فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور می گوید خودکشی محیط بان آستارایی ارتباطی با شغل محیط بانی نداشته و به شغل دوم محیط بان مرحوم، مربوط است. آیا این خود یک تناقض و پارادوکس نیست ؟!

تحلیلِ متناقصِ جناب فرمانده درباره واقعیت های تلخ زندگی محیط بانان ایرانی

به گزارش سلامت نیوز جمشید محبت خانی فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور درباره خودکشی محیط‌بان ۴۷ ساله آستارای گیلان که شب گذشته رخ داد گفته است :علت خودکشی ایشان ربطی به مشکلات شغل محیط‌بانی نداشته است و به نظر می‌رسد مشکلات مالی در خودکشی این محیط‌بان نقش داشته است؛ محیط‌بان عزیز ما در کنار شغل محیط‌بانی، یک شغل آزاد را هم دنبال می‌کرد که در آن شغل دچار بدبیاری شد و این مساله به او فشار وارد کرد و مشکلات مالی ایشان ربطی به شغل محیط‌بانی او نداشته است.


به نظر می رسد آقای محبت خانی دچار تناقضی در تحلیل ماجرا شده اند که ظاهرا خودشان هم بی خبر هستند ؛ ایشان از یکسو می گویند خودکشی محیط بان آستارا ربطی به شغل محیط بانی ندارد و از سوی دیگر اعلام می کنند که محیط بان شوکتی، به خاطر بدبیاری مالی در شغل دوم خود دچار مشکل شده و خودکشی کرده است.

حال خوب است آقای محبت خانی به این پرسش پاسخ دهند که "چرا باید محیط بانی که سال ها سابقه داشته و جزو نیروهای رسمی یگان حفاظت بوده است اصلا شغل دوم داشته باشد؟ آیا اگر شغل محیط بانی تامین کننده نیازهای زندگی خانوادگی محیط بانان باشد آنها وارد شغل دوم آنهم در حوزه ی پر ریسک بازار آزاد می شوند؟

اگز چه وضعیت اقتصادی ایران در دو دهه اخیر به گونه ای بوده که شغل دوم و سوم در مشاغل مختلف، موضوعی متعارف است اما این مساله در حوزه ی شغل محیط بانی یک آسیب جدی به حساب می آید.

اینکه یک محیط بان که شغل پرمخاطره ای دارد ناگزیر باشد برای گذران زندگی، به شغل پر ریسک دیگری مشغول شود دلیلش ناکافی بودن حقوق و مزایا و تامین نشدن مالی خود و خانواده است. آیا این می تواند بی ارتباط به محیط بانی و مشکلات مالی این حرفه باشد ؟

اگر اهمیت حفاظت از طبیعت که وظیفه محیط بان هاست آنقدر درک شود که بودجه سازمان حفاظت محیط زیست در ته جدول بودجه کشور قرار نگیرد و نیروهای حافظ طبیعت، تامین مالی کافی شوند، چه ضرورتی پیش می آید که یک محیط بان ناچار به ورود در کاری باشد تا به دلیل فشار مالی در آن کار به زندگی خود پایان دهد ؟ !

به نظر می رسد جناب محبت خانی مساله را از اساس به درستی تحلیل نکرده اند و صرفا خواسته اند بار مسوولیت سازمان خود را بر دوش "اقتصاد ویران کشور" بیندازند؛ اگرچه همه می دانیم که وضعیت مالی محیط بانان از دولت یازدهم تا امروز به تدریج بهتر شده و سه دولت گذشته توجه ویژه ای به این موضوع داشته اند اما این مساله باید به طور ریشه ای با تغییر رویکرد حکمرانی در سیاست گذاری های کلان کشور نسبت به جایگاه حفاظت و محیط زیست حل شود تا دیگر بار شاهد این حوادث تلخ در میان نیروهای حافظ طبیعت نباشیم.

آقای محبت خانی درست می گویند که‌ حقوق و مزایای محیط‌بانان در محدوده دریافتی بسیاری از دیگر کارمندان دولت است و اگر قدرت خرید محیط‌بانان اندک است، باید توجه داشت که قدرت خرید بسیاری از دیگر کارکنان دستگاه اجرایی نیز اندک است ؛ اما آیا شغل دیگر کارمندان دولت، مانند محیط بان ها دارای اینهمه خطر، فراز و نشیب و آسیب است؟ آیا دیگر کارمندان دولت مانند محیط بان ها و جنگلبان ها جان شان برکف، به محل خدمت می روند و محل کارشان مانند کارزار جنگ است؟

آیا دیگر کارکنان دولت مجبور هستند در زمستان در برفی که گاه تا کمرشان می رسد در کوه و دشت و جنگل، با یک کوله پشتی که آذوقه شان را حمل می کند و تفنگ بر دوش، هر لحظه سر از تعقیب و گریز شکارچی برآورند و هر دقیقه بیم مرگ شان برود؟

آیا دیگر کارکنان دولت مجبورند در هنگامه ی آتش و دود جنگل ها از مناطق کوهستانی صعب العبور همراه دبه های آب عبور می کنند و ساعت ها با بیل و سرشاخه و یا در بهترین حالت چند دمنده، روزهای متوالی،گرسنه و تشنه در گرمای ۴۰ درجه و رطوبت بالای تابستان با آتش مبارزه کنند؟

آیا دیگر کارکنان دولت، وقتی می خواهند از خانه های شان بیرون بروند اشهدشان را می خوانند و خانواده های شان با دلهره زندگی می کنند؟

آیا دیگر کارکنان دولت، آرم ضابط قضایی بر آستین دارند؛ اما وقتی در هنگامه ی زد و خورد با متخلفان مسلح، تیری از تفنگ شان در برود و اشتباها متخلف زخمی یا کشته شود به قصاص محکوم می شوند؟ اما اگر تیر شکارچی متخلف و غیرمجاز به محیط بان بخورد و زخمی یا کشته شود عین خیال کسی نباشد و تا سال ها نه قاتل پیدا شود و نه حق و حقوق خانواده محیط بان کشته شده تامین شود و در نهایت برای تایید "شهید بودن" شان، هزار و یک اما و اگر وجود داشته باشد؟

این ها واقعیت های تلخ زندگی محیط بانان ایرانی و خانواده های شان است. محیط بان هایی که با اینهمه سختی در کار، در حالی که باید "فکر و ذکر"شان "حفاظت" باشد، اما به دلیل تامین نبودن زندگی، ناگزیرند به کارهای پرریسک اقتصادی در بازار خراب و اقتصاد ویران امروز ایران دست بزنند و در آخر نیز نه از حمایت های حقوقی و قضایی برخوردار باشند و نه از زندگی آرام و بی دغدغه که البته حق هر انسان روی این کره خاکی است اما از خیلی ها از جمله محیط بان های ایرانی دریغ شده است.

اگر حاکمیت می خواهد قصه ی تلخ خودکشی محیط بانان - که در آستارا در سال اخیر دومین مورد است - و دیگر رخدادهای مشابه تکرار نشود باید فکری عاجل کند ؛ البته اگر اهمیت حفاظت از منابع ملی و طبیعی و محیط زیست را درک کرده باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha