اشتباهات، قصور و خطای پزشکی مدتی است به لحاظ رسانه‌ای بسیار گسترده‌تر از قبل منتشر می‌شود. اینکه میزان این خطاها و اشتباهات جبران‌ناپذیر و آسیب‌زننده، گسترده‌تر از قبل شده یا گسترده‌تر از قبل رسانه‌ای می‌شود، بحثی مجزاست اما در یکی از تازه‌ترین اتفاقاتی که از ده‌ها تخلف و کوتاهی دیگر به اطلاع رسانه‌ها می‌رسد، موردی از آسیب‌دیدگی عمیق نوزادی هنگام به دنیا آمدن است که گزارش شد.

بلایی که خطای پزشکی بر سر یک نوزاد آورد

سلامت نیوز: اشتباهات، قصور و خطای پزشکی مدتی است به لحاظ رسانه‌ای بسیار گسترده‌تر از قبل منتشر می‌شود. اینکه میزان این خطاها و اشتباهات جبران‌ناپذیر و آسیب‌زننده، گسترده‌تر از قبل شده یا گسترده‌تر از قبل رسانه‌ای می‌شود، بحثی مجزاست اما در یکی از تازه‌ترین اتفاقاتی که از ده‌ها تخلف و کوتاهی دیگر به اطلاع رسانه‌ها می‌رسد، موردی از آسیب‌دیدگی عمیق نوزادی هنگام به دنیا آمدن است که گزارش شد.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جهان صنعت در ادامه می نویسد: یکی از این مواردی که در بیمارستان‌های کشور کم به وقوع نمی‌پیوندد، کشیدگی، شکستگی و دررفتگی اعضای بدن نوزاد هنگام زایمان مادر است. حدود دو ماه قبل، در رفتگی گردن، لگن پای راست و مچ پای چپ نوزاد پسری در یک بیمارستان دولتی اتفاق افتاد.

حنیفی، پدر این نوزاد از اتفاقاتی که هنگام زایمان همسرش بر سر نوزادش آمده می‌گوید: 27 تیر بچه‌ام به دنیا آمد. ابتدا به دروغ به من گفتند مشکل تنفسی دارد. فردای تولدش رفتم بچه را دیدم، متوجه شدم سر و پاهای بچه شکل عجیبی دارد. به محض اینکه از پزشکش پرسیدم گردن و پای پسرم چرا این‌طور شده، از اتاق خارج شد و پاسخگو نبود. او ادامه می‌دهد: گردن و پاهای نوزادم کج بود. از سرپرستار و پرستاران جویا شدم گفتند شما حساسید، چیزی نیست. در همه نوزادها این حالت طبیعی است. کمی که بیشتر اعتراض کردم و گفتم این طبیعی نیست، به من گفتند قرار است پزشک بچه با تو صحبت کند. چهار، پنج روز گذشت دیدم رسما گردن پسرم آویزان است. وقتی به سر بچه دست می‌زدیم، از شدت درد گریه می‌کرد. کمی بعد بچه را پیش جراح عضله در همان بیمارستانی که به دنیا آمده بود، بردم و او گفت عضله گردن نوزاد پاره شده و از داخل خونریزی کرده، بچه را ببر سونوگرافی. با معرفی جراح‌مان به بیمارستان مفید، پسرم هم‌اکنون در آنجا فیزیوتراپی می‌شود. عضله‌های گردن بچه کلفت شده بود. پس از آنکه فهمیدم چه بلایی هنگام زایمان به سر کودکم آورده‌اند، او را پیش متخصصان مختلف از جمله ارتوپد کودکان بردم.

این متخصص به من گفت: لگن پای راست بچه در رفته و همان باعث شده از لگن به زانو فشار وارد شود و از زانو به پایین پا کج فرم گرفته است. پای چپ هم از مچ در رفتگی دارد و هنوز بعد از این همه فیزیوتراپی کج است.

حنیفی در پاسخ به اینکه آیا شما خودتان درخواست دادید که زایمان همسرتان طبیعی باشد، عنوان می‌کند: خیر، پزشک همسرم گفته بود زایمان باید طبیعی باشد. من هم گفتم هر کاری برای سلامت بچه لازم است انجام دهید. با این ناشی‌گری بچه را طوری کشیده‌اند که سه جای اصلی بدن کودک در رفته است و حالا پس از کش و قوس‌های فراوان به من می‌گویند در شکم مادر این‌طور شده است! چطور امکان دارد؟ من به آنها گفتم همه می‌دانند شکم و رحم مادر امن‌ترین نقطه برای نوزاد است، چطور ممکن است در رفتگی در شکم پیش از زایمان رخ داده باشد؟

وی تاکید می‌کند که به پزشکی‌قانونی و مرکز جرایم پزشکی بیمارستان مزبور شکایت کرده‌ام. همه مدارک و مستندات را به پزشکی قانونی تحویل دادم. مرا فرستادند به بیمارستان امام خمینی که می‌دانید چقدر شلوغ و آلوده است و برای نوزاد نامناسب اما نامه دادند برای معاینات به آنجا برویم. یکی از پزشکان آنجا معالجه‌ای سرسری و نه تخصصی برای اعلام به پزشکی‌قانونی انجام داد. ابتدا پزشک آنجا به ما گفت: «با تئوری جدید نتیجه را این‌گونه می‌نویسم که نوزاد در شکم مادرش این‌طور شده است.» مساله‌ای که وقتی نتیجه را به پزشکان متخصص دیگری خارج از آن مجموعه اطلاع دادم، خندیدند.

پزشک متخصص اطفال به من گفت: امکان ندارد در شکم مادرش گردن و پاهایش در رفته باشد. این متخصص که از نتیجه معاینات بیمارستان امام خمینی متعجب بود، خودش همین حالا در بیمارستانی که پسرم آنجا به دنیا آمده، مشغول کار است. پس از آن پزشکی قانونی به من گفت یک هفته دیگر نتیجه نهایی را به شما اعلام می‌کنیم. حالا برای بررسی نهایی مراجعه کرده‌ام و به من می‌گویند دو ماه و نیم دیگر نتیجه آماده می‌شود. این یعنی چه؟ فرافکنی و خرید وقت از این بیشتر؟ مگر چه بررسی‌هایی لازم دارد که دو ماه و نیم دیگر زمان نیاز است؟ همین حالا مدیرعامل بیمارستان از من فرار می‌کند! از او می‌پرسم بر چه اساسی این حرف را می‌زند، می‌گوید: از آن روز تا حالا حاضر نشده با من حرف بزند و توضیح بدهد. وقتی به مدیریت بخش رسیدگی به شکایت‌های پزشکی اعتراض کردم و گفتم چرا مدیر کل بیمارستان حاضر نیست مرا ببیند، من موضوع را رسانه‌ای می‌کنم و شکایت می‌کنم از بیمارستان، با قلدری و برخورد نامناسب به من گفت: می‌خواهی کار سیاسی کنی؟! برو هر کاری می‌خواهی بکن. مسوول بازرسی هم از سوی دیگر به من گفت: نهایتا اگر شکایتت به نتیجه برسد، دیه بچه‌ات را می‌دهند. گفتم دیه می‌خواهم چه کار؟ بیمارستان و پزشک زنان که این بلا را سر نوزادم آورده، مقصر است، هیچ هزینه‌ای به من پرداخت نمی‌کنند و زیر بار مسوولیت نمی‌روند، من همه هزینه‌های درمان پسرم را که بخشی از آنها آزاد است و بسیار گرانقیمت، خودم پرداخت می‌کنم. من دیه از این به بعد به چه کارم می‌آید؟ می‌خواهم نوزادم را درمان کنند.


حالا حدود 50 روز از شروع درمان نوزاد می‌گذرد و حنیفی می‌گوید: فشار گردن پسرم کمی بهتر شده اما صورتش هنوز نامتقارن است. چشمانش یکسان نیست. صورت و شقیقه‌اش ورم دارد. پایش هم هنوز از زانو به پایین کج است. در واقع ساق پا خمیدگی دارد و مچ پا هم کج است. دکتر ارتوپد گفت: بچه را دو تا پوشاک کنید تا پاهایش از همدیگر فاصله پیدا کنند و لگن جا بیفتد. همین دو تا پوشاک در این گرما آسیب دیگری به پاهای بچه زده است. این نوزاد شیرخواره است چقدر مگر تاب و توان دارد؟ از روز اول به دنیا آمدنش درد می‌کشد و زیر دستگاه سونوگرافی و فیزیوتراپی است. به من می‌گویند کم‌کم در طول زمان بچه کاملا خوب می‌شود. باید کفشی مخصوص پای آسیب دیده‌اش بخرم.


حنیفی با تاکید بر اینکه مطمئنم بچه‌ام خوب می‌شود، با انتقاد از عملکرد و رفتار پزشکان و مسوولان بیمارستان می‌گوید: نوزادم را ناقص کرده‌اند اما قرار نیست هر بلایی سر بچه‌های مردم آوردند، این قدر فرافکنی کنند و بگویند خب حالا درست می‌شود. به هیچ عنوان مسوولیت اشتباه‌شان را نمی‌پذیرند. حداقل این‌قدر وقیح نباشند و وقتی حاضر نیستند با شکایتم روبه‌رو شوند و مرا سر می‌دوانند، مسوولیت کارشان را بپذیرند و دائم نگویند برو هر کاری دوست داری بکن. این تنها فرزند من است.


حنیفی در نکته‌ای دیگر می‌گوید: این روزها که برای فیزیوتراپی و معاینه به بیمارستان مفید مراجعه می‌کنم، موارد بسیار زیادی از کودکان مشابه شرایط پسرم می‌بینم که در نوزادی و هنگام به دنیا آمدن یکی از اعضای بدن‌شان ناقص شده و بیمارستان به آنها نگفته و پدر و مادر کودک دیر متوجه شده‌اند و حالا کودک بینوا با نقص عضو در سن چهار، پنج سالگی برای درمان روزانه به بیمارستان مراجعه می‌کند. «خانم فقط یک بار چند ساعت وقت بگذار برو بیمارستان مفید ببین چه خبره. وقتی وضعیت پسر خودم را می‌بینم که زود متوجه بلایی که سرش آوردند شدم، خدا را شکر می‌کنم. وقتی زمان می‌گذرد درد بدتر می‌شود و ترمیم عضو آسیب‌دیده و ناقص‌شده دشوارتر.»


او یادآور می‌شود: چطور است که شما به هر اداره و سازمان دولتی بروید تابلو زده‌اند که توهین به کارمندان سه تا شش ماه حبس دارد و جرم است اما توهین کارمندان و کارکنان ارگان‌ها و بیمارستان‌های دولتی به بیماران و همراهان جرم محسوب نمی‌شود؟ این چه قانون دوگانه‌ای است و این‌قدر با مردم در بیمارستان‌ها بدرفتاری و بی‌حرمتی و توهین می‌شود؟


حنیفی از وضعیت روحی همسرش می‌گوید: خیلی حالش بد است. دائم گریه می‌کند. با کوچک‌ترین درد و گریه پسرم، خودزنی و گریه می‌کند. خودش را مقصر می‌پندارد. روز به روز در حال آب شدن و غصه خوردن است. چرا همسرم باید این‌قدر خود را آزار دهد؟ او آسیب‌دیده است، من برای درمان فرزندم شغلم را از دست دادم آنقدر که نتوانستم سر کار بروم و به وضعیت او رسیدگی می‌کردم. چه کسی پاسخگوی این اتفاقات است؟ فقط نقص عضو و آسیب دیدن نوزاد نیست همه خانواده را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و همه ارکان به هم می‌خورد.


پسرک دو ماهه حنیفی فقط یک کودک است از میان ده‌ها کودکی که آسیب می‌بینند و به دلیل کوتاهی و قصور پزشکی، باید ماه‌ها درمان شوند و تحت نظر باشند تا به روز نخست برگردند؛ نوزادی بی‌گناه که عین دو ماه عمرش را در بیمارستان و درمان گذرانده به‌خاطر بی‌مسوولیتی و اشتباه پزشک به دنیا آورنده‌اش. به نظر می‌رسد هر چقدر خطای پزشکی و قصور و کوتاهی و آسیب زدن به بیماران و غیربیماران بیشتر مطرح و رسانه‌ای می‌شود، قبح کم‌کاری و بی‌توجهی و بی‌مسوولیتی نزد پزشکان خطاکار و بیمارستان‌های خطاکارتری که پشت تخلف پزشک این چنین می‌ایستند و نوزادهای زیادی را ناقص می‌کنند، کاملا از بین رفته است و چنین موضوعاتی برایشان عادی شده است و مطمئن هستند که بیماران و همراهان بینوایشان نمی‌توانند با شکایت و اعتراض و پیگیری و دوندگی نتیجه‌ای حاصل کنند؛ این طور بی‌تفاوت و خونسرد به شاکیان می‌گویند: «برو هر کاری دلت می‌خواد بکن».

حنیفی مصمم می‌گوید: مهم نیست چه نتیجه‌ای حاصل شود. من تا انتها پرونده آسیب‌دیدگی پسرم را پیگیری خواهم کرد و آن را رها نمی‌کنم، همچون خانواده‌های زیادی که آنقدر سنگ سر راه آنها می‌گذارند که با شکایت و اعتراض و دوندگی به هیچ نتیجه‌ای نرسند و فقط خسته و فرسوده شوند در راه پله‌های دادگاه و نظام‌پزشکی و پزشکی‌قانونی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha