با تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران، 13قاتل با بخشش اولیای دم از قصاص رهایی یافتند و صبح روز گذشته در  کاخ دادگستری و با حضور رئیس‌کل دادگستری، دادستان و سرپرست دادسرای جنایی تهران دستبند اتهام از دستان‌شان بازشد تا بار دیگر طعم آزادی را بچشند.

 رهایی 13 نفر در یک روز از چوبه دار

به‌گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، ساعت 9صبح دیروز 13زندانی که همگی به جرم قتل به قصاص محکوم شده بودند به کاخ دادگستری تهران منتقل شدند تا آخرین مقدمات آزادی آنها و ثبت رضایت خانواده مقتولان در پرونده‌شان انجام شود. در این جلسه علی القاصی، رئیس‌کل دادگستری تهران نیز حضور داشت.

وی در توضیح جزئیات آزادی این محکومان گفت: امروز 13محکوم به قصاص با اقدام خداپسندانه اولیای دم که حق قانونی آنها اجرای حکم بود اما با وساطت و تلاش صلح یاران، از قصاص گذشتند، به زندگی بازگشتند. اولیای دم با توجه به فشارهای روحی و روانی که برای اجرای حکم داشته‌اند با خدا معامله کرده و قطعا اجر آن را از خدا خواهند گرفت و ما هم به‌صورت رسمی از این کار ارزشمند تقدیر می‌کنیم تا فرهنگ صلح و سازش در کشور ترویج پیدا کند.


وی درباره محکومان به قصاصی که قرار بود طعم آزادی را بچشند، تصریح کرد: قطعا همه کسانی که در زندان به‌عنوان مجرم هستند آدم‌های بدی نیستند و گاهی این افراد از سر اتفاق و یا تقدیر و سرنوشت و یا چه بسا به‌خاطر مشکلاتی که گریبانگیر خانواده‌های آنها است دست به نزاعی می‌زنند که هرگز فکر نمی‌کردند باعث سلب حیات فرد دیگری شود.

از این‌رو تلاش صلح یاران برای جلب رضایت اولیای دم در اینگونه پرونده‌ها پسندیده است. در ادامه علی صالحی دادستان تهران نیز با اشاره به اینکه اولیای دم به‌رغم اینکه خداوند به آنها حق قصاص داده اما راه بخشش را انتخاب کرده‌اند، گفت: این افراد در درگاه خداوند ارج و قرب خاص و ویژه‌ای دارند.


محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران که تیم صلح و سازش دادسرا زیرنظر وی و با تلاش شبانه‌روزی، موفق به نجات محکومان زیادی از مجازات مرگ شده نیز توضیح داد: من از تلاش بی‌دریغ خیرین، اصحاب رسانه وصلح یاران تشکر و قدردانی می‌کنم که همیشه بدون هیچ چشمداشتی و فقط برای رضای خدا برای جلب رضایت از خانواده مقتولان و آزادسازی زندانیان تلاش می‌کنند. وی ادامه داد: تاکنون 10جلسه آزادسازی جمعی محکومان به قصاص داشته ایم و این‌بار هم این آزادسازی در حضور رئیس‌کل دادگستری استان تهران و دادستان تهران انجام می‌شود.


شهریاری تصریح کرد: براساس دستورات رئیس قوه قضاییه، شورای صلح و سازش دادسرای امور جنایی چند سالی است که برای جلب رضایت اولیای دم و نجات محکومان از قصاص فعالیت خود را شروع کرده که خوشبختانه نتایج خوبی گرفته‌ایم. به‌گفته سرپرست دادسرای جنایی تهران، در قانون تأکید شده که نخستین وظیفه قاضی، تشویق طرفین دعوا به صلح و سازش است و به همین دلیل در دادسرای امور جنایی به محض اینکه پرونده قتلی تشکیل می‌شود که در آن قاتل از سر عصبانیت و ناخواسته مرتکب قتل شده، فعالیت تیم صلح و سازش هم شروع می‌شود و اگر در این مرحله به نتیجه رسید که پرونده از جنبه عمومی جرم به دادگاه ارسال می‌شود و اگر به نتیجه نرسید تلاش تیم صلح و سازش تا پای چوبه‌دار هم ادامه دارد.


شهریاری گفت: ما در زندان و محل اجرای حکم قصاص، اتاقی را درنظر گرفته‌ایم که فرد محکوم پیش از اجرای حکم با اولیای دم مواجهه حضوری داشته باشد و در آخرین لحظات درخواست بخشش کند که خوشبختانه همه این اتفاقات باعث جلب رضایت اولیای دم 50 تا 60درصد محکومان به قصاص شده است. پس از پایان جلسه، رئیس‌کل دادگستری تهران، دستبند اتهام را از دستان قاتلان بخشیده شده باز کرد.


فهرست نجات

«پایم را که از دادگستری بیرون بگذارم، می‌روم به سراغ افرادی که باید بروم؛ فهرستی تهیه کرده‌ام و می‌خواهم به پای تک تک خانواده مقتولان بیفتم و از آنها رضایت بگیرم.» اینها را مرد ورزشکاری می‌گوید که 27سال قبل مرتکب جنایت شده و در یک قدمی مجازات مرگ قرار داشت اما با بخشش اولیای دم از مجازات گریخت.


چه اتفاقی 27سال قبل افتاد که تو را تبدیل به قاتل کرد؟

27سال قبل در جریان‌یک درگیری‌ ناخواسته جان مردی را گرفتم. من آن زمان 21سال بیشتر نداشتم و تازه ازدواج کرده بودم.آن روز برسر یک کل کل کردن ساده در نزدیکی مغازه‌ام با مردی دعوایمان شکل گرفت. من مغازه فست فودی داشتم و زندگی‌ام روبه‌روال بود اما انگار صاعقه زد به زندگی‌ام و همه‌چیز ویران شد. آن روز در درگیری مقتول با چاقو تهدیدم کرد و من هم برای ترساندن او چاقویی از مغازه‌ام برداشتم اما این درگیری پایان تلخی داشت و به قتل منجر شد.البته آن زمان از ترس دستگیری فرار کردم به کشور ترکیه و 9سال با بدبختی زندگی کردم. در یک رستوران عربی در ترکیه کار می‌کردم و از خانواده‌ام بی‌اطلاع بودم. دیگر دلتنگی امانم را برید و برگشتم به وطنم که دستگیر شدم.


فکرش را می‌کردی که خانواده مقتول رضایت بدهند؟

من دست آنها را می‌بوسم واصلا فکر نمی‌کردم که یک روز رنگ بخشش و آزادی را ببینم و این را مدیون تلاش سرپرست دادسرای جنایی تهران و گروه صلح و سازش و همسر و خانواده‌ام هستم. همسرم در این سال‌ها لحظه‌ای تنهایم نگذاشت و پیگیر پرونده بود و شرمنده او هستم که تاکنون نتوانستم زندگی خوبی برایش فراهم کنم. از خانواده مقتول نیز ممنونم که رضایت دادند و زندگی دوباره را به من بخشیدند. بعداز آزادی می‌خواهم دوباره در مغازه فست فودی‌ام کار کنم و روزی حلال به‌دست آورم. نیت کرده‌ام که برای رضایت و جمع‌آوری پول دیه برای‌آزادی‌ قاتلانی که ناخواسته و در یک لحظه عصبانیت مرتکب قتل شده‌اند از هیچ تلاشی دریغ نکنم.



شادی زنان دربند

در میان 13قاتلی که دیروز آزاد شدند، 2 زن به چشم می‌خوردند که هردوی آنها قصد دارند پس از آزادی برای نجات زنان دربند تلاش کنند.


چند سال است که در زندان به سر می‌برید؟

یکی از آنها پاسخ می‌دهد: 12سال و دوستم که البته در زندان با یکدیگر دوست شده‌ایم 6سال است که زندان است.


از جزئیات پرونده‌تان بگویید؟

یکی از آشنایان همسرم سال‌ها قبل به قتل رسید. آنطور که متوجه شدم ماجرا به‌خاطر یک خواستگاری بود. بعد از مدتی ما طرفین را دعوت کردیم به خانه‌مان تا آنها را راضی کنیم قاتل را ببخشند اما فکرش را نمی‌کردیم که ماجرا به جنایت ختم و ما تبدیل به قاتل شویم. من و شوهرم عصبانی شدیم و یکی از آنها را به قتل رساندیم و از آن زمان در زندان به سر می‌بریم. هردویمان با حکم دادگاه و به اتهام مباشرت در قتل عمدی به قصاص محکوم شدیم.


آنقدر در این مدت با اولیای دم که فرزندان مقتول بودند صحبت کردیم تا بالاخره ابتدا همسرم را بخشیدند و بعد مرا. از همسرم مقدار کمی پول گرفتند برای بخشش، اما به‌خاطر خدا و بدون هیچ قید و شرطی از قصاص من گذشت کردند و من تا زمانی که نفس می‌کشم برای آرامش زندگی‌شان دعا می‌کنم. من و دوستم(اشاره به زنی که کنارش نشسته می‌کند) نیت کردیم آزاد که شدیم یک انجمن راه بیندازیم برای نجات زنان دربند. آنهایی که به‌خاطر هیچ مرتکب قتل شده‌اند و در یک قدمی مرگ قرار دارند.


دوستت چرا مرتکب قتل شد؟

دومین زن پاسخ می‌دهد: 2ماهی می‌شد که در خانه پیرمردی ثروتمند در یکی از مناطق تهران کار می‌کردم. یک شب که با خواهرم و شوهرش دور هم جمع شده بودیم، از صاحبکارم گفتم. دامادمان خلافکار بود و به‌خاطر سرقت و مواد بارها به زندان افتاده بود. زمانی که از تنهایی پیرمرد باخبر شد، نقشه سرقت را کشید اما نقشه‌ای که به جنایت ختم شد.

البته من و خواهرم مخالف بودیم اما دامادمان و دوستانش به قدری زیر پای ما نشستند که درنهایت راضی شدیم. روز حادثه من و خواهرم به خانه پیرمرد رفتیم و در را برای‌ همدستانمان باز گذاشتیم. پس از قتل پیرمرد، وسایل با ارزش را که در آن زمان، حدود 10میلیون تومان بود سرقت کردیم. خیلی زود دستگیر شدیم اما درنهایت با رضایت اولیای دم و کمک خیرین شرایط آزادی‌مان فراهم شد.



در زندان باسواد شدم

محمد ٥٠ساله است و ١١سال پشت میله‌های زندان در حبس بوده است، او در این مدت 2بار پای چوبه‌دار رفته و هربار فرزندانش در واپسین لحظات از اجرای حکم گذشتند؛ این مرد بهار سال٩١، در جریان یک درگیری همسرش را به قتل رساند و حالا فرزندانش او را بخشیده‌اند تا دوباره فرصتی برای زندگی پیدا کند. او از احساسش از آزادی و ماجرایی می‌گوید که مسیر زندگی‌اش را عوض کرد.


چه احساسی داری که قرار است بعد از ١١سال از زندان آزاد شوی؟

به محض آزادی، می‌خواهم مستقیم بر سر مزار همسرم بروم و از او حلالیت بطلبم. چون نمی‌دانید چقدر دلم برایش تنگ شده و چقدر از کرده‌ام پشیمانم. می‌خواهم برایش خیرات پخش کنم و بعد به خانه 2 فرزندم بروم؛ همان‌هایی که من را بخشیدند. می‌روم که برایشان پدری کنم. تصمیم گرفته‌ام خودم را وقف خانواده‌ام کنم. می‌خواهم کار مناسبی پیدا و کاری کنم که همسرم مرا ببخشد.


چه اتفاقی افتاد که جان همسرت را گرفتی

آن روز بچه‌ها (دختر و پسرم) مدرسه بودند. قرار بود آخر هفته به خانه یکی از بستگانم برویم اما من کار داشتم. بر سر این موضوع جزئی با همسرم درگیر شدیم و وقتی به‌خودم آمدم دیدم که او نفس نمی‌کشد و من او را خفه کرده‌ام. همه‌چیز در یک لحظه رخ داد و نتوانستم خشمم را کنترل کنم و از آن روز به بعد یک لحظه هم آرامش ندارم. حتی یک شب هم عذاب وجدان رهایم نکرد. این احساس حتی بعد از آزادی هم با من خواهد بود و فقط همسرم است که می‌تواند این بار سنگین را از روی دوشم بردارد.


همه این سال‌ها در زندان چگونه گذشت؟

وقتی جان کسی را بگیری که خیلی دوستش داشتی، هر جا باشی برایت زندان است. فقط تلاش می‌کردم با انجام کارهای خداپسندانه از بار گناهم کم کنم. در زندان درس خواندم و باسواد شدم چون بی‌سواد بودم. قرآن حفظ کردم و حتی به فکر رضایت گرفتن از خانواده مقتولان افتادم.


چه شد که به فکر رضایت گرفتن برای بقیه افتادی؟

راستش 2 نفر از هم بندی‌هایم به قصاص محکوم شده بودند. یک روز یکی از آنها را بردند برای اجرای حکم و دیگر برنگشت. شرایط وحشتناکی بود. هم‌بندی دیگرم افتاد به التماس و می‌گفت برایش کاری انجام دهم. من هم با اولیای دم پرونده او صحبت کردم. خوشبختانه تلاشم نتیجه داد و آنها هم بندی‌ام را بخشیدند و این قشنگ‌ترین اتفاقی بود که در زندان برای من رقم خورد.


23سال زندگی با عذاب وجدان

در میان محکومانی که دیروز دستبند اتهام از دستان‌شان باز شد، مردی حضور داشت که سال٧٩ در جریان یک درگیری عجیب جان دوستش را گرفت. او از ماجرای این جنایت قدیمی می‌گوید.


اختلافت با دوستت چه بود؟

باورکنید اگر بگویم خنده‌تان می‌گیرد؛ به‌خاطر بحث درباره تیم فوتبال.


بیشتر توضیح بده؟

با هم درباره تیم محبوبمان بحث می‌کردیم. من هوادار قرمز بودم او آبی. بحث و کل‌کل که میان ما جدی شد، چکشی برداشتم و به سرش زدم. نمی‌دانم چرا این کار وحشتناک را انجام دادم فقط می‌دانم که خیلی عصبانی بودم و نتوانستم خشمم را کنترل کنم و در آن لحظه اصلا خودم نبودم.


٢٣سال زندگی در زندان چطور گذشت؟

راستش من حدود ١٤، ١٥سال است که زندانم.


مگر جنایت سال٧٩ نبود؟

بود اما هیچ‌کس جز خودم راز قتل را نمی‌دانست. جسد دوستم را در همان خیابانی که با هم دعوایمان شد رها و فرار کردم. هیچ سرنخ و ردی از من به جا نمانده بود. من هم از ترس آبرویم سکوت کرده بودم اما خب عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد.


چه شد که تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟

رفتم کربلا و بعد خواب مقتول را دیدم. همین شد که رفتم خودم را معرفی کردم تا به آرامش برسم.


فکر می‌کردی اولیای دم از قصاص گذشت کنند؟

من با خدا معامله کردم. در زندان به زندانیان مسن و سالخورده که بیمار شده بودند، خدمت می‌کردم. نذر کردم تا بعد از آزادی هر هفته برای مقتول خیرات پخش کنم. فکر می‌کنم دعای زندانیان بیمار که من با عشق خدمتشان می‌کردم گرفت که حالا اینجا هستم تا طعم آزادی را بچشم و به آغوش خانواده‌ام برگردم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha