این تیتر شاید بسیار اغراق‌آمیز و غیرواقعی به نظر برسد ولی کافی است به برخی بیماری‌ها و بیماران اطراف‌مان رجوع کنیم و ببینیم وضعیت آنها چگونه است. در این رجوع شما با بیماران و بیماری‌هایی روبه‌رو می‌شوید که حتی تصور بروز چنین بیماری‌هایی را هم محال تصور می‌کنید تا چه برسد به اینکه بخواهید به اجزا و مشکلات بروزیافته از این بیماری‌ها فکر کنید؛ بیمارانی که تنها یک حق و نعمت برایشان در زندگی باقی مانده که آن هم هر لحظه با نبود امکانات یا شرایط نامناسب در محیط خانه و اجتماع، در معرض تهدید قرار می‌گیرد. آن حق، حق ادامه زندگی تا حدی است که شرایط اجازه می‌دهد.

دشواری دسترسی به خدمات برای بیماران خاص و جانبازان

سلامت نیوز:  این تیتر شاید بسیار اغراق‌آمیز و غیرواقعی به نظر برسد ولی کافی است به برخی بیماری‌ها و بیماران اطراف‌مان رجوع کنیم و ببینیم وضعیت آنها چگونه است. در این رجوع شما با بیماران و بیماری‌هایی روبه‌رو می‌شوید که حتی تصور بروز چنین بیماری‌هایی را هم محال تصور می‌کنید تا چه برسد به اینکه بخواهید به اجزا و مشکلات بروزیافته از این بیماری‌ها فکر کنید؛ بیمارانی که تنها یک حق و نعمت برایشان در زندگی باقی مانده که آن هم هر لحظه با نبود امکانات یا شرایط نامناسب در محیط خانه و اجتماع، در معرض تهدید قرار می‌گیرد. آن حق، حق ادامه زندگی تا حدی است که شرایط اجازه می‌دهد.


به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جهان صنعت نوشت: لحظه‌ای به این وضعیت بیندیشید تا بفهمید چه زندگی عجیبی خواهد بود وقتی احساس کنیم هر لحظه می‌تواند با وقوع کوچک‌ترین مشکل و فقدان شرایط یا وسیله و دارویی، عمرمان تمام شود یا دیگر رمقی برای ادامه حیات نداشته باشیم یعنی اگرچه یاد مرگ در زندگی بسیار مهم است و به زعم بسیاری از متفکران دینی و فلاسفه، می‌تواند عنصر و دلیل حاکم اخلاقی در زندگی باشد و یاد آن باعث تلطیف قلوب انسان‌ها شود ولی واقعیت این است که چند انسان به راستی در محیط پیرامون‌مان می‌شناسیم که در اوج سلامت و صلابت، هر لحظه یاد مرگ باشند؟ این مساله‌ای نافرم یا نامتجانس با ذات و گوهر انسانی و ماهیت اجتماعی وی نیست بلکه ماهیت زندگی بر این روال به پیش می‌رود و طبیعی است که نه می‌توان و نه الزامی به محکوم کردن انسان‌ها از این باب وجود دارد. از این رو وقتی مرگ در زندگی روزمره ما فراموش می‌شود، زمینه‌هایی که به وجود می‌آید اعم از مرگ عزیزان یا بیماری‌های دشوارعلاج می‌توانند ما را با مرگ یا سمت دیگر اصل حیات یا همان سلامتی که از آن بهره‌مند هستیم به صورت جدی مواجه کرده یا حتی شرایطی را ایجاد کنند که به آنها بیشتر از هر دوره دیگری در زندگی‌مان فکر کنیم. در این میان اگر به‌طور جدی به بحث بیماری‌های صعب یا دشوارعلاج که سمت دیگر و متضاد سلامتی هستند بپردازیم، خواهیم دید بیماری از یک سو افراد مبتلابه را دچار مشکلات و معضل‌های متعدد می‌کند و از سوی دیگر حضور آنها را در محیط بیرونی و ساحت حیات عمومی و اجتماعی بسیار خاص و مشکل می‌کند.

وقتی به این اصل قائل باشیم که هر بیماری به موازات حضور در مشارکت‌های جمعی و عمومی و به سبب روحیه گرفتن از مناسبات و تعاملات اجتماعی، روحیه مقاومت در برابر بیماری و امید به زندگی را می‌تواند در وجود خود چند برابر کند، متوجه می‌شویم که اجتماع تا چه میزان می‌تواند در شرایط سلامت روان و جسم افراد مفید و موثر باشد. این نکته دقیقا تمرکز ما در این مبحث است. توجه به این امر که یک بیمار از نوع خاص که شرایطش حتی برای بسیاری از ما قابل تصور هم نیست، چگونه می‌تواند در اجتماع حضور پیدا کند بدون آنکه مسایل و مشکلات جزیی نتوانند مانعی جدی در برابر حضور فرد در اجتماعاتی نظیر شهرها و مراکز شهری شوند. اینکه اجتماعات شهری ما، میزان امکانات اجتماعی ما از حیث پزشکی و ساختارهای سلامت اجتماعی و حتی ابزار و وسایلی که بتوانند در مواقع خاص به کمک بیمار بشتابند یا اینکه شرایط حضور فرد را در مراکز درمانی در مواقع اضطراری در اسرع‌وقت فراهم بسازند، مهم‌ترین نکته و مساله در مبحث خدمات اجتماعی مناسب برای بیماران تلقی می‌شوند. برای روشن شدن بحث اجازه دهید چند نمونه از این بیماری‌ها و مشکلات را که برخی هموطنان ما به آنها مبتلا هستند را عنوان کنیم تا در یک شرایط موازی ببینیم که خدمات اجتماعی ما برای حل این مشکلات به چه نحو و صورتی عمل می‌کنند و آیا عملکرد آنها درست و مناسب است یا خیر. یا به بیان بهتر در کلانشهرهایی نظیر کلانشهرهای کشور، بیماران خاص می‌توانند در مشارکت‌های اجتماعی و مدنی و نیز عرصه اجتماعی و عمومی جامعه حضور پیدا کنند یا خیر. اجازه دهید برای نمونه به چند نوع بیماری یا بیماران شرایط خاص که شاید بسیاری از خوانندگان تجربه مواجهه و رویارویی با آنها را داشته‌اند صرفا اشاره‌هایی مختصر داشته باشیم تا ملاحظه کنید که در مواجهه با همین موارد چه مقدار حساسیت و ارائه خدمات اجتماعی مورد نیاز برای بیماران شرایط خاص، امری ضروری و حیاتی محسوب می‌شود.


مورد اول
همه خوانندگان قطعا با بیماران دیابت آشنا هستند یا دست‌کم در محیط‌های خانوادگی با چنین افرادی که الزاما روزانه باید انسولین تزریق کنند؛ روبه‌رو شده‌اند. اما برخی از این بیماران شرایط‌شان به قدری وخیم است که در برخی موارد اگر در خیابان‌ها و اماکن عمومی باشند وقتی بیماری به مرز خطرناک برسد، مجبور هستند سرنگ انسولین همراه خود را حتی از روی پوشش لباس خود به نقطه‌ای از بدن تزریق کنند تا از عوارض بیماری که حتی می‌تواند مرگ باشد، رها شوند.

مورد دوم
بسیاری از جانبازان عظیم‌الشان جنگ تحمیلی بالاخص آنهایی که به عوارض و بیماری‌های ریوی ناشی از حملات شیمیایی مبتلا هستند یا کسانی که روح و روان‌شان دچار عارضه‌های شدید شده است در مواقع حضور در اماکن عمومی دچار مشکلات و حملات شدید بیماری می‌شوند و در این شرایط توجه به نکات پزشکی از سوی شهروندان برای کمک و سپس اعزام آنها به مراکز درمانی امری قطعی و واجب است. به‌عنوان مثال عزیزانی که بر اثر صداهای نابهنجار و آلودگی‌های صوتی موجود در مراکز شهری ناگهان تعادل روانی خود را از دست می‌دهند یا جانبازان و مجروحانی که بر اثر عوارض شدید تنفسی و ریوی در این وضعیت مداوم و ثابت آلودگی هوای اکثر شهرهای کشور، ناگهان دچار احتقان و خفگی‌های شدید می‌شوند و حتی کوچک‌ترین کوتاهی‌ها می‌تواند آنها را از ادامه حیات محروم کند. نکته مهم دیگر در این خصوص و مشابه با شرایط ذکر شده آن است که اغلب سالمندان و کودکان نیز در مواقع پایداری آلودگی شرایط مشابه و اینچنینی دارند.

مورد سوم
بیمارانی که به علت آسیب‌های شدید کلیوی یا روده‌ای همیشه مجبور هستند کیسه‌های مخصوص با خودشان حمل کنند. این افراد گرچه به ظاهر خیلی آرام و راحت به کارهای خود یا حتی راه رفتن مشغول هستند اما با بروز کوچک‌ترین مساله در اتصالات میان بدن و کیسه‌های مخصوص دچار مشکل می‌شوند به طوری که برداشتن یک قدم در چنین شرایطی می‌تواند سلامت نسبی موجود آنها را با بحران‌های جدی مواجه کند. ساده‌ترین و عینی‌ترین نوع این بیماری‌های خاص که در این مقاله صرفا به چند نمونه از آنها اشاره شد بیماری‌های مفصلی نظیر آرتروئید و روماتوئید است که در بین اقشار اجتماعی آرتروز و روماتیسم گفته می‌شود؛ بیماری‌هایی که در میان افراد مسن و بالای50 سال بسیار شایع است و به دلیل کاهش توان حرکتی افراد مبتلا، ایجاد دردهای بسیار در ناحیه استخوان‌ها و مفاصل هنگام راهپیمایی‌های سریع و طولانی‌مدت، کاهش توان و ایستایی این افراد از فرط و شدت درد بسیار مشهود است.


البته ذکر دو نکته بسیار مهم است که اولا منظور از بیماری‌های خاص در این مقال بیماری‌های نادر یا ژنتیک نیست که این بیماری‌ها و نحوه خدمات اجتماعی برای این دسته از بیماران چه دارای ضریب‌های هوشی مناسب باشند و چه غیر از این باشند، بسیار متفاوت بوده و هست و به خودی خود تعریف عمومی ارائه خدمات اجتماعی برای این افراد باید متفاوت باشد. شاید تنها به بخشی از بیماران در این رده از ابتلا به نارسایی‌ها، بتوان افراد اوتیسمی را در جرگه کسانی قرار داد که نیاز به دریافت خدمات اجتماعی متفاوت و در عین حال مناسب دارند. نکته دوم این است که ما صرفا به تعدادی از این موارد خاص اشاره کردیم ولی برای ورود به بحث آسیب‌شناسی خدمات اجتماعی و نیز نحوه ارائه خدمات اجتماعی مطلوب نباید فراموش کرد که همه بیماران مدنظر در حوزه خاص چه آنهایی که مثال‌شان ذکر شد و چه تعداد بسیار بالایی از بیمارانی که بیماری‌هایشان ذکر نشد از بیمارانی با بیماری‌های عفونی واگیردار و سرایت‌پذیر گرفته تا موارد نادر سرطانی در جرگه بیماران شرایط خاص هستند که باید توجه به ارائه خدمات اجتماعی برای آنها در اولویت‌های اجتماعی قرار گیرد و تعهد و اتحاد نهادهای پزشکی و اجتماعی در راه پوشش دادن این خدمات از اصلی‌ترین وظایف این نهادها محسوب می‌شود.


با توجه به این چند نمونه مثال باید دید چه امکانات اجتماعی و خدماتی در جامعه ما برای رسیدگی به این بیماران وجود دارد.
یکی از مشکلات عمده و اساسی که در شهر تهران دیده می‌شود، این است که تناسب موزون یا اساسی در نحوه آرایش مراکز درمانی و تشکیلات‌ پزشکی و درمانی وجود ندارد به این معنا که وجود بیمارستان‌ها در نقاط مختلف شهری اعم از مرکز شهر، مراکز متمرکز اداری و حتی حاشیه شهر به درستی مشخص نیست. مثلا فرض کنید اگر بخواهید به یک بیمار خاص که در جایی مانند میدان آزادی دچار خفگی شدید شده و از جانبازان جنگ تحمیلی نیز هست، کمک‌رسانی کنید و وی را به اولین مرکز درمانی برسانید چقدر مراکز درمانی خصوصی یا دولتی در نزدیکی محل مورد نظر در تقابل با جایی مانند خیابان قائم مقام فراهانی دارید؟ یا فرض کنید اگر در جایی مانند شهرک‌های داخل تهران اگر برای بیماری باید سرنگ انسولین تهیه کنید به چه مقدار مشکل برمی‌خورید در تقابل با جایی مانند میدان انقلاب یا هفت‌تیر؟


همان‌طور که ملاحظه می‌کنید به نوعی دقت باید در تعبیه و احداث یا ایجاد مراکز درمانی یا حتی داروخانه‌ها لحاظ شود که این حساسیت‌ها کمتر دیده می‌شود یا فرض کنید اگر بیماری به آمبولانس نیاز داشته باشد بسته به در مرکز شهر استقرار داشتن یا مکان‌هایی که از کمترین میزان بار ترافیکی برخوردار هستند، نوع خدمت‌رسانی بسیار می‌تواند متفاوت باشد. پس یکی از مهم‌ترین مشکلات توزیع مناسب مراکز بهداشتی و درمانی در مناطق مختلف شهر می‌تواند باشد و در وهله دوم تجهیز بسیاری از مراکز درمانی به وسایل، تجهیزات و متخصصان کافی در امور مختلف به منظور پوشش و ارائه خدمات اجتماعی به بیماران نیازمند باید مدنظر باشد. البته فراموش نشود که افزایش شاخصه‌های مطلوب و ارائه خدمات متنوع درمانی در مراکز بهداشتی و درمانی از شاخصه‌های افزایش رفاه‌اجتماعی و افزایش سطح سلامت در جوامع محسوب می‌شود.


اما مشکل الزاما به همین عدم گستردگی یا فراوانی مراکز درمانی و خدمات موجود در آنها خلاصه نمی‌شود. به کرات شاهد هستیم که در مراکز عمومی مثلا ایستگاه‌های مترو به‌عنوان یک مثال نوع سرویس‌دهی به بیماران خاص مناسب و دقیق نیست. برای نمونه مدتی پیش بیماری که با مشکل تنفسی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و اتفاقا از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی نیز بود در یک لحظه هم دچار مشکل تنفسی و هم به لحاظ روحی با مشکل غش و میگرن شدید مواجه شد. دست‌اندرکاران از ایستگاه امام خمینی درخواست اعزام پزشک کردند که خوشبختانه به دلیل نزدیکی فاصله این دو ایستگاه و حضور سریع پزشک معالج بسیاری از مشکلات ابتدایی حل شد و بیمار سریع به آمبولانس و اولین مرکز درمانی انتقال یافت. در آن موقع متوجه شدم که تنها چند ایستگاه مرکزی در میان تعداد زیاد ایستگاه‌های مترو مجهز به ارائه خدمات درمانی اولیه هستند. طبیعی است که اولین سوالی که پیش می‌آید این است که اگر فاصله این بیمار با ایستگاه استقرار پزشک بیشتر از فاصله این دو ایستگاه بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟


این مشکل در ایستگاه‌های اتوبوسرانی بین‌شهری و داخل شهری ما بسیار وخیم‌تر از وضعیت متروهای پایتخت است به طوری که اکثر قریب به اتفاق رانندگان اتوبوس‌های شهری برخلاف کشورهای توسعه‌یافته که رانندگان سیستم‌های حمل‌ونقل درون و برون‌شهری از بالاترین سطح مهارت‌های پزشکی و امدادی برخوردار هستند، نه مهارت‌های اولیه را در قبال و مواجهه با بیماران خاص آموخته‌اند و نه در حوزه خدمت‌رسانی و کار خود، اشراف مناسبی به مراکز درمانی موجود در آن حوزه کاری دارند.


وقتی این موارد را با بسیاری از رفتارهای نامناسب شهروندان در مواجهه با بیماران خاص اعم از تجمع‌های بی‌مورد و زیان‌آور و نیز ارائه خدمات مددکاری و بهیاری اغلب غلط و نامناسب، کنار هم می‌گذاریم، متوجه می‌شویم که ترس بسیاری از بیماران خاص از عدم حضور در اجتماع و مراکز شهری و مشارکت آنها در کارهای روزمره، بی‌دلیل نیست. معضلاتی که غیر از نیاز به آسیب‌شناسی جدی، نیاز به به یک وفاق عملی و افزایش سطح آگاهی‌های مردمی در مقام فردی و شهروندی نسبت به سیستم ارائه خدمات‌اجتماعی مطلوب در تمام سطوح و بالطبع برای بیماران خاص است. بی‌شک علاوه براین وفاق و افزایش سطح آگاهی‌های اجتماعی، تلاش در جهت رفع معضلات موجود و به اصطلاح برداشتن موانع موجود و هموار‌سازی این راه از مهم‌ترین وظایف مسوولان شهری و جامعه پزشکی به‌خصوص بخش اجرایی و تدارکاتی این جامعه است.


اگرچه بحث در باب آسیب‌شناسی خدمات اجتماعی گستره بسیار وسیع و متنوعی را دربر می‌گیرد و در این مقال صرفا به آسیب‌شناسی این خدمات از یک منظر و در حد چند نمونه مثال عینی و جدی پرداخته شد و می‌طلبد که بحث‌ها و اقدامات صحیح و بنیادین در این موارد اجرایی شود اما در پایان می‌طلبد که یکی از معضلات جدی در راه ارائه خدمات اجتماعی مناسب و درست به بیماران خاص را نیز به صورت ویژه متذکر شویم. اگر مفهوم بیمه خدمات درمانی یا بیمه‌های درمانی از هر نوع را به عنوان یکی از شاخصه‌های جدی و مطلوب از خدمات اجتماعی درست و صحیح مدنظر قرار داده و بر آن قائل باشیم، طبیعی است که عنوان کنیم به دلیل عدم توازن دراجرای قوانین پذیرش بیمه‌های همگانی از سوی مراکز درمانی متاسفانه بسیاری از بیماران دچار سردرگمی‌ها و مشکلات عدیده‌ای در این راه می‌شوند که برخی موارد به ضرر‌های جبران‌ناپذیری می‌انجامد. از این روی بیماری‌های خاص نیز از این قاعده مستثنا نبوده و نیستند و چه‌بسا ارائه خدمات به این بیماران به دلیل همین عدم توازنی که ذکر شد، مشکلاتی بس جبران‌ناپذیر را در راه ادامه حیات این بیماران به وجود می‌آورد. پس اگر استفاده از بیمه‌ها را به‌عنوان یکی از شاخصه‌های خدمات اجتماعی مطلوب در نظر بگیریم متاسفانه نمره ما نمره‌ای بسیار پایین است و می‌طلبد که بازخوانی جدی در وضعیت طرح سلامت یا رسیدگی به اوضاع بیماران خاص در قالب طرح‌هایی نظیر تحول در سلامت یا انقلاب سلامت! صورت گیرد تا ایران نیز بتواند به عنوان جامعه‌ای با راندمانی بسیار مطلوب در نحوه ارائه خدمات‌اجتماعی خاص به بیماران خاص مطرح بوده و در قالب کلان خدمات بهینه اجتماعی، نظام سلامتی درست و مناسب با ساختاری منسجم و پویا که اولین اصل آن، دادن حق به بیمار برای ادامه زندگی بدون داشتن دغدغه‌های درمانی باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha