اعتیاد به مواد غیرقانونی همواره از دغدغههای نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. راههای برخورد با این معضل اما در طول زمان شکلهای گوناگونی را به خود دیده است...
دکتر رضا شیرالی محمدپور، روانپزشک و روان درمانگر در هفته نامه سپید نوشت: به گونهای که از برخوردهای قهری و قضایی و شدت عمل بیش از حد اول انقلاب، بهتدریج و در طول زمان به برخوردهای طب محور بر مبنای بیمار دانستن فرد معتاد رسیده است، اما امروز دقیقا در چه وضعیتی هستیم؟ امروز کجا ایستادهایم؟
کسی در این مورد تردید ندارد که اعتیاد یک معضل برای جامعه امروز ایران است. حتی اگر مصاحبهای از یکی از مسوولان در مورد اهمیت موضوع اعتیاد منتشر نشود (که البته بعید است)، و اگر آمارهای متناقض در مورد تعداد معتادان جنجالی جدید ایجاد نکند، نگاهی به صفحه حوادث و جامعه روزنامهها کافی است تا تاثیر این مساله بر جامعه امروز را به ما یادآوری کند، اما اگر بدانیم با مشکلی روبرو هستیم به این معنی نیست که میدانیم آن مشکل چقدر بزرگ است. و به نظر میرسد که واقعا هم نمیدانیم! و تا زمانی هم که ندانیم مشکلی چقدر بزرگ است نمیدانیم برای حلش به چه میزان نیرو و امکانات نیازمندیم.
شاید مهمترین وجه برای حل چنین مشکل بزرگی، مدیریت واحد باشد. منطقی است اگر بپذیریم اعتیاد یک بیماری باشد، بنابراین مدیریت این معضل، حداقل در بخش درمان معتادان به عهده وزارت بهداشت باشد، اما اکنون شاهد این هستیم که تنها یک مدیریت کل در وزارت بهداشت مسوول بیماریهای روانپزشکی و اعتیاد است، 2 مقولهای که شاید برای هر کدام از آنها یک وزارتخانه کم باشد توسط یک مدیر کل اداره میشوند. این مساله به طور ضمنی به ما میگوید وزارت بهداشت معضل اعتیاد را، علی رغم شعارها و ادعاها، جدی نگرفته است. خلاء به وجود آمده اما توسط نهادها و سازمانهای دیگری همچون سازمان بهزیستی پر میشود. نتیجه اینکه مدیریت، چندپاره میشود. امروز الگوی رسمی درمان معتادان در کشور مراکز ترک اعتیاد مبتنی بر درمان جایگزینی مواد مخدر اپیوییدی با متادون است. الگویی که برای راه اندازی آن زحمات زیادی کشیده شده، در سطح جهانی معروف است و در عمل هم اثرات مثبتی از آن دیده شده که شاید مهمترین آن قطع رابطه میان فرد معتاد و فروشندگان مواد مخدر باشد، اما همانگونه که در بالا ذکر شد به علت نبودن مدیریت قوی، واحد و یکپارچه و همچنین نداشتن اطلاعات کافی که پایه هر برنامهریزی دقیق و موفقی خواهد بود، آنچه در عمل اتفاق افتاده با آنچه مطلوب است فاصله بسیار زیادی دارد. مراجعه هر روزه برای دریافت متادون، ویزیتهای منظم توسط پزشک برای بررسی وضعیت بیمار، درمان روانشناختی مناسب توسط روانشناس کارآزموده بخشی از برنامه مراکز ترک اعتیاد است که متاسفانه در عمل رعایت نمیشود. امروز بیشتر مراکز ترک اعتیاد تبدیل شدهاند به مراکزی برای توزیع متادون به گونهای که فرد معتاد ماهانه به مرکز مراجعه کرده و سهمیه! ماهانه متادونش را دریافت میکند و میرود تا ماه بعد.
درمان فرد وابسته به مواد غیرقانونی باید به عهده روانپزشک باشد اما مجوز مراکز ترک اعتیاد علاوه بر روانپزشکان به پزشکان عمومی هم داده میشود. توجیه مسوولانی که چنین سیستمی را پایه گذاری کردند بزرگ بودن معضل اعتیاد و کم بودن تعداد روانپزشکان در کشور بوده است. البته آن پزشک باید دورههای رسمی و مدونی را گذرانده باشد و گواهی از مراکز معتبر دریافت کرده باشد، اما به هر حال این دورهها نمیتواند جایگزین دوره تحصیلی روانپزشکی باشد. مشکل فرد معتاد تنها مصرف مواد نیست، به همراه مصرف مواد طیف متنوعی از اختلالات روانپزشکی گریبانگیر ایشان است. بعید است با گذراندن دورههای چند روزه برای گواهی ترک بتوان توان کافی برای تشخیص و درمان اختلالات همراه روانپزشکی پیدا کرد. دریافت مجوز مرکز ترک اعتیاد به معنی چند برابر شدن درآمد یک پزشک است و هر چه افراد تحتپوشش یک مرکز بیشتر شود درآمد آن مرکز بیشتر خواهد شد. رابطه مالی مستقیم پزشک و بیمار که در سایر بخشهای نظام سلامت کشور نیز مشکل شمرده میشود، در اینجا به روشنترین شکل ممکن خود را نمایان میکند. حل این معضل در بخش درمان اعتیاد نمیتواند راه حل جداگانهای داشته باشد. اصلاح این سیستم در گرو بهداشت و درمان کشور است، اصلاحی که نیازمند تدبیری نو است.
نظر شما