هر روز و هر ساعت در كوچه، خیابان، مراكز، سازمانها، خانه ها و دیگر اماكن شاهد انواع و اقسام ناراحتیهای اجتماعی از جمله نزاعهای خیابانی در جامعه هستیم، انگار دیگر مردم برای هم حوصله ندارند و در پی این هستند كه هر لحظه و هر ساعت به نوعی ناراحتی و دق و دلیهای خود را بر سر دیگری خالی كنند.
عمل خشونت آمیز آن چیزی است كه دربردارنده صدمه، آسیب یا خسارت به انسان یا غیرانسان یا یك شیء است.اما ویلیام گلاسر یك نظریه پرورشی - آموزشی(پیشگیری) و درمانی معتقد است: خشونت دربردارنده مجموعه عوامل جرم و قربانی است، بنابراین ممكن است به عنوان یك پاسخ جسمانی باشد. در یك تقسیمبندی میتوان خشونت را به انواع زیر تقسیمبندی كرد:
خشونت جسمانی: شامل صدمه وارد كردن به فرد از طریق ضربه زدن، بریدن، لگدزدن، سیلی زدن و موارد مشابه است. این صدمات میتواند در نتیجه استفاده از اشیایی نظیر كمربند، تركه چوب و چماق به وجود آید. خشونت عاطفی: خشونت عاطفی یا بدرفتاری روانی به عنوان لفظی كه در آن یك فرد بزرگسال به خودپنداره شایستگیهای اجتماعی كودك حمله میكند، تعریف شده است، كه در الفاظی مانند اهانت، تهدید یا تحقیر كردن به كار برده میشود.
خشونت جنسی: عبارت از اینكه بزرگسالان یا بچههای بزرگتر از یك كودك برای ارضای جنسی استفاده كنند كه ممكن است همراه با تماس یا بدون تماس باشد. اشكال تماس شامل لمس كردن جنسی یك كودك یا تقاضا كردن از كودك كه یك بزرگسال را به طریق جنسی لمس كند. اشكال غیرتماسی نیز شامل در معرض نمایش قراردادن آلات جنسی در مقابل كودك یا عكسهای مستهجن از كودكان گرفتن و... است. به گفته تراویس هیرشی، نظریه پرداز، بزهكاری زمانی اتفاق میافتد كه قیود فرد نسبت به اجتماع ضعیف شود یا به كلی از بین برود. به نظر او درجه قبول ارز شها و هنجارهای جامعه از طرف افراد به میزان پیوستگی آنها با نظام اجتماعی بستگی دارد.
از نظراو بین پیوند با نظام اجتماعی و اعتقاد به مشروعیت اخلاقی رابطه وجود دارد و اعتقادات فرد نیز متاثر از پیوند با مدرسه، خانواده و جامعه است. با سست شدن این پیوندها از شدت اعتقادات كاسته میشود. هیرشی چهار عنصر را به عنوان عناصر پیونددهنده افراد جامعه به یكدیگر بر شمرده كه موجب جلوگیری افراد از ارتكاب به خشونت و جرم میشود. این چهار عنصر عبارتند از:
1- دلبستگی یا تعلق خاطربه خانواده، دوستان و جامعه
2- تعهد به هدفهای قراردادی و مرسوم جامعه
3- مشاركت و درگیر بودن در فعالیت روزمره
4- اعتقادات و باورهای فرد به قواعد اخلاق و اجتماعی
والتر ركلس، اندیشمند، معتقد است: همنوایی فرد با گروه و جامعه امری طبیعی و براساس تمایل درونی او نیست و صرفاً از فشار و كنترل گروه سرچشمه میگیرد.ركلس در تئوری خود دو نوع عوامل محدودكننده تحت عنوان محدودكنندههای بیرونی یا كنترل بیرونی ومحدودكنندههای درونی یا كنترل درونی را مطرح كرده است كه به عقیده او دلبستگی موجب اجتناب فرد از كجروی خواهد شد. البته او متذكر میشود كه تعلق و دلبستگی فرد به یك گروه بزهكار نیز احتمال خشونت او را افزایش میدهد.
بنابراین با توجه به نظریههای كنترل اجتماعی میتوان گفت كه عدم نظارت والدین بر رفتار فرزندان، دلبستگی پایین فرزندان به والدین، پایین بودن كنترل اجتماعی غیررسمی در میزان بروز رفتار خشونتآمیز دانشآموزان موثر هستند.
بیتوجهی به تفریحات خشونت به همراه دارد
درباره خشونتهای خیابانی سوده خدایاری، كارشناس روانشناسی میگوید: مشكلات عصبی از داخل خانواده شروع میشود، تلاش برای كسب درآمد بیشتر باعث خواهد شد پدر فرصت رسیدگی به خانواده را نداشته باشد، در نتیجه اعضای خانواده عكسالعمل منفی نشان میدهند و این تنش داخل خانه به بیرون منتقل میشود.
ما به چه میزان خانواده هایمان را آموزش دادهایم كه در برخورد با مشكلات به خود و اعصابشان مسلط باشند؟ چقدر به آنها گفتهایم حتماً هفتهای یك روز را به تفریح و گردش بپردازند؟ چقدر به آنها آموختهایم كه زمانی را برای تخلیه افكار منفی اختصاص دهند! تا چه حد امكانات سرگرمی و برنامههای تفریحی و شادی بخش برای جوانان فراهم كردهایم، بیاغراق پاسخ همه این سوالات«هیچ» است وقتی خانواده نمیتواند خود و فرزندان را شاداب و با نشاط كند، طبعاً جامعه نیز عصبی خواهد بود.
خدایاری میافزاید: شما وقتی پلیس را میبینید میترسید یا احساس آرامش میكنید؟ طبیعی است كه با روی آوردن ماموران به شما احساس نگرانی میكنید، ولی واقعیت این است كه نقش پلیس ترساندن مردم نیست، بلكه نوع برخورد، پوشش و روش این نیروی نظم بخش باید آرامشدهنده باشد. به نظرم پلیس باید تجدیدنظری درباره نحوه حضور در جامعه انجام دهد.
نقش رسانهها در آرامش بخشی، حیاتی و مهم است. صدا و سیما به هر قیمتی میخواهد مردم را بخنداند، این به هر قیمت هم باعث میشود نه تنها مردم نخندند، بلكه احساس كنند به شعورشان توهین میشود. همین رسانه وقتی قرار است توصیهای انجام دهد این توصیه را دستوری میكند، افراد دستور را نمیپذیرند، آن را پس میزنند و مقابل آن مقاومت میكنند عاقبت، باور نكردن توصیهای كه باید آرامش بخش باشد فرد را دچار عصبانیت میكند و محل تخلیه این فشار عصبی هم صحنه خیابانها است.
به نظر میرسد آسیبشناسی و یافتن علت به جای برخورد با معلول بهترین راه برای بازگرداندن آرامش به جامعه است، فرافكنی و حكایت «كی بود، كی بود، من نبودم» چاره ساز نیست، تا زمانی كه همه نهادها خود را مقصر ندانند و برای رفع مشكلات به جای اینكه انگشت اتهام را به سوی دیگران بگیرند، در عملكرد خود تجدیدنظر نكنند، شرایط همین است كه میبینید.
نزاع خیابانی اصلیترین مشكل جامعه ما
در ادامه محمد صولت نعمتی، كارشناس ارشد جامعهشناسی در این خصوص میگوید: جامعه ما جامعه درگیری نیست، اما هر فردی به دلیل عدم كسب مهارتهای لازم زندگی قابلیت درگیری را پیدا میكند. هیچ جامعهای نمیتواند فاصله و اختلاف طبقاتی را حل كند حتی بسیاری از جوامع هم كه ادعا میكنند ریشه فاصله طبقاتی را میخشكانند در عمل موفق به چنین كاری نشدهاند چون این ذات آدمی است كه برای داشتن زندگی مرفه و بهتر تلاش میكند و هر كه در این تلاش مسیر بهتری را انتخاب كند طبعاً به شكل بهتری از زندگی خواهد رسید.
اما آنان كه در تلاشهایشان مسیر درست را انتخاب نكنند به افرادی سرخورده، جامعه گریز و فرصت سوز تبدیل میشوند.این عوامل باعث میشوند فرد خود را درگیر جامعه كند، آن هم به این معنی كه معضلات كوچك را بزرگ بشمارد و برای آنها راهحل سخت را انتخاب كند، نزاع یكی از این راهحلهاست كه نه تنها باعث میشود جامعه دچار درگیری ذهنی و بدنی شود، بلكه شكل اجتماع هم تغییر كند و صورت خشن به خود بگیرد.
این كارشناس ارشد جامعهشناسی مشكلات روزمره را از اصلیترین عوامل نزاعهای خیابانی میداند و میگوید: باید بپذیریم جامعه ما درگیر یكسری مشكلات، تضادها و تناقضات روانفرسا است. در بحث اقتصادی چه بپذیریم و چه نپذیریم جامعه مشكل دارد، حتی اگر از لحاظ خرید هم مشكلی احساس نكند ولی واقعیت این است كه فشار روانی ناشی از تكرار رسانهای و محاورهای جامعه را دچار تشنج میكند، حال اینكه باید بپذیریم بخشی از شهروندان به لحاظ تامین زندگی خود دچار مشكل هستند
و این فشار عصبی زیادی را بر آنان وارد میسازد، اما این را هم باید قبول كنیم همه آن چیزی كه در خیابانها رخ میدهد و به عنوان آمار بیرون میآید ناشی از مشكلات اقتصادی نیست، بلكه بحث عصبی شدن جامعه، یك فرآیند است نه یك پدیده، این فرآیند هم در طول سالها ایجاد شده و تا ریشه یابی نشود نمیتوان برای آن نسخه پیچید.
عصبانیت اجتماعی گواه تضادهاست
صولت نعمتی تصریح میكند: ما در جامعه دچار یكسری تضادها هستیم، افكار عمومی را به سمتی سوق میدهیم كه آنها با علم به اینكه بری از اشتباه هستند ولی خود را گناهكار تصور میكنند. نگاه پلیسی جامعه را به سمت ترس میبرد و جامعه ترسو نخستین واكنشی كه نشان میدهد، عصبانیت است. اولویتبندی ما هم مشكل دارد. در حالی كه میتوانیم اهم فی الاهم كنیم، معضلات بزرگتر را با دید پلیسی حل كنیم ولی متاسفانه با معضلات كوچك كه نیاز به فرهنگسازی دارند تا كار پلیسی، برخورد قهری و ضربتی میكنیم.
بالطبع این برخورد جامعه را از یك جامعه سالم به یك جامعه خطاكار تبدیل میكند و جامعه خطا كار خود را مجاز به انجام خطا میداند. نخستین واكنش هم دعواست، دعواهایی كه همه روزه در خیابانها میبینیم ناشی از این احساس است. او با بیان اینكه برخی مسئولان خود را طلبكار مردم میدانند، میافزاید: نگاههای طلبكارانه در برخی سطوح مدیریتی، قانونگذاری و رسیدگی به قانون منجر به فاصله میشود، افكار عمومی حساس هستند، آنها اگر احساس كنند بخش بالایی هرم خود را برتر و بالاتر میداند، خود را از آن جدا میكنند.
ما باید بدانیم با نگاه دستوری، آمرانه و خود برتر بینی نمیتوانیم جامعه را به آرامش برسانیم، اینكه ما مصلحت شما را بهتر میدانیم ذهن جامعه را كوچك میكند. باید توجه داشت كه فرافكنی در نزاعهای خیابانی هم بحث دیگری است كه این روزها در رسانههای مختلف دیده میشود. پذیرش معضل به عنوان زیر سوال رفتن عملكرد نیست، بلكه نشانهای از تلاش برای یافتن راهحل مناسب است، ولی چنین پذیرشی دیده نمیشود و استدلالهای احساسی برخی مسئولان به بحرانی شدن این معضل دامن میزند.
به گفته صولت نعمتی در اینكه جامعه دچار برخی كمبودهاست هیچ شبهه ای وجود ندارد، ولی شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت و اعمال مقررات شدید به جای حل معضلات نه تنها كمكی به رفع تنگناها و كمبودها نمیكند بلكه افكار عمومی را دچار بیانگیزگی میكند. در این میان مشكلات روزمره هم مزید بر علت میشود تا فرد عصبی شود و عكس العمل تند نشان دهد.
بیشترین نزاعهای خیابانی بین جوانان 16 تا 35 ساله است
امانالله قراییمقدم، یك جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره دلایل وانگیزهای مختلف حوادث خشونت باردر جامعه میگوید: اكثر نزاعها برسراموال، دارایی یا اغلب در رانندگی هنگام پیچیدن یا سبقت رانندگان از یكدیگر و حتی موقع دریافت كرایه از مسافران به وجود میآید. مورد دیگر كه از دلایل مهم نزاعهای خیابانی است متلك پرانی ومزاحمتهایی است كه به عینه در معابر توسط جوانان صورت میگیرد و باعث درگیری بین افراد میشود كه هركدام از دو طرف وارد جنگ و ضرب و جرح میشوند تا از خود دفاع كنند.
بنابراین میتوان گفت این نوع نزاعها بیشترتوسط جوانان بین سنین 16 تا 35 ساله كه دارای هیجانات دوره جوانی واحساسات درونی هستند دیده میشود و افراد مسن كمتر وارد این نزاعها میشوند. او با اشاره به اینكه فیلمهای اكشن و خشن و مشكلات خانوادگی تحریككننده جوانان برای نزاعهای خیابانی هستند اظهار داشت: نمونه دیگر، نزاعهای بین طوایف و گروهها است كه بیشتردر جوامع سنتی و وفادار به طوایف رخ میدهد كه در قانون مجازات اسلامی در ماده 615 به عنوان شركت در منازعه ذكر شده است و صراحتا مجازات آن بیان شده كه بسیاری از این نمونه نزاعها منجر به پیشامدهای وحشتناك و در مواقعی قتل و كشتار بسیاری میشود.
به گفته این جامعه شناس مورد دیگر زمانی است كه فرد در میان دوستان خود یا جمعیت قابل ملاحظهای است در این حالت است كه فرد برای نشان دادن برتری خود به دیگران به نزاع میپردازد. این استاد دانشگاه با بیان اینكه به نظرمی رسد بهترین راهكار كه تا حد زیادی از بروز نزاعهای منجربه حوادث تاسف بارجلوگیری میكند خونسردی، كنترل اعصاب و منطقی اندیشیدن است تصریح میكند: كم كردن فاصلههای طبقاتی و افزایش بنیه اقتصادی مردم نیز میتواند از بروز بسیاری از نزاعهای خیابانی بكاهد.
خشونت و امنیت دو روی یك سكه نیستند
مجید ابهری، استاد دانشگاه و آسیبشناس میگوید: خشونت در جامعه ارتباطی با امنیت آن جامعه ندارد. آن هم به این دلیل كه اگر قرار باشد امنیت مانع از خشونت شود در كشور نروژ كه بهشت امن روی زمین است نباید خشونتی دیده شود، اما شاهد خشونتی در این كشور بودیم كه در یك مرحله برابر چند سال انسان كشته شد. از نگاه رفتارشناسی اجتماعی خشونت عاملی است كه ارتباط مستقیم با رفتار انسانهای آن جامعه داشته و بالا رفتن آن دارای ویژگیهایی است كه همراه با كاهش نشاط اجتماعی، فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی و دینی، سستی تربیت خانوادگی، فقدان آموزش و مهارتهای زندگی و اجتماعی در مدارس و دانشگاهها در كنار بالا رفتن سطح خشونت در اجتماع است.
رسانهها در بروز خشونتهای خیابانی تاثیر ویژهای دارند
گسترش مصرف موادمخدر روانگردان یكی از عوامل تحریككننده برای دست زدن به جنایت است. فیلمهای سراسر كشتار در ماهواره و سریالهای خارجی هم تاثیرگذارند. تلویزیون خودمان هم جایگاه قابل توجهی در افزایش خشونت در جامعه دارد و به جای برنامهریزی در زمینه پیشگیری با تولید چند برنامه نظیر شوك، مكث و چهل دقیقه بدون قضاوت به بیان آشكار آسیبها در جامعه میپردازد و در مقابل قوه قضاییه و نیروی انتظامی را مورد انتقاد قرار میدهد. ابهری میگوید: بنابراین اعدام یا مجازات علنی قاتلان ممكن است در كوتاهمدت به عنوان اهرم ترس باعث كاهش جنایات شود اما در دراز مدت نمیتواند موثر باشد.
همین كه در دستگیری، محاكمه و مجازات مرتكبان جنایات قوه قضاییه اینگونه با سرعت عمل كرده است باید از مسئولان آن تشكر كرد اما مجازات علنی آن هم سبب آزارهای رفتاری در كودكان و نوجوانان میشود كه این خود نیاز به بررسی رفتارشناسان و روانشناسان دارد. او میافزاید: فاصله گرفتن بعضی از خانوادهها از ایمان و باورهای دینی عامل اصلی پررنگ شدن خشونت در جامعه است.
پیشگیریهای فرهنگی و اجتماعی باید از مطرح شدن درهمایشها و جلسات به جایگاه واقعی خود بازگردد. 22 نهاد و سازمان پیشگیریكننده باید برای تحقق اهداف معاونت پیشگیری در قوه قضاییه همه امكانات سخت افزاری و نرم افزاری خود را در اختیار این معاونت قرار دهند تا از تعدد مراكز سیاستگذاری و تنوع برنامهریزیها كاسته شود.
منبع: روزنامه ملت ما
نظر شما