سلامت نیوز-* محمد مهدی بذرافشان:جامعه ایرانی مدتهاست که از ادراک عمیق رخدادهای نوپدید و مفهومسازی برای آنها ناتوان است و از اینرو تلاش میکند تا در مواجهه با هر امر اجتماعی نوین، به گنجینه مفاهیم موروثی خود پناه برده و با کاوش در آن مفهوم یا مفاهیمی را بیابد و آنها را برقامت واقعهای که با آن روبروست بپوشاند. سپس با برگزاری مناسک متناسب این واقعه مقلوب و مبدل، بر تلاطمات به وجود آمده در «روحجمعی» فائق آید و این رفتار بخشی از عارضهای است که ما آن را بیزبانی اجتماعی نامیدهایم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه صبح نو، پنجم دی ماه 82، وقتی خورشید از خواب شبانگاهی چشم باز کرد به اندازه 25 قرن از عمر درازش شگفتزده شد. ارگ خشتی بم که 2500 سال در برابر آفتاب و باران خم به ابرو نمیآورد و تا همین دیروز مغرور و استوار چشم در چشم آسمان دوخته بود، بههمراه نیمی از جمعیت تقریباً 100هزار نفری شهر جای خود را به تلی از خاک مرده داده بود.
هفتم ژانویه 2015؛ دو فرد مسلح نقابدار به دفتر هفتهنامه شارلی ابدو که کاریکاتوری از پیامبر اسلام؟ص؟ را منتشر کرده بود وارد شدند و اعضای هیات تحریریه را به گلوله بستند. در این حادثه 12 نفر کشته و 10 نفر نیز زخمیشدند. مهاجمان پس از دو روز در درگیری با پلیس فرانسه کشته شدند.
30 دی ماه 95، ساختمان 17 طبقه پلاسکو در ساعت هشت صبح آتش گرفت و حوالی ساعت 11 در حالی که تصور میشد آتش تقریباً مهار شده است همراه با زبانه کشیدن دوباره شعلهها از طبقات فوقانی، ظرف چند ثانیه به ناگهان فرو ریخت. در این حادثه 20 نفر از جمله 16 آتشنشان جان سپردند.
واکنشهای اجتماعی
بلافاصله پس از انتشار خبر زلزله بم، سیلی از اقلام مختلف مورد نیاز به همراه تعداد کثیری از داوطلبان مردمی کمک به زلزلهزدگان، راهی شهر بم شدند. میلیونها لیتر آب معدنی، صدها هزار قوطی کنسرو، کوهی متشکل از صدها تُن نان، انواع پتو، چادر و سایر تجهیزات گرمایشی و حتی هزاران قطعه پارچه کفن به همراه صدها نفر نیروی انسانی داوطلب،که امداد رسانی به بازماندگان تا جستوجو برای یافتن و کفن و دفن مردگان را انجام میدادند، تنها بخشی از آنچه را نگارنده با کمال شگفتی تنها دو روز پس ازحادثه، در آنجا مشاهده کرد تشکیل میدادند.
با انتشار خبر حادثه شارلی ابدو دو جبهه متقابل با نهایت توان به میدان آمدند. از یک سو هزاران اروپایی با شعار «من شارلی هستم» به خیابانها آمده و با نویسندگان این نشریه ابراز همبستگی کردند؛ بهطوری که شمارگان این نشریه که به طور متوسط در حدود 50 هزار نسخه بود در نسخه بعدی یکباره به هشت میلیون نسخه افزایش یافت و در جناح مقابل میلیونها مسلمان در کشورهای مختلف با شعار «من محمد را دوست دارم» به خیابانها ریخته و انزجار خود را نسبت به عملکرد گردانندگان این نشریه اعلام داشتند. در این جناح نیز واکنشها تا سر حد حمله به وابستگان به این نشریه ـ و حتی قتل خبرنگار آن در کشور پاکستان ـ پیش رفت.
در نخستین لحظات پس از فرو ریختن ساختمان پلاسکو، تعداد زیادی از کسانی که بهطور زنده از تلویزیون شاهد رخداد این واقعه بودند در این محل حاضر شدند بهطوری که کار امداد رسانی با کندی و مشکل مواجه شد.
گرچه این مشکل با دخالت پلیس و نیروهای انتظامیمرتفع شد اما مردم در سطح بسیار گستردهای از طریق رسانهها و فضای مجازی به پیگیری لحظه به لحظه اخبار مرتبط به این واقعه ادامه دادند. محتواهای منتشر شده در رسانههای مختلف، اعم از رادیو و تلویزیون، روزنامهها و فضای مجازی سویههای متنوعی به خود گرفتند.
گزارش بسیار جزئی و لحظهای اخبار، ابراز همدردی با بازماندگان، ابراز تألم شدید نسبت به خبر درگذشت آتشنشانان، تحلیل و جستوجو برای یافتن مقصران یا مسببان این حادثه و همچنین تلاش برای انذار نسبت به عواقب رخداد حوادث بزرگتری مانند زلزله در تهران، بخش عمده محتوای این مطالب را تشکیل داد.
تحلیل جامعهشناختی
به نظر میرسد در دو نمونه نخست بیناذهنیت جوامع پدیدهای آشنا را مشاهده میکنند و بنابراین واکنشی متناسب از خود بروز میدهند اما در نمونه سوم جامعه ایرانی بهدلیل ابتلا به عارضه «بی زبانی اجتماعی» خود را در برابر یک پدیده ناآشنا مییابد و در انتخاب واکنش مناسب «سرگردان» میشود. اگر در دو نمونه نخست عمق واقعه موجب ایجاد تلاطم در جامعه شده، در نمونه سوم این سرگردانی است که نمود تبعات حادثه رخ داده را ده چندان میکند.
از حوادث طبیعی مانند قحطی و خشکسالی و بیماری گرفته تا تاراج مغول و منارهسازی تیمور لنگ از سرها و کشتارهای خواجه مخنث قاجار، همه و همه از ایرانیان مردمی«مرگ آشنا» ساخته که در برگزاری «مناسک مرگ» مهارتی ویژه دارند؛ تا جایی که شدت به کارگیری همین مهارت موجب شده تا برخی به اشتباه ایشان را مردمانی «مردهپرست» بپندارند. زلزله بم خسارتهای مالی فراوانی را بر جای گذاشت، یکی از قدیمیترین و منحصر به فردترین آثار باستانی جهان را با خاک یکسان کرد و همچنین نامآورانی مانند مرحوم ایرج بسطامی را به کام مرگ کشانید.
اما هیچ یک از این ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نتوانست با مفهوم «مرگ» در ذهن ایرانی رقابت کند. واکنش جامعه در قبال این واقعه را میتوان بهخوبی در قالب برگزاری «مناسک مرگ» تبیین کرد. ایرانیان با شنیدن خبر مرگ به سرعت در اقامتگاه پیشین مردگان حاضر شدند، بازماندگان را یافته و به ایشان سر سلامتی دادند، نهایت تلاش خود را به کار گرفتند تا بدون فوت وقت، اموات را به خاک بسپارند، بر سر مزار ایشان سوگواری و مویه کردند و از هزینه کردن، چه برای به خاک سپردن مردگان و چه برای از خاک بلند کردن ماندگان هیچ ابایی نداشتند.
تنها در این صورت بود که «روح جمعی ایرانیان» که از واقعه مرگ متأثر و متلاطم شده بود، آرام میگرفت. ایرانیان که از گذشتههای دور مفهوم مرگرا درک کرده و با مناسک آن بهخوبی آشنایی داشتهاند، در حادثه بم نیز برای اجرای این مناسک منتظر هماهنگی رسانههای جمعی نماندند. زیرا تنها این اجرای مناسک، با کیفیت مناسب و در زمان مناسب بود که میتوانست «روحجمعی» را آرامش بخشد.
فرانسویان شارلی را دارای «زنندگی و حماقت» میدانستند و تا آخرین شماره پیش از حمله به دفتر نشریه، حاضر نشدند بیش از 50 هزار نسخه از هر شماره آن را خریداری کنند. از اینرو واکنشهای پس از آن حادثه، ارتباط چندانی با قربانیان حادثه پیدا نمیکند. مدرنیته فرانسوی بر مبنای مفاهیم لائیسیته و آزادیِ فرانسوی بنا شده است و «روح جمعی مدرنِ» فرانسویان که دوران ترور و وحشت روبسپیری، نازیسم و فاشیسم آلمانی و ایتالیایی و جنگهای ویرانگر اول و دوم را معلول انزوای این اصول و مفاهیم منشعب از آنها میداند، در برابر هر پدیدهای که این «مفاهیم مدرن» را تهدید کند، واکنش نشان خواهد داد.خریدن هشت میلیون نسخهای این نشریهدر واقع برای حمایت از آن و یا کنجکاوی برای خواندن محتویات آن نبود، چرا که در همه این اجتماعات نمودی از پاسداشت قربانیان آن واقعه نیز دیده نشد. «منشارلیهستم» در اینتجمعات به معنای «من طرفدار آزادی فرانسوی و لائیسیته هستم» به کار برده میشد. به طوری که مجلات شارلی که بیشتر برای در دست گرفتن و بالای سر بردن خریداری میشدند، نیز به نمادی برای ابراز طرفداری از این مفاهیم زیربنایی مدرنیته فرانسوی تبدیل شد. «روحجمعی» فرانسویان نیز زمانی آرام گرفت که مطمئن شدند از این مفاهیم پشتیبانی کافی به عمل آمده است.
3. اگر چه خسارتهای جانی، مالی و فرهنگی ـ اجتماعی حادثه پلاسکو با واقعه بم به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست اما تلاطمیکه رخداد این حادثه در جامعه ایجاد کرده است کاملاً با زلزله بم برابری میکند.این عدم تناسب میان عمق و میزان فاجعه با واکنشهایی را که برانگیخته است، تنها میتوان به «سرگردانی» جامعه در تلاش برای کشف و فهم واکنش متناسب با این واقعه نسبت داد. جامعه ایرانی نمیداند با چه پدیدهای روبهرو شده است. قصور، تقصیر، فداکاری، رشادت، مرگ و شهادت مفاهیمیاند که بیناذهنیت جامعه ایرانی از زمانهای دور با آنها آشنایی داشته است و بر مبنای این مفاهیم میتواند سخن بگوید. اما کاربرد مفهومی مانند «مسوولیت اجتماعی» چه در مورد آتشنشانان و چه در مورد مسوولان شهری برای «روح جمعی ایرانی» ناآشناست. از اینرو از یک سوجامعه ترجیح میدهد که آتش نشانانِ مدفون، با استفاده از یک مفهوم پیشینی، «قهرمان» نامیده شوند و از سوی دیگر نیز استعفاطلبان -صرفنظر از نیّاتشان- به حربه فشار جمعی بر روی هیچ مسوولی دست پیدا نمیکنند.
جامعه ایرانی مدتهاست که از ادراک عمیق رخدادهای نوپدید و مفهومسازی برای آنها ناتوان است و از اینرو تلاش میکند تا در مواجهه با هر امر اجتماعی نوین، به گنجینه مفاهیم موروثی خود پناه برده و با کاوش در آن مفهوم یا مفاهیمی را بیابد و آنها را برقامت واقعهای که با آن روبروست بپوشاند. سپس با برگزاری مناسک متناسب این واقعه مقلوب و مبدل، بر تلاطمات به وجود آمده در «روحجمعی» فائق آید و این رفتار بخشی از عارضهای است که ما آن را بیزبانی اجتماعی نامیدهایم.
حادثه پلاسکو نیز از قاعده پیشگفته مستثنی نیست. در میان همه مفاهیم موجود، این بار نیز مانند حادثه بم مفهوم پیشینی مرگ -البته این بار همراه با مفهوم کمکی رشادت و قهرمانی- بازخوانی تمام آن چه را رخ داده بود برعهده گرفت. جمعیت زیادی که بلافاصله به سمت محل حادثه سرازیر شدند ناخودآگاه مشغول فراهم کردن مقدمات مناسک مرگ بودند. هر چند فقط عده کمیکه کامیونهای حمل بار و وسایل پیشرفته مکانیکی خود را به مثابه جواز ورود به همراه آورده بودند توانستند در محل حادثه حضور داشته باشند،اما دیگران نیز با حضور در ایستگاههای مختلف آتش نشانی و برگزاری مراسم دعا و سوگواری به آتشنشانان -که بازماندگان این حادثه تلقی میشدند- سرسلامتی دادند. پلاسکو با مهمترین بخش مناسک مرگ -یعنی یک تشییع باشکوه برای قهرمانانی که نمیشناسیم- پایان پذیرفت ولی متاسفانه همه ابعاد دیگر آن که تجلیِ روشن ابتلای جامعه ایرانی به عارضه بیزبانی اجتماعی هستند برای مدتی نامعلوم ممکن است فراموش شود.
*دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران
نظر شما