سلامت نیوز-*محمد زاهدیاصل: انتظارات و توقعاتی که جوانان از والدین دارند موردی است که امروزه در مقایسه با گذشته تفاوت کرده است. در سالهای قبل از انقلاب یا دهه اول انقلاب شرایط بهگونهای بود که انتظارات و توقعات فرزندان ساده بودند و در دایره توان خانوادهها میگنجیدند.
به گزارش سلامت نیوز، آرمان نوشت: بنابراین به نظر میآید که شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان چه در درون خانواده و چه در بیرون از آن در این وضعیت بسیار تاثیرگذار بود و فضای عمومی جامعه بهگونهای بود که همه سعی میکردند روی پاهای خود بایستند و متکی به کسی نباشند. بنده اکنون 72 سال از خدا عمر گفتهام، وقتی دوران جوانی خود را به یاد میآورم و به حدود 50 سال پیش یعنی دوره دانشجویی برمیگردم میبینم بعد از فراغت از تحصیل با اینکه خانوادهام دستش به دهانشان میرسید، اما فضا بهگونهای نبود که بخواهم از آنها انتظاری داشته باشم.
هر چند خانواده هم دریغ نمیکرد، چون بنده دانشجو بودم و با رقم جزئی زندگی میکردم، ولی توقع به آن معنایی که امروزه جوانان از خانوادهها دارند، مطرح نبود. با وجود این، شرایط به تدریج بعد از دهه اول انقلاب به گونهای پیش رفت که اقتصاد بر همه چیز غالب شد. طبیعتا وضعیت اقتصادی، وضعیت فرهنگی و مناسبات اجتماعی را متاثر کرد و فضایی فراهم شد که نهایتا انتظارات جوانان از خانوادهها افزایش پیدا کرد.
ناتوانی در تامین انتظارات فرزندان
نباید جوانان را متهم کرد، چرا که شرایط بهگونهای پیش رفت که دانشگاهها ظرفیتشان با سالهای قبل از انقلاب و اوایل انقلاب قابل مقایسه نیست. امروزه دانش آموختگان دانشگاهی کثرت بیشتری نسبت به قبل پیدا کردهاند. از این رو طبیعی است کسی که تحصیلات عالی دارد، به همان میزان انتظار و توقعاتش افزایش پیدا میکند. برای مثال فردی که 10 سال پیش دیپلمه بود، انتظار و توقع آنچنانی نداشت.
زودتر شاغل میشد و از کارهای ساده هم استقبال میکرد، ولی وقتی فضا فضای دیگری شد افراد زیادی فارغ التحصیل مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری شدند. یکی از دلایل آن این است که بسیاری از دانشگاهها بدون کنکور دانشجو میپذیرند. بنابراین وقتی تحصیلات عالی افراد بالاتر میرود، متناسب با آن انتظارات هم بالا میرود. وقتی معیارها اقتصادی میشود و چشم و همچشمی افزایش پیدا میکند، توقعات هم افزایش پیدا میکند. وقتی نظام تعلیم و تربیت ما به گونهای است که کودکان، نوجوانان و جوانان را از همان ابتدا متکی به خود و حرفهای بار نمیآورند بیشتر از این نمیتوان توقع داشت. تازه دو سه سالی است که طرح کارورزی در دانشگاهها متداول شده است تا به نوعی دانش آموختگان دانشگاهی کاربلد باشند، نه اینکه صرفا مدرکی گرفته و بدون داشتن مهارت متوقع باشند که بهترین شغلها را به آنها بدهند. بنابراین تمامی این موارد دست به دست هم میدهند که توقعات و انتظارات ارتقا پیدا کنند، در حالی که که توانی هم برای تامین آنها به دلیل گرانی و تورم وجود ندارد.
ضرورت آموزش مهارت زندگی به جوانان
حدود 40 سال پیش را تصور کنید. وقتی جوانی میخواست سر و سامان بگیرد یا خانواده به او کمک میکرد یا خودش بعد از چند سال کار کردن پس اندازی داشت. برای مثال به ارزش پول آن زمان اگر 80هزار تومان پس انداز داشت، 200هزار تومان هم از بانک وام میگرفت و میتوانست خانهای خریده و زندگی آبرومندی را برای خود دست و پا کند، ولی اکنون شرایط به این گونه نیست. وقتی جوانی میخواهد سر و سامان بگیرد، حداقل نیاز به سرپناهی 40، 50 متری دارد که در شهری مانند تهران حدودا معادل 300میلیون تومان پول میخواهد. اگر بتواند وام قابل توجهی حدود 100میلیون تومان هم از بانک بگیرد، باید 200میلیون تومان داشته باشند تا بتواند چنین خانه را فراهم کند. از این رو در چنین فضایی جوان امروز از نظر اشتغال، شرایط روحی و روانی و چشم و همچشمی در آشفتگی است. به عبارت دیگر وقتی ارزشها مادی میشوند حاصل و خروجی آن جوانانی هستند که از والدین خود انتظار و توقع دارند. طبیعتا نمیتوانیم بگوییم جوانان به ناحق این انتظارت را دارند، بلکه باید دقیقتر نگاه کنیم.
در واقع مشکل به نظام تعلیم و تربیت و کتب درسی ما برمی گردد که مهارت زندگی کردن را به جوانان ما یاد نداده است. جوانان امروز ما به ظاهر از خانواده و دیگران انتظار دارند. باید میان انتظارات معقول و منطقی و انتظارات غیر متعارف و غیرمعقول تفاوت قائل شویم. اگر انتظارات معقول باشند طبیعتا باید خانواده ها، جامعه و سازمانهای مسئول در حد توان خود به آنها توجه کنند. اگر هم انتظارات غیر متعارف هستند باید نهادهای فرهنگی، رسانه ملی، مطبوعات، فضای آموزشی و خانواده جوانان را توجیه کنند.
انتظارات فرزندان باید معقول باشد
جوان امروز با جوان دیروز متفاوت است. او دسترسی به اطلاعات دارد و آگاهیاش به مراتب از گذشته بیشتر است. در گذشته ارتباطات در این حد گسترده نبود و افراد از 100 کیلومتری خود اطلاعی نداشتند، در حالی که اکنون به کمک فضای مجازی اخبار از آن طرف دنیا مخابره میشوند. از این رو جوان امروز حق خود را بیشتر از جوان دیروز میداند و انتظار دارد که از طریق خانواده و نهادهای مسئول به او توجه شود. بنابراین با این نگاه جوانان متهم نمیشوند به اینکه انتظارات زیادی دارند. باید زیرساختها به گونهای فراهم شوند که جوانان بتوانند از امکانات رفاهی حداقلی بهره مند باشند تا به این طریق زودتر به زندگی خود سر و سامان دهند. از سوی دیگر، کمک مالی والدین به فرزندان باید در حد توان خانوادهها باشد. از این رو فرزندان هم باید به موقعیت خانواده خود توجه کنند. برای مثال وقتی جوانی میبیند مشکلش با 100میلیون تومان برطرف میشود باید ببیند آیا خانوادهاش توان تامین این مبلغ را دارد یا نه. بنابراین اگر انتظار فرزندان معقول و در حد توان باشد والدین مسئولیت پاسخگویی به آن را دارند. این در حالی است که فرزندآوری کار سادهای است، اما تربیت و نگهداری فرزندان مسئولیت بزرگی است. یکی از مباحثی که باید مورد توجه قرار بگیرد «تنظیم خانواده» است.
باید زوجها توان اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی خود را در نظر بگیرند و متناسب با عقلانیت، دیانت، تدبیر و منطق تعداد فرزندان خود را مشخص کنند، چرا که باید شرایط تحصیل، تغذیه، ازدواج، مسکن و... فرزندان تامین شود. بنابراین باید فضایی به وجود آید که هم جوانان سرخورده نشوند و هم خانوادهها بتوانند در حد توان خود به تکالیف خود در قبال فرزندان عمل کنند.
* مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه
نظر شما