سلامت نیوز: سال 92 یك آتش سوزی در كارگاه تولیدی ساختمان 117 واقع در خیابان جمهوری تهران رخ داد. بعد از انتشار تصاویر این رخداد، خیلی از ما دنبال موجی كه برخی رسانهها راه انداختند رفتیم و ماموران آتش نشانی را متهم و مقصر فوت آن دو نفر كردیم. فقط چند روز بعد از این تهمت زدنها امید عباسی مامور آتش نشانی كه به دلیل دادن ماسك تنفسی خود به یك كودك جان سپرده بود، فوت كرد تا یادمان بیاورد، آنقدر راحت در مورد همه قضاوت نكنیم. گاهی نتیجه این قضاوتها و همین حرفهای سادهای كه در قالب جملاتی مانند همه اینها مثل هم هستند! به زبان میآوریم نابودی یك زندگی و یك انسان است. انسانی كه هیچ تقصیری در این بین نداشته است.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه آرمان در ادامه نوشت: اكثر ما به سریع قضاوت كردن و متهم كردن دیگران عادت داریم و در قضاوتهایمان كاری نداریم كه یك نفر را متهم كنیم یا میلیونها نفر! برای مثال در پاسخ به خطای یك پزشك یا پرستار كل جامعه پزشكان و پرستاران را متهم میكنیم در حالی كه خیلی از این آدمها حاضرند برای نجات جان من و شما از جانشان مایه بگذارند. البته روزگار هم جوابمان را با فاصله نه چندان زیادی میدهد به شرطی كه خوب نگاه كنیم. برای مثال به فاصله كمتر از یك ماه از هجمه علیه پرستارخمینی شهر كه بخیه كشی كرده بود، پرستار نجیبی در گوشهای بیسر وصدا در اثر گرفتن آنفلوانزا از بیمارش فوت كرد تا نشان دهد همه مثل هم نیستند.
مردم را به دلیل قضاوتهای نادرستشان نمیبخشم
سال 92 یك تولیدی در خیابان جمهوری تهران آتش گرفت، ماموران آتش نشانی بر اساس شغلشان نخستین افرادی بودند كه سر آن صحنه حاضر شدند اما با وجود تلاشهای آنها متاسفانه دو خانم میانسال كه با آویزان شدن از پنجره قصد نجات خود را داشتند به پایین سقوط كرده و فوت كردند. این حادثه بازتاب زیادی در كل كشور و البته شبكههای مجازی داشت و برخی هم طبق معمول با متهم كردن ماموران آتش نشانی آنها را مقصر این حادثه و به پایین افتادن آن خانمها میدانستند. دو زن میانسال كه با چهرههای نگران و مضطرب از دیوار بلند تولیدی آویزان شده و سعی داشتند خودشان را از داخل شعلههای آتش بیرون بكشند و البته آتش نشانانی كه شاید من و شما متوجه نبودیم اما آن پایین با همه وجود برای نجات آنها تلاش میكردند. مهدی یكی از آن بیست و چند نفر آتش نشانی بود كه بیستم دی برای نجات هفت نفری كه در كارگاه تولیدی میسوختند به آنجا اعزام شد. او از خاطرات بد آن روزها میگوید، از اینكه هنوز نتوانسته خاطره شوم آن روز را فراموش كند و تا ماهها، تصویر آخری كه از آن دو خانم به یاد دارد، مدام جلوی چشمش بوده است. میگوید: مردم را به خاطر قضاوتهای نادرستشان نمیبخشد. بعد از انتشار عكسهای این حادثه و شكایت خانواده متوفیان با شكایت خانواده بازماندگان پروندهای برای مامورانی كه آن روز در صحنه حاضر بودند تشكیل شد.
خانوادهدوستها آتشنشان میشوند
مهدی میگوید: از سال 78 به عضویت سازمان آتش نشانی تهران درآمدم. آمادگی جسمانیام بالا بود و دوست داشتم از این انرژی در جایی استفاده كنم. این كار خیلی سخت و پراسترس بود اما برای من لذتبخش بود. وقتی زنگ ماموریت به صدا درمیآمد تپش قلبم به هزار میرسید، زیرا اصلا معلوم نیست بعد از رفتن به محل حادثه شما زنده و یا حداقل سالم برگردید. با این وجود صحنههای دردآور و موقعیتهای خطرآفرین زیادی را تجربه كردم. از انبار1500 متری كه آتش گرفته بود تا گاز شهری كه منفجر شد و زنان و كودكانی كه در مقابل چشم ما طعمه حریق شدند. مهدی میگوید: آتش نشانها قلبشان به اندازه یك گنجشک است. درست است كه مرد هستند اما فقط مردان خیلی مهربان و خانواده دوست جذب این شغل میشوند. در حرفه آتش نشانی باید آماده باشی تا جانت را هم برای دیگران بدهی و اگر دیدی به ویژه زن یا كودكی در حال مرگ است باید حال خودت را نفهمی. همه ما این روحیات را داریم و فیلم بازی نمیكنیم، زیرا اگر غیر از این بود به جای این كار بدلكار می شدیم. شغل بدلكاری هم درآمد و شهرت دارد و هم خطراتش پیش بینی شده است. مهدی میافزاید: به خاطر اتفاق آن روز و كشته شدن آن دو زن كه رسانهای شد دیگر به سركار نرفتم. بعد از آن اتفاق رسانهها موجی درست كردند تا نشان دهند آتش نشانان حاضر در آن صحنه مقصر بودند در حالی كه آنها همه تلاش خود را كردند.
ما هیچ راهی نداشتیم
مهدی ادامه میدهد: وقتی واحد مسكونی كه كارگاه تولیدی بود به دلیل قدیمی بودن و اتصال سیمهای برق دچار حریق شد ما به سرعت سرصحنه رفتیم اما به خاطر قدیمی بودن بنای ساختمان، آتش به سرعت به واحدهای اطراف و محوطه داخلی ساختمان وارد شده و همه راههای ورودی را بست. ما هیچ راهی برای وارد شدن به ساختمان و نجات آن هفت نفر نداشتیم و به همین خاطر سعی كردیم آنها را از پنجره خارج كنیم. همه ما به خاطر روحیاتمان آمادگی این را داریم كه به دل خطر رفته و اگر احساس كنیم با انجام دادن كاری میتوانیم كسی را نجات دهیم بیشك دریغ نمیكنیم. در حادثه آن روز نمیشد بدون خفگی و سوختگی ابتدای كار وارد ساختمان شود و چون مطمئن بودیم این كار نه تنها باعث نجات آنها نمیشود بلكه نابودی خودمان را هم به همراه دارد، با حسابی منطقی هیچ یك از ما در مرحله اولیه وارد ساختمان نشدیم. بچههایی كه آن روز با من بودند سابقه رفتن داخل آتش و نجات زنان و كودكان بیشماری را دارند، البته در موقعیتهایی كه امكان ورود به ساختمان وجود داشته باشد. مهدی ادامه میدهد: با بلندگوی امداد به آنها اطلاع دادیم كه از طریق نردبان پایین بیایند. مهدی درباره تشك نجات میگوید: ما تشك نجات نداشتیم، زیرا در شرایط تحریم تشك وارد كشور نمیشد با این وجود سعی كردیم با نردبان این افراد را پایین بیاوریم. تیر ماه امسال رسیدگی به این پرونده خاتمه یافت و سازمان آتشنشانی مقصر شناخته و عنوان شد: نداشتن مهارت كافی كاربر، دلیل این مقصر شناخته شدن سازمان آتشنشانی بوده است.
هیچ كس نمیداند چه اتفاقی افتاد
مهدی میگوید: بعد از این اتفاق كه تقریبا دو سالی از آن گذشته خیلیها درباره مرگ آن دو خانم ما را مقصر دانستند در حالی كه هیچ كس جز خود آتش نشانانی كه در آن صحنه حاضر بودند نمیدانند آن روز آنجا واقعا چه اتفاقی افتاد. او میگوید: این جنجال رسانهای باعث شده خانواده آن دو مرحوم با تصور اینكه كمكاری آتش نشانی باعث فوت عزیزانشان شده از ما شكایت كنند اما آنها نخواستند شرایط آن ساختمان و البته عجله خود آن خانمها در پایین پریدنشان از ساختمان را درك كنند. آن روز در حالی كه آتش به كل ساختمان نفوذ كرده بود نردبانی كه باید در آن لحظه آن افراد را با آن پایین میآوردیم برای فقط سه دقیقه چار نقص فنی شد و این سه دقیقه كافی بود تا دو نفر از این خانمها به خاطر ترس خودشان را پایین پرتاب كنند. طبق معمول جمعیت زیادی در این صحنه حاضر بود و این جمعیت كافی بود تا عكسهای این اتفاق بد دست به دست بچرخد و همه ببینند، اما آنهایی كه ما را مقصر فوت آن دو خانم میدانند هیچوقت از خودشان نپرسیدند اگر آتش نشانی كمكاری كرد چرا پنج نفر دیگر نجات یافتند و بیست- سی نفری كه مربوط به واحدهای دیگر بودند نیز بعد از خاموش كردن آتش با كمترین جراحت از ساختمان بیرون آمدند. این اتفاق بد كل زندگیام را تحت تاثیر قرار داد و از آن روز مسیر زندگیام عوض شد. او میگوید تصمیم گرفتم تا آخر عمر دور این شغل را خط بكشم تا به خاطر كمك و تلاش برای نجات انسان ها به مرگ آنها متهم نشوم. مهدی دل پردردی دارد. اندامش بسیار قوی و ورزشكاری است و چهرهاش دست كمی از بازیگران و هنرپیشگان خوب ندارد، با این وجود خودش دوست داشته این شغل را انتخاب كند تا مشكلات مردم را حل كند. میگوید: میتوانستم مدل شوم و فقط برای اینكه مردم از چهره و استایلم لذت میبرند پول كلانی به دست بیاورم اما برای من این چیزها مهم نیست. زندگی برایم در خدمت به دیگران خلاصه شده، حتی اگر این دیگران، دیگرانی باشند كه به من انواع و اقسام تهمتها را بزنند. میگوید: با این وجود هرجا انسانی را در درد و رنج ببینم به یاریاش میشتابم و حتی اگر لازم باشد برای این كار از جانم مایه میگذارم، اما دیگر حاضر نیستم خودم و انسانیتم را در دید قضاوت افرادی قرار دهم كه فقط بلدند از دیگران ایراد بگیرند.
سال 92 یك آتش سوزی در كارگاه تولیدی ساختمان 117 واقع در خیابان جمهوری تهران رخ داد. بعد از انتشار تصاویر این رخداد، خیلی از ما دنبال موجی كه برخی رسانهها راه انداختند رفتیم و ماموران آتش نشانی را متهم و مقصر فوت آن دو نفر كردیم. فقط چند روز بعد از این تهمت زدنها امید عباسی مامور آتش نشانی كه به دلیل دادن ماسك تنفسی خود به یك كودك جان سپرده بود، فوت كرد تا یادمان بیاورد، آنقدر راحت در مورد همه قضاوت نكنیم. گاهی نتیجه این قضاوتها و همین حرفهای سادهای كه در قالب جملاتی مانند همه اینها مثل هم هستند! به زبان میآوریم نابودی یك زندگی و یك انسان است. انسانی كه هیچ تقصیری در این بین نداشته است.
نظر شما