اینکه یک فرد در شرایط کنونی جهان (بحران انرژی و آلودگی هوا) از وسیله نقلیه خود به عنوان یک ابزار «سرگرمی» استفاده کند که شاید کارکرد اصلی پرسهزنی نیز همین باشد، به خودی خود، یک کنش آسیبشناسانه است.
به گزارش قانون آنلاین حوصلهتان که سر برود میتوانید ماشین پدر گرامی را روشن کنید و یک چرخی در شهر بزنید؛ چهار خیابان را که بگردید و بادی به کلهتان بخورد، حالتان جا میآید. اما جوانانی هستند که در این خیابانگردیها دوستانشان را هم میببینید و یا به مرور زمان دوستانی پیدا میکنند. برای آنها خیابانها پاتوقی میشود که به غیر از ماشینسواری، تفریحات دیگری نیز برای آن تعریف میکنند. پرسهزنی در شهر تبدیل به بستری میشود که نه تنها زمانی که صرف آن میشود، آنها را از پرداختن به تفریحات سالم باز میدارد، بلکه باعث بروز ناهنجاریهای دیگری هم خواهد شد.
دکتر ناصر فکوهی در مصاحبه با قانون درباره این پدیده میگوید: «اینکه یک فرد در شرایط کنونی جهان (بحران انرژی و آلودگی هوا) از وسیله نقلیه خود به عنوان یک ابزار «سرگرمی» استفاده کند که شاید کارکرد اصلی پرسهزنی نیز همین باشد، به خودی خود، یک کنش آسیبشناسانه است. اما در کشور ما، این کنش نه تنها یک آسیب است بلکه یک کژکارکرد نیز هست. به این دلیل ساده که کاری که قاعدتاً باید دارای فضایی مشروع، برنامهریزیشده و مورد پذیرش اجتماعی باشد و یا احساس و حالاتی که باید چنین جایگاهها و فضاهایی داشته باشند، وجود ندارند؛ بنابراین در جای دیگری بروز میکنند که همانگونه که هر روز شاهد آن هستیم به مصیبتهای اجتماعی منجر میشود.»
از ولگردی تا پرسهزنی
پرسهزنی مفهومی است که انسان مدرن و زندگی شهریاش به آن رنگوبوی تازهای داده است و آن را از ولگردی و بار منفی آن متمایز ساخته است. آدمها ساعتی از هفته و یا روز را به پرسه زدن در شهر میگذرانند؛ ویترین مغازهها، مراکز خرید، ماشینها و آدمهای دیگر را تماشا میکنند و به تجربه دنیای پیرامون خود میپردازند. در مطالعات فرهنگی از آن به تجربه و مشاهده مستقیم زندگیِ روزمره اجتماعی یاد میشود که در آن فرد به مصرف فرهنگ جامعه خود میپردازد. با حضور خود به اماکن شهری هویت میبخشد و از طرفی بخشی از هویت شهری خود را از این شهرگردیها میگیرد و تقویت میکند.
از جردن تا عفیفآباد؛ پرسههای بیهدف
اصغر 24 ساله با پژو پارس خود هر شب توی «خط» است. اصطلاحی که او و دوستانش برای مسیر پرسهزنیهای خود تعریف کردهاند. خطی که از ابتدای خیابان عفیفآباد شیراز شروع میشود و تا انتهای خیابان ستارخان ادامه دارد. مسیری که از ساعتهای
ابتدایی شب تا ساعتی بعد از نیمهشب چندین بار با «بچههای خط» آن را طی میکند. ماشینها و آدمهای مسیر را تماشا میکنند، بستنی میخورند، با صدای بلند موزیک گوش میکنند، اگر فضا باشد ترمزدستی میکشند و «مانور دندهعقب و مارپیچ» میگذارند. متلکپرانی به دختر خانمهای جوان خط هم، که «روتینِ» کار است! او که با اعتراض پدر خود برای این «ولگردی»های شبانه روبهروست، آن را نوعی عادت و حتی اعتیاد میداند که لذت آن از سینما رفتن، پارک و دور هم جمع شدن در خانه، بیشتر است.
به نظر میرسد این پرسههای بیهدف دیگر از آنچه مدِ نظر مباحث مطالعات فرهنگی و هویت شهری است فاصله گرفته و به همان مفهوم ولگردی نزدیک شده است. نوعی معضل شهری که آسیبهای ریز و درشتی را در دل خود دارد. از ترافیک اعصاب خُردکن گرفته تا مزاحمتهای ناشی از بوق زدن و صدای بلند موسیقی؛ از اتلاف بیهوده بنزین و سرعتهای بالای حادثهآفرین تا افزایش خطر مصرف مخدرهای روانگردان که این پرسههای بیهدف میتواند با خود به همراه بیاورد. ساسان نوجوان 16سالهای که با پراید پدرش با سرعت بالای 120 کیلومتر در اتوبان نیایش تهران میراند و بیاعتنا به حضور مسافرش صدای موسیقی را تا آخر بلند کرده است، این بیهدف گشتنها را به گذراندن وقت در فضای خانه ترجیح میدهد و میگوید برای در آوردن پولِ بنزین هم، مسافر سوار میکند.
او نمونهای از جوانان و نوجوانانی است که شبها خیابانها و اتوبانها را با ماشین خود یا والدینشان بالا و پایین میروند تا وقت بگذرانند و خوش باشند. نوعی هدر دادن و کشتن اوقات فراغت، که برای جامعهای که تیراژ متوسط کتاب در آن به 1000 تا 1500 نسخه تقلیل یافته، هم خود آسیبی جدی است و هم زمینهسازِ آسیبهای فراوانِ دیگری میتواند باشد.
اگر چه پرسههای هر چندوقت یکبار، در فضاهای شهری اجتنابناپذیر است و برای مثال راندن در اتوبان مدرس با فضای سبزِ زیبای حاشیه آن در یک بعد از ظهر خلوت، بیهیچ هدف دیگری، لذتِ خاص خودش را دارد، اما تبدیل شدن آن به امری متداول در بین یک گروه سنی خاص با حواشی دردسرساز دیگر، نگران کننده است.
نظر شما