سلامت نیوز: مرد جوان كه متهم است نوعروس كم شنوای خود را به قتل رسانده است، پس از محاكمه در دادگاه كیفری به قصاص محكوم شد.

    بیستم تیرماه سال 91 مردی به ماموران كلانتری آزادی خبر داد كه همسرش در خانه فوت شده است. وقتی ماموران در محل حاضر شدند، مرد جوان گفت: «مثل هر روز صبح به محل كارم رفتم. وقتی برگشتم دیدم كه همسرم خوابیده است. او كم شنوا بود، به خاطر همین چند بار صدایش زدم، اما وقتی جوابم را نداد، با امدادگران اورژانس تماس گرفتم. آنها به خانه آمدند و بعد از معاینه شهره گفتند كه او فوت شده است.»

    پس از آن، جسد به دستور بازپرس، به پزشكی قانونی منتقل شد و كارآگاهان از خانواده شهره تحقیق كردند. مادر شهره گفت از دامادش- لقمان- شكایت دارد و احتمال می دهد كه او مرتكب قتل شده باشد. او گفت: « لقمان همیشه با دخترم مشاجره می كرد و او را كتك می زد.»

    كارآگاهان سپس تماس های لقمان را بررسی كردند و متوجه شدند او از مدتی قبل، با دختری به نام شراره رابطه دارد. شراره وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت: «مدتی قبل با لقمان آشنا شدم. او به من گفت می خواهد از همسرش جدا شود و با من ازدواج كند. مدتی كه گذشت پیامك داد خانواده اش با طلاق آنها مخالفت كرده اند اما قصد دارد شهره را با خوراندن قرص از سر راه بردارد.»

    در حالی كه بررسی ها در حال انجام بود گزارش پزشكی قانونی نشان داد كه شهره بر اثر مسمومیت با قرص سیانور فوت شده است، بنابراین لقمان به اتهام قتل عمد بازداشت شد. او در بازجویی ها اتهام خودش را انكار كرد و گفت: قبول دارم كه با شهره اختلاف زیادی داشتم اما در ماجرای قتل او نقش نداشتم. اما بازپرس دفاعیات متهم را قبول نكرد و با توجه به دلایل موجود در پرونده، وی را مجرم شناخت و كیفرخواست علیه وی صادر شد. صبح دیروز جلسه محاكمه متهم در شعبه 71 دادگاه كیفری و به ریاست قاضی عزیزمحمدی برگزار شد. در ابتدای این جلسه اولیای دم مقتول برای قاتل دخترشان تقاضای قصاص كردند.
    سپس لقمان در جایگاه قرار گرفت كه با رد اتهامش گفت: من به شهره علاقه مند بودم و اتهام قتل او را قبول ندارم. او به خاطر حسادت به من و مادرش دست به خودكشی زد. مادر شهره به من علاقه زیادی داشت و همسرم از این موضوع ناراحت بود. او می گفت چرا باید مادرم هوای تو را داشته باشد و به من كه دخترش هستم توجه كمی داشته باشد. شهره قربانی حسادت زنانه شد.

    مرد جوان در خصوص رابطه اش با شراره هم گفت: من و شراره به صورت پیامكی ارتباط داشتیم و حضور او هیچ نقشی در زندگی من نداشت.

    قاضی عزیزمحمدی سپس از شراره خواست كه در این باره توضیح دهد كه دختر جوان گفت: من و لقمان با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. مدتی بود یك ناشناس به من پیامك می داد و ابراز علاقه می كرد. بعد از مدتی متوجه شدم كه لقمان است. او ادعا می كرد كه به همسرش علاقه یی ندارد. حتی یك بار گفت می خواهد در غذای او سم بریزد كه من مخالفت كردم. او وقتی مخالفت مرا دید گفت شوخی كرده است. پس از آخرین دفاعیات متهم، قضات دادگاه وارد شور شده و لقمان را به قصاص محكوم كردند.