اگر بر رفتارهای خود یا اعضای نزدیک خانواده دقت کنیم احتمالا خواهیم دید که رفتارهای بسیاری از ما در درون خانه و فضای خانواده با بیرون از خانه و روابط اجتماعی‌مان در جامعه متفاوت است.

چرا بیرون خوش‌برخورد و مهربان هستیم ولی در خانه بداخلاق و عصبی؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرآنلاین، خیلی از ما نسبت به افراد نزدیک خود یعنی والدین، همسر، خواهر یا برادر سرد، بداخلاق، بی حوصله و اصطلاحا بی‌اعصاب هستیم اما با افرادی که در جامعه با آنها تعامل داریم بسیار خوش‌برخورد، مهربان و با مدارا هستیم. این پدیده چند سالی است که توسط محققان مورد تحقیق قرار گرفته است که به آن پرخاشگری روزمره (every day aggression) فته می‌شود.

برای اینکه به فهم کامل‌تر این موضوع برسیم ابتدا نیاز است که معنا و انواع پرخاشگری را بدانیم. بارون و ریچاردسون پرخاشگری را اینگونه تعریف می‌کنند: هر رفتاری که به هدف آسیب رساندن به موجود زنده دیگری باشد. این تعریف ساده چند مولفه مهم دارد:
1- پرخاشگری یک رفتار است، نه یک فکر، ایده یا نگرش (برخلاف عصبانیت یا خصومت)
2- پرخاشگری خودآگاهانه و عمدی است و آسیب تصادفی به دیگری پرخاشگری حساب نمی‌شود.
3- پرخاشگری متضمن قصد آسیب است و این آسیب ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد که شامل پرخاشگری مستقیم، غیرمستقیم و منفعلانه است.


پرخاشگری مستقیم: شامل پرخاشگری فیزیکی، حمله کلامی، ضربه زدن، اعمال آزاردهنده و فریاد زدن
پرخاشگری غیرمستقیم: به معنای آسیب به فردی نه به شکل مستقیم بلکه به واسطه فرد یا شیئی دیگر مانند شایعه‌پراکنی، تهمت و آسیب رساندن به اموال. پرخاشگری غیرمستقیم بسیار شبیه به مفهوم پرخاشگری اجتماعی است که به معنای آسیب رساندن با برهم زدن و لطمه زدن به روابط دیگری.
پرخاشگری منفعلانه: این نوع پرخاشگری شامل مواردی مانند دیر جواب دادن یا جواب ندادن زنگ‌ها و پیام‌ها، بی‌توجهی و بی‌محلی به دیگری است که در آن سعی می‌شود به شکل منفعلانه و انجام ندادن یک سری کارها به دیگری آسیب رساند. این نوع پرخاشگری در روابط عاشقانه بیشتر دیده می‌شود.


حال که با انواع مختلف پرخاشگری آشنا شدیم باید به بررسی این موضوع بپردازیم که کدام نوع پرخاشگری در روابط با افراد نزدیک و در خانه بیشتر دیده می‌شود.اما این گونه رفتارهای ما چه دلایلی می‌تواند داشته باشد:نزدیکان ما بیشتر ما را عصبانی می‌کنند زیرا که توقع ما از نزدیکان خود بسیار بیشتر استما سال‌ها کنار آنها زندگی کرده‌ایم و انتظار داریم نسبت به افکار و احساسات ما شناخت بالایی داشته باشند.

به همین خاطر وقتی رفتاری که باب میل ما نیست از نزدیکمان سر میزند بیشتر احتمال دارد که نسبت به آنها پرخاشگری داشته باشیم در صورتی که همان رفتار از یک غریبه باعث رفتار پرخاشگرایانه ما نمی‌شود زیرا توقعی نداریم که آنها نسبت به ما شناخت داشته باشند. مثلا فرض کنید به خاطر کمردردی که دو سه روز است دارید تا حد زیادی بی‌حوصله هستید و وقتی مادرتان درخواست خرید از شما می‌کند بسیار عصبانی می‌شوید اما وقتی همکارتان درخواست کمک برای جابجایی میز خود را از شما می‌کند بدون عصبانیت به او پاسخ می‌دهید زیرا انتظار دارید مادرتان درک کنید که شما کمردرد دارید ولی چنین توقعی از همکار خود ندارید.


ما ترس کمتری درباره از دست دادن افراد نزدیک خانواده خود داریم. خانواده ما افرادی هستند که همواره کنار ما بوده‌اند و هستند و هر چقدر هم که با آنها بدرفتاری کرده‌باشیم احتمال زیاد ما را طرد نکرده و نخواهند کرد و هر طور که شده در نهایت به مراقبت از ما پرداخته‌اند. به همین خاطر این پیش‌فرض در ذهن ما شکل گرفته است که هر چقدر هم بدرفتاری کنیم باز ترک نخواهیم شد و همین موضوع باعث می‌شود با خیال راحت‌تر به خود اجازه می‌دهیم که با آنها بدرفتاری کنیم.


اما ما نسبت به غریبه‌ها هم ترس از طرد شدن داریم و هم تحت فشار اجتماعی خود را می‌بینیم که باید درست برخورد کنیم. به عنوان مثال خیلی از افراد قبل از ازدواج و در دوران نامزدی در جهت کسب تایید دیگری تلاش می‌کنند و بسیار خوش‌برخورد و بااخلاق هستند اما پس از ازدواج رفتار آنها تغییر می‌کند.


ممکن است از خشمی که نسبت به افراد بیرون از خانه داریم را به خانه آورده و به شکل جابجا شده پرخاشگری خود را به آنها ابراز کنیم و اصطلاحا خشم خود را سر آنها خالی می‌کنیم. به عنوان مثال فردی که از دست رئیس‌اش عصبانی است و عصبانیت خود بر سر همسر خود خالی می‌کند زیرا عواقب و پیامدهای کمتری برای او خواهد داشت.


تعارضات حل‌نشده بین ما و افراد نزدیک خود


مثلا پسر جوانی که با پدر خود تعارضات حل‌نشده‌ای را از کودکی حمل می‌کند ممکن است نسبت به او بسیار پرخاشگر باشد اما بیرون از خانه و با دوستان خود روابط اجتماعی خوبی را برقرار کند. هر کدام از این دلایل می‌توانند به طور جداگانه باعث شوند که ما نسبت به نزدیکان خود بدرفتاری بیشتری داشته باشیم که حل و فصل آنها در مرحله اول نیز به تفکیک و شناسایی و تلاش برای تغییر آن دارد.


مقابله با خشم


خشم یک احساس عادی است که هر کسی هر از گاهی آن را تجربه می کند. موقعیت‌های زیادی وجود دارد که می‌تواند باعث ایجاد احساس خشم شود، که ممکن است از شدت عصبانیت خفیف تا خشم عمیق متغیر باشد.زمانی که عصبانیت شدید، غیرقابل کنترل یا مزمن می شود، می تواند مشکل جدی ایجاد کند؛ می تواند منجر به استرس شود که به سلامتی شما آسیب می رساند یا حتی بر روابط شما با افراد دیگر تأثیر می گذارد.

به همین دلیل، درک این نکته مهم است که وقتی احساس عصبانیت می کنید چه کاری می توانید انجام دهید تا احساسات خود را تحت کنترل بگیرید.
با استراتژی هایی مانند تنفس عمیق، تمرکز حواس، و بهبود خودآگاهی، می توانید یاد بگیرید که خشم خود را کنترل کنید. در حالی که عصبانیت اغلب با پیامدهای منفی سلامتی مرتبط است، تحقیقات نشان می دهد که استفاده از روش های سازنده مدیریت خشم با کاهش خطر بیماری قلبی مرتبط است.


اگر عصبانی هستید، کارهایی وجود دارد که می توانید برای مدیریت احساسات خود انجام دهید. در زیر لیستی از مواردی وجود دارد که ممکن است به شما کمک کند. زمانی که عصبانیت به سراغ شما می آید، به راحتی می توان در آتش اخم گیر افتاد. بدن شما اغلب وارد حالتی می شود که به عنوان پاسخ جنگ یا گریز شناخته می شود که به بدن شما کمک می کند تا وارد عمل شود.

ضربان قلب شما افزایش می یابد و شروع به نفس کشیدن بسیار سریعتر می کنید.به منظور کنترل و کاهش احساس خشم، تمرکز بر تنفس می تواند مفید باشد. روی نفس کشیدن آرام، عمیق و کنترل شده تمرکز کنید. به جای نفس های کم عمق که فقط قفسه سینه شما را پر می کند، سعی کنید نفس های عمیق تری بکشید که شکم شما را نیز بزرگ کند.


پاسخ خود را به خشم بشناسید


احساس خشم معمولاً با علائم جسمی و روانی همراه است. ممکن است احساس کنید ضربان قلب و تنفس شما افزایش می یابد. ممکن است احساس ناامیدی، استرس، تحریک و خشم داشته باشید. عصبانیت شما همچنین ممکن است باعث اضطراب شود و گاهی اوقات اوضاع شما را طاقت فرسا کند و پس از آن ممکن است احساس گناه کنید.

مهم است که به یاد داشته باشید که عصبانیت همیشه به یک شکل بیان نمی شود. ابراز خشم بیرونی مانند فریاد زدن یا شکستن چیزها ممکن است آشکارتر باشد، اما خشم می‌تواند به روش‌های درونی یا غیرفعال‌تری نیز بیان شود.وقتی خشم خود را به سمت درون هدایت می کنید، ممکن است کارهایی برای تنبیه یا منزوی کردن خود انجام دهید. ممکن است خود را با خودگویی منفی مورد سرزنش قرار دهید یا حتی دست به اقداماتی بزنید که منجر به آسیب رساندن به خود می شود. خشم منفعل اغلب شامل خودداری از توجه یا محبت به منظور تنبیه دیگران است. رفتار خاموش و عبوس دو نمونه از ابراز منفعلانه تر خشم هستند.


تفکر خود را تغییر دهید


یکی از راه‌های کاهش خشم این است که طرز فکر خود را در مورد رویدادها، افراد یا موقعیت‌ها تغییر دهید. وقتی متوجه می شوید که روی چیزها به شیوه ای منفی یا غیرمنطقی تمرکز می کنید، به راحتی درگیر احساساتی می شوید که احساس دراماتیک و حتی طاقت فرسا ایجاد می کنند. چارچوب‌بندی مجدد شناختی، تکنیکی است که اغلب در برخی از انواع درمان برای کمک به تغییر طرز فکر افراد در مورد چیزهایی که برایشان اتفاق می‌افتد استفاده می‌شود. با تغییر این افکار، ممکن است کمتر دچار احساسات منفی مانند خشم شوید.


از استراتژی‌های آرامش استفاده کنید


علاوه بر تنفس عمیق، یادگیری راهبردهای تمدد اعصاب مانند تمرکز حواس، مدیتیشن، تجسم و آرام سازی پیشرونده عضلانی می تواند به شما کمک کند زمانی که عصبانی می شوید خونسردی خود را حفظ کنید. به عنوان مثال، تمرکز حواس رویکردی است که افراد را تشویق می‌کند تا روی «اینجا و اکنون» تمرکز کنند، از جمله اینکه چگونه در لحظه حال زندگی کنند.

یادگیری نحوه توجه به احساسات خود می‌تواند حس خودآگاهی بیشتری را تقویت کند و اغلب به شما این امکان را می‌دهد که به موقعیت های برانگیزاننده خشم به شیوه‌ای جداتر نگاه کنید. مشخص شده است که برنامه‌های درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی یک رویکرد مؤثر برای کاهش احساسات خشم و پرخاشگری است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha