«شما پولدارها حق ما را خورده‌اید و سزاتون همینه.» این جمله‌ای بود که سارقان مسلح هربار که از طعمه‌شان سرقت می‌کردند، به زبان می‌آوردند. از اوایل بهمن سال گذشته چند زن و مرد با مراجعه به اداره پلیس پایتخت از اعضای یک گروه خفت‌گیر شکایت کردند.

زنان جوان، طعمه زورگیران عجیب

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، به‌گفته مال‌باخته‌ها، ‌سارقان در پوشش مسافرکشی، طعمه‌هایشان را به دام انداخته و اموال قیمتی‌شان را به سرقت می‌بردند اما یک نکته عجیب در تمام سرقت‌ها وجود داشت؛ اینکه سارقان در پایان سرقت از یک جمله خاص استفاده می‌کردند با این مضمون که قصد انتقام از افراد پولدار را دارند.

یکی از مال‌باخته‌ها که زنی جوان بود به افسر پلیس گفت:در غرب تهران سوار بر یک خودروی پراید شدم که به جز راننده، ‌2 نفر دیگر هم داخل ماشین بودند که فکر کردم مسافر هستند اما در بین راه یکی از آنها اسلحه‌ای روی شقیقه‌ام قرار داد و با تهدید طلاها و پول‌هایم را خواست. من از ترس جانم تسلیم خواسته آنها شدم و سارقان پس از سرقت یک جمله عجیب به من گفتند و بعد مرا به بیرون از خودرو پرتاب کردند. جمله عجیب آنها این بود:«شما پولدارها حق ما را خورده‌اید و سزاتون همینه.»


ردپای یک مجرم سابقه‌دار


تحقیقات برای شناسایی سارقان مسلح ‌ادامه داشت. آنها اغلب با پراید و پژوی سرقتی، ‌راهی سرقت می‌شدند و معمولا طعمه‌هایشان زن بودند تا بتوانند طلا و جواهرات آنها را سرقت کنند. آنها صورت‌هایشان را با ماسک بهداشتی می‌پوشاندند تا شناسایی نشوند اما در آخرین سرقت‌ با زنی درگیر شدند که باعث شناسایی یکی از آنها شد.

ماجرا از این قرار بود که زن جوان وقتی متوجه شد به دام زورگیران مسلح گرفتار شده با فرد مسلح درگیر شد و ماسک او را کشید. وی موفق شد چهره سارق زورگیر را ببیند و مرد مسلح که به‌شدت عصبانی شده بود، ‌پس از آزار و اذیت زن جوان و سرقت طلا و جواهراتش، وی را به بیرون از ماشین پرتاب کرد. به‌دنبال این اتفاق، ‌مال‌باخته که چهره مرد مسلح را به خاطر سپرده بود توانست عکس او را در آلبوم مجرمان سابقه‌دار شناسایی کند. او دزدی سابقه‌دار به نام محمد بود که پیش از این بارها به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده بود. با این سرنخ مأموران به سراغ پاتوق‌های محمد رفتند اما او فراری شده بود.



تغییر شگرد


جست‌وجوی کارآگاهان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی پاتوق محمد ادامه داشت و این در حالی بود که آمار سرقت‌های این مجرم سابقه‌دار و همدستانش به صفر رسیده بود، چرا که آنها حدس زده‌بودند به‌زودی شناسایی خواهند شد. آنها تا چندوقت سرقتی مرتکب نشدند اما مدتی بعد شگرد خود را تغییر دادند و با رفتن به پارک‌های تهران، ‌طعمه‌هایشان را شناسایی کرده و با تهدید اسلحه و قمه اقدام به زورگیری می‌کردند.

عجیب‌تر اینکه در پایان این سرقت‌ها نیز همان جمله عجیب‌شان را به زبان می‌آوردند. در این شرایط اقدامات اطلاعاتی و پلیسی به شکل ویژه ادامه داشت تا اینکه مأموران موفق شدند پاتوق محمد مجرم سابقه‌دار را شناسایی کنند. با راهنمایی وی، ‌4عضو دیگر این گروه دستگیر شدند و متهمان برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.



کینه عجیب


محمد سرکرده گروه است که 4سارق سابقه‌دار استخدام کرده بود. با آنها در زندان آشنا شده بود و وقتی دور هم جمع می‌شدند نقشه سرقت‌های خشن خود را مرور می‌کردند. محمد می‌گوید امکان نداشت که فراموش کنند جمله عجیب خود را در هر سرقت تکرار کنند.



فلسفه تکرار این جمله عجیب در آخر سرقت‌هایتان چه بود؟


انتقام از افرادی که حق ما را در جامعه خورده‌اند؛ آنهایی که حق ما را خوردند و پولدار شدند و ماهایی که روزبه‌روز فقیرتر شدیم.



چطور این افراد را شناسایی می‌کردید؟


اغلب به خیابان‌های شمال تهران می‌رفتیم و طعمه‌هایمان را شناسایی می‌کردیم. مثلا زنانی که طلاهای زیادی به‌خودشان آویزان می‌کردند. حتی پسرهایی که به‌نظر بچه پولدار بودند و زنجیر طلا داشتند. معمولا این افراد را شناسایی می‌کردیم؛ ‌همان‌هایی که معتقدیم حق ما را خورده‌اند.



چطور با اطمینان این حرف را می‌زنی؟


چون شکی ندارم. ما از ابتدا حسرت کشیدیم و در فقر بزرگ شدیم اما آنها پدرهای پولداری داشتند و هیچ وقت طعم بدبختی و بی‌پولی را نچشیدند. بنابراین اتفاقی نمی‌افتاد اگر بخشی از طلاهایشان را سرقت می‌کردیم. مانند این است که بخواهی از یک اقیانوس یک لیوان آب برداری! برای آنها هیچ اتفاقی نمی‌افتاد اما زندگی ما را تکان می‌داد.



چرا همیشه جمله معروفتان را تکرار می‌کردید؟


چون عقده‌هایمان خالی می‌شد. ما نسبت به پولدارها کینه عجیبی به دل داریم. تکرار این جمله باعث می‌شد تا حس کنیم انتقاممان را از روزگار و آنها گرفته‌ایم.



با چه شگردهایی سرقت می‌کردید؟


بعد از اینکه از زندان آزاد شدیم در پوشش مسافرکشی سرقت می‌کردیم. برای شروع ماجرا، ‌پراید و پژو سرقت کردیم و با آنها طعمه‌هایمان را سوار بر خودرو می‌کردیم. سپس با تهدید اسلحه اموال قیمتی‌شان را به سرقت می‌بردیم. چون سابقه‌دار بودیم، گریم می‌کردیم و چهره مان را تغییر می‌دادیم. حتی از ماسک استفاده می‌کردیم اما در آخرین سرقت خود با این شگرد، با دختری درگیر شدم و صورتم مشخص شد.

از آن پس شگردمان را تغییر دادیم. به پارک‌ها می‌رفتیم و بالای سر دختر و پسرهای کم سن و سال ظاهر می‌شدیم. اسلحه را روی سرشان قرار می‌دادیم و با تهدید و آزار آنها، اموال قیمتی‌شان را به سرقت می‌بردیم. ما خیلی حرفه‌ای عمل می‌کردیم و تصورمان این بود که ردی از خودمان به جا نگذاشته‌ایم اما درنهایت لو رفتیم و دستگیر شدیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha