آیا این عبارت «مثل آب خوردن دروغ میگوید» را باور دارید؟ چند درصد از افراد دوروبرتان به شما دروغ میگویند؟ چرا دروغ گفتن از بخشهای اجتنابناپذیر زندگی شده است؟ چرا دروغ گفتن جزو عادتهای روزمره به حساب میآید؟ و خیلی از سوالهای دیگر در این زمینه كه ما پاسخ چندان قطعیای را نمیتوانیم به آنها دهیم.
محققان در بررسی علمی پدیده دروغگویی از «بصیرت مضاعف» نام میبرند كه آن شخص در یك لحظه دو موضوع را در ذهن خود مرور میكند كه یكی مربوط به آرزوها و زندگی ایدهآلش است و دیگری در مورد آنچه كه واقعیت دارد كه اغلب مورد اول بر دومی سایه افكنده و ذهن را تحت تاثیر قرار میدهد. عدهای دیگر علل و انگیزه دروغ گفتن افراد را عوامل شخصیتی میدانند مانند رویاپردازی، اغراقگرایی، خود بزرگبینی، عوامل اجتماعی مثل در خطر قرار گرفتن موقعیت، اعتبار و شغل و دیگر عامل محافظت از منافع كه فرد برای حفظ منافع خود برای دروغ گفتن تلاش میكند مانند محافظت از آسیب، درگیری، ناراحتی، نگرانی، حریم خصوصی و... . در كل همه روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند كه فرد دروغگو احساس حقارت و كمبود، عدم امنیت و اعتمادبهنفس پایین دارد كه برای جبران آنها دست به مكانیسم دفاعی مثل دروغ گفتن میزند. در زمینه پدیده دروغگویی، انواع آن و درمان این بیماری با هرایر دانلیان، مشاور و كارشناس ارشد بالینی مصاحبهای انجام دادهایم كه در زیر میخوانید.
در جامعه، چند نوع دروغگویی دیده میشود؟
در كل، ما با دو نوع دروغگویی سروكار داریم.
1- دروغگویی عادتی و همیشگی: این نوع دو حالت دارد. حالت اول آن به صورت بیمارگونه مثل اختلالهای شخصیتی، ضداجتماعی و اختلالهای ساختگی است كه در این حالت فرد تمایل غیرقابل كنترل برای دروغ گفتن دارد و هدفش آگاهانه نیست. حالت دوم آن شامل دروغگویی عادتی است كه فرد در یك مقطع از زندگی خود عادت كرده دروغ بگوید بهتدریج به این روند ادامه داده و دایما در حال دروغ گفتن است.
2- دروغگویی مقطعی: نوع دیگر دروغگویی، دروغ گفتن در مقاطع گوناگون زندگی فرد برحسب نیاز و موقعیتش است. این نوع دروغ گفتن منشاء مرضی ندارد، بلكه منشاء آن، نوع تربیتی است كه در آن ترس وجود داشته باشد یا الگوهای نامناسب كه فرد میبیند كسی كه دروغ میگوید به موقعیت بالاتری از خودش دست یافته است مثل احساس حقارت، خودنمایی، نیازهای ارضانشده، اعتمادبهنفس پایین و ترس و خودخواهی.
از مواردی كه برای دروغ گفتن مقطعی برشمردید، به نظرتان كدامیك نقش پررنگی دارد؟
در جامعه ما و طبق آنچه من در مراجعهكنندگانم دیدم ترس بیش از عوامل دیگر در دروغ گفتن افراد دخیل است كه این ترس میتواند ناشی از همهچیز باشد.
ریشه دروغگویی را در چه و چگونه بررسی میكنید؟
به عنوان یك روانشناس برای پیشگیری از ریشه دروغ از دو تكنیك استفاده میكنم یا در مقاطع مختلف زندگی به ریشه دروغگویی میپردازم مثلا در زوجدرمانی، شوهر یك حرفی میزند و زن حرف دیگری. در واقع یكی راست میگوید و دیگری دروغ، درنتیجه در درجه اول باید روابط آنها را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم علت اینكه یكی دروغ میگوید، چیست؟ یا اینكه گاهی ما ریشه دروغگویی را در تربیت دوران كودكی فرد بررسی میكنیم.
آیا فرد دروغگو قابل درمان است؟
اگر دروغ گفتن به صورت بیماری و اختلال شخصیتی باشد مثل سایكوز، اختلال ساختگی، افراد اهل تمارض درمانشان بسیار سخت است اما اگر دروغ گفتن فقط در مقطعی از زندگی رخ دهد كه حال میتواند به دلایلی كه برشمردیم مثل كمبود اعتمادبهنفس باشد و احساس حقارت و... درمانش به نسبت راحتتر است، چرا كه خود فرد در درمان كمك میكند.
عدهای از روانشناسان معتقدند با هیپنوتیزم درمانی میتوانند به این نوع بیماران كمك كنند، آیا واقعا هیپنوتیزم در درمان دروغگویی نقش موثری دارد؟
هیپنوتیزم درمانی برخلاف تصور مردم، درمان نیست بلكه یكی از ابزاری است كه به فرآیند درمان كمك میكند. در هیپنوتیزم، فرد چیزهایی را كه در طول زندگی فراموش كرده میتواند به یاد آورد. این روش، قرنها مورد استفاده قرار گرفته است كه فرد در عالم هشیاری آنچه را نمیتواند بر زبان آورد به یاد میآورد و اینكه فرد قابلیت هیپنوتیك داشته باشد یا نه بسیار مهم است. نمیتوان بهتنهایی گفت هیپنوتیزم باعث بهبودی فرد دروغگو میشود بلكه یك ابزار درمانی مقطعی است كه در درمان بالینی كمك میكند. درمان با هیپنوتیزم، یك درمان خوشباورانه است.
پس برای اینكه بخواهیم پدیده دروغگویی در فرد را درمان كنیم باید از چه روشهایی كمك بگیریم؟
ما به عنوان مشاور كه تخصصمان در این زمینه است قبل از اینكه بخواهیم درمان را آغاز كنیم اول باید علل دروغگویی را در فرد بررسی كنیم مثلا اگر فرد مرض دروغگویی دارد یا بیمار دروغپردازی است، دارودرمانی برایش مناسب است اما اگر فقط در مقاطعی از زندگی دست به دروغ میزند، درمانش متفاوت است. ممكن است فرد به دلیل ترس، احساس حقارت و... دست به دروغ بزند كه ما سعی میكنیم این رفتارها را با روانكاوی و رواندرمانی از بین ببریم.
آیا فرد دروغگو همزمان به بیماری و اختلالهای روحی و روانی دیگری مبتلا میتواند باشد؟
بله. دیده شده كه افرادی كه اضطراب بالایی دارند خیلی مبالغهآمیز صحبت میكنند و در حال دروغ گفتن هستند یا وسواسیها، واقعیت را تغییر میدهند و دست به دروغ میزنند، افراد شكاك و بدبین نیز به صورت ناخودآگاه دروغ میگویند و آنچه را كه به فرد نسبت میدهند غیرواقعی است.
آیا تا حالا شده كه فرد از دروغ گفتن خود ناراحت باشد و برای رفع آن به مشاور مراجعه كند؟
بهندرت پیش آمده كه مراجعهكننده بگوید، من دروغ میگویم و از این بابت ناراحتم، من را درمان كنید. ما در طول جریان مشاوره متوجه میشویم كه فرد دروغگو است و او را درمان میكنیم. در مراجعهها، فرد وقتی میگوید احساس حقارت دارم یا توانایی نه گفتن را ندارم متوجه میشویم كه وی دروغ میگوید اما مستقیم پیش نیامده كه كسی بگوید مشكل دروغ گفتن دارم.
آیا فرد دروغگو از دروغ گفتنش لذت میبرد و آگاهانه این كار را ادامه میدهد؟
اصولا در طولانیمدت وقتی فرد در حال دروغ گفتن است برایش لذتبخش است كه این كار را ادامه میدهد. در واقع دروغگویی كه عادت میشود برای فرد كسب رضایت میكند.
امروز در جامعه میبینیم كه افراد دروغ خود را با گفتن «دروغ مصلحتی گفتم» توجیه میكنند، دروغ مصلحتی در چه مواردی لازم و بجاست؟
دروغ گفتن یا نگفتن واقعیت، اسامی مختلفی دارد مثل مبالغه كردن، دروغ كوچك، توجیه و تحریف، لافزدن، تمارض، انكار و دروغ مصلحتی. همه این عنوانها جزو خانواده دروغگویی محسوب میشود كه همه موارد به غیر از دروغ مصلحتی بارشان منفی است. البته منظور از دروغ مصلحتی همان است كه در جامعه باب و رایج است و منظورم نیست مصلحت یك كلمه مثبت است و منظور از دروغ مصلحتی این است كه مصلحت ایجاب میكند این گفته را نگویم تا ببینم چطوری و در چه شرایطی بیان كنم. مثلا اگر كسی بیمار و در بیمارستان بستری است و خانوادهاش در سفر هستند نگوییم. فردی كه دروغ مصلحتی به كار میبرد هدفش درنهایت باید گفتن واقعیت باشد.
دروغ گفتن چه آسیبهایی را برای خود شخص دروغگو در بردارد؟
هر نوع دروغ در درجه اول به خود فرد آسیب میرساند درواقع فرد دارد به خودش مدام دروغ میگوید و هرچقدر دروغگویی فرد بیشتر باشد، آسیب رساندن به خودش بیشتر میشود و اگر در زمانی دروغهای فرد برملا شود و فرد دیگر نتواند با دروغ گفتن به نتایج رضایتبخش برسد دچار مشكلات روانی عدیدهای میشود كه حتی دیده شده این افراد در بیمارستانهای روانی بستری شدهاند. نكتهای كه باید به آن توجه داشته باشیم، این است كه ما هرچقدر سنمان بالاتر میرود، نیاز به آرامشمان بیشتر و توانایی مواجهه با مشكلات برایمان كمتر میشود. فردی كه به طور مداوم مثلا 20 سال در حال دروغ گفتن باشد و نتواند در 40سالگی با دروغ گفتن كارش را راه بیندازد، به شكست و مشكلات روانی بسیاری برمیخورد.
جامعه دروغباور و دروغپذیر ما تا چه حد در ترویج دروغگویی نقش داشته است؟
این مساله، مسالهای جامعهشناسی است كه باید جامعهشناسان در مورد آن نظر دهند. در یك جمله میتوانم بگویم رعایت نشدن قانون در سطح اجتماع، میزان دروغگویی را بالطبع افزایش میدهد.
وقتی در زندگی و روابط بین فردی، با فرد دروغگو روبهرو میشویم باید چه عكسالعملی نشان دهیم؟
اگر در روابط بین فردی با كسانی در ارتباطیم كه زیاد دروغ میگویند به جای اینكه تغییری در این افراد داشته باشیم باید به فكر فاصلهمان با آنها باشیم و اگر فرد به ما بسیار نزدیك بود مثلا همسرمان بود باید از مشاور كمك بگیریم و سعی كنیم با روشهای علمی با این موضوع برخورد كنیم، چرا كه در غیر این صورت اگر بخواهیم خودمان به طور مستقیم به وی كمك كنیم، ممكن است طرفمان وارد فاز انكار شود كه این مساله جدی و مشكلساز میشود.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما