چند روز پیش که به لطف یا عبارت دقیق‌تر کم‌لطفی برنامه‌ی «فرمول یک»، خانواده‌ای در تلویزیون حاضر شدند و در مقابل چشم میلیون‌ها نفر از وضعیت خانوادگی‌شان گفتند، دوباره خیلی‌ها یادشان افتاد که موضوع خشونت خانگی و البته خشونت علیه زنان خیلی بیشتر از اینکه فکرش را بکنیم جدی است...

ماجرای عجیب عادی‌سازی خشونت/ زنی که ۲۷ بار اقدام به‌جدایی کرد، اما نتوانست!

سلامت نیوز:چند روز پیش که به لطف یا عبارت دقیق‌تر کم‌لطفی برنامه‌ی «فرمول یک»، خانواده‌ای در تلویزیون حاضر شدند و در مقابل چشم میلیون‌ها نفر از وضعیت خانوادگی‌شان گفتند، دوباره خیلی‌ها یادشان افتاد که موضوع خشونت خانگی و البته خشونت علیه زنان خیلی بیشتر از اینکه فکرش را بکنیم جدی است...

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه سازندگی، ماجرایی که هیچ حمایت چشمگیری از آن نمی‌شود، بعد از چند سال هنوز لایحه منع خشونت علیه زنان تکلیفش مشخص نشده و بدتر از همه این موضوع در صداوسیمای ملی عادی جلوه داده می‌شود. هر چند که مرد خانواده تاکید کرد بعد از طلاق به همسرش گفته پشیمان است و با این قول زندگی دوباره شروع شده است اما صرف مانور  روی ماجرای خشونت‌های پی‌در‌پی مردی علیه همسرش و بی‌نتیجه بودن اقدام برای رهایی از این خشونت‌ها از سوی زن با جنجال‌های رسانه‌ای همراه شده است اما چرا این زن ۲۷ بار اقدام به طلاق کرد و نتوانست؟

ماجرای عجیب عادی‌سازی خشونت!
اولین‌بار نیست که برنامه‌ی فرمول یک، برنامه‌هایی تولید می‌کند که واکنش‌های زیادی را به همراه دارد. چند روز پیش هم این اتفاق افتاد و یک خانواده مهمان این برنامه بودند که قصه‌ی زندگی‌شان برای خیلی‌ها عجیب بود. زن بارها و بارها از همسرش کتک خورده بود و طی بیست سال زندگی مشترک ۲۷ بار برای جدایی اقدام کرده بود. اما حالا در مقابل چشم میلیون‌ها نفر نشسته بودند و از زندگی مشترکشان می‌گفتند؛ غم‌انگیزتر از همه در مقابل چشمان فرزندانشان.

افتخار به این بود که به هر قیمتی هم شده کانون خانواده را حفظ کرده‌اند و شاهکار زندگی‌شان هم اینکه هنوز با هم زندگی میکنند. هرچند که تلاش برای حفظ زندگی مشترک، به خودی خود، امری قابل ستایش است، اما اینکه زنی از همسرش کتک بخورد و برای نجات خودش، ناکام بماند، بحث قابل‌تاملی بود. قابل حدس بود که گفت‌وگو درباره‌ی این ماجرا آن هم در یک برنامه‌ی تلویزیونی جنجالی شود. خیلی‌ها به آن انتقاد کردند و فصل مشترک همه‌ی منتقدان هم یک چیز بود: «این برنامه ترویج رسمی خشونت علیه زنان است.» عادی‌سازی اتفاقی که زندگی خیلی را سیاه کرده، کسانی که صدایشان به جایی نمی‌رسد. آن هم در شرایطی که لایحه‌ی منع خشونت علیه زنان بعد از گذشت بیش از شش سال هنوز راه به جایی نبرده و ضرورت پرداختن به آن جدی گرفته نمی‌شود.

علاوه بر اعتراض بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی برخی از مسئولان دولتی هم به آن واکنش نشان دادند. معصومه ابتکار، معاون رئیس‌جمهوری در امور زنان در کانال تلگرامی خود نوشت: «در شرایط تلاش برای تقویت و تحکیم بنیاد خانواده، این مصاحبه چه معنایی دارد؟ زنی که بعد از ٢٧ بار درخواست طلاق به خاطر کتک خوردن از همسر، توانست به زندگی مشترک ادامه دهد! تصویر این چنینی زندگی مشترک را برای تشویق جوانان به‌ویژه دختران به ازدواج، ارائه می‌دهید؟ یا طرح این الگوها برای عادی جلوه دادن خشونت علیه زنان است؟»

دو روز پیش هم ابتکار در نشست شورای اداری استان کرمانشاه از این ماجرا یاد کرد و کار رسانه‌ی ملی را یک خطای بزرگ دانست: «انتظار نمی‌رفت در یک برنامه پربیننده رسانه ملی، میهمان برنامه اعلام کند همسر خود را ۲۷ مرتبه به حدی کتک زده که به پزشکی قانونی مراجعه کرده و کارشان تا آستانه طلاق پیش رفته و این موضوع به عنوان یک اعتبار نمایش داده شود که با این وجود اینکه زندگی مشترکشان به این نقطه رسیده، ولی هنوز دارند با هم زندگی می‌کنند. باید هم با فرهنگ‌سازی و هم با قوانین به سمت مقابله با خشونت علیه زنان برویم».

سید فرید موسوی، نماینده‌ی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی هم در توئیترش به صداوسیما تاخت: «آنچه در صداوسیما در خشونت علیه زنان پخش شد، نشان از فقدان نظارت جدی بر سازمانی دارد که بودجه را می‌بلعد و بی‌هیچ اصولی، بنیان‌های خانواده و اخلاق را به سخره می‌گیرد. برخورد با این بی‌اخلاقی و عذرخواهی از مردم به‌ویژه زنان، اولین گام برای ترمیم وجدان زخمی جامعه است».

ماجرا همین‌جا تمام نشد. دیروز پروانه مافی، رئیس فراکسیون خانواده مجلس به علی‌عسگری، رئیس صداوسیما نامه‌ای نوشت که در بخش‌هایی از آن آمده است: «پخش گفت‌وگویی از شبکه یک رسانه «ملی» در (برنامه فرمول یک) از یک زن و شوهر جوان پیرامون کشمکش یک خانواده برای طلاق آن هم در حضور فرزندان دختر، در تداوم تولیدات گذشته، به ظاهر حکایت از طراحی سناریویی می‌کند که قصد دارد به عادی‌سازی خشونت علیه زنان در خانواده بپردازد که ارائه مجوز نسبت به پخش چنین برنامه‌ای آن هم از شبکه یک صداوسیمای ملی نه تنها موجب تاسف و تامل شد بلکه ابهامات و سوالاتی را به اذهان جامعه متبادر ساخت، که انتظار می‌رود آن مقام مسئول با رویکردی شفاف و به دور از حاشیه بدان‌ها پاسخگو باشد. جای بسی تاسف است که رسانه «ملی» تضعیف نهاد خانواده را با به سخره گرفتن «خشونت علیه زنان» در دستور کار خود قرار داده است و لذا پرسش اساسی در این است که آیا هیات نظارت بر سازمان صداوسیما سیاستی برای مدیریت چنین شرایطی ندارد؟ در پایان انتظار می‌رود ضمن ارائه توضیحات شفاف نسبت به علل پخش این برنامه به جای برخورد با عوامل پخش آن به اجباری کردن آموزش‌های حقوق خانواده در سازمان صداوسیما بپردازید تا شاهد اثربخشی بر محتوای برنامه‌های تولیدی باشیم».

از کودکی باید مقابله با خشونت را آموزش دهیم
برنامه‌ی جنجالی «فرمول یک» خواسته یا ناخواسته ابعاد مختلفی از خشونت را دامن زد. از عادی‌سازی خشونت علیه زنان گرفته تا خشونت علیه کودکان که بدون هیچ حساسیتی چهره‌ی کودکان در تلویزیون نشان داده شد و آنها شاهد گفتگوی مادر و پدرشان بودند.

المیرا آقازاده، دکتری روانشناسی بالینی درباره ابعاد مختلف خشونت خانگی به‌ویژه خشونت علیه زنان به «سازندگی» می‌گوید: «آمار خشونت خانگی در ایران زیاد است؛ اگر سری به مطب‌های روانشناس‌ها بزنید این مسئله را به‌وضوح می‌بینید. با این‌حال مشکلاتی در رابطه با موضوع خشونت به‌خصوص خشونت علیه زنان وجود دارد که اولین آنها به قوانین مربوط می‌شود. اثبات آزار و خشونت در خانواده توسط قوانین خودش یک مسئله است؛ به‌ویژه خشونت‌های جنسی و کلامی که به سختی قابل اثبات است. خیلی وقت‌ها خشونت‌های متعدد به اندازه‌ای نیست که پزشکی قانونی بتواند در رابطه با آنها کاری انجام دهد، ضمن اینکه در بسیاری از موارد شخص از اینکه بخواهد به مراجع قانونی شکایت می‌ترسد. مسئله‌ی دیگر بعد فرهنگی این موضوع است. گرچه در سال‌های اخیر شاهد تغییراتی بوده‌ایم ولی همچنان زنان زیادی هستند که وابسته به همسر زندگی می‌کنند. زنان زیادی هستند که وقتی تحت خشونت قرار می‌گیرند، خانواده و پناهگاهی ندارند تا به آنها پناه ببرند. حتی خیلی وقت‌ها خانواده‌ها حرف‌ زنی را که تحت خشونت بوده باور نمی‌کنند. »

او می‌گوید: «در سرزمین ما این مسئله ریشه‌های فرهنگی دیرینه‌ای دارد، فرهنگی که سال‌ها زنان را از تحصیل و کار محروم و محدودیت‌های زیادی را به آنها اعمال کرده‌ است. زنان تحت خشونتی که در طول زندگی خود آگاهی درستی نداشته‌ و فکر می‌کنند پدر و پدربزرگشان هم مانند همسرشان بوده و اگر حالا آنها هم مانند مادر و مادربزرگشان کتک می‌خورند عجیب نیست».

آقازاده به ماجرای خانوادهای که در برنامه فرمول یک حاضر شدند، اشاره می‌کند و می‌گوید: «اگر یک نفر بارها و بارها شکایت کرده اما دوباره به زندگی مشترک برگشته، باید دید چه گذشته‌ای داشته است. ممکن است این زن، خانواده و خواهر و برادر هم داشته باشد، اما در فرهنگی بزرگ شده که شوهرش را باید هرطور که هست بپذیرد و دیگر جایی در خانواده‌ی خودش ندارد. خیلی از زن‌ها مورد خشونت‌های فیزیکی جدی هستند اما به دلیل وجود ناپدری، نامادری و یا شرایط بد اقتصادی خانواده‌شان هرگز نمی‌گویند که در چه شرایطی زندگی می‌کنند. حتی در شهری مثل تهران هم دخترانی از خانواده‌های خیلی خوب و آگاه تحت خشونت همسر هستند، اما مثلا می‌گویند پدرم پنجاه میلیون برای جهیزیه‌‌ام قرض کرده و خجالت می‌کشم برگردم به خانه‌ی پدرم و بگویم از همسرم کتک می‌خورم و می‌خواهم طلاق بگیرم! بخش دیگری از مشکلات زنان هم به نداشتن آگاهی برمی‌گردد. خیلی از آنها نمی‌دانند که می‌شود اعتراض کرد، گرچه بارها از زن‌های مختلف شنیده‌ام که می‌گویند با ۱۲۳ تماس گرفته‌اند؛ اما پاسخی که گرفته‌اند این بوده که نمی‌توانند نیرو به خانه‌ی آنها اعزام کنند یا اینکه حتما باید شاهد داشته باشند و خب خیلی‌ها هم شاهدی ندارند».

او معتقد است: «به یک فرهنگ حمایتی و همچنین به یک نهاد نظارتی جدی نیاز داریم؛ چیزی که فقدان آن به وضوح احساس می‌شود. حالا در نظر بگیرید پدر و مادری دو بچه را می‌گذارند وسط و به راحتی از طلاق و کتک و دادخواست صحبت می‌کنند و بچه‌ها شاهد این ماجرا هستند. متاسفانه این بچه‌ها بار سنگینی را تحمل کرده و می‌کنند. ما بی‌توجه به تمام این‌ها دو بچه را در چنین وضعیتی شکنجه می‌کنیم. بچه‌ها درک می‌کنند که دارند دیده می‌شود. در وجود کودکانه‌ی آنها حتما احساس خوبی نیست. همان موقع ضبط برنامه هم حداقل ۱۰ نفر ایستاده‌اند و تماشا می‌کنند. یک نقل قول روانشناسی هست که می‌گوید: شاهد یک جنایت، قربانی آن جنایت است. خیلی وقت‌ها می‌بینید که در یک خانواده بچه‌ای شرورتر است و دائم کتک می‌خورد، با این‌حال حالش خوب است، در حالی‌که خواهر یا برادر درس‌خوان و آرام او افسرده است چون شاهد کتک خوردن یک بچه‌ی دیگر بوده. بچه‌های این خانواده هم همین‌طور هستند. شاید پدر هرگز دست روی آنها بلند نکرده باشد اما شاهد یک جنایت، شاهد یک ظلم بوده‌اند».

او به نکته‌ی دیگری هم اشاره می‌کند: «کسی که کتک می‌زند، بیمار است و تکلیفش مشخص است، اما زنی که کتک می‌خورد را باید جدی گرفت. او بیشتر به کمک و درمان نیاز دارد. یک انسان سالم تحقیر، ظلم و خشونت را تحمل نمی‌کند، بنابراین اگر شرایط فرهنگی، خانوادگی و اقتصادی زن در شرایط نسبتا نرمالی باشد و با این حال این خشونت را بپذیرد، نیاز به درمان جدی دارد. قطعا این فرد گره‌های روانی دارد که از بچگی با آنها بزرگ شده است. شخصیت وابسته‌ای دارد، ترس‌های مختلفی دارد، کمبود اعتماد به نفس دارد، با دیگران مقایسه شده است، احساس کم‌ارزش بودن می‌کند، از بچگی احساس می‌کند خواستنی نیست و در دنیا تنها همین یک شوهر است که او را می‌خواهد. برای همین فکر می‌کند به هر قیمتی شده باید او را حفظ کند چون کس دیگری او را دوست ندارد. البته مردهایی هم هستند که از طرف همسرشان تحت خشونت‌های فیزیکی هستند و حتی شکایت هم کرده‌اند. 

راهکارها چیست؟
این روانشناس برای بهبود این وضعیت، آموزش را اولین قدم می‌داند: «از کودکی باید به افراد در مورد شخصیت و زندگی سالم آموزش داد. باید بچه‌هایی که در مدارس مشکلاتی دارند، شناخته شوند. این درحالی است که در خیلی از مدارس وجود روانشناس جدی گرفته نمی‌شود؛ آن را امری پرهزینه دانسته یا برخی هم اختیارات روانشناس را محدود میکنند، روانشناس را به یک خبرچین تقلیل می‌دهند که هرچه از بچه‌ها می‌شنوند به اولیای مدرسه منتقل کنند. من بارها از بچه‌ها شنیده‌ام که می‌گویند به روانشناس مدرسه اعتماد ندارند و برای همین به او مراجعه نمی‌کنند. این درحالی است که در مدرسه باید بنیان شخصیت سالم گذاشته ‌شود، حقوق یک انسان به دانش‌آموزان آموزش داده شود، در مدرسه باید یاد بگیرند که در مقابل ظلم بایستند. بعد از آموزش و پرورش، رادیو و تلویزیون و سایر رسانه‌ها رسالت سنگینی دارند در حالی که در عمل اتفاق برعکسی می‌افتد. یک برنامه تلویزیونی که میلیون‌ها بیننده دارد چنین کاری می‌کند، خیلی از زن‌ها هم با دیدن این برنامه باور می‌کنند که ظلمی که به آنها می‌شود عادی است. متاسفانه ما در تلویزیون تیزرهایی که خشونت خانگی را منع کنند نمی‌بینیم، یا حتی آگاهی‌بخشی دیگری وجود ندارد. »

خلأ قانونی داریم؟
شیما قوشه، وکیل دادگستری در رابطه موضوع خشونت و با تاکید بر خشونت علیه زنان به «سازندگی» می‌گوید: «در خشونت خانگی معمولا غلبه با خشونت علیه زنان است. این خشونت دسته‌بندی‌های مختلفی دارد؛ خشونت جسمی، روانی یا عاطفی، جنسی، غفلت و همچنین خشونت اقتصادی. تمام این موارد در فضای خانه می‌تواند رخ دهد. معمولا این خشونت توسط مردان خانوده علیه زنان اتفاق می‌افتد؛ علیه زن، مادر، خواهر، حتی همسر سابق، قیم و یا سایر اقوام. اولین مسئله‌ای که زنان باید به آن توجه کنند این است که تمام مواردی که گفتم تحت عنوان خشونت دسته‌بندی می‌شود، حتی اگر طرف مقابل ادعا کند که زن مقصر است که او دست به چنین کاری زده، یا بگوید حواسم نبود و یا شوخی کردم و یا هر بهانه‌ی دیگری. دوم اینکه زنان باید به دنبال مقصر بیرون از خودشان باشند در حالی‌که معمولا به آنها یاد داده‌اند حتما خودشان مقصرند که مورد خشونت واقع شده‌اند؛ چه در خشونت خانگی و چه در خشونت‌های خیابانی».

او به مسئله‌ی قانون در این حوزه اشاره می‌کند: «در مورد این موضوع ما مواردی در قانون داریم اما این قانون تحت عنوان خشونت خانگی و یا خشونت علیه زنان نیست. هر کسی، زن، مرد، آشنا یا غریبه اگر به دیگری خشونتی وارد کند، چه خشونت جسمی باشد، چه تهدید روانی و یا آزار جنسی، قانون‌گذار مواردی را برای آن پیش‌بینی کرده است اما ما نیازمند قانون مشخصی هستیم، آن هم به این دلیل که دایره‌ی شمول این موارد زیاد است. در حالی‌که در قانون اساسی، عرف و سنت ما خانه و خانواده‌ اهمیت زیادی دارد. تصور ما این است که خانه باید امن باشد و اگر هرجایی مورد خشونت واقع شویم، می‌توانیم به خانه پناه ببریم، بنابراین از این منظر خلاء قانونی داریم».

قوشه با اشاره‌ به برنامه‌ی تلویزیونی فرمول یک می‌گوید: «جرائم به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ جرائمی که قابل گذشتند و شاکی خصوصی دارند. دوم جرائمی که قابل گذشت نیستند و اگر شاکی خصوصی هم نداشته باشند، همچنان باید توسط دادستان به آن رسیدگی شود چون اخلاق عمومی جامعه را جریحه‌دار کرده است. بازخوردهایی که از این برنامه دیده‌ایم بیشتر منفی بوده، سطحی و عادی نشان دادن این موضوع وجدان عمومی جامعه را درگیر کرده و فکر می‌کنم اگر حسن‌نیتی پشت این ماجرا باشد، دادستان می‌تواند عوامل مختلف این برنامه را مورد پیگیری قرار دهد».


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha