گرانی و مشكل نگهداری سالمندان
عبدالرضا عزیزی رئیس كمیسیون اجتماعی مجلس در گفت و گو با تهران امروز سازمان بهزیستی را در این امر مقصر می داند. او میگوید:«بهزیستی كار كارشناسی انجام بدهد و لایحه را به مجلس بیاورد آن وقت اگر ما حمایت نكردیم دیگر این سازمان را مقصر قلمداد نمیكنیم. وقتی لایحه ای به مجلس نیامده، چگونه میتوان انتظار اوضاع بهتر را داشت؟» او میگوید:«مردم هزار و یك مشكل دارند. همین گرانی مگر مشكل كمی است؟ معلوم است كه پدر و مادر در جامعه ما هنوز جایگاه خاص خودشان را دارند و هیچكس دلش نمیخواهد پدر و مادر عزیزش را سر راه بگذارد. مردم ایران آنقدرها هم بیعاطفه نیستند.» او با اشاره به مشكلات نگهداری از سالمندان در خانه ادامه می دهد:«عده ای گمان میكنند كه سالمندان فقط یك لقمه غذا میخواهند؛ این درحالی است كه برخی سالمندان دچار فراموشی میشوند، سالمند هزینه دوا و درمان میخواهد و وای از آن روزی كه بیمه هم نباشد! از سوی دیگر جوانترها در دو شیفت كار میكنند و تمام روز در خانه نیستند. هزینه پرستار برای سالمند هم چندان ارزان نیست. در این شرایط تنها یك راه وجود دارد و آن هم این است كه دولت نگهداری از سالمندان را متقبل شود تا هم شأن سالمند حفظ شود و هم خانواده از سر ناچاری والدینش را سر راه نگذارد.»
عزیزی معتقد است كه باید مراكز نگهداری روزانه سالمندان را گسترش داد تا هر روز صبح خانواده ها، سالمندان را تحویل این مراكز بدهند و بعد با خیال راحت به امورات روزمره برسند و هر شب پدر و مادر خود را از این مراكز برداشته و به خانه ببرند تا سالمندان نیز از محیط گرم خانه محروم نشوند. او تاكید میكند: «برخی از فرزندان این سالمندان علاقه مند هستند كه به آنها سر بزنند اما چون این مراكز از آنها هزینه نگهداری سالمند را طلب میكنند و آنها عاجز از پرداخت هزینه ها هستند به ناچار پا روی دل خود گذاشته و قید دیدار پدر و مادر را می زنند. اما این روند نادرست است. بهزیستی باید یك نقشه راه تهیه كرده و این افراد را بر اساس آن نقشه راه شناسایی كند تا خانواده ها ملزم به پرداخت هزینه نباشند.» او تاكید میكند:«از آنجا كه این مراكز به بخش خصوصی واگذار شده روند كنونی دور از ذهن نیست. بهزیستی برای نگهداری هر سالمند ماهانه 200 هزار تومان یارانه میدهد و این در حالی است كه هزینه نگهداری هر سالمند ماهانه 600 هزار تومان است. اختلاف این دو عدد باید از كمك های مردمی و پرداختی خانواده ها تامین شود.»
تنها كنار خیابان
پیرمرد كنار خیابان ایستاده بود. قد بلند بود، كت و شلوار تمیز و اتو كشیده ای پوشیده بود. توی یك دستش یك اسكناس پانصد تومانی بود و توی دست دیگرش یك اسكناس پنجهزارتومانی. وقتی با خجالت جلو آمد و پرسید:«دخترم اینها چند تومانی هستند؟» تازه فهمیدم حافظه اش درست كار نمیكند. عقربه كوچكِ ساعت تقلا میكرد تا 7 را نشان دهد. میگفت كه باید برود سركار! چینهای صورتش را اگر حذف میكردند میتوانستی تصور كنی مدیر مدرسه باشد یا سمتی رسمی در یكی از ادارات دولتی داشته باشد. می توانستی تصور كنی جوانتر كه بوده روزانه كار چندین نفر از مراجعان را راه می انداخته تا هر روز با رضایتِ حاصل از باز كردن گره های كار مردم به خانه بازگردد. اما حالا پیرمرد كنار خیابان ایستاده بود و نمی توانست تشخیص بدهد كدام اسكناس پانصد تومان می ارزد و كدام یكی پنج هزار تومان. راه خانه اش را هم بلد نبود. چشمانش پر از اشك شده بود. عابران دورش جمع شده بودند. یكی میخواست زنگ بزند به پلیس، دیگری میگفت كه با ماشینش پیرمرد را به كلانتری میرساند و مرد دیگری پیشنهاد میكرد كه او را به مغازه دارهای اطراف نشان بدهند شاید كسی بشناسدش! پیرمرد نگاه مضطربش را از چپ به راست می چرخاند و از راست به چپ و به دنبال چهره یا نشانهای آشنا میگشت. اما همه چیز برایش ناآشنا بود...
چ مثل چشم به راهی
همین كه در را باز میكنم رویش را از پنجره برمیگرداند و خیره نگاهم میكند. پیرزنی كه به گفته مددكار آسایشگاه سالمندان، 6 ماه پیش سر یكی از چهارراههای این شهر پیدایش كردهاند. چینهای عمیق صورتش گواهی میدهند كه 80 سال را گذرانده است. كنارش كه روی تخت مینشینم با دست پینه بستهاش، دستم را میگیرد و زهرا صدایم میكند. پوست زبر دستش برایم یادآور سالها تلاش است. انگار پیرزن سالها شسته و سابیده و پخته است تا فرزندانش از آب و گل در بیایند. پیرزن یكی از روزهای زمستان گذشته در خیابان رها شده است. روزی كه آدمها با عجله برای رسیدن به مقصدشان از كنار او گذشتهاند و او بیآنكه مقصدی داشته باشد، هراسان از عابران سراغ خانهاش را گرفته است. روزی كه با رفتن خورشید، به شب مبدل شده اما پیرزن همچنان در خیابان مانده است. حالا روزها و شبهای پیرزن در چشم به راهی خلاصه میشود. اینجا پیرزن را استحمام میكنند، داروهایش را به موقع میدهند و غذایش را قاشق قاشق در دهانش میریزند اما او دوست دارد برود خانه! خانهای كه راهش را نمی داند. میگوید:«دوست دارم یا زودتر بمیرم یا بچههام بیان منو ببرن!» هماتاقیاش كه روی تخت نشسته برایم تعریف میكند كه چند ماه قبل یكی از هم اتاقیهایشان را از دست دادهاند. پیرزن یكی از تختها را با دست نشانم میدهد و می گوید:«بردنش! لای ملحفه بردنش!» میپرسم چند تا بچه داری مادر؟ به جای آنكه جوابم را بدهد از شوهرش حرف می زند كه سركار رفته و او باید برای ظهرش غذا بپزد!
طرح های ناتمام دولت
اكرم شاهرخی، كارشناس مسائل سالمندان و رئیس پیشین فرهنگسرای سالمند، در اینباره به تهران امروز میگوید:«مهم تر از رسیدگی به سالمندان كنونی كه البته یكی از وظایف با اهمیت دولت است، باید برنامه ریزی كنیم كه چگونه سالمندان آینده در چنین وضعیتی قرار نگیرند.» او میگوید:«هرم سنی در كشور به زودی تغییر میكند. زمانی پیك جمعیت كشور روی سن جوانی بود اما تا چشم بر هم بزنیم این پیك روی سالمندی قرار میگیرد. آن وقت اگر برنامه ای برای شرایط موجود ریخته نشده باشد، بازهم سالمند سرراهی خواهیم داشت اما در مقیاسی بزرگتر.» او ادامه می دهد:«بسیاری از سالمندان حتی تا 90 سالگی نه تنها برای خود و خانوادههایشان بلكه برای جامعه هم بازدهی دارند اما در كشور هیچ برنامهای برای بهرهبرداری از اطلاعات این عزیزان وجود نداشته است.»
سال گذشته بود كه در گیر و دار روز جهانی سالمند حسین نحوینژاد رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان از تهیه سه طرح «سند ملی سالمندی»، «بیمه مراقبتی سالمندی» و «شوراهای ساماندهی استانها» خبر داد. طرح هایی كه پس از گذشت یكسال همچنان نتیجه ای برای سالمندان نداشته و تنها در روز جهانی سالمند امسال در حركتی نمادین به وسیله رئیس سازمان بهزیستی از سندملی سالمندی رونمایی شده است. قرار است سند ملی سالمندی با در نظر داشتن وضع سالمندان، نقش سند پشتیبان را بازی كند تا از این پس در مواردی مانند قوانین حمل و نقل، بهداشت و خدمات پزشكی سالمندان، شاهد خلأهای بسیار نباشیم.
به گفته همایون هاشمی رئیس سازمان بهزیستی كشور، «در این سند، به موضوعاتی مهم مانند بهداشت سلامت، مباحث فرهنگی، درمانی و اجتماعی سالمندان توجه شده و نخستین جلسه شورای عالی سالمندان در آذر ماه امسال تشکیل خواهد شد.» روند اقدامات برای سالمندان كشور در حالی به كندی پیش می رود كه بسیاری از مسئولان كنونی نیز، خود به زودی به مرحله سالمندی می رسند. سالمندی شتری است كه در خانه همه میخوابد و از امروز باید به فكر آن بود.
نظر شما