روان انسان یکی از پیچیده‌ترین بخش‌های بدن است و ناشناخته‌های زیادی دارد و معمولا هر موضوعی که با روان انسان مرتبط باشد از ساختارهای تو در تویی شکل گرفته است که اتفاقا بر رفتار و عملکرد انسان در زندگی بیشترین اثر را دارد، در واقع روان انسان است که خط سیر زندگی او را در زندگی و واکنش‌اش نسبت به اتفاقات و حوادث مختلف تعیین می‌کند.

بایدها و نبایدهای زندگی، ریشه در کدام بخش روان انسان دارند

سلامت نیوز:روان انسان یکی از پیچیده‌ترین بخش‌های بدن است و ناشناخته‌های زیادی دارد و معمولا هر موضوعی که با روان انسان مرتبط باشد از ساختارهای تو در تویی شکل گرفته است که اتفاقا بر رفتار و عملکرد انسان در زندگی بیشترین اثر را دارد، در واقع روان انسان است که خط سیر زندگی او را در زندگی و واکنش‌اش نسبت به اتفاقات و حوادث مختلف تعیین می‌کند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری ،به اعتقاد روانشناسان در تقسیم بندی ساختاری روان از 3 بخش تشکیل شده است که مهم‌ترین آن را در اصطلاح «نهاد» نامگذاری می‌کنند. در علم روانشناسی در واقع این بخش مسئول تجربه لذت در زندگی انسان است که بخش مقابل آن را در اصطلاح «فرا من » می‌خوانند و وجدان اخلاقی را شامل می‌شود. در واقع «فرامن » مسئول مفاهیم اخلاقی و «بایدها و نبایدها» و تذکرات اخلاقی در زندگی ماست.

در این بین روان انسان‌ها از بخش میانی هم بین «نهاد» و «فرا من» شکل گرفته که «ایگو» یا «من» نامیده می‌شود. اما سؤال این است که چگونه می‌توانیم بین بخش‌های مختلف روان یا همان نهاد تعادل برقرار کنیم و وجدان اخلاقی بیداری داشته باشیم ولی در عین حال نسبت به وجدان‌مان سختگیر هم نباشیم؟ در این خصوص با لیلا بهنام، روان‌درمانگر تحلیلی گفت‌وگو کرده‌ایم و او پیشنهادهایی را مطرح کرده است:

فرامن؛ خوب‌ها و بدها
در تعریف فرامن می‌توان گفت؛ فرامن از دو بخش اساسی تشکیل شده است؛بخش اخلاقی فرامن که مسئول بایدها و نبایدها یا خوب‌ها و بدهاست و با همه‌‌چیزهایی که کودک از بدو تولد تا بزرگسالی به‌طور مستقیم و مستمر تجربه می‌کند در ارتباط است.

یعنی مسئول مراقبت انسان از رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی و رفتارهای دیگری است که به جامعه و ارتباطات میان‌فردی و خود فرد آسیب می‌رساند. به این ترتیب مذهب و مفاهیم دینی و باورهای انسان هم در همین بخش از ساختار روان ذخیره و درونی می‌شود. اما فرا من بخش دیگری دارد که در واقع ضبط شده تمام صداهای «والدینی» است.

به‌عبارتی می‌توان گفت فرامن از یک سالگی با ضبط صداهای والدینی شروع به شکل‌گیری می‌کند و بایدها و نباید‌ها، سختگیری‌ها و تذکرات والدینی را درون خودش نگاه می‌دارد و در واقع بخشی از اخلاق زیست انسان را شکل می‌دهد.

همه‌‌چیزها و نکات و جملات و رفتارهایی که والدین آنها را بد و زشت ارزیابی می‌کنند این پیام را به روان کودک مخابره می‌کند که او نباید آنها را انجام دهد و برعکس نکات خوب و نیک در باور والدین نیز در ذهن کودکان ثبت و ضبط می‌شود. مثلا والدین به فرزند خود می‌گویند حق انجام کاری را ندارد و در غیر این صورت آدم خوبی نخواهد بود.

یا مثلا دختر یا پسر خوب ویژگی‌هایی دارند که فرد باید بتواند خود را با آنها منطبق کند. اگر هم کودکان می‌خواهند کاری مخالف میل والدین خود انجام دهند، دیگر بچه خوبی نیستند و... به این ترتیب همه این موارد در بخش «فرا من» انسان ضبط می‌شود.

اخلاق انسانی چگونه کنترل می‌شود؟
ساختار فرا من یا همان اخلاق با دو ابزار، «من» یا رفتارهای انسان را کنترل می‌کند؛ یکی اینکه برای وادار کردن او به تبعیت از مفاهیم ضبط شده در فرد احساس گناه به‌وجود می‌آورد؛ احساسی که احتمالا همه ما طیف و اندازه‌های متفاوت آن را تجربه کرده‌ایم و می‌دانیم که وقتی چنین تجربه می‌شود اصولا در راستای جبران برمی‌آییم و تلاش می‌کنیم تا از شر تجربه این حس نامطبوع خلاص و رها شویم.

در واقع یکی از ابزارهای والدین برای کنترل بچه‌ها القای «حس گناه » است ؛ چون این حس آنقدر نامطبوع است که طبیعتا کودکان هم حاضر می‌شوند هر باجی بدهند تا این صدای آزار‌دهنده خاموش شود.


احساس گناهی که «فرا من» ایجاد می‌کند باعث می‌شود در راستای «جبران» برآییم و تلاش کنیم تا از شر تجربه این حس بد رها شویم. دومین ابزار فرامن برای کنترل رفتار انسان «ترس» است ؛ترس از مجازات، تنبیه و طرد رها شدگی.

مثلا ما در مفاهیم باید ها و نبایدهای اخلاقی و تعاریف والدین از بچه خوب یا بد منتظریم اگر رفتاری خلاف میل و تذکر والدین انجام بدهیم تنبیه شویم. به این ترتیب وقتی خود را مستحق مجازات می‌دانیم همین حس باعث می‌شود نتوانیم از عزت نفس بالایی برخوردار شویم. بنابراین تجربه ترس و احساس گناه ابزاری هستند که «فرا من» برای کنترل فرامین و قوانین خود از آن استفاده می‌کند.

از نادیده گرفتن اخلاق تا انعطاف‌پذیری
از نظر ساختاری معمولا وضعیت فرامن یا اخلاق افراد را می‌توانیم در 3 طبقه یا به 3شکل مشاهده کنیم. در بدترین شکل فرامن نادیده گرفته می‌شود؛ به این مفهوم که اصلا شکل نگرفته یا به قدری کم و اندک است که کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد. مثلا در افراد «ضد‌اجتماعی» یا بزهکاران و مجرمان حرفه‌ای چنین موردی دیده می‌شود؛ یعنی فرا من نادیده گرفته می‌شود چون کارکرد واقعی خود را از دست داده است.


اما مدل سالم فرامن که مدل دوم است مدلی است که در آن عملکرد «فرا من» باعث رشد، خوشحالی و موفقیت شخص در دوران بزرگسالی می‌شود. چون باید‌ها و نباید‌هایی برای فرد دیکته شده که نه‌تنها متوقف‌کننده مسیر رشد روانشناختی فردی نیست، بلکه محرک و تقویت‌کننده رشد فرد هم هست.

نخستین خصوصیت یک فرا من سالم «انعطاف پذیری» است؛ یعنی اینکه بپذیریم ما با افرادی مواجه هستیم که گرچه باید نباید‌هایی را از دیروز و گذشته‌های دور ذخیره کرده‌اند و باور دارند؛ اما در ارتباط با واقعیت اینجا و اکنون امکان تصحیح مفاهیم فرا من را دارند.

به این معنا که افراد می‌توانند این فرصت را به‌خودشان بدهند تا بعضی مفاهیم را با واقعیت تطبیق بدهند و چنانچه لازم باشد تغییری درونی در آن ایجاد کنند. دومین و مهم‌ترین ویژگی یک فرامن سالم فرامنی است که گذشت و بخشش در آن وجود دارد. در واقع می‌توان گفت فرامن سالم تذکر می‌دهد اما طرف مقابل را تحت فشار قرار نمی‌دهد وبه‌اصطلاح او را «خفه» نمی‌کند.

مثلا ما گاهی با افرادی مواجه می‌شویم که وقتی کار اشتباهی انجام می‌دهند یا رفتاری خلاف مفاهیم درونی‌شده‌ای که «فرا من» را تشکیل داده‌اند انجام می‌دهند؛ گرچه ممکن است حس نامطلوبی پیدا کنند اما این حس در حدی نیست که حال شدید بد و آزار دهنده‌ای برای آنها ایجاد کند و به عزت نفس‌شان آسیب بزند.

این افراد به همان اندازه که نسبت به‌خودشان سخت نمی‌گیرند و مهربانند با دیگران هم منعطف هستند و می‌توانند آنها را ببخشند و فرصت ترمیم خطا برای خودشان و دیگران قائل می‌شوند. به این ترتیب فرامن سالم فرصت رشد «من » سالم را به فرد می‌دهد. بنابراین فردی که چنین فرامنی دارد از حال بهتری هم برخوردار است، خوشحال‌تر است و از زندگی نیز بیشتر لذت می‌برد.

اخلاق سختگیر
اما نوع سوم فرا من یا اخلاق «سختگیر» است. در این نوع فرامن هیچ انعطافی وجود ندارد. می‌توان گفت افرادی که چنین فرامنی دارند به‌گونه‌ای تعصب دارند و متحجرند. یعنی اگر باید و نبایدی برای خود درنظر گرفته باشند، نمی‌توانند تغییری در آن ایجاد کنند.

این افراد حاضر نیستند خود را با واقعیت‌های امروز منطبق کنند و همه‌‌چیز در ذهنشان همان‌گونه که از گذشته‌های دور تعبیه شده باقی خواهد ماند. بیشترین مشکل در رابطه با فرامن‌های سختگیر متوجه کسانی است که در مقابل و در ارتباط با این نوع افراد وجود دارد. دومین ویژگی فرامن سختگیر، نداشتن قدرت «بخشیدن» خود و دیگران است. این افراد هم نسبت به‌خودشان سختگیر هستند و هم در ارتباط با دیگران مهربان نیستند.

به همین‌خاطر نمی‌توانند از زندگی لذت ببرند. افرادی با فرا من سختگیر حق هیچ‌گونه خطایی را برای خود درنظر نمی‌گیرند و طبیعتا توقع دارند دیگران هم مرتکب خطایی نشوند یعنی انجام هر رفتار نادرستی را مستوجب مجازات و تنبیه می‌دانند.

این افراد با انجام هر خطایی آنقدر دچار ترس و احساس گناه می‌شوند که واقعا فضا برایشان نفسگیر می‌شود. آنها معمولا احساسی ناشی از شرم و حقارت دارند و نمی‌توانند حس خوبی نسبت به‌خود داشته باشند. این موضوع در تصویری که افراد از خود دارند تأثیر می‌گذارد و به این صورت عزت نفس و اعتماد به نفس آنها پایین می‌آید.


   خود آزاری و دیگر آزاری

افرادی با وجدان سختگیر در ارتباط با دیگران هم تبدیل به یک موجود سختگیر می‌شوند و حتی انسجام روانی خود را از دست می‌دهند و در فضای «خود آزاری» و «دیگر آزاری» قرار می‌گیرند.

این افراد روابط موفقی ندارند ؛ اما اگر هوشیاری به خرج دهند می‌توانند در مواردی که اضطراب، تنش و گناه شدید احساس می‌کنند مکثی به‌خود بدهند و از بیرون به شرایط خود و دیگران نگاه کنند و ببینند آیا رفتارهایی که از نظر آنها غیرقابل بخشایش است واقعا تا این حد آزار‌دهنده به‌نظر می‌رسد و تا این اندازه مستوجب مجازات است.

در واقع هرچه بتوان به این افراد کمک کرد «من مشاهده‌گر» قوی تری داشته باشند و آن را تمرین و از بیرون به رفتارهای خود دقت کنند بیشتر می‌توانند با خود مهربان باشند.

البته این نوع تغییر رفتار برای افرادی که تا این حد سختگیر هستند کار آسانی نیست.اما با تمرین کردن حتما می‌توان به مرور به نتیجه بهتری رسید؛ به‌گونه‌ای که فرصت رشد مناسب را به «من» داد و به احساس بهتر و خوشایند‌تری نسبت به‌خود و دیگران رسید.

چون افرادی با وجدان اخلاقی سختگیر بدون اینکه حتی بدانند مشکل اصلی چیست نه خودشان می‌توانند از زندگی لذت ببرند و نه می‌گذارند دیگران از زندگی لذت ببرند. پس تمرین آسان گرفتن زندگی و مهربانی بیشتر با خود و دیگران حتما ارزش لذت بردن بیشتر از زندگی را دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha