خانواده نخستین نهادی است كه بیشترین ارتباط را با كودك دارد پس میتواند مهمترین عامل هم باشد كه در رفتار پرخاشگرانه وی تأثیر میگذارد چرا كه محل رشد كودك است حال باید دید در خانوادهها چه اتفاقی رخ میدهد كه كودكانی پرخاشگر و نوجوانان و جوانانی بزهكار پرورش میدهند.
امروزه به علت توقع زیاد و حرص مادیات و امكانات رفاهی بیشتر در زندگی كه به تبعیت از كشورهای غربی در دنیای مدرن گسترش یافته است خانوادههای ایرانی نیز برای دستیابی به امكانات رفاهی در حال قربانی كردن عاطفه و معنویات هستند. به علت كار زیاد و مشغلههای فكری، افراد بیحوصله و دچار كمبود وقت شدهاند. بنابراین نمیتوانند برای فرزندانشان بخصوص كودكان وقت زیادی بگذارند.
پس كودك بلافاصله به جایگزین سازی سوق مییابد تا خلأهای عاطفی و حضوری والدین را پر كند. اینجاست كه نقش تلویزیون، ماهواره، تلفن همراه، اینترنت و بازیهای رایانهای نمایان میشود و كودك فرصت و زمانی را كه خانواده به او اختصاص نداده با این قبیل تجهیزات پر میكند.
درواقع عدهای استعمارگر كه فرهنگ غنی و اصیل ایران اسلامی را نشانه گرفتهاند با این تجهیزات به استثمار خانوادهها میپردازند و در واقع با سوءاستفاده از این وضعیت به دنبال خالی كردن جیب مردم هستند و برای دستیابی به این موضوع به هیجانسازی در برنامههایشان متوسل میشوند كه اصلیترین ركن آن هم خشونت است. بچهها به طور معمول به دنبال بازیها یا فیلمهایی هستند كه دارای هیجان است.
در عین حال باید توجه داشت در فضای رسانه نیز دو جاذبه غیرمشروع داریم كه برنامهسازان برای استقبال از برنامههایشان به آنها متوسل میشوند:
1- خشونت
2- جاذبه جنسی
اما از آنجا كه در دنیای كودكان موضوع دوم كنترل شده است و به عباراتی سختگیرانه با آن برخورد میشود موضوع خشونت بیشتر مدنظر قرار میگیرد. به همین خاطر اغلب كارتونها به شكل مبارزات رزمی و درگیریهای خشن بین شخصیتهای كارتونی ساخته میشود.
در علم روانشناسی هم تأكید شده هركس بتواند تصور كشتن فردی را تمرین كند حتی در دنیای فیلم و كارتون و خیال و ساعتها آن را تمرین كند بالغ بر 50 درصد در آینده زمینه و آمادگی كشتن را پیدا میكند چرا كه در كودكی تصور و تمرین كرده و ساعتها آن را آموخته است.
در این میان فاجعهای كه رخ میدهد این است كه در آینده با نوجوان و جوانی روبهرو خواهیم شد كه در كودكی و در ذهنش عدهای را با شمشیر، تیراندازی یا مبارزات تن به تن كشته است پس حالا او آمادگی ارتكاب قتل و جنایت را دارد!
اما برای پیشگیری از این روند چه باید كرد؟ نخست خانوادهها باید الگوهایی كه در عرف سنتی و دین ما وجود دارند را به كودكانشان بشناسانند. همچنین به ایجاد عاطفه ، نشست و برخاستهای خانوادگی و اخلاق خوش روی آورند و رفتارهای اجتماعی را هم كنترل كرده و برای تربیت فرزندانشان وقت بیشتری بگذارند. ضمن این كه باید توجه داشت آینده و سلامت روح فرزندان را نباید فدای مسائل مادی كرد.
