سلامت نیوز : آیا تا به حال کودکان کار را دیدهاید؟ چند بار از کنارتان گذشته اند؟ چند بار در کنار اتومبیلتان سرچهارراهها با اصرار، سماجت و نگاه ملتمسانه از شما خواستهاند تا گل، آدامس، جوراب و... از آنها بخرید؟ چند بار با بیاعتنایی شیشههای اتومبیل را بالا کشیدهاید و سرتان را به طرف دیگر چرخاندهاید؟ شاید هم با علاقه یا اکراه و ترحم از آنها خرید کردهاید تا هر چه زودتر از شر خواهش و سماجتهای بیامان کودکانهشان راحت شوید یا چقدر آنها را دوست داشتهاید و برای کمک به آنها خرید کرده و چند بار به فرزندانتان توضیح درست در مورد آنان دادهاید؟ هر آنچه میتواند باشد این واقعیت غیرقابل انکار است که آنان هیچ فرقی با ما ندارند و به اندازه ما دارای حقوق برابرند. آنها را چه میتوان نامید؟ بزرگمردان کوچک- کودکانی که زودتر از موعد بزرگ میشوند. تراژدی قرن حاضر- کودکانی که کودکی نمیدانند.
چهرههای دوست داشتنی کوچک
به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ؛ منظور از آسیبهای اجتماعی پدیدههایی متفاوت و متنوع هستند که جامعه را با هجوم روز افزون مواجه میکنند. بسیاری از دولتها در سراسر جهان در نحوه مقابله با آن دچار سردرگمیمیشوند و یکی از بهترین راهحلها پیشگیری از افزایش آنهاست که این نیز مستلزم همیاری و همکاری همه طیفهای مردم میباشد. کودکان کار و خیابان نمونههایی از آسیبهای اجتماعی در جامعه امروز ایران است. بسیاری از متخصصان و دولتهای جهان معتقدند پدیده «کودک خیابان» بزرگترین مشکلات قرن21 خواهد بود. این کودکان به علت شرایطی که در آن قرار دارند تقریبا روابط خود را با خانواده قطع کرده و خیابانها را بهعنوان محل زندگی خود انتخاب کردهاند. ویژگیعمده اجتماعی کودکان فوق این است که ابتداییترین و طبیعیترین شرایط رفاهی در خانواده که حق هر کودکی است، از آنان سلب شده و به این دلیل احساس عدم امنیت در طول زندگی همواره با آنان است.
این کودکان در این نوع زندگی و در
تمامیمراحل رشد احساسات ناخوشایندی را تجربه میکنند و در معرض خطرات
بیشماری قرار دارند. پدیده کودک خیابانی رفتهرفته به شایعترین آسیب
اجتماعی تبدیل میشود، معضلی که اگر به موقع به آن توجه نشود تبعات ناگواری
را به همراه دارد. کودک خیابانی و کودک کار اگر چه در بسیاری از موارد
متفاوت از یکدیگر تعریف میشوند اما نقاط مشترکی نیز دارند. طبق قوانین
کنوانسیون جهانی، هیچ نهاد یا سازمانی نمیتواند از کودکان زیر 18 سال
بهعنوان نیروی کار استفاده کند و آنها را به کار بگمارد آنها باید تا سن
قانونی در حمایت خانوادههای خود باشند. قبل از هرچیز باید بدانیم که تعریف
کودک کار و کودک خیابانی با یکدیگر تفاوت دارد. کودک کار، به کودکی گفته
میشود که بنا به دلایل و شرایط خانواده ناچار به کار کردن در بیرون از
خانواده است، اعتیاد، فقر، مهاجرت بیرویه، جمعیت بالا و درآمد کم، فقر
فرهنگی، طلاق، ورود بیرویه و غیرقانونی اتباع بیگانه کشورهای همسایه و...
تنها بخشی از این دلایل است.
برای خانوادههای آنان سن و سال کودک مهم
نیست، بلکه بحث مالی مهمتر است، در اغلب موارد دیده شده است کودک برای
اینکه بتواند از عاطفه مهر و محبت والدین خود بهرهمند شود به کار کردن روی
میآورد. اما کودک خیابانی به همان دلایلی که کودک کار به کار کردن روی
میآورد، از خانه بیرون میآید البته اگر بتوان نام خانه و مامن را بر آن
نهاد و به دلیل نداشتن سرپناه مناسب، کارتنخواب، پلخواب و... میشود تا
بتواند حداقل حاشیه امنی برای خود بسازد، این کودکان با معضلات بسیار شدیدی
روبهرو میشوند که اعتیاد، قاچاق مواد مخدر، سرقت و... از جمله آنهاست.
پدیده کودکان خیابانی موضوعی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت و
نسبت به عواقب آن بیتفاوت بود، چرا که اغلب این کودکان یا بیسوادند یا
کمسوادند و از اختلال رشد طبیعی اجتماعی در رنج هستند که به احتمال زیاد
در آینده آنان دچار مشکلات شخصیتی میشوند و احتمال انجام رفتارهای
بزهکارانه دور از انتظار نخواهد بود به اعتقاد مددکاران اجتماعی اگر این
مساله مورد توجه قرار گیرد میتوان مانع افزایش آن شد. این کودکان نیاز به
آموزش دارند، خانوادههای آنها باید مورد حمایت قرار گیرند با
برنامهریزیهای مناسب، عمیق و ریشهای آسیبهای پیشرو را به حداقل رساند.
از آنجا که کودکان جزو آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند، حضور آنها در
خیابان منتهی میشود به آسیبهای جسمیو روانی که سوءتغذیه، ترک تحصیل،
دوری از مدرسه و فقدان فضای گرم خانوادگی را به دنبال دارد. نبود حامی یا
حامیان، احتمال سوءاستفادههای جسمیخارج از توان آنان برای روسایشان و
اطاعت از دستورات آنان روز به روز ضعیفترشان میکند و باعث کند شدن رشد
طبیعی میشود. ورود آسان به گروههای تبهکار، ایجاد زمینه بزه و جرم و
دهها عامل دیگر آسیبپذیری این کودکان را چند برابر کرده است. کودکان کار
فرشتههای معصومیهستند که به دلایل مختلفی مجبور میشوند در سن پایین کار
کنند و این موضوع یعنی نیاز و احتیاج سبب میشود که آنها قبل از موعد مقرر
بزرگ شوند و در حالی که سن کمیدارند مسئولیت خانه پدر و مادر ناتوان،
بیمار و حتی خواهر و برادرشان را به عهده بگیرند. این بچهها کودکی
نمیکنند و در سن بازی مجبورند مانند بزرگترها کار کنند و همین شیوه از
زندگیشان کافیاست که تعادل رشدشان به هم بخورد تا کودک بزرگسال باشند.
کودکان کار توسط محیط اطرافشان تحقیر میشوند و احساس حقارت باعث میشود در
آینده تفکرات انتقام جویانه یا تمایل به بزه به سراغشان بیاید یا حداقل به
آن فکر کنند اما این نگاه نمیتواند مطلق باشد و برخی از آنان آدمهای
موفقی نیز میشوند که به خود و دیگران توان عشق ورزیدن را دارند.
کودکان
کار یا خیابانی دارای کرامات انسانی هستند که بهتر است به جای نگاههای
محبت آمیز توام با توهم با دیده احترام به آنان بنگریم چرا که آنان روح
بزرگی دارند که در جسم کوچکشان زندانی است و این ما هستیم که با شستن
چشمها میتوانیم پاکتر ببینیم. براساس آخرین گزارش سازمان بهداشت
جهانی150میلیون کودک خیابانی در دنیا وجود دارد و هر روز برتعداد آنها
افزوده میشود. در طبقهبندی بین کودکان 3 تا18 ساله حدود 40 درصد از کل
جمعیت کودکان خیابانی دنیا بیخانمان هستند که این آمار در طول تاریخ
بیسابقه است، 60درصد بقیه هم برای تامین نیاز خانوادههای خود کار
میکنند، آنها در شرایط سختی زندگی میکنند و از حداقل حقوق انسانی که حق
هر کسی است محرومند. به علاوه این کودکان قربانیان بیدفاع خشونت، غفلت و
هتک حقوق بشری هستند.
آمارهای دیگر نشان میدهد 250میلیون کودک در جهان از
سوء تغذیه رنج میبرند و 10میلیون کودک زیر5 سال هر سال در کشورهای در
حال رشد از بیماریهای قابل پیشگیری و درمان پذیر جان میدهند. پژوهشهای
انجام شده در مورد پیامدهای زیانبار پدیده کودکان خیابان نشان میدهد این
کودکان در تمامیجنبههای اساسی رشد(جسمی، حرکتی، عاطفی، روانی، اجتماعی و
ذهنی) دارای مشکلات اساسی هستند و 60 تا84 درصد این کودکان با مشکلاتی
مانند کمخونی، کاهش قد و وزن بیماریهای دهان،چشم،قلب،گوارش، پوست و
سوءتغذیه روبهرو هستند. این زنگ خطر در حال به صدا درآمدن است که مبادا با
افزایش خط فقر شاهد دیدن تصاویر نه چندان مناسب رشد کودکان خیابانی و کار
باشیم. بیم آن میرود که درصورت کم توجهی به آنان برتعدادشان در خیابانها
افزوده گردد. در حال حاضر نقش متولیان رسیدگی به این امر را نمیتوان
نادیده گرفت، فعالیتهای بخشهای دولتی و غیردولتی(NGO) بهخصوص شهرداری
در گردهم آوردن سازمانهای حمایت از حقوق کودکان کار و خیابان قابل توجه
است.
یکی از دغدغههای مهم مددکاران اجتماعی رسیدگی به وضعیت این کودکان دوستداشتنیاست، امیدواریم آنان شادی و سرخوشی کودکانهشان را با خود همراه داشته باشند و وقتی بزرگ شدند کودکی فهمیده باشند. لازم به توضیح است دیدگاههای مختلفی در مورد کودکان کار وجود دارد و آن پذیرش واقعیت است، آنان کار میکنند و حضور دارند، حال که نمیشود آنان را به نحو مناسب ساماندهی کرد شاید بتوان شرایط بهتری در خیابان برایشان به وجود آورد تا ماهیت واقعیشان درست شناخته شود با آگاهی دادن به مردم و امن کردن خیابان برای آنان میتوان گروههای حمایتگر از آنان را در خیابانها، معابر خطرناک و دنج و تاریک بهصورت زنجیرههای انسانی داوطلب تشکیل داد تا در کنار آنان قرار بگیرند و محافظین آنان باشند و بیشک سازمان غیردولتی بهترین گزینههای ورود به این بخش خواهند بود چون آنها عاشقانه امتحان خود را پس دادهاند. این امر محقق نخواهد شد مگر با پشتیبانی سازمانهای دولتی مانند نیروی انتظامی، قوه قضائیه و سازمان بهزیستی. به امید خیابانهای خالی از کودکان کار.
نظر شما