ز بالا رفتن سن ازدواج گرفته تا افزایش آمار طلاق در ده سال گذشته، ردپای بیكاری در همه این معضلات اجتماعی مشهود است. معضلاتی كه سرانجام به افسردگی و سرخوردگی جوانان منجر میشود تا میزان نشاط اجتماعی را با وجود داشتن جمعیتی جوان، كاهش دهد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ معضلاتی كه سرانجام به افسردگی و سرخوردگی جوانان منجر میشود تا میزان نشاط اجتماعی را با وجود داشتن جمعیتی جوان، كاهش دهد. حتی جامعهشناسان به آمار معتادان اشاره كرده و بیكاری را یكی از متهمان پرونده اعتیاد جوانان میدانند. نه برنامههای دولتمردان نظیر وام اشتغال چاره بیكاری جوانان ایرانی شد و نه با ممنوع شدن استخدام در ادارات دولتی در سالهای اخیر، این جوانان حتی چشم امیدی به كارمند شدن دارند! به نظر میرسد بیكاری نیز یكسر از كلاف سردرگم معضلات اجتماعی است كه هر روز بیشتر در هم تنیده میشود.
بیماری، سرانجام بیكاری
«بیكاری یا منتج به بیعاری است یا بیماری!» این را دكترحسین باهر، رفتارشناس به تهران امروز میگوید. به گفته او «این به آن معناست كه وقتی جمعیت بیكار در جامعه وجود دارد، نداشتن شغل تنها مشكل افراد جامعه نیست. به گفته او اگر فرد بیكار در خانوادهای متولد شده باشد كه در رفاه زندگی میكنند، به بیخیالی میزند و نسبت به همه چیز بیتفاوت میشود. اما این موضوع را باید در طبقه متوسط جامعه بررسی كرد كه اكثریت را تشكیل میدهند.» كافی است نگاهی به خانوادههای اطراف زندگی خود بیندازید بدون شك چند فارغالتحصیل بیكار را خواهید دید. عباس 25 ساله است و یكی از این فارغالتحصیلهای بیكار. خودش میگوید نرمافزار كامپیوتر خوانده اما هنوز نتوانسته در شركتی مشغول به كار شود. هنوز بقیه پولش را از صاحب دكه روزنامه فروشی نگرفته، صفحات آگهی را ورق میزند و علاوه بر قسمتهایی مانند مهندس كامپیوتر و كارمند اداری، ستون استخدام منشی را هم نگاه میكند. او میگوید: «شش ماه است كه دنبال كار میگردم. البته هر روز روزنامه نمیخرم اما به هر كسی كه فكرش را بكنید برای پیدا كردن كار سپردهام.»
شیما مهندس شیمی است. او قبلا در یك شركت داروسازی كار میكرده اما به گفته خودش شرایط اقتصادی شركت، هیات مدیره را مجبور كرد تا تصمیم به تعدیل نیرو بگیرند و شیما هم یكی از نیروهای تعدیل شده است. او اكنون با كمك مالی پدرش به كلاس زبان انگلیسی میرود تا شاید بتواند در یكی از دانشگاههای خارج از كشور پذیرش بگیرد. شیما به تهران امروز میگوید: «سه سال تمام كنج خانه نشسته بودم. نه حوصله رفتن به مهمانیهای فامیلی را داشتم و نه حتی جواب تلفنهای دوستانم را میدادم. این اواخر از اینكه جلوی آینه بایستم و خودم را نگاه كنم هم بدم میآمد. من شاگرد اول دانشگاه بودم. اما مدام به این موضوع فكر میكنم كه همه تلاشهایم بیهوده بوده است.» فاطمه 31 ساله است و كارشناس پرستاری. او هم چهار سال است كه فارغالتحصیل شده اما هنوز بیكار است.
همین كه از او درباره تلاشش برای استخدام میپرسم از روزی میگوید كه برای استخدام به یكی از بیمارستانهای خصوصی رفته بود. بین حرفهایش یكدفعه اشكش سرازیر میشود: «در روزنامه آگهی كرده بودند. سر ساعت مقرر رفتم كه فرم درخواست استخدام پر كنم. اما نگهبانان مانع شدند. با هزار التماس خودم را به كارگزینی رساندم. یك صف طولانی از پرستاران بیكار را دیدم كه 2 دور در راهرو پیچیده بود. گویا 100 فرم استخدام در نظر گرفته بودند كه به هیچیك از آنهایی كه توی صف ایستاده بودند نرسیده بود!»
به گفته دكتر باهر، افسردگی و پژمردگی درانتظار این جوانان است. او به تهران امروز میگوید: «پدر و مادرها سالها زحمت میكشند تا فرزندانشان تحصیل كنند. آن وقت درست زمانی كه جوان فارغالتحصیل میشود و شاید پدر و مادر انتظار داشته باشند كه كمك خرج آنها باشد، میبینید كه جوان خرج خودش را هم در نمیآورد چون نمیتواند شغل پیدا كند.»
او ادامه میدهد: «چنین جوانانی نمیتوانند ازدواج كنند. هیچ پدر و مادری كه منطقی باشند حاضر نمیشوند دخترشان را به جوان بیكار بدهند. شرع ما هم میگوید نفقه را مرد باید بدهد. به همین دلیل است كه احساس این جوانان به هویت و سرزمین هم عوض میشود و حتی به مهاجرت روی میآورند،چون در كشور خودشان به آن شان و منزلتی و به حقی كه انتظارش را داشتهاند نرسیدهاند و با مهاجرت آنها ما سرمایههای اجتماعی كشور را از دست میدهیم.» دكتر باهر میگوید: «امروز در جوامع دیگر در حال ایجاد سرگرمی برای بازنشستهها هستند چون ممكن است بر اثر بیكاری خودخوری كنند و عمرشان كوتاه شود. آن وقت جوانی كه در اوج انرژی است و وقت كار كردنش است كه دیگر جای خود دارد. این انرژی باید صرف شود و جوان در ازای آن منزلت و درآمد كسب كند.
اگر در راه مشروع نباشد ممكن است جوان به كارهای خلاف رو بیاورد. مفاسد اخلاقی، سوء مصرف موادمخدر و حتی قاچاق از دیگر تهدیداتی است كه جامعه جوان بیكار را تهدید میكند.البته موضوع از این پیچیدهتر است. این جوانان تحت فشار بیكاری، اخلاقیات برایشان بیمعنا یا كمرنگ میشود.» به گفته دكتر باهر بیكاری در افزایش آمار طلاق نقشی موثر دارد: «در بین مراجعانم زوجهای جوانی بودهاند كه وقتی عقد كردهاند پسر در حال تحصیل بوده و قول داده است پس از پایان تحصیل كار پیدا كند و آنها ازدواج كنند و بروند سر زندگی خودشان. اما پسر بعد از فارغالتحصیلی نتوانسته كار پیدا كند و این زمان طولانی شده و كار آنها به جدایی كشیده است. گذشته از آن زن و شوهرهایی هم هستند كه زندگی خود را آغاز كردهاند اما بیكار میشوند و دیگر از پس هزینههای زندگی برنمی آیند. همین امر سبب بروز اختلافات دیگری شده و سرانجام جدا شدهاند.»
افسردگی، جوانان بیكار را تهدید می كند
دكتر تقی ابوطالبیاحمدی دكترای روانشناسی تربیتی و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان نیز در گفتوگو با تهران امروز با اشاره به آیات قرآنكریم و احادیث میگوید: «اگر شخص اهل علم و تحصیلكرده بتواند اندوختههای علمی خود را به كار گیرد، نزد همگان منزلت مییابد اما اگر جامعه برای پیاده كردن اندوختههایش به او میدان ندهد فرد نمیتواند خودش را ابراز كند و در حقیقت اگر علم عامل نشود مفهوم پیدا نمیكند و جامعه نیز از علم و خلاقیت او محروم میشود.» او ادامه میدهد: «اگر افراد نتوانند با استعداد فردی و علاقه شخصی به ارائه خدمات در جامعه مشغول شوند، دچار سرخوردگی و افسردگی میشوند. گذشته از آن افرادی كه در حال تحصیل در رشتههای مشابه هستند یا میخواهند در آینده آن رشته را انتخاب كنند نیز انگیزهای برای ادامه تحصیل نخواهند داشت. هدر رفتن سرمایه و عمر جوان یكی دیگر از معضلات بیكاری است. در چنین جامعهای شایسته سالاری دیگر حاكم نیست. آنهایی كه تخصص دارند و باید بر سركار باشند؛ نیستند و آنهایی كه نباید باشند، مشاغل را اشغال كردهاند.»
به گفته دكتر ابوطالبی «در چنین جامعهای فرد احساس سردرگمی میكند و خودش را ارزشمند نمیداند. گسترش مشاغل كاذب هم از آفتهای دیگر این جامعه است. افراد بیكار در برنامه زندگی شان تاخیر میافتد آنها نمیتوانند از حاصل زحماتشان توشهای بردارند و برای آینده برنامهریزی كنند. یكی از دلایل مهاجرت به خارج از كشور و قبول معضلات فرهنگی و اجتماعی ناشی از آن هم همین موضوع است.» او میگوید: «سلامت روان یكی از آیتمهایی است كه در شاخص سلامت در كشورهای توسعهیافته مدنظر قرار میگیرد. از این رو تمهیدات دولتی برای جلوگیری از به خطرافتادن سلامت روان در جامعه مورد انتظار است.»
نظر شما