و دوم اینكه در برابر محصولاتی كه از طریق جاذبههای عشقی و خشونت سعی در ویرانی فرزندانمان دارند به الگوهای اخلاقی و انسانی، دانستنیها و موضوعات اخلاقی و عاطفی بیشتر توجه كرد و كودكان را با این موارد بیشتر آشنا كرد و اجازه نداد خمیرمایه بچهها با تصاحب، قتل ، انفجار و شكست شكل بگیرد.
حدود ساعت 6 بعدازظهر در حالی كه آسمان تاریك شده بود «پریسا» با عجله از پلههای ساختمان بالا رفت. او در طول راه فكر میكرد برای شام چه غذایی درست كند كه هم پسر كوچولویش بهانه نگیرد و هم شوهرش آن را دوست داشته و...
در حالی كه پس از خرید به همراه پسرش به خانه رسیده بود غرولندكنان كلید را در قفل چرخاند اما قبل از ورود به آپارتمان مهیار كوچولو به سرعت از زیر دستهای مادرش گذشت تا زودتر از او وارد خانه شود ولی ناگهان پایش به چارچوب در خورد و نقش زمین شد. «پریسا» كه بشدت عصبانی شده بود فریادزنان گفت: «مهیار» چرا مواظب خودت نیستی؟ اگر سرت جایی میخورد یا دست و پایت میشكست من چه خاكی به سرم میریختم؟ و...
همان موقع پسرك كه كمی هم از درد به خود میپیچید با ناراحتی از جا بلند شد و بیآنكه حرفی بزند به طرف اتاقش رفت و محكم در را بست.
زن جوان هم یك راست به آشپزخانه رفت و مشغول جابهجا كردن خریدهایش شد. دقایقی بعد مهیار وارد آشپزخانه شد و بیمقدمه گفت: «مامان بیا با هم بازی كنیم.»
اما پریسا گفت: «پسرم خیلی كار دارم باید شام درست كنم. صبر كن الآن پدرت از سر كار برمیگرده، بعد با هم بازی كنید تا منم به كارهام برسم و...
نمیخواهم حوصلهام سر رفته. بیا یك كم بازی كنیم. آخه بابا یك ساعت دیگه میاد. عزیزم من كه بیكار نیستم. خودت میدونی از صبح سر كار بودم بعدش هم كلی خرید كردم. حالا هم باید شام درست كنم و خانه را مرتب و تمیز كنم. تو هم برو با یكی از بازیهای كامپیوتری یا فیلمهای كارتونیات سرگرم شو تا پدرت برسد.
بدین ترتیب، پسر كوچولو با ناراحتی به طرف تلویزیون رفت و پس از انتخاب یكی از فیلمها سرگرم تماشا شد.
چند دقیقه بعد پریسا كه سرگرم آشپزی بود نیم نگاهی به صفحه تلویزیون انداخت و در حالی كه از دیدن صحنههای خشن فیلم انیمیشن متعجب شده بود گفت: مهیار جان مطمئنی این كارتون مناسب سن شماست؟
بله مامان! خودت برام خریدی. خیلی قشنگه. تازه جدید هم هست. همه دوستانم این كارتونو دارند.
ساعتی بعد كیوان – پدر خانواده – رسید. مهیار با دیدن پدرش با خوشحالی به طرف او دوید و خود را در آغوشش انداخت. بعد هم به تقلید از صحنههای فیلمی كه دیده بود شروع به بازی و به قول خودش مبارزه با پدر كرد. كیوان كه تازه از راه رسیده و خستگی در چهرهاش موج میزد پسرش را بغل كرد و همان طور كه او را میبوسید گفت: پسرم برو خودت بازی كن تا من كمی استراحت كنم و مهیار كوچولو بار دیگر ناراحت و غمگین به طرف اتاق رفت و در حالی كه زیر لب غرغر میكرد پای تلویزیون نشست.
پس از صرف شام، پریسا در آشپزخانه سرگرم شستن ظرفها بود كه مهیار آمد و گفت: مامان بیا دنبال هم بدویم. آخه من خیلی این بازی را دوست دارم. پریسا هم با خنده گفت: پسرم امكان ندارد چرا كه دیروقت است و همسایهها از سر و صدای دویدن ما ناراحت میشوند. ضمن این كه خانه ما خیلی كوچیكه و ممكنه موقع دویدن به اسباب و اثاثیه بخوریم.
-مامان پس چی كار كنیم؟ شما هیچ وقت با من بازی نمیكنی. بابا هم كه همیشه خسته است. من حوصلهام اینجا سر میره. میدونی چیه، اصلاً خونه مامانی بیشتر خوش میگذره!
ساعتی بعد بالاخره مهیار كوچولو خوابید. پریسا كه خسته از كار روزانه سرگرم آماده كردن ناهار روز بعد شوهرش بود به كیوان كه جلوی تلویزیون در حال چرت زدن بود گفت: دلم برای این بچه میسوزه. از صبح تا غروب كه در خانه مادرم تك و تنهاست و همصحبت و همبازی پدر و مادرم شده شبها هم به جای این كه ما با او صحبت و بازی كنیم آنقدر درگیر كارهای خانه و خسته از كار روزانه هستیم كه باز هم برایش وقت نداریم. مادرم امروز میگفت؛ مهیار خشن و بدخلق شده و مدام بهانه میگیرد. میگفت: «این بچه باید در كنار همسن و سالهای خود و پدر و مادرش باشد و آموزش ببیند نه اینكه از صبح تا شب پای رایانه و تلویزیون بنشیند و با دیدن صحنههای خشن فیلمها و كارتونها، عصبی و بداخلاق شود.» مادرم كلی سرزنشم كرد و گفت: شماها از پدر و مادری فقط سیركردن شكم و مراقبت از سلامتی جسم و خرید اسباببازی برای بچه را یاد گرفتهاید. در حالی كه این بچه به همصحبتی و مراقبت از روح و روانش بیشتر نیاز دارد. ای كاش آنقدر كه فكر جسمش هستید فكر روحش هم باشید.
وقتی بیشتر فكر كردم فهمیدم راست میگوید. ما برای این بچه وقت زیادی نمیگذاریم. خدا به پدر و مادرم عمر پربركت و سلامتی بدهد كه بیشتر از ما به این بچه توجه دارند و برایش وقت میگذارند.
كیوان كه انگار حوصله نداشت به بحث ادامه دهد گفت: «چه كار كنم خانم؟ از صبح تا شب تلاش میكنم برای آینده این بچه برای رفاه و آسایش زندگیاش. اگر ناراحتی تو بمان خانه و سر كار نرو و به بچه رسیدگی كن.»
پریسا كه با شنیدن این حرف حسابی ناراحت شده بود گفت: «مهیار به من و شما به یك اندازه نیاز داره میخواهی با كار زیاد فرزندمان را به طور كامل از دیدن خودت محروم كنی؟ در ضمن اگر من سر كار نروم آیا شما میتونی تمام مخارج و هزینههای زندگی و این بچه را به تنهایی تأمین كنی؟ راست گفتهاند كسی كه بچه ندارد یك مشكل دارد و كسی كه دارد هزار و یك مشكل! و...»
امروزه یكی از مشكلات اساسی و دغدغه ذهنی بیشتر والدین نحوه صحیح تربیت فرزندان و چگونگی مراقبت و آموزش آنهاست تا در آینده فردی سالم، صالح و مفید برای خود و اطرافیان باشند.
متأسفانه در جامعه امروز به علت مشكلات اقتصادی و اجتماعی بیشتر والدین مجبور به اشتغال در خارج از خانه و حتی كار در شیفتهای متعدد هستند. همین موضوع هم آنها را از حضور بیشتر و مفید در خانه و كنار فرزندان محروم میكند.
بنابراین فرزندان این قبیل والدین همواره با مشكلی به نام دوری از پدر و مادر روبهرو هستند و به ناچار مجبور هستند غیبت پدرو مادر را با جایگزینهایی همانند تلویزیون، رایانه، اینترنت و دوستان همسن و سالشان جبران كنند.
منبع: روزنامه ایران
نظر شما