به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ آن قدر این فکرها را در ذهن شان پرورش می دهند که کار به بررسی تلفن همراه و گوش دادن به مکالمات تلفنی یکدیگر می کشد و در نهایت آقا با یک بهانه بی دلیل و یک دعوا و مرافعه به خاطر انجام نشدن کارهای منزل، همسرش را از کار کردن منع می کند یا این که خانم آن قدر در خانه جنگ و جدال راه می اندازد تا از همسرش اعتراف بگیرد که بیرون از خانه عشق چه کسی را در سر می پروراند! هر دویشان هم عشق بیش از حد به همسرشان را بهانه می کنند و می گویند: همسرم را دوست دارم و می ترسم او را از دست بدهم!
اما آیا بددلی می تواند راه مناسبی برای اثبات عشق و حفظ زندگی خانوادگی و همسر باشد؟ نگه داشتن شخص مورد علاقه با وجود بددلی مانند بستن پای یک پرنده زیبا داخل قفس است و شخص از ترس این که مبادا آن پرنده را از دست دهد آزادی وی را سلب می کند تا او را به هر قیمتی داشته باشد اما پرنده در هر لحظه، در پی فرصتی است که خود را رها کند و آزاد شود. بددلی هم نه تنها موجب حفظ زندگی مشترک نیست بلکه به بهای سردی و پاشیده شدن زندگی تمام می شود چرا که هیچ شخص عاقل و سالمی بددلی را ابزار بیان عشق نمی داند و آن را نوعی بیماری تلقی می کند. بیماری که با شک و تردید نسبت به اطرافیان طرف مقابل و کسانی که با وی رفت و آمد دارند آغاز می شود و در نهایت به بی اعتمادی به خود شخص منجر می شود.
زندگی هایی که بددلی در آن ها رخنه کرده است سراسر جدال و دعواست چرا که هر کدام از طرفین قصد دارند بر موضع خود ایستادگی کنند و حرف شان را بر کرسی بنشانند و در نهایت وقتی می بینند نمی توانند همسرشان را قانع کنند لجبازی می کنند و از هر طریقی شده است سعی دارند شک و تردیدی را که همسرشان به آن ها دارد تلافی کنند و پاسخش را به او بدهند و این گونه می شود که طلاق عاطفی در زندگی ایجاد می شود. شاید بهتر باشد بدانیم که هر شخص برای خودش حریمی دارد که با ورود بی جا به آن موجب بروز واکنش های شدید از سوی وی می شود. زندگی که بخواهد با دستاویز بددلی و سخت گیری ادامه یابد بالاخره از هم می پاشد و این قانون نانوشته زندگی اجتماعی است.
نظر شما