سلامت نیوز:زمان زیادی از منتشر شدن خبر آزار و اذیت کودکان ماهشهری به دست پدر و نامادریشان نمیگذرد. هنوز عکسهای دخترک دست و پا بسته به میلههای آهنی و لبهایی که با چسب حرارتی به هم دوخته شده بود از ذهنمان پاک نشده و یادآوری آنها قلبمان را میلرزاند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جهان صنعت ،کودکآزاری در ایران موضوع عجیب یا جدیدی نیست و هرچه بیشتر پیش میرویم شاهد رفتارهای خشونتآمیز بیشتری در ارتباط با کودکان هستیم اما چیزی که بیشتر از تمام آمار و ارقام کودکآزاری انسان را متعجب میکند این است که در برخی موارد سازمانهای متولی و حامی کودکان بعد از چندی مجدد سرپرستی کودکان را به خانواده آزارگر میسپارند.
در رابطه با کودکان ماهشهری قرار سرپرستی موقت برعهده عموی بچهها گذاشته شده و طبق گفتههای مدیر موسسه مهرآفرین تلاشهایی در حال صورت گرفتن است که سرپرستی دائمی کودکان را به عموی آنها بدهند اما چند نفر از این کودکان شانس این را دارند تا موسسات پیگیر کارشان باشد یا اصلا مشکلشان رسانهای شود؟
شرایط کودکان در مراکز شبهخانواده رضایتبخش نیست
اطلاعاتی که از طریق مددکاران بهزیستی به «جهانصنعت» رسیده از این حکایت میکند که شرایط کودکان در مراکز و موسسات بهزیستی چندان رضایتبخش نیست. برخی از این مددکاران میگویند بهزیستی به دلیل نداشتن بودجه کافی، امکانات و فضا مجبور میشود بعضی از کودکان را دوباره به خانوادههایشان بسپارد و جان و روح این کودکان در خطر بیفتد.
یکی از فعالیتهای سازمان بهزیستی ایجاد مراکز شبهخانواده برای کودکان آسیبدیده بیسرپرست یا بد سرپرست بود تا آنها نیز در فضایی شبیه خانواده رشد کنند، این در حالی است که گاهی برخی مددکاران فعال در این مراکز از فرار کودکان به ویژه دختران از این مراکز صحبت میکنند. البته مسوولان هم به این امر باور دارند و آن را رد نمیکنند.
فاطمه دانشور، موسس خیریه مهرآفرین هم با تایید فرار کودکان و نوجوانان از مراکز شبهخانواده بهزیستی، در مصاحبهای که با ما داشت بر این نکته تاکید کرد که موارد زیادی اتفاق افتاده که بهزیستی به دلیل کمبود بودجه و امکانات، بسیاری از کودکان آسیبدیده را به خانوادههای خود که عمدتا خطرناک هستند و به صلاح کودکان نیست با آنها زندگی کنند سپرده است.
چندی قبل معاون سازمان بهزیستی کشور از فرار کودکان از مراکز شبهخانواده بهزیستی خبر داد و اضافه کرد فرار این کودکان اتفاقی نادر است که این موضوع با مشاهدات مددکاران تناقضهای آشکاری دارد.
مسوولان تناقضگویی میکنند
حبیبالله مسعویفرید، با اشاره به فرآیند آمادهسازی کودکان آسیبدیده برای حضور در مراکز شبهخانواده توضیح داد: برای مثال اگر کودکی افسردگی، اختلال روانی دوقطبی دارد و یا تحت خشونت قرار گرفته است را بلافاصله به مراکز شبهخانواده نمیبریم. به همین دلیل مساله فرار کودکان و نوجوانان از مراکز شبهخانواده بسیار نادر است. به همه استانها نیز اعلام شده در صورت وجود چنین اتفاقاتی سریعا به ما اطلاع دهند.
حتی در عرض چند ساعت و به صورت تلفنی هم که شده است با ما تماس بگیرند. مراکز شبهخانواده مراکزی نیستند که شبیه زندان باشند. به هر حال این کودکان به مدرسه میروند و در این مسیر تنها هستند. البته گاهی هم مربی با آنها همراه میشود اما اینطور نیست که هر جایی که میخواهند بروند مربی حضور داشته باشد. با این حال مربیان باید به شکل حرفهای کار کنند و برای مثال اگر کودکی در فاز افسردگی است نباید تنها از مرکز خارج شود.
این در حالی است که مدتی قبل رییس سازمان بهزیستی کشور عنوان کرده بود بهزیستی تلاش میکند تا مرکز نگهداری کودکان به خانواده واقعی شبیه شود. صحبتهای انوشیروان بندپی در کنار اظهارات فرید که میگوید مراکز شبهخانواده زندان نیستند از تناقض گفتاری این دو مقام مسوول حکایت میکند و خود لفظ فرار نشان میدهد شرایط تا چه حد برای این کودکان نامناسب است که اقدام به فرار میکنند.
از سویی بندپی معتقد است بررسیها نشان داده واگذاری کودک به شکل امین موقت نسبت به نگهداری کودکان در مراکز بهزیستی بهتر است، اما همین امین موقت امری است که برخی فعالان حقوق کودک آن را رد میکنند و معتقدند کودک در شرایط عاطفی و رشد نامناسبی در این وضعیت به سر میبرد. یکی از فعالان حقوق کودک هم با اشاره به این موضوع میگوید: این کودکان که در مراکز شبهخانواده نگهداری میشودند گاهی توسط مددکاران مورد ضرب و شتم و آزار جسمی قرار میگیرند و به دلیل اینکه تعداد مددکار کم است و بار زیادی روی مددکاران قرار میگیرد، آنطور که باید رسیدگیها به بچهها صورت نمیگیرد و در برخی موارد به دلیل رفتارهای تند بعضی مددکاران عزت نفس آنها از بین میرود و به همین دلیل فرار را بر ماندن ترجیح میدهند.
اطلاعات مددکاران مراکز از فرار کودکان
چند تن از مددکاران مستقر در چند مرکز نگهداری کودکان بهزیستی بارها از فرار کودکان یا فراهم کردن شرایط فرار کودکان به دست برخی مددکاران خبر دادهاند. یکی از این کودکانی که با میل خودش از مرکز نگهداری فرار کرده «فردین»، پسرک 9 ساله است. براساس اطلاعاتی که از مددکاران یکی از موسسههای خصوصی که پیگیر شرایط زندگی فردین بودهاند گرفتهام، یک شب به بهانه انتقال زبالههای مرکز از مرکز بیرون رفته و با همکاری پدرش فرار کرده و حالا بیش از یک ماه است که کسی نه از فردین و نه از پدرش هیچ خبری ندارد.
فردین که کوچکترین عضو خانواده است یک خواهر 10 ساله و یک برادر 14 ساله هم دارد که حالا آنها هم در همین موسسات بهزیستی زندگی میکنند. به نقل از مددکار بچهها، مادر آنها که فرزند چهارمش را باردار است بعد از اینکه بهزیستی سرپرستی بچهها را بر عهده گرفت نزد برادرش در یکی از شهرهای اطراف تهران زندگی میکند و وقتی خبر گم شدن فردین را شنیده کمی ناراحت شده و حتی از طرح شکایت هم خودداری کرده است.
زندگی مادر جوان خانواده که از اعتیاد رنج میبرد هم با سختیهای زیادی همراه بوده، بارها قسمتهای مختلف بدنش از جمله جمجمهاش شکسته و دچار آسیبدیدگی شده و چندین بار به واسطه کتک خوردنهای مکرر، حس قسمتهایی از بدنش را از دست داده اما همچنان مدعی است شوهرش را دوست دارد و از او شکایت نمیکند.
فرزاد پسر بزرگ خانواده که برزگترین فرزند خانواده به حساب میآید بر اثر کتکهای مستمر و فشارهای روانی زیادی که به او وارد شده بیماری «دوشن» (بیماری که با تضعیف تدریجی عضلات منجر به مرگ میشود) دارد و تمام مسوولیتهایش بر عهده بهزیستی است و شیلا هم راه دیگری جز ماندن ندارد و فردین، تنها عضو خانواده که با تکدیگری یا دستفروشی برای پدر خانه پول میآورد حالا در جایی که کسی نمیداند کجاست دوباره برای پدرش کار میکند تا هزینههای موادش تامین شود.
قضات بیاطلاع مشکل اصلی مددکاران
در پایان دانشور در رابطه با عدم رسیدگی درست بهزیستی و در برخی موارد فرار کودکان از این مراکز به ما عنوان کرد: یکی از مشکلاتی که برای حضانت کودکان داریم عدم اشراف روی موضوع و تحت تاثیر قرار گرفتن بعضی از قضات است. پدر و مادرها در جلسات دادگاه اشک میریزند و دل قضات به رحم میآید و رای به بازگشت میدهند.
در این شرایط دیگر هیچ کس جلودار خانوادهها نیست؛ نه فعالان اجتماعی و نه مددکاران بهزیستی و زمانی که کودک دوباره آسیب میبیند یا بر اثر جراحات و آزار وارد شده جان میدهد کسی نمیتواند از قاضی جواب بخواهد. در این شرایط که قاضی به موضوع اشراف ندارد کار ما و مددکاران برای گرفتن کودک از پدر و مادر چندین برابر سختتر میشود.
تجربه به ما ثابت کرده بسیاری از این کودکان وقتی دوباره به خانواده ارجاع داده میشوند آسیب شدیدتری میبینند. در مورد کودکان ماهشهری هم همین روند در حال انجام شدن است. تمام تلاش ما این است تا حضانت دائمی را به عموی بچهها بسپاریم و از پدرشان سلب حضانت کنیم.
نظر شما