجودات نر در راستایی که انسان تکامل یافته ترین آنها است بیشتر این گرایش را دارند و این مسائل بحث هایی متنوع است البته در مورد حیوانات به بقا و انتخاب نسل برتر و ژن برتر کمک می کند. وقتی نر ها وارد ارتباط با ماده های مختلف می شوند ماده ها جستجو می کنند تا سالمترین و قوی ترین ژن را پیدا کنند و این به فرزندی که در قانون جنگل باقی خواهد ماند کمک می کند. ولی انسان موجودی تکامل یافته است و ساختار مغز آن قابلیت دارد در مدلی حیوانی رفتار نکند.حال اگر ما مدلی بدوی را در نظر بگیریم می توان رفتارهای زیادی شبیه به موجودات پایینتر دید ولی این دلیل نمی شود ما خیانت را توجیه کنیم. زمینه وجود دارد و در این جنسیت به این شکل آسیب پذیری وجود دارد همانطور که جنسیت خانمها نیز آسیب هایی ذاتی و زیست شناختی دارد. ولی ما می دانیم که انسانها می توانند بسیار تکامل یافته باشند و بر غرایز خود تسلط داشته باشند. احساس امنیتی که موجودی غیر انسانی در این نوع رابطه به دست می آورد در رابطه انسانی به دست نمی آید. رفتاری که حیوان ماده دارد برای او کافی است و در او حس خوبی ایجاد می کند. ولی در یک انسان مونث این برای کسب احساس امنیت کافی نیست.

انسان وقتی وارد ارتباطات انسانی می شود و وارد جامعه مدرن می شود می آموزد که همه چیز فدای ارضای غرایز و نیازهای جنسی نیست

این روانشناس ادامه داد: همینطور برعکس در مورد آقایان نیز این مساله صدق می کند. از نظر علمی این تفاوت در بین خانمها و آقایان دیده می شود که میل به مالکیت و بدست آوردن همه مواهب و امتیازات و نعمات و نوعی قدرت طلبی و حاکمیت در جنس نر بیشتر است. ولی در خانمها تمایل به حس گزینش بهترین ها به صورت منفرد دارند. آنها نیز به صورت غریزی و روانی به کسب بهترین چیزها تمایل دارند ولی آقایان احساس می کنند همه چیز را ولو ناچیز باید داشته باشند. ولی انسان وقتی وارد ارتباطات انسانی می شود و وارد جامعه مدرن می شود می آموزد که همه چیز فدای ارضای غرایز و نیازهای جنسی نیست همانطور که بچه ها نیز کم کم احترام به قانون را یاد می گیرند می فهمند که اگر از غرایز خود بگذرند به جای آن می توانند با انسانهای دیگر زندگی کنند. این چیزی است که ما در مورد رابطه زناشویی و وفاداری و تعهد به شکل اعلای خود دیده ایم. انسانها می توانند در بسیاری از مواقع رفتارهای مختلفی داشته باشند ولی می آموزند که احساس امنیت بدست آمده از وفاداری و صدمه نزدن به زوج های دیگر که در کنار هم زندگی می کنند و جامعه ای بزرگ را می سازند، مساله ای است که به زندگی موفق آنها در جامعه امروزی کمک می کند. بنابراین انسان تکامل یافته ترجیح می دهد مثل اجداد خود عمل نکند و در دنیای امروز احساس آرامش و موفقیت بیشتری داشته باشد در حقیقت موارد توجیه کننده برگشت به عقب است.

شاید رشد خیانت به این شدت و سرعت نبود ولی در مورد آن صحبت زیادی شده است

دکتر ناظری در خصوص اینکه وضعیت جامعه آماری چگونه ارزیابی می شود؟ آیا مساله بسیار حساس و خطرناک است گفت: به نظر من این موضوع نسبت به دهه های قبل بیش از حد رسانه ای شده است. شاید رشد خیانت به این شدت و سرعت نبود ولی در مورد آن صحبت زیادی شده است و این موارد بیشتر مطرح شده است بخصوص که خانمها دیگر این مسائل را بر نمی تابند. درحالیکه زمانی بسیاری از این رفتار ها به عنوان رفتارهایی عادی تلقی می شد و کسی در مقابل آنها ایراد نمی گرفت. همینطور خانمها سابقا به دلایلی این مسائل را مطرح نمی کردند ولی امروز بیشتر در این مورد صحبت می کنند. اگر به صورت مقطعی نگاه کنید و دهه به دهه بررسی کنید تفاوت هایی خواهید دید از جمله مسائل مختلف فرهنگی و اجتماعی که این موضوع را تشدید می کنند از جمله بالا رفتن سن ازدواج یا مشکلات اقتصادی و همچنین فرهنگ ما که در فرزند پروری تغییراتی کرده است. همچنین اتفاقات و تغییراتی که در نسلهای جوان ما رخ داده است، همه باعث می شود احتمال خیانت زوج امروزی را نسبت به زوج های سابق بیشتر کند. ولی نمی توانیم امروز را به طور کلی با صد سال پیش مقایسه کنیم. همچنین که موضوع خیانت زنان چنانچه در گذشته رخ می داد بسیار کم گزارش می شد و این مسائل بسیار مخفی بود چون آن را به عنوان نقطه ضعفی برای خود تلقی می کردند. امروز امکان بیشتری برای خانمها وجود دارد تا اعتراض کنند و یا وارد رابطه با افراد مختلف شوند چون زنان در قدیم محدودتر و محصورتر در خانه بودند و فضای مجازی نداشتند. البته زنها این کار را بیشتر به عنوان یک واکنش و بدون لذتی که مرد می برد انجام می دهند و بیشتر برای نشان دادن اعتراض خود است.

رفتار جنسی در بحث خیانت در جامعه ایران بیش از جامعه غربی صدمه زننده است

جامعه و فرهنگ مشخص می کند که چه کاری خیانت است و یا نیست

وی ادامه داد: از نظر روانشناختی زمانی موضوع خیانت تلقی می شود که ما با مدل رفتاری که داشتیم به احساس امنیت روانی و اعتماد طرف مقابل لطمه بزنیم.و رفتارهایی که چنین حسی را برای افراد ایجاد می کنند خلق کنیم. خیانت درجات و تفاوتهایی دارد ولی تفاوت بین انسانها بسیار کم است و نمی توان گفت یکی به راحتی با رفتار جنسی کنار می آید و دیگری اینطور نیست. بعد روانشناختی می گوید بستگی دارد این رفتار چه تاثیری در طرف مقابل گذاشته باشد. اما از بعد اجتماعی و فرهنگی جامعه نرم هایی دارد. رفتار جنسی در جامعه ایران بیش از جامعه غربی صدمه زننده است. در جوامعی که اعتقادات مذهبی پررنگتر است و مردم به نوعی تربیت می شوند که مذهب برایشان اصل است این رفتار چون با خوب و بد های مذهبی همراه است جایگاه فردی که خیانت می کند از نظر مذهبی نیز تغییر می کند ولی جامعه ای که مذهبی یا خدامحور نیست راحتتر با این موضوع کنار می آیند. و در حقیقت جامعه و فرهنگ مشخص می کند که چه کاری خیانت است و یا نیست. ولی مساله رابطه جنسی همیشه بر روی خانمها اثر بیشتری دارد. در جوامع مذهبی و سنتی و در بین ادیان ابراهیمی مساله بکارت مطرح است. در جوامع غربی وقتی مردی برای لذت جویی خیانت کرده است زنان نگران این نیستند که همسر آنها عاشق فرد دیگری شده باشد ولی خانمها به راحتی وارد رابطه جنسی با مرد دیگری نمی شوند پس اگر این اتفاق افتاده باشد این نگرانی برای همسر آنها وجود دارد که علاقه ای باعث این رفتار شده است و صرفا مساله لذت جویی مطرح نیست و علاقه به راحتی از بین نمی رود. به همین دلیل خیانت یک زن برای مرد نگران کننده تر است چون احتمال دارد علاقه عمیقی پشت این رابطه باشد از طرفی رفتار جنسی و ارضایی که در حین رابطه جنسی اتفاق می افتد و هورمونی که ترشح می شود و به هورمون محبت معروف است در خانمها باعث علاقمند شدن بیشتر به شخص مقابل می شود. ولی آقایان در رابطه جنسی به این صورت به خانمها علاقمند نمی شوند مگر اینکه مجددا بخاطر رابطه جنسی به خانم رجوع کنند.

برای یک آقا سختتر است تا از بحران خیانت جنسی همسر خود بیرون بیاید

وی افزود: اگر در مورد رفتار جنسی صرف صحبت کنیم از جانب خانمها بسیار مشکل سازتر است چون رابطه عاطفی ایجاد می شود وقتی مسائل مشکل ساز می شوند در مورد آقایان بیرون آمدن از آن چاله آسانتر است. ولی برای یک آقا سختتر است تا از بحران خیانت جنسی زن خود بیرون بیاید. البته برخورد از جانب آقایان نسبت به بیست سی یا پنجاه سال پیش بهتر شده است و حداکثر خیلی ها نیاز به قتل ناموسی نمی بینند چون در آن زمان جایگاه فرد آنقدر وابسته به این بود که او برای ادامه دادن به زندگی خود باید به زندگی کسی دیگر پایان می داد.ما می دانیم که اجتهاد امری پویا است شاید زمانی حکمی در جامعه ای استاندارد تلقی شود ولی صد سال بعد همان حکم به بازبینی نیاز دارد. در جامعه ما نیز اگر اصل ماجرا با همه جزئیات آن ثابت شود شخص را مستحق مرگ می دانند ولی این مساله نسبت به صد سال پیش سختتر شده است شاید آن زمان ظرف پنج دقیقه این مساله را افراد خانواده حل می کرده و حکم را خود اجرا می کردند ولی امروز مساله فرق کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha