سلامت نیوز: سالانه حدود 6میلیون پرنده وارد ایران میشوند که البته با کمال تأسف، برخی مردم با گسترده کردن انواع و اقسام تورهای هوایی که غیرقانونی است این پرندهها را به نحو بسیار وحشیانه اسیر میکنند، بهطوریکه حدود یک و نیم میلیون از پرندههایی که وارد ایران میشوند هر ساله کُشته میشوند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه، نزدیک به 250 سال پیش در انگلیس افرادی از طبقه مرفه روستاهای جنگلی این کشور، شروع به مشاهده پرندگان و مطالعه در رابطه با آنها کردند؛ درپی آن، مجلات هفتگی و ماهانه دو، سه صفحهای به وجود آمد و همین افراد از طریق آن با هم مکاتباتی انجام میدادند که جنبه اطلاعرسانی داشت. بهعنوان نمونه، برخی اطلاع میدادند که در حیاط خانهشان چه نوع پرندهای لانه دارد و کسی از جای دیگری مینوشت، نوع خاصی از پرنده را در خانه نگهداری میکند. این مکاتبات دوستانه و محفلی، امروزه به مرحلهای رسیده که اکنون بزرگترین انجمن حفاظت از پرندگان انگلیس که ادعا میکند بزرگترین «NGO» جهان هم هست با عضوهایی از سراسر جهان به تحقیقات و مطالعه در حوزه گونههای مختلف پرندگان میپردازد اما وضعیت پرندهنگری در ایران چگونه است؟ این بخش از صنعت اکوتوریسم که نقش قابلتوجهی در رسیدن به توسعه پایدار دارد، چندسالی است که در ایران و مناطقی مانند مرداب انزلی و جزایر قشم رایج شده است. گونههای بسیاری از پرندگان بهواسطه موقعیت جغرافیای ایران، به کشورمان سفر میکنند و همچنین گونههای بسیاری بهواسطه همین موقعیت جغرافیایی بومی مناطق بکری از ایران هستند. اسماعیل کهرم، پیشکسوت محیطزیست و متخصص برجسته پرندهشناسی، در مصاحبهای که در ادامه خواهید خواند، به سؤالات «وقایعاتفاقیه» در رابطه با این بخش از صنعت اکوتوریسم پاسخ داده است.
حضور پرندگان مهاجر در ایران به چه مؤلفههایی بازمیگردد؟
در ایران نقاطی هست که از نظر پرندهشناسی مطلوب توصیف میشوند و از سراسر جهان به آنجا میآیند. برخی هزاران دلار هزینه میکنند که زاغ بور را در کویر ببینند و در دفترچهشان علامت بزنند که ما این محل را در چه تاریخی مشاهده کردهایم. افرادی که پرندهشناس هستند، لیست بلندبالایی دارند و به مشاهده پرندههای عجیب وغریبی که در سراسر جهان وجود دارند، پرداختهاند و لیست خود را از این طریق پُر کردهاند. ایران در چهار فصل سال پذیرای پرندگان مهاجر است. هر کدام از این دستهها بهدلیلی مهاجرت میکنند؛ مثلا پرندهای که از سیبری میآید، بهدلیل سردشدن هوا، پوشاندهشدن دانههای غذایی زیر برف و درنتیجه به خاطر نبود غذا، مهاجرت میکنند. خیلیها تصور میکنند این پرندهها به خاطر هوای سرد مهاجرت میکنند اما اینطور نیست، پَر پرنده به قدری گرم است که انگار چند لایه پتو استفاده کرده باشد. هنگامی که زمین یخ میبندد غذا ناپدید شده و زیر چند سانتیمتر برف و یخ میرود و پرنده از گرسنگی مهاجرت میکند. این پرندگان درست قبل از مهاجرت، فرایندی را شروع میکنند که به واسطه آن لایهای از چربی زیر پوستشان جمع میشود، اینکه میگویند پوست پرنده را نخورید چون چرب است منظورشان همین است. این چربی سوخت پروازشان برای مهاجرت است، اگر شما بخواهید به مسافرت بروید، باک اتومبیل خود را برای سفر پُر میکنید، آنها هم همینطور هستند، پرندگان چربی مهاجرتی را با خوردن غذا و دانههای بسیار زیاد زیر پوستشان جمع کرده و سپس از آن چربی بهعنوان سوخت استفاده میکنند؛ بنابراین وقتی شروع به حرکت میکنند تانکشان پُر است و به ازای هر یک گرم چربی محاسبه شده،30 کیلومتر پرواز میکنند، حال اگر اینها 30 گرم چربی مهاجرتی داشته باشند، 900 کیلومتر میتوانند پرواز کنند. این پرندگان پس از طی 900 کیلومتر به ایران میرسند، وقتی به ایران رسیدند گرمای بدنشان چند درجه سانتیگراد بیشتر میشود اما باکشان خالی است لذا هیچ انرژیای ندارند و به محض ورود، خودشان را خنک میکنند و چندین بار زیر آب میروند تا خنک شوند همچنین نیاز به آرامش و تغذیه دارند. حال اینکه چه چیزی باعث میشود به اینجا بیایند، بهدلیل اینکه سیبری در شمال، یخبندان است، اینها به مدارهای جنوبی وارد میشوند که گرمای بیشتری دارد، فرض کنید به محض رسیدن به تالابهای مازندران، گیلان و گلستان یا از آنجا پایینتر دریاچه ارومیه و همینطور پایینتر خوزستان و خلیجفارس چه حالی پیدا میکنند، آنجا آنقدر هوا مطبوع است که این حیوان گویی به بهشت رسیده، روزهای سرد زمستان را در آنجا میگذراند و در جایی که مهاجرت کرده با غذا و هوای خوب تجدید قوا میکند و تا انتهای اسفند ماندگار است و در اسفند به جایی بازمیگردد که زاد و ولد میکند.
آیا مؤلفههای محیطی و جغرافیایی که باعث مهاجرت پرندگان از سیبری به داخل ایران میشود، آسیب ندیده است؟
ایران مملکت وسیعی است و حدود 52 تالاب، دشتها و جنگلهای وسیع دارد. خصوصیتی که ایران را در نظر پرندهها مطلوب میکند هنوز سر جای خودش باقی است، سالانه حدود 6میلیون پرنده وارد ایران میشوند که البته با کمال تأسف، برخی مردم با گسترده کردن انواع و اقسام تورهای هوایی که غیرقانونی است این پرندهها را به نحو بسیار وحشیانه اسیر میکنند، بهطوریکه حدود یک و نیم میلیون از پرندههایی که وارد ایران میشوند هر ساله کُشته میشوند. حساب کنید در فصل زمستان تعداد زیادی هم پرنده بر اثر نبودن غذا و باقی مسائل کُشته میشوند، در نتیجه تعداد پرندههایی که در مسیر ورود به ایران ییلاق و قشلاق کرده و زمستان گذرانی یا تابستان گذرانی میکنند در حال کاهش هست؛ بنابراین سازمان حفاظت محیطزیست باید کاری کند که مثلا در منطقه فریدونکنار، شکار غیرقانونی حیوانات و پرندهها صورت نگیرد.
وضعیت پرندههای بومی در ایران چگونه است؟ آیا مطالعه یا بررسی دقیقی در رابطه با پرندههای بومی انجام شده است؟
بله، سازمان حفاظ محیطزیست 40 سال است که برنامه مطالعات پرندهشناسی دارد و نسلهای پرندهنگر و پرندهشناس در این سازمان، مشغول فعالیت هستند. بهتر است همین ابتدا یادآور شوم که دکترایم را در پرندهشناسی گرفتم اما پرندهنگری، کاری متفاوت است. پرندهنگر کسی است که از روی علاقه، دفترچه یا کتاب یادداشتی فراهم میکند و برای دیدن دسته غاز یا درنا به دریاچه پریشان میرود. یک پرندهشناس که مدرک دانشگاهی، تحقیقی و... دارد، پیدرپی تحقیقاتی انجام میدهد. به دانشجویان این رشته گفته میشود که چه کارهایی انجام دهند؛ چادر بزنند و 6 ماه یا یک سال با پرندهها زندگی کنند تا بتوانند از این طریق، از زندگی پرندگان سر در بیاورند یا دلیل در حال انقراضبودن پرنده را جویا باشند یا اینکه بدانند چرا تعداد پرندهها، کاهش یا افزایش پیدا کرده است. پرندهنگر، یک دسته پرنده را دیده و دلش به همان خوش است که از طریق دوربین، نگاهی بیندازد و یادداشتی بردارد اما پرندهشناس متفاوت است؛ عمری را صرف کرده و با پرندهها زندگی میکند تا به راز زندگی آنها پی ببرد؛ البته پرندهنگری هم کار ارزشمندی است، به این دلیل که جوانها را داخل طبیعت میبرد و به پرندهها نزدیک میکند، چهبسا که اینها به کمک پرندهشناس میروند؛ بهعنوان پرندهشناس اگر بخواهم هر جایی برای دیدن پرندهها بروم، بهدنبال مردمی خواهم رفت که آنجا رفتند و پرندهنگری کردند. میپرسم که آیا آنجا درنا، اردک تاجدار و ... دارد یا خیر؟ آنها چون دیدهاند به من اطلاع میدهند؛ بنابراین به من کمک میکنند. از طرف دیگر هم من نتیجه تحقیقاتم را به آنها خواهم داد. مثلا اطلاع میدهم که همیشه بین اسفند تا اردیبهشت، این پرندهها آنجا هستند و زندگی میکنند. اگر بخواهند میتوانند برای مشاهده به آنجا بروند.
شما خودتان هم تجربه محیطبانی دارید، درباره تجربه شخصیت خودتان مستندتر توضیح دهید، فکر میکنم اگر این تجربهها گفته شود، برای مخاطب هم جالبتر باشد.
مقصودتان را از تجربه محیطبانی نمیفهمم!
شما بهعنوان یک پرندهشناس در محیطی که پرندهها حضور داشتند، برای مدتی زندگی کردهاید، تجربه شخصیتان را بگویید؟
از سال 1352، حدود 43 سال است که در طبیعت هستم و در ایران و کشورهای دیگر پرندهشناسی میکنم؛ بهویژه در انگلیس و سوئیس، این کار را انجام دادهام. به فرض مثال، پرندههای شکاری در ترکیه، بازهای شکاری را در انگلیس و انواع کرکسها را در هندوستان و سیستانوبلوچستان خودمان دیدهام. برنامه به این صورت بوده که شما از روی مطالعات موجود مشاهده میکنید که تعداد پرندهها افزایش یا کاهش پیدا کرده است. چندی قبل، در هندوستان کرکسی بود که زرتشتیها از آن برای خوردن گوشت، اموات استفاده میکردند ــ البته درحالحاضر، در ایران قدغن شده است ــ بهاینترتیب که زرتشتیها، اموات خود را بالای کوه در جایی به نام دخمه قرار میدادند و کرکسها میرفتند و این اجساد را از گوشت پاک میکردند، بهدلیل اینکه آنها معتقد بودند گوشت، کثیف و نجس است و میگفتند که اموات آنها را به این وسیله به بهشت میروند؛ زمانی که کرکسها استخوان را کلا از گوشت پاک میکردند، اهالی روستا یا اعضای خانواده متوفی، استخوانها را داخل کوزههایی گذاشته و آن را دفن میکردند. زرتشتیهای مقیم هندوستان هم همین کار را انجام میدادند، در پی این موارد، بیماریای بین کرکسهای گوشتخوار شایع شد. در لاهور پاکستان این کرکسها بهیکباره از بالای درخت بر زمین میافتادند یا در هندوستان، برخی از زرتشتیان میگفتند که کرکسها یک نوع بیماری دارند. در تحقیقاتی به این نتیجه رسیدیم که درست میگویند؛ کرکسها دچار نوعی بیماری ویروسی شدهاند. دامپزشکان انگلیسی، این بیماری را درمان کردند و کرکسها را از مرگ نجات دادند؛ این کار بهوسیله پرندهشناسان انگلیسی انجام شد. مثال دیگری هم هست؛ در ایران بزرگترین پرنده قادر به پرواز، با وزن حدود 21 یا 22 کیلوگرم به نام میشمرغ وجود دارد. ابتدا نمیدانستیم اینها به چه صورت زندگی میکنند، دو جمعیت از این پرندهها، یکی در ایران - درون خود ایران مهاجرت میکند ـ و جمعیت دیگری را که از سیبری به ایران مهاجرت کرده و در منطقه خراسانشمالی، خواف و دشتهای اطراف سبزوار و نیشابور، زمستان را میگذرانند، مورد بررسی قرار دادیم. همه اطلاعاتی را که من بهسادگی چند جمله در اختیار شما میگذارم، نمیدانستیم تا اینکه آنها را مورد مطالعه قرار دادیم.
درباره جزئیات اقدام و فعالیت پرندهشناسان، از نمونههایی که موفق به دانستن راز زندگی یا علت انقراض آن شدهاید، بیشتر توضیح دهید.
اینچنین است که برای آشنایی با یک پرنده باید عادات و رفتار آن را بشناسیم، به بیابان رفته و چادر زده و زندگی کنیم وگرنه چنین امری تحقق پیدا نمیکند. نمیتوان برای مطالعه و تحقیق، پرنده را اسیر کرد. ما برای دانستن راز زندگی پرندگان به داخل طبیعت، جنگل، برکه و تالاب میرفتیم، با این حیوانات زندگی کرده و به مرور، رازهای زندگیشان را فهمیده و در آن زمان میتوانستیم کمکشان کنیم. این نوع تحقیقات، بسیار شیرین و زیباست. به یاد دارم که مطالعهای روی زندگی حاجیلکلک انجام شد، نام این پرنده در فرهنگستان «حاجیلکلک» است، به این خاطر که مردم فکر میکنند این پرنده زمستان برای مهاجرت به مکه میرود، در صورتی که این پرنده، برای مهاجرت به عربستان و آفریقا میرود اما در خود مکه تابهحال این گونه مشاهده نشده است. بههرحال، نامشان حاجیلکلک است. در این تحقیق، متوجه شدیم که پساب کارخانهها در تالابها، این نوع از پرندهها را مسموم میکند و با خوردن این آبها میمیرند یا اگر قورباغهای را میخورند، آن قورباغه بهوسیله پساب کارخانهها مسموم شده است و باعث مرگ حاجیلکلک میشود. در مطالعات دیگری متوجه شدیم قاچاقچیان، پرندههای شکاری را گرفته و به کشورهای حاشیه خلیجفارس به قیمت 20، 30 هزار دلار میفروشند، از طرفی، جمعیت پرندههای باارزش شکاری در ایران کم شده و از طرف دیگر، عدهای جیب خود را پُر میکنند، نکته قابل تأسف اینجاست که از هر 10 پرندهای که اینها بین آستر کُت یا داخل چمدان و کیف قرار میدهند، یک پرنده به آن طرف میرسد و مابقی در راه از بین میروند.
نظر شما