پسر ۲۴ ساله که خود در کودکی قربانی تجاوز شده بود، وقتی به سن جوانی رسید تبدیل به شکارچی بچه‌ها شد. او به بهانه‌های مختلف کودکان و نوجوانان را فریب می‌داد و پس از کشاندن آنها به محل‌های خلوت، نقشه شومش را عملی می‌کرد.

دستگیری شکارچی کودکان

سلامت نیوز: پسر ۲۴ ساله که خود در کودکی قربانی تجاوز شده بود، وقتی به سن جوانی رسید تبدیل به شکارچی بچه‌ها شد. او به بهانه‌های مختلف کودکان و نوجوانان را فریب می‌داد و پس از کشاندن آنها به محل‌های خلوت، نقشه شومش را عملی می‌کرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری آنلاین، ظهر شنبه 15خرداد، خانواده دختربچه‌ای كه برای تفریح به پاركی در جنوب تهران رفته بودند، متوجه ناپدیدشدن دخترشان شدند. دختر خردسال آنها در زمین‌بازی پارك سرگرم بازی بود كه ناگهان ناپدید شد.

آنها سراسیمه به‌دنبال دخترشان گشتند و دقایقی بعد او را دیدند كه از سرویس بهداشتی پارك خارج شد. دختربچه گریه می‌كرد و با انگشت پسری را نشان می‌داد كه پشت سرش از سرویس بهداشتی خارج شده بود. خانواده دختربچه كه متوجه شده بودند چه بلایی سر دخترشان آمده، مانع فرار پسر جوان شدند و او را دستگیر كردند و همزمان ماجرا را به پلیس خبر دادند.

    اعترافات سیاه

پسرجوان پس از دستگیری به كلانتری159 بی‌سیم منتقل شد. او ادعا كرد كه با دیدن دختربچه تنها دچار وسوسه‌های شیطانی شده و به بهانه خرید شكلات او را همراه خود برده اما وقتی با گریه او روبه‌رو شده از اجرای نقشه‌اش منصرف شده است.

با ادعای پسر جوان پرونده این جنایت سیاه به شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد و قاضی آرش سیفی تحقیقات از متهم را شروع كرد. او در بازجویی‌ها گفت كه به جز این دختر بچه، دختری 13ساله، دختر بچه‌ای 8ساله، پسربچه‌ای 7ساله و پسری 14ساله را هم به بهانه‌های مختلف ربوده و تسلیم نیت شوم خود كرده است. او پس از این اعترافات هولناك، با دستور قضایی برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی پایتخت قرار گرفت.

    قربانی دیروز، كودك‌ربای امروز

متهم پیش از انتقال به اداره آگاهی از جزئیات جرایم سیاهش گفت.

    شغلت چیست؟

میوه‌فروشم. با نیسان در خیابان‌ها می‌چرخم و میوه می‌فروشم.

    روز حادثه در پارك چه می‌كردی؟

روز تعطیل بود كه برای هواخوری به پارك نزدیك خانه‌مان رفتم. یك دفعه چشمم به دختر بچه افتاد. قبل از آن راننده یك 206از او آدرس پرسید. احساس كردم تنهایی به پارك آمده است. اصلا نمی‌دانم چه شد كه یك دفعه از خود بیخود شدم. صدایش كردم و گفتم بیا برویم مغازه برایت شكلات بخرم. دخترك همراهم آمد و او را به سرویس بهداشتی بردم. اما وقتی به گریه افتاد فورا رهایش كردم و می‌خواستم او را به خانه‌اش برسانم.

    مواد كشیده بودی؟

نه.

    چاقو همراهت بود و تهدیدش كردی؟

نه اصلا. من چند خواهرزاده دارم و خجالت می‌كشم از كاری كه كرده‌ام. باور كنید دست خودم نبود. انگار شیطان به جلدم رخنه كرده بود. اشتباه كردم.

    پیش از این چند نفر را قربانی نقشه شوم خود كردی؟

مدتی قبل بود كه دختری حدودا 13ساله را در پارك دیدم. وسوسه شدم و او را به بهانه‌ای به پشت شمشادها كشاندم اما او آنقدر داد و فریاد راه انداخت كه خیلی زود رهایش كردم. پس از آن هم دختر 8ساله همسایه‌مان را به بهانه بازی با خواهرزاده‌ام به خانه‌مان كشاندم. آن روز دختربچه همسایه وقتی به خانه ما آمد و دید كه كسی در خانه نیست ترسید. او را مورد آزار و اذیت قرار دادم و بعد از ترس اینكه مبادا لو بروم خیلی زود رهایش كردم. سومین و چهارمین قربانی‌ام 2پسربچه7و 14ساله بودند.

    در این مدت 4طعمه‌ات شكایت نكرده‌اند؟

نه. همه آنها را تهدید كردم كه اگر شكایت كنند آبرویشان را می‌برم.

    احتمال دارد كه شاكیان بیشتری باشند كه از ترس آبروریزی و تهدید شكایت نكرده‌اند؟

نه همه اینها را خودم اقرار كردم. با اینكه هیچ كدام از آنها شكایت نكرده بودند. نمی‌دانم شاید به‌خاطر عذاب وجدانی كه همیشه با من بود ترجیح دادم كه اعتراف كنم تا كمی سبك شوم. راستش من خودم در كودكی قربانی شده‌ام. زمانی كه 12سال بیشتر نداشتم، یكی از بچه‌های محل كه 18ساله بود به بهانه كارت بازی مرا به خانه‌شان كشاند و تسلیم نیت شوم خود كرد.

او حتی تهدیدم كرد كه اگر شكایت كنم آبرویم را در محل می‌برد. من هم از خجالت و ترس از آبروریزی این راز را فاش نكردم. حتی مدتی مدام كابوس‌های وحشتناك می‌دیدم. هنوزم پس از 12سال گاهی كابوس آن روز وحشتناك را می‌بینم. باوركنید پشیمانم و دلم نمی‌خواست زندگی و آینده كسی را تباه كنم اما رفتارهایم در آن لحظه دست خودم نبود. انگار فرمان مغزم به‌دست شیطان می‌افتاد و دیگر خودم نبودم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha