«هنوز بعد از سال‌ها به پینه‌های‌ کف دستام نگاه می‌کنم، از کسانی که می‌تونستن کاری برای ما بکنند اما هرگز نکردند؛ عصبانی می‌شم.» «میم» حدود بیست سال پیش وقتی دختربچه‌ای مدرسه‌ای حدوداً پانزده‌ساله بود، پای چاه کشاورزی می‌رفت تا آب شرب مورد نیاز خانواده را تأمین کند.

زخم کولبری آب بر تن زنان

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه پیام ما، باوجود اینکه از سال‌های اواخر دهۀ هفتاد و اوایل دهۀ هشتاد حالا دیگر دست‌کم بیست و چند سال می‌گذرد، اما زخم کولبری آب بر تن میم و هم‌سن‌وسالانش باقی مانده‌است؛ آنان که سلامت جسم و روانشان فدای کم‌آبی و خشکسالی شد تا سال‌های سال بعد نیز با پیامدهای منفی بلندمدت این بحران دست‌وپنجه نرم کنند. میم بیست‌ودو سال پس از حمل دبه‌های سنگین آب، از مشکلات استخوانی، پوستی و احساس دائمی شرم رنج می‌برد. او می‌گوید که به‌شکل سنتی در نظام مردسالارانه، تأمین آب مورد نیاز خانواده وظیفۀ زنان تعریف شده است و این تقسیم کار سنتی در زمانۀ تنش‌های ‌آبی و خشکسالی، زنان را قربانی آثار منفی خشکسالی می‌کند.

مهردشت از بخش‌های شهرستان نجف‌آباد اصفهان در سال ۱۳۷۹ وقتی که چاه آب زیرزمینی این شهر خشک شد، آب شرب را از طریق چاه آب کشاورزی تأمین کرد. «م» که آن زمان دختری پانزده‌ساله با ۴۰ کیلو وزن بود، وظیفۀ حمل دبه‌های ۶۰ کیلویی آب را برای تأمین نیاز خانواده به‌عهده داشت. او می‌گوید: «سیستم تأمین آب از چاه‌های کشاورزی هیچ فرقی با چاه‌های آب آشامیدنی زیرزمینی نداشت و مردم دهستان ما برای دسترسی به آب به نزدیکترین چاه به محل زندگی خود مراجعه می‌کردند.

همۀ اهالی در کل فقط ۴۵ دقیقه زمان داشتیم تا سهممان را از آبی که از چاه بیرون می‌آمد، برداریم. در این مدت زمان کوتاه جمعیت کثیری از روستا باید آب موردنیازشان را تأمین می‌کردند وگرنه آب، به‌دلیل خشکسالی شدید، قطع می‌شد و به گروهی از مردم آب نمی‌رسید.»میم -زنی که تجربۀ کولبری آب در کودکی دارد- می‌گوید که سنگینی دبه‌های آب برایش مشکلات استخوانی ایجاد کرده است: با اینکه این دبه‌ها برای ما خیلی سنگین بود، اما هیچ مردی برای کمک به زنان روستا نمی‌آمد؛ چراکه در نظام تقسیم کار سنتی مردان وظیفه‌ای برای تأمین آب ندارند. به‌همین‌دلیل، این زنان بودند که دبه‌های سنگین آب را یا روی دست یا با فرغون کیلومترها حمل می‌کردند.

دبه‌های سنگین آب کمر زنان را خم کرد


«هیچ مردی برای حمل آب کمک نمی‌کرد. یادم است که زنان ظرف و ظروف و لباس‌های چرک خانه را زیر بغل می‌زدند و در مسیر حرکت آب به‌سمت باغات، بالای حوضچه‌ها می‌نشستند و ظرف و لباس‌ می‌شستند. زنان و دختران در هر سن‌وسالی می‌آمدند سر این چاه‌ها و کارهای خانه از شستشوی لباس و ظروف گرفته تا پخت‌وپز را با این آب انجام می‌دادند.»

او می‌گوید که سنگینی دبه‌های آب برایش مشکلات استخوانی ایجاد کرده است: «با اینکه این دبه‌ها برای ما خیلی سنگین بود، اما هیچ مردی برای کمک به زنان روستا نمی‌آمد؛ چراکه در نظام تقسیم کار سنتی مردان وظیفه‌ای برای تأمین آب ندارند. به‌همین دلیل، این زنان بودند که دبه‌های سنگین آب را یا روی دست یا با فرغون کیلومترها حمل می‌کردند.»

آخرین گزارش فائو از سهم زنان در نظام کشاورزی این تجربۀ «م» را تأیید می‌کند. براساس این گزارش، بار نابرابری جنسیتی و کار بدون مزد در روستاها بیشتر بر دوش زنان است تا مردان. زیرا به شکل جهانی ۸۰ درصد از مردمی که به آب آشامیدنی دسترسی ندارند، روستانشین هستند و هنجارهای رایج و تقسیم کار جنسیتی، بار تأمین و جمع‌آوری آب برای نیازهای خانگی و دام را بر دوش زنان می‌گذارد. طبق این گزارش زنان در ایران ۴ ساعت و ۰۴ دقیقه را صرف کارهای بدون مزد نگهداری خانه و جمع‌آوری آب می‌کنند.

مهتا بذرافکن، جامعه‌شناس توسعه و تغییر اقلیم: بحران‌های آبی زندگی زنان را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و مسئلۀ کولبری آب با زنان گره خورده است. زنان عشایر ما، زنانی که در روستاهای استان لرستان کنار تونل‌های انتقال آب از چشمه‌های محلی این استان زندگی می‌کنند، کولبری آب می‌کنند. در خوزستان در منطقۀ دهدز که بین دو سد کارون ۳ و کارون ۴ واقع شده است نیز مسئلۀ کولبری آب توسط زنان روستایی و عشایری را داریم.

احساس شرم یادگار رنج محرومیت


گزارش‌های جهانی می‌گویند که زنان اغلب مسافت‌ها و زمان طولانی را برای دسترسی به منابع آب طی می‌کنند. صدای لرزان از سر خشم «م» نیز این را تأیید می‌کند. او که انگار دارد با بازگو کردن رنج آن سال‌ها، آنها را دوباره زندگی می‌کند، می‌گوید: «موقعیت جغرافیایی این چاه‌های آب خیلی بد بود. آن‌ها کنار یک بلوار بودند که زنان و دختران باید گروهی بر سر این چاه‌ها می‌رفتند تا آب بردارند.

یادم می‌آید که از کنار این بلوار ماشین‌های گذری رد می‌شدند و با تعجب ما را نگاه می‌کردند که چرا این زنان با این تراکم جمعیت کنار بلوار جمع شده‌اند. بدترین حسی که آدم می‌تواند در این موقعیت تجربه کند، احساس شرم است. شرمی که به زبان نمی‌آید، اما چنان زنده و رقت‌انگیز است که نیشش تا سال‌ها با آدم می‌ماند.» او می‌گوید که بارها پیش آمده بوده که به سختی دبه‌های آب را روی دوشش حمل کرده و نزدیک خانه دبه از دستش افتاده باشد: «این‌طور وقت‌ها بود که پر از شرم و خشم می‌شدم که چرا باید این حس محرومیت را تجربه می‌کردم؟»


خشکسالی منبع مشکلات استخوانی، پوستی و بهداشتی


«م» می‌گوید بعد از این همه سال هنوز از دست‌درد، کمردرد و گردن‌درد مزمن رنج می‌برد. او دوباره به خاطراتش رجوع می‌کند تا از مشکلات بهداشتی که کم‌آبی و خشکسالی برایشان در پی آورده بود، بگوید: «حمام‌رفتن در خانه برای ما رؤیا بود و از شدت کم‌آبی در سال‌های ۷۹ تا ۸۲، استحمام در قلب اصفهان به‌سختی صورت می‌گرفت.

اینطور بگویم که من در چلۀ تابستان ۲۸ روز نتوانستم حمام کنم. در خشکسالی‌ای که ما در اصفهان تجربه کردیم، زنان و دختران آسیب‌های زیادی دیدند. ازبین‌رفتن کلاژن‌ها، چروکیدگی و تیرگی پوست، دردهای مزمن مرتبط با پاشنه پا و … سهم زنانی شده بود که کولبری آب می‌کردند.» او با اشاره به این خاطرات می‌گوید که کولبری آب فقط مربوط به آفریقا نیست و هنوز هم بسیاری از روستاها از دسترسی به آب بهداشتی لوله‌کشی محروم هستند: «من در روستای اَشَن که از توابع بخش مهردشت نجف‌آباد اصفهان است، تدریس می‌کردم و آن‌ها هم در سه سال اخیر به‌دلیل وجود آب‌های سطحی با مشکل کمبود آب دست‌وپنجه نرم می‌کردند؛ به‌طور مثال این روستا دو ساعت بیشتر آب نداشت و در این مدت زمان مردم باید تانکرهای آب روی پشت‌بام را پر کنند و پیش می‌آمد که خواب بمانند و آب بهشان نرسد.»

