به گزارش سلامت نیوز به نقل از فرهیختگان ؛ باعث میشود تا به غذاهای فستفودی معتاد شویم و به خودمان بگوییم که وقت کافی برای آشپزی در خانه نداریم. حتی ممکن است به خودمان تلقین کنیم که آدمهای دوروبرمان از ما و دغدغههای زندگیمان چیزی نمیدانند و به همین خاطر نمیتوانند همصحبتهای خوبی برای ما باشند و به همین دلیل آنها را یک به یک از دایره زندگیمان حذف کنیم. با همین بهانههای ساده است که ما محیط ذهنی خودمان را برای رشد افسردگی آماده میکنیم و هر چقدر فکر کنیم که به سمت پیشرفت در حرکت هستیم، اما با از دست دادن فرصتهای واقعی زندگی، راهی به سمت افسردگی میرویم.
تحقیقات نشان دادهاند استفاده از فستفودها باعث افزایش احتمال افسردگی میشوند، دلیلی که تحقیقات پزشکی به آن اشاره میکنند، کمشدن ویتامین B و افزایش ویتامینهای چرب است. اما تحقیقات روانشناسی بهگونهای دیگر با این مساله برخورد میکنند؛ آنها تاکید میکنند پروسهای که فرد برای تامین غذا و موفقیت در آن طی میکند، احساس سرزندگی به شخص هدیه دهد و او را حداقل تا یک روز به مرحلهای از شادمانی میرساند که جایی برای افسردگی باقی نمیگذارد.
تحقیقات میگویند افرادی که دست از ورزش کردن برمیدارند، حتی اگر این ورزش کردن، پیادهروی سبک عصرگاهی باشد، احتمال افسردگی را بیشتر میکنند و ممکن است سریعتر از حد تصور به دام افسردگی بیفتند. میگویند با پایین آمدن فعالیت بدنی، به جایی میرسیم که اصولا حرکت کردن برایمان سخت میشود و نمیتوانیم در مقابل اتفاقهای ساده، عکسالعملهای درست نشان دهیم و به همین خاطر از زندگی خسته میشویم.
تحقیقات میگویند یکی از نشانههای ساده افسردگی، دوری کردن از آدمهایی است که تا دیروز نسبت به آنها احساس مهر و احترام داشتهایم. درواقع آدمهایی که برای ما نگران میشوند، دست و پای ما را میبندند و نمیتوانیم همانطور که میخواهیم نسبت به اطراف عکسالعمل نشان دهیم.
با این وجود، تحقیقات دلایل منطقیتری نیز به زبان میآورند. نمونهاش آنکه کمخوابی و پرخوابی از اصلیترین نشانههای مرتبط با افسردگی است. مثلا REM یا همان حرکت سریع چشمها، مرحلهای است که فرد پیش از رسیدن به خواب عمیق از آن عبور میکند و تحقیقات میگویند دوره ابتدایی رسیدن به این مرحله در خواب آنقدر کم میشود که فرد احساس خستگی میکند. نکته جالب اینجاست که زمان نماز صبح یکی از دورههایی است که جلوی افسردگی را میگیرد. چراکه فرد را بیدار میکند و جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از REM را مىگیرد. « بهطور متوسط ۱۵ تا ۲۰ دقیقه طول مىکشد تا یک فرد معمولى به خواب رود.
پس در عرض ۴۵ دقیقه وارد مراحل سه و چهار خواب شده که این مراحل عمیقترین مراحل خوابند یعنى بیشترین تحریک براى بیدار کردن فرد در این مراحل لازم است. حدود ۴۵ دقیقه پس از مرحله چهارم است که نخستین دوره حرکات سریع چشم (REM) فرا مىرسد. هر چه از شب مىگذرد، دورههاى REM طولانىتر و مراحل سه و چهار کوتاهتر مىشود. بنابراین در اواخر شب، خواب شخص سبکتر شده و رویاى بیشترى مىبیند (یعنى خواب REM بیشتر مىشود). پس قسمت اعظم خواب REM در ساعات نزدیک صبح به وقوع مىپیوندد، از طرفى دیدیم که یکى از مشکلات مهم بیماران افسرده، افزایش یافتن طول خواب REM و خواب دیدن زیاد است. از این جهت یک مبناى مهم در تولید داروهاى
ضد افسردگى ایجاد داروهایى است که کاهشدهنده مرحله REM خواب باشند.»
افسردگی، طبیعی است
مهم است که بدانیم افسردگی از رایجترین بیماریهای موجود است و تمام انسانهای روی زمین به صورت ناآگاهانه یا شاید آگاهانه با این بیماری دست و پنجه نرم کردهاند. این احساس معمولا پس از یک اتفاق عذابآور پیش میآید. مثلا پس از روزهای سوگواری برای یکی از عزیزان، طلاق یا از دست دادن شغل. اما این احساس در این برهه طبیعی به نظر میرسد و ممکن است چند هفته یا چند ماه بعد هم به فکر و صحبت کردن راجع به آن رویداد تلخ بپردازیم و سعی کنیم که با آن کنار بیاییم. اما گاهی نیز پیش میآید که این دوره بحرانی تمام نمیشود و افسردگی در ما باقی میماند. حتی گاهی پیش میآید که از افسرده شدنمان بیاطلاع میمانیم. این احساس ناخوشایند آنقدر به تدریج در ما اتفاق میافتد که با تنبلی یا بیاراده بودن اشتباهش میگیریم. ما اغلب به دردهای فیزیکی و جسمی، سردردهای مداوم یا بیخوابی توجه نمیکنیم، گاهی اوقات این نشانههای فیزیکی میتواند علامت اولیه افسردگی باشند.
نکته عجیبی که در این میان وجود دارد، این است که برخی عوامل بهشدت افسردگی را تشدید میکنند. نمونهاش ژنهای شماست. اگر یکی از والدین شما شدیدا افسرده باشد، شما هشت برابر بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستید! اما کمتر پیش میآید که از سرماخوردگی خودتان بهعنوان یکی از عوامل تشدید افسردگی اسم ببرید. در حالی که درباره شرایط فیزیکی که باعث تشدید افسردگی میشوند، این موارد را نام میبرند؛ اغلب افسردگی وقتی بروز میکند که ما از نظر فیزیکی بیمار باشیم. این امر نهتنها برای بیماریهای تهدیدکننده زندگی مثل سرطان و بیماری قلبی صادق است بلکه در مورد بیماریهای مزمن، مثل آرتروز یا برونشیت نیز صدق میکند. حتی جوانترها ممکن است بعد از ابتلا به عفونتهای ویروسی مثل سرماخوردگی، آنفلوانزا یا تب غدهای دچار افسردگی شوند.
احساس تنهایی نیز از عوامل تشدیدکننده است. اگر ما تنها باشیم و نگرانیهای فکری و جسمی داشته باشیم، احتمال ابتلا به افسردگی در ما بیشتر میشود.
زنان بیشتر از مردان مستعد افسردگی هستند. به این علت که مردان کمتر دستخوش احساسات میشوند، احساسات خود را سرکوب میکنند یا آنها را با خشونت بیان میکنند.
مراقبت از خود و دیگران
لابد از خودتان میپرسید که چطور میتوانید به خودتان کمک کنید تا این مراحل افسردگی را به سلامت از سر بگذرانید و درگیر مشکلات طولانیمدت نشوید. توصیه پزشکان به شما، باز کردن ذهنتان است و اجازه دادن به آدمهایی که قصد کمک به شما را دارند. برای نمونه میتوانید در برنامهریزیهای روزانهتان، زمانی را برای معاشرت با دوستان یا خانواده در نظر بگیرید و اگر کسی در دوروبریهایتان وجود دارد که تجربه چنین دورانی را داشته، از او کمک بخواهید. از او بخواهید تا روند زندگی روزمرهاش را با شما درمیان بگذارد و سپس قدم در راه درمان خود بگذارید. اما از سوی دیگر، ممکن است مرحلهای از بیماری را میگذرانید که نسبت به تمام افراد دوروبرتان بیاعتماد شدهاید و به سادگی تن به معاشرت با آنها نمیدهید. در این حالت، اجازه بدهید پزشک معالج درباره وضعیت شما تصمیم بگیرد. اهمیت دارد که درست درباره وضعیت خودتان به پزشک توضیح دهید و موقعیت خودتان را بغرنجتر یا سادهتر جلوه ندهید. در موقع مراجعه به دکتر سعی کنید توصیفهای ساده را در جملاتتان بگنجانید و قیدهای توصیفی و تاکیدی را حذف کنید.
از سوی دیگر، اگر میخواهید به فردی که به چشم شما مبتلا به بیماری افسردگی است، کمک کنید، میتوانید تنها به این واقعیت توجه کنید که وظیفه شما این است که شنونده خوبی باشید. البته شاید سختتر از چیزی باشد که به چشم میآید. شما ممکن است بارها و بارها مجبور شوید به دوست یا یکی از اعضای خانوادهتان بگویید که «اوضاع بهتر میشود» یا آنکه ممکن است بارها و بارها مجبور به شنیدن یک مطلب باشید. در این مواقع پیشنهاد یا نصیحت نکنید حتی اگر پاسخ به نظرتان بسیار روشن و شفاف باشد. معمولا افراد افسرده دست از کار روزمره میکشند، به آنها کمک کنید تا حرف بزنند و کمک کنید به کارهای عادی و روزمره خود بپردازند. مراقب باشید به موقع و به اندازه غذا بخورد و مواد اعتیادزا را از او دور کنید. آخرین مرحله، زمانی است که فرد از آسیب رساندن به خودش صحبت میکند. در این هنگام با دکتر صحبت کنید. اگر او شما را همراهی نمیکند، خودتان به دکتر مراجعه کنید و از او درباره روشهای کمک به فرد افسرده بپرسید. اما درعین حال توجه کنید که باید به دوست یا همخانهتان کمک کنید تا درمان را بپذیرد، او را از مصرف دارو یا دیدن مشاور یا روانکاو مایوس نکنید.
نظر شما