به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد ؛ اگر میخواهی از زندگی سیر شوی پیشنهاد میكنم این منظره را به تماشا بنشینی و نفس بسیار عمیقی در این فضای مسموم بكشی، بیشتر هوای درون ریهام را بیرون میدادم تا اینكه به درون بدم، بوی مرگ همه جا پیچیده بود. كوه زباله ساخت دست بشر، چشم را بهشدت میآزرد. در پایین این كوه زیبا و بزرگ 3 اسكلت سر گاو با دندانها و شاخشان و چشمی كه جایش خالی بود زشتی محیط را بیشتر زینت داده بودند. صدای پی در پی كلاغها بوی مرگ را به تن محیط پاشیده بود و نشان میداد كه چه بیریا در آغوش مرگ قرار داری، زمان صفر بود به وقت مرگ!
كوه زباله چه زشت جنگل را در آغوش گرفته بود! دلم برای جنگل، پرندگان و حیوانات در آن سوخت. پایین این كوه، استخری زشت رنگ كه لباس سیاه لجنی به تن داشت و ادكلن تند متعفن با بوی زلال مرگ را به خود زده بود نگاهم را به خود گره زد و میخكوبم كرد، این استخر از شیرابه زبالههای همه ما همشهریهای فهیم، با فرهنگ، مهربان و دلسوزبا گذشته تاریخی پراعتبار و شهری كه عروس گیلان را به یدك میكشد تشكیل شده، درصد مرگ در این شیرآب مسموم، صد در صد است. این شیرابه مرگ زای پس از سرریزشدن در این استخر به جنگل تا زیر پای درختان راه پیدا كرده بود.
مردی از اهالی روستای پشت جنگل كه داشت از جنگل به خانه میرفت با دیدن ما شكوههایش به آسمان بلند شد: « سال پیش جای زبالهها جنگل بود كه اكنون به این گودال مرگ تبدیل شده! پشت جنگل و كنار زندان شالیزار است و سالهاست كشاورزان از آبی كه در كانالی میان جنگل جاری است برای شالیزار استفاده میكنند. كانالی سنتی كه سیمانی هم نیست و این شیرابههای زشت سیاه به آن نفوذ كرده و امسال از همان آب آلوده، به ناچار شالیزارشان را تغذیه میكنند، اعتراضشان هم به جایی نمیرسد. «برنجهای آلوده» شاید سهم من و تو شود كسی چه میداند!؟
بیچاره با حسرت میگفت گاوهایم از آشغالها خوردند و یكی شان را هم ازدست دادم! دیگر نمیگذارم از آنها بخورند!؟» از من كلی تشكر كرد كه شاید صدای بیصدای او را به جایی برسانم و در انبوه جنگل پیری كه مرگ به تدریج داشت او را در آغوش میگرفت گم شد و رفت. دلم از شنیدن حرفهایش سخت گرفت. آیا این شیرابهها پس از وارد شدن به زمین به آبهای زیر زمینی نفوذ میكنند و آنها را به آلودگی میكشانند؟ علفهای دور و بر این گودال و كوه مرگ همه آلودهاند. گاوها با خوردن آنها و زبالهها شیر و گوشت شان آلوده است. پارسال بود كه جایی شنیده بودم در شكم گاوی سرنگ تزریقی یافت شد!
چنین شتابان در سراشیبی بیفرهنگی به كجا میرویم؟ خودخواهی تا چقدر؟ خودمان در شهر تمیز و عاری از زباله باشیم و آن روستایی بیچاره كه كنار این آلودگی زندگی و آنجا كشاورزی و دامداری میكند با تعفن و مرگ دست و پنجه بزند! این اصلا منصفانه نیست كه خوشی و خنده ما بر ناخوشی و گریه كسی بنا باشد، چرا طبیعت را با آلودگی حلقآویز میكنیم؟ ما بلد نیستیم محیط زیست مان را تمیز نگه داریم تا آن را پیشكش آیندگان كنیم.
اگر این گونه پیش رود باید یك روز سیاه به كره دیگری نقل مكان كنیم. چون تمام طبیعت و آبها مسموم شده اند! ما مصادرهكنندگان و خودخواهان زشت كره زمین هستیم!آشغالی را در سطل زباله میریزم عذاب وجدان دارم كه دارد طبیعت را آلوده میكند! در دیار ما جنایت علیه طبیعت و حیوانها كه اصلا جرم به حساب نمیآید! افسوس كه خواب زمستانی بیوجدانی بیداری ندارد! همه ما در این جنایت چه آگاهانه و چه ناآگاهانه دست داریم!
نظر شما