به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ حالا دیگر سالهاست که تعداد زیادی از خانههایی که جایی بودند برای فالگیری –هر فالی، فرقی نمیکند- جایشان را به آرایشگاههایی دادهاند که قرار است در آنها مو کوتاه شود، مو رنگ شود، ناخن لاک زده شود، صورت آرایش شود و حالا در کنار تمام دم و دستگاههایی که برای این کارها در نظر گرفته شده، یک میز هم اضافه شده که پشتشان یکنفر نشسته و برای کسی که روبهرویش و آن طرف میز نشسته، فال میگیرد؛ فال ورق، تاروت، قهوه، چای، قهوه و تاروت و... . همه نوع فالی در بساطشان پیدا میشود، همه نوع آدمی هم. فکر میکنید افرادی برای فهمیدن چطور گذشتن روزهای آیندهشان به فال گرفتن پناه میبرند که سطح سوادشان پایین است؟ یا خیلی پولدارند؟ یا بیکارند و سرگرمیای غیراز فال گرفتن ندارند؟ دیگر اینطور فکر نکنید.
در بساط فالگیرها، چه آنها که مردها بیشتر مشتریشاناند، چه آنها که عادت کردهاند زنان از طبقههای مختلف، برای شنیدن آنچه میگویند، دست در جیبشان کنند، انواع و اقسام آدمها پیدا میشود؛ انواع و اقسام سطح سوادها، سطح وضعیت مالی، سطح فکر و... . اگر باز هم فکر میکنید که هنوز هم آدمها برای گرفتن فالشان فقط باید به جاهای مخصوصی بروند و در نوبت بنشینند، باز هم اینطور فکر نکنید؛ چون حالا مثل خیلی چیزها، خرجش برداشتن گوشی تلفن و زنگ زدن به فالگیرهایی است که به لطف خاله و عمه و دوست و آشنا، شمارههایشان به دستمان رسیده و خواستن از آنها در وقتی که خودمان مناسب میدانیم، به خانهمان بیایند.
از خانه تا آرایشگاه
آن وقتها آدمها یک دیوان حافظ برمیداشتند، نیت میکردند، دعایی چیزی میخواندند و میگفتند: «حافظ ای حافظ شیرازی، بر من نظر اندازی، من طالب یک رازم، تو کاشف هر فالی، قسم به شاخه نباتت، قسم به قرآنی که در سینهداری، این فال مرا بگشای.» حالا داستان ولی کمی عوض شده؛ حالا اگر این تصویر را تا به حال خودتان ندیده باشید، حتما حداقل در سریالها دیده یا در میان حرفهای دوست و آشناهایتان شنیدهاید:
زن روی صندلی قدیمی نشسته و با اضطراب به حرفهای پیرزن گوش میکند: «برات روزهای سختی رو پیشبینی میکنم. یه گره و مشکل بزرگ بهزودی تو زندگیت ایجاد میشه، مثل یه بیماری یا یه مساله کاریه» زن مغموم و دلواپس میگوید: «خدای من!» و پیرزن ادامه میدهد: «اما نگران نباش. کلید حلش دست منه، فقط کمی خرج داره» و زن دستپاچه میگوید: «باشه، باشه، ایرادی نداره» این فقط دیالوگ دستمالی شده یکی از فیلمهای تلویزیونی که عصر جمعهها در شبکههای تلویزیونی پخش میشود نیست؛ اگر از کنار آنها که در گوشه و کنار خیابانها از این نوع فالها برای شهروندان میگیرند هم بگذریم، حالا غیراز آرایشگاهها و خانهها، بسیاری از محلهای کاری هم شده جایی برای جمع شدن کارمندها و زل زدن به دهان کسی که فال میگیرد و کلماتش قرار است روزهای آینده آنها را رقم بزند. طنازخانم، یکی از کسانی است که بساط فالگیریاش را از خانهها جمع کرده و به آرایشگاهش منتقل کرده است. «درآمدی مناسب برای شغلی که استرسها و خستگیهای بسیاری از شغلها را ندارد.»
این نتیجه کل جملههایی است که خودش و مشتریانش درباره فال گرفتن او و همکارانش میگویند. هیچیک از کسانی که در سالن آرایشگاه طناز خانم هستند، او را بهطورکامل نمیشناسند. دو شاگرد طناز خانم که چند ماهی است با دیپلم آرایشگری در این آرایشگاه استخدام شدهاند، میگویند او از نزدیکان طناز است. نسرین یکی از مشتریانی بود که آن روز برای رنگ کردن مو و ابرویش به سالن طناز رفته بودند و داستان چطور فال گرفتنش را اینطور تعریف میکند: «خود طناز بود و دو شاگردش. پنج زن دیگر هم بودند. چند دقیقهای گذشت که او آمد. رنگ روی سر من بود و منتظر بودم که طناز با صدای بلند گفت: خانمها ایشان دوست من شیدا هستند. فال قهوه میگیرند. هرکسی خواست قیمتش ۵۰ تومان است. بعد از معرفی شیدا که زنی میانسال بود کمی پچپچ شروع شد. دختر جوانی که کنار من بود، گفت: اصلا به فال و اینجور چیزها اعتقاد ندارد. یکی میگفت به عنوان سرگرمی بد نیست. بهتر از انتظار کشیدن برای جذب شدن رنگ یا رسیدن نوبت است. چند نفری همان ابتدا فال گرفتند.»
نسرین آن روز را در آرایشگاه دقیق به خاطر دارد: «قهوه را برعکس روی فنجان میگذاشت. یکی از خانمها قهوه را تا ته خورد و مجبور شد یک فنجان دیگر بخورد، چون شیدا میگفت نباید تا آخر نوشید تا نقش و نگار ته فنجان بماند. بعد هم میگفت فلان نشان را میبیند و معنیاش فلان است. دختر جوان هم او را مسخره میکرد که اگر فنجان را تکان بدهد، فالگیر به جای خط صاف خط کج میبیند و سرنوشت فرد عوض میشود.»
او میگوید: «بیشتر نوع حرف زدن و سوالاتش جالب بود. من هم فال گرفتم اما کاش نمیگرفتم. به من گفت: فرزندانت به موفقیت میرسند اما شوهرت در چند ماه آینده تصادف میکند. از آن روز تا به حال، وقتی همسرم بیرون است از نگرانی میمیرم. تا حالا چند صدهزار تومان پول برای انواع طلسم دادهام تا بلا رفع شود. طلسمنویس را هم فالگیر به من معرفی کرده است.»
فالگیری؛ از نعل اسب تا چایی
فالگیری گاهی به سادگی نوشیدن یک فنجان چای یا قهوه است. گاهی هم فالهایی مثل تاروت چند مرحله دارند و تفسیر هر مرحله زمان زیادی میبرد، اما چه ساده و چه سخت، ممکن است ماجراهایی را هم دنبال خود داشته باشد. در یکی از آرایشگاههای حوالی تهرانپارس، هر سهشنبه بعد از ظهرچند نفر دور هم جمع میشوند و با گرفتن انواع فالهای قهوه، چای، نعل اسب، فال حلقه، رمل و اسطرلاب و... اوقات میگذرانند. نیلوفر یکی از زنانی است که مرتب برای گرفتن فال قهوه و... به این آرایشگاه مراجعه میکند. او داستان فالگیریاش را اینطور تعریف میکند: «به همراه دوستم سراغ فالگیری رفتیم که در یکی از آرایشگاههای زنانه مستقر بود و برای خودش دم و دستگاهی راه انداخته بود که دفتر وکلای امروزی هم به خوابش نمیآمد.
فالگیر اتاق مخصوصی داشت و تبحر در حرفهاش، حتما برای خوردن قهوه و برگرداندن فنجانش در نعلبکی باید وقت قبلی گرفت؛ مگر در شرایط اضطراری و موارد فوری. خلاصه منتظر بودیم که نوبتمان بشود از زن جوانی که ظاهرا مشتری ثابت بساط فالبینی بود، پرسیدم چقدر به کارش اعتقاد دارید؟ گفت: «فالبینی دیگه برایم عادی شده و برای همه کارهای روزانهام فال میگیرم، بعضی وقتها درست درمیاد و گاهی هم اتفاق نمیافتد.» زن میانسالی هم انگار برای اولینبار بود که به این فالگیر مراجعه کرده بود، گفت: «دخترم با شوهرش دچار اختلاف شده و دارن از هم جدا میشن. دخترم میگه احساس میکنم جادو جمبلش کردن. اومدم ببینم دلیل اصلی بداخلاقی دامادم چیه». او ادامه میدهد: «بالاخره نوبت من شد، فالگیر یک فنجان قهوه به من داد و گفت سربکشم که میخواهد من را با آینده آشنا و مشکلم را حل کند. من هم که کم حوصله و کنجکاو بودم به سرعت قهوه را سرکشیدم، به خاطر اینکه در آرایشگاه حلقه زدن زنان به دور زن فالگیر فضا را خیلی سنگین کرده بود. بعضی از زنان به لطف بساط فالبینی ساعتها وقت خودشان را در آنجا سپری میکنند، جو برایم قابل تحمل نبود. به زن فالگیر گفتم سریعتر فال من را بگیرد که بروم. زن فالگیرچشم از چشمان من برنمیداشت و سعی میکرد اطلاعات بیشتری از من بداند و گفت: چقدر عجله دارید، صبر کن. در این میان همه حضار هم با پچپچ کردنهایشان سعی داشتند به من بگویند که حرف این خانم فالگیر درست است و حرف ندارد.»
نیلوفر میگوید که فالگیری را قبول ندارد و اینطور از آن انتقاد میکند: «با چند نفر از مشتریان پر و پا قرص فالگیرها که گفتوگو کردیم به این نتیجه رسیدیم که اگرچه فالگیرها قدرت پیشگویی ندارند، اما واقعا استادان روابط عمومی هستند! یکی از فالگیرها به مشتری همیشگی خود سالهاست که وعده آمدن خواستگار پولدار را داده است و هر بار بعد از دو تا سه ماه با اینکه او هنوز مجرد است، باز هم به فالگیر مراجعه میکند. دیگری هنوز هم منتظر شغل مناسب و قبول شدن در دانشگاه سراسری است. از همه جالبتر افراد بزرگسالی هستند که از سطح تحصیلات و روابط اجتماعی قابل قبولی هم برخوردارند، اما با کمال تعجب پای بساط فالگیر میروند.»
فال میگیرند، فال اینترنتی
«کلاهبرداران و رمالان به دام افتادند.» تیترهایی که هرچند وقت یکبار در صفحه حوادث روزنامهها دیده میشود و انگار پایانی برای این ماجراها وجود ندارد. امیر، طراح و سرپرست چند سایت سرگرمی است. یکی از سایتهایی که مدیریت میکند، سایت فالگیری است. امیر درباره این سایت میگوید: «ما علایم تفسیرهای فال قهوه را در سایت آوردهایم تا فرد خودش قهوه بخورد و علامت و معنی آن را چک کند و نیازی به فالگیر نباشد. کارتهای فال تاروت را هم با معانی آن آوردهایم. به جای حضور فالگیر، کافی است روی موس کلیک کنید تا فال و معنی آن ظاهر شود. فال حافظ هم در سایت هست.»
با این حال استقبالی از سایت امیر نشده است. او میگوید: «فال همان فال است و هیچ تفاوتی با آنچه فالگیرها میگویند ندارد؛ ولی مردم دوست دارند به فالگیر مراجعه کنند. دلیلش این است که فالگیر با چربزبانی و دروغ مردم را فریب میدهد. هر انسان مجردی در زندگیاش فردی را دوست دارد که ممکن است در رسیدن به عشقش ناکام باشد. هر آدمی سالی یکبار مسافرت میرود، اما مردمی که سادهدلاند و خرافاتی، حرف فالگیرها را باور میکنند.» امیر که برای طراحی سایت مطالعات زیادی روی فال داشته است، درباره شیوه کار فالگیران میگوید: «چند مطلب امیددهنده و مثبت به فرد میگویند و او را تحتتاثیر قرار میدهند. بعد ناگهان یک نکته منفی میگویند که مثلا تصادف میکنی. دلیلش این است که تو بگویی وای حالا چکار کنم و او هم بگوید چند طلسم بخر و بگذار زیر بالشت تا رفع شود.»
او در اینباره کارتهای تاروت را مثال میزند: «در هر سری فال تاروت، از بین تمام کارتها ۱۰ کارت انتخاب میشود که هریک پیشگویی یک قسمت از زندگی شماست، اما کارتها با هم در تضاد هستند. ممکن است در یک نوبت، کارتهای پادشاه و فرشته عدالت را توامان بردارید که یکی امیددهنده و دیگری برعکس آن است.» امیر میگوید مطالب زیادی در سایتهای مختلف درباره انسانهای بزرگ خوانده است؛ همه آنها آیندهشان را خودشان ساختهاند. او میگوید: «اگر فالگیرها قادر به پیشگویی آینده هستند، چرا آینده خودشان را پیشگویی نمیکنند و اینقدر گرفتاری دارند؟» در جدول نوع و قیمت بعضی از فالهایی که در آرایشگاهها و سایتهای اینترنتی گرفته میشود را میبینید.
نظر شما