به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق ؛ اگر بخواهیم عملکرد دولت های نهم و دهم در محیطزیست را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، باید محیطزیست در دولت احمدینژاد را به دو دوره چهارساله اول و دوم تقسیم کنیم.
به این ترتیب، در چهارسال اول، فردی به ریاست سازمان محیطزیست نشست که حتی قابلیت مدیریت یک مدرسه را هم نداشت. حتی خودش گفته بود که من در کلاس درسم نشسته بودم که من را انداختند در سازمانی با هفتهزار پرسنل.
در دوره اول، استخراج نفت از کویر، استخراج گاز از منطقه «نایبندان» و واگذاری هکتارها زمین حفاظتشده، صورت گرفت. حتی در این دوره با اینکه پرسنل و نیرو در سازمان به شدت کم بود و مناطق حفاظتشده به شدت به محیطبان احتیاج داشتند، حتی یک استخدام هم انجام نشد. در ازای این اقدامات، هلیکوپترهایی با قیمتهایی گزاف خریداری شد که به گفته رییس سازمان فقط برای نظارت تدارک دیده شده بود. در صورتی که اگر قرار باشد کارشناسی به این موضوع نگاه کرد، باید گفت خب اگر هلیکوپتر کار نظارت را انجام داد و اطلاعات لازم و تخلفی را به مرکز فرستاد، تا محیطبان بخواهد خودش را به مکان مورد نظر برساند، چند ساعت طول میکشد و متخلفان هم حتما فرار کرده و هر اقدامی هم که دلشان خواسته انجام دادهاند.
همچنین از طرف دیگر، قایقهایی در خلیجفارس خریداری شد که در جواب اینکه این قایقها به چه امکاناتی مجهز هستند تنها گفته شد، بیسیم دارند. حتی زمانی که رییس دوره اول به بندرانزلی رفته بود، وقتی حلزونهای پیچیده را دیده بود به اطرافیانش گفته بود، «خوب است این حلزونها را گرفت و با نخ از آنها گردنبند درست کرد و فروخت.» در ادامه این بیتدبیریها در این دوره، روابط سازمان با دیگر سازمانها و روابط بینالمللیاش از بین رفت. محرومیت مصاحبه کارشناسان با خبرنگاران در این دوره مطرح شد.با تمام این مسائل، زمانی که او بعد از چهار سال از سازمان رفت، 60میلیون تومان تنها فاکتور بلیت هواپیما برای سازمان به جای گذاشت.
در همین دوره، من و دیگر استادهای دانشگاهها سه بار نامه سرگشاده نوشتیم. در تمام روزنامهها مقاله نوشتیم که وضع محیطزیست خراب است. درنهایتش آنقدر شور شد که آشپز خودش متوجه شد. به این ترتیب، در دولت دهم، رییس سازمان عوض شد که البته ای کاش عوض نمیشد زیرا دور دوم به مراتب بدتر از دور اول دولت احمدینژاد بود. رییس اول کاری نداشت، چیزی از دیپلماسی و سیاست نمیدانست. ولی رییس دوم، سیاستمدار بود. او که در دوره شهرداری احمدینژاد، معاون خدمات شهری و فضای سبز شهردار بود، با دید سیاسی تخریب به سازمان محیطزیست آمد. به عبارتی، اقداماتی که رییس دوم سازمان با محیطزیست کرد، باعث شد که ما از رییس دوره اول، ممنون شویم.
در دوره دوم، مناطق و اراضی زیادی از جمله صدها هکتار از شمال و جنوب پارک بم واگذار شد. در حالی که در همین پارک، چند محیطبان برای حفاظت از این اراضی شهید شده بودند. البته بهانه آوردند که این زمینها به درد نمیخورد و به همین دلیل هم واگذار شد. علاوه بر این، 640هزار هکتار از زمینهای پارک ملی «کلاه قاضی» اصفهان را واگذار کردند. بعد از تمام این اقدامات، شروع کردند به یکسری از فعالیتهای نمایشی که البته زیر این نمایشها، بذل و بخششها بود که انجام میشد. مثلا اجازه دادند که در میانکاله، پالایشگاه تاسیس شود. همینطور موزه جنگی در جنگلهای ناهارخوران گرگان ساختند که درنهایت منجر شد تا 10 هکتار از این جنگل نابود شود.
از طرف دیگر، شوی ببر مازندران راه انداختند. برای اینکه ببر مازندران منقرض شده بود، ببر سیبری وارد کردند. درنهایت هم که ببر سیبری مرد و گفتند که بر اثر بیماری مشمشه بوده است. ولی در اصل این موضوع دروغ بود زیرا ببر نر دوساله سیبری را بدون اینکه با ببر ماده چهارساله ایرانی آشنا کنند، با یکدیگر در قفس انداختند. نتیجهاش هم این شد که ببر ماده در یک لحظه، به او حمله کرد و درنهایت ببر سیبری بر اثر عفونت مرد. ولی برای اینکه کوتاهی و سهلانگاریشان معلوم نشود، گفتند ببر نر از بیماری مشمشه مرده است. در حالی که هیچ حیوان گوشتخواری امکان ندارد بر اثر این بیماری بمیرد.
این بیماری فقط مختص الاغهاست. به این ترتیب، در حال حاضر ببر ماده تنها در قفس نگهداری میشود و شاید اگر بمیرد هم اطلاعرسانی نکنند. بعد هم با سروصدای زیاد گفتند که تا حالا هفت کشور دنیا ببر داشته، حالا ایران هشتمین کشور است که ببر دارد. در حالی که باید گفت اگر آن کشورها ببر دارند، خب جنگل هم دارند. ببر در جنگل زندگی میکند، نه مثل ایران در قفس که یک بند هم گوشت خر بدهند، بخورد. در ادامه داستان ببر، گفتند که ما شیر هم از هندوستان میآوریم که البته هندیها قبول نکردند. در سایه همین نمایشها بود که زمینها همینطور واگذار میشد. روی کاغذ اعلام کردند 800هزار هکتار زمین به اراضی حفاظتشده کشور اضافه شده ولی این موضوع تنها روی کاغذ بود. فقط برای اینکه بگویند، 10 و نیمدرصد از خاک ایران حفاظت میشود معاملههای سیاسی با روسیه کردند.
دو پلنگ با ارزش وحشی طبیعت کشور را دادند و دو ببر قفسی بیارزش گرفتند. در تمام این دوران، سیاسیکاری و بیتدبیریهایی بود که در محیطزیست انجام میشد. رییس سازمان بخشنامه کرد که هیچ کارشناسی حق مصاحبه با خبرنگاران را ندارد. به این ترتیب پای خیلی از خبرنگاران از سازمان بریده شد. حتی برای مدتی، دغدغه سازمان من بودم. تمام سعیشان را میکردند که من وارد سازمان نشوم. حتی با اینکه هفت محیطبان زیر طناب اعدام هستند ولی سازمان هیچ کاری تا به الان برایشان انجام نداده است. پرونده دولت احمدینژاد در محیطزیست، سیاه اندر سیاه است. وضع مناطق سازمان بسیار وخیم است. نه کنترلی است، نه نظارتی و نه حتی وسیله و امکاناتی. حتی درباره آلودگی هوا و آب تهران و شهرهای بزرگ، با اینکه سازمان محیطزیست مسئول است ولی همیشه خودش را پنهان کرده.
حداقل شهردار در این زمینه فعال بود و ستاد توسعه پایدار را راه انداخت و به فضای سبز شهر رسید که البته ما هم از این نظر خوشحالیم. به این ترتیب، به نظر من، اگر امور مربوط به آب و خاکی و هوا را به شهرداریها بدهند، وضعیت بهتر میشود. بر این اساس، سازمان میشود فعال محیطزیست. سازمان محیطزیست هم با سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری ادغام شوند و یک وزارتخانه به عنوان وزارتخانه محیطزیست، جنگلبانی و مراتع و آبخیزداری ایجاد شود. به این ترتیب از موازیکاری هم جلوگیری میشود. در دولت جدید، باید به فکر یک رییس لایق برای سازمان باشیم.
نظر شما