او می‌گوید که منابع غذایی در دوره‌ای که اصفهان خشکسالی را از سر می‌گذراند، از بین رفته بود: «به‌دلیل خشکسالی، علوفه‌ای نمانده بود که خوراک دام شود و باغ‌های چند هکتاری همه نابود شده بودند. به‌این‌ترتیب، فقر تشدید شد و ما سال بسیار بدی را از سر گذراندیم.» او تأکید می‌کند که روستاهایی که با مشکلات کم‌آبی روبه‌رو هستند از گذشته تا امروز تجربه‌های مشابهی را از سر گذرانده‌اند.

«مهتا بذرافکن»، جامعه‌شناس توسعه و تغییر اقلیم نیز دراین‌باره می‌گوید: «بحران‌های آبی زندگی زنان را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و مسئلۀ کولبری آب با زنان گره خورده است. زنان عشایر ما، زنانی که در روستاهای استان لرستان کنار تونل‌های انتقال آب از چشمه‌های محلی این استان زندگی می‌کنند، کولبری آب می‌کنند. در خوزستان در منطقۀ دهدز که بین دو سد کارون ۳ و کارون ۴ واقع شده است نیز مسئلۀ کولبری آب توسط زنان روستایی و عشایری را داریم.»


*خشکسالی کیفیت آموزش را خاک می‌کند


گزارش سال ۲۰۲۳ فائو از سهم زنان در نظام کشاورزی می‌گوید که دختران زیر ۵ سال دو برابر بیشتر از پسران احتمال دارد که کولبری آب کنند. این گزارش با اشاره به مطالعه‌ای در آفریقای جنوبی نشان داد که کولبری آب، تأثیر منفی بر حضور و عملکرد در مدرسه دارد. به‌طوری‌که عموماً دختران بیش از پسران دیر به مدرسه می‌روند، در کلاس خسته هستند و زمان کمتری را صرف مطالعه می‌کنند. «م» نیز این یافته را تأیید می‌کند و با اینکه حالا سال‌های پایانی دهۀ سی را می‌گذراند، اما یادش مانده که: «پانزده‌ساله و شاگرد اول مدرسه بودم.

خشکسالی که آمد، وظیفۀ تأمین آب به‌دلیل بیماری مادرم به دوش من افتاد و من مدام در حال رفت‌وآمد بر سر چاه آب بودم و وقتی که باید برای درس خواندن صرف می‌شد، عملاً صرف تأمین آب شده بود. همین شد که آن سال امتحان ریاضی پایان سال را ۱۲ شدم. از بس که خسته و کوفته و عصبی بودم، اصلاً نمی‌توانستم سر کلاس تمرکز کنم.»


حاشیه‌نشینی و مرگ زیست خانوادگی با خشکسالی


مهتا بذرافکن دربارۀ تأثیرات خشکسالی بر زندگی زنان و خانواده‌ها در نشست «نقش اجتماعی زنان در بحران‌های آبی ایران» می‌گوید: «مسئلۀ کمبود آب در اغلب روستاهای کشور به فروپاشی خانواده‌ها می‌انجامد. آنها برای دسترسی به آب، حاشیه‌نشین شهرها می‌شوند و به‌دلیل فقر، دخترانشان را به افراد ثروتمند می‌فروشند تا بلکه بتوانند شرایط زندگی خود را عوض کنند. همچنین، به باندهای تکدی‌گری و تن‌فروشی در حاشیۀ شهرها می‌پیوندند؛ با این تصور که بتوانند ضربۀ سهمگین خشکسالی را جبران کنند.»

او با انتقاد از سیاست افزایش جمعیت می‌گوید: «ما همین حالا هم با چنان خشکسالی‌ای مواجه هستیم که گروهی از مردم ما آبی برای خوردن ندارند. با افزایش جمعیت و خشک‌شدن آبخوان‌ها چطور قرار است حیات این جامعه را حفظ کنیم؟» این پژوهشگر نیاز جامعه ایران را تشکیل یک تشکل قوی مدنی، دانشگاهی و کنشگر در حوزۀ آب می‌داند تا با تکیه بر آن زنان نیز بتوانند نقش مؤثری بر مدیریت منابع آب داشته باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha