یک خبرگزاری در ترکیه اخیراً مطلبی با مضمون پاسخ علمی درخصوص سدهای ترکیه و تأثیر آن بر ایجاد آلودگی هوا، طوفان‌های شن و ریزگردها منتشر کرده است.

 خشک شدن «فرات» به تغییر اقلیم در «زاگرس» انجامید

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،در این مطلب طوفان‌های بسیار مخرب و مشکل‌زای گردوخاک در آسیای جنوب‌غربی و بویژه بین‌النهرین و زاگرس را بدون ارتباط با سدهای دجله و فرات ‌دانسته و آن را به تغییر کاربری اراضی کشاورزی و رها شدن زمین‌های زراعی ارتباط داده است. البته این موضوع دارای جوانب مختلف و گسترده هواشناسی، آب‌شناسی و زمین‌شناسی و نیز حقوقی است.

بنابراین این نوشته مختصر تنها فتح بابی است بر اثبات این موضوع که اتفاقاً سدهای بسته شده روی فرات و سپس دجله دارای نقش اساسی و اصلی در ایجاد این بلای نحس و آزاردهنده و بسیار مضر نه تنها برای ده‌ها میلیون ساکن بین النهرین و زاگرس بلکه برای کل زیست‌بوم منطقه است.


طوفان‌های گردوخاک به مثابه پدیده‌ای نوظهور متعاقب احداث سدهای ترکیه


در 20سال اخیر ساکنان صفحات غرب و جنوب‌غرب ایران به‌تدریج شاهد پدیده‌ای بی‌سابقه شدند که در رسانه‌ها نام ریزگرد را به خود گرفت. ورود گاه به گاه حجم عظیمی از گرد و خاک از خارج از کشور به هوای پاک منطقه به حدی است که مانع رسیدن تابش خورشید به سطح زمین گشته و تنفس را دشوار می‌کند. همچنین دید افقی را از حد طبیعی آن که 10هزار متر و بیشتر است به کمتر از 100 متر و حتی 50 متر می‌رساند. این شرایط هوا را که اصلی‌ترین ماده حیاتی تمام جانداران است، سخت آلوده و غیرقابل استفاده کرده و می‌کند.


چرا این پدیده خطرناک مورد اهمال دولت‌های 20سال اخیر قرار گرفت؟


این پدیده از همان شروع با تصاویر ماهواره‌ای قابل رصد بود و هواشناسان به‌خوبی منشأ کانون‌های فورانی و بحرانی آن را در بستر خشک شده فرات مشاهده می‌کردند اما به‌دلیل نوسان وقوع آن در ماه‌های سال و نیز کم و زیاد شدن وقوع آن در دوره‌های مرطوب و خشک هوا، همواره دولتمردان امیدوار می‌شدند که مشکل خودبه‌خود حل شود و مردم نیز در مشغولیت روزمره معمولاً فراموش می‌کردند که این پدیده نحس به ویژگی هوای منطقه تبدیل می‌شود.

همچنین فناوری‌های روز موجود در سامانه جهانی هواشناسی و نیز اطلاعات بلندمدت ایستگاه‌های هواشناسی هم منشأ و هم جدید بودن این پدیده را تأیید می‌کند. نتیجه آنکه گردوخاک فورانی و بحران‌زا برای مردم سوریه، عراق و ایران از کانون‌های اطراف فرات برمی‌خیزد، کانون‌های دیگری هم وجود دارند اما بحران‌ساز نیستند.


شرح مختصر این بلای زیست محیطی نوظهور


وجود حد معینی از ذرات جامد به‌صورت معلق در هوای زمین امری عادی است و اصولاً در غیاب وجود این ذرات ابری شکل نمی‌گیرد. تراکم این ذرات در حد طبیعی آن و برای تمام جانداران زمین قابل تحمل است (بین صفر تا 100در شاخص بین‌المللی AQ) اما این متغیر اگر از عدد 100فراتر رود به‌تدریج شرایط ناسالم و خطرناکی را ایجاد می‌کند که کیفیت تنفس و لاجرم زندگی را کاهش می‌دهد.

در شرایط بروز این گرد و خاک‌ها این شاخص همواره از مرز بسیار خطرناک فراتر می‌رود، باید یادآور شد که در مناطقی از سیاره زمین به‌دلیل سازوکار کلان گردش عمومی اتمسفر و خشکی و گستردگی بیابان‌ها و زمین‌های بدون پوشش میزان ذرات معلق در جو آن نواحی به‌صورت سنتی از بازه طبیعی خود فراتر رفته که با نام کمربند جهانی گردوغبار (Global Dust Belt) در علوم مربوط به زمین شهرت دارد.

در آسیا و آفریقا این کمربند ضمن عبور از صحرای بزرگ آفریقا وارد شبه جزیره عربستان شده و ضمن عبور از اطراف خلیج فارس در بخش‌هایی از آسیای میانه و چین ادامه می‌یابد که اغلب خالی از سکنه است. این کمربند نه از روی عراق و نه از روی غرب ایران هیچگاه عبور نکرده است. آمار بلندمدت مربوط به میزان دید افقی ایستگاه‌های هواشناسی منطقه که در سازمان جهانی هواشناسی WMO و سازمان جهانی هوانوردی ICAO موجود است مؤید نوظهور بودن این پدیده شوم در منطقه ما است. شکی وجود ندارد که این پدیده در 20سال اخیر در منطقه و متعاقب سدهای ایجاد شده در ترکیه در 2دهه پایانی قرن بیستم ایجاد شد. اینجا مجال و قرار بر اثبات جزئیات این موضوع نیست اما در اثبات کلی موضوع به ذکر عناوینی در حوصله این یادداشت اکتفا می‌شود.


شبکه رودخانه‌های مهم منطقه شامل دجله و فرات و کرخه و کارون عمدتاً به‌دلیل بارندگی‌های ناشی از جبهه‌های جوی بارشی هستند که خود ماحصل شکل خاص دشت سوریه و عراق در کنار سلسله جبال زاگرس و فلات آناتولی است. این ویژگی طبیعی بر توده هواهای جنوبی و غربی بر آمده از اقیانوس هند و دریای مدیترانه کنشی فعال داشته و منجر به منطقه جبهه‌زایی در شمال عراق می‌شود که بارندگی‌های ناشی از این جبهه‌ها حوضه‌های آبریز این رودخانه‌ها را تغذیه و تأمین می‌کند. بنابراین زیست‌بوم منطقه وسیع آسیای جنوب‌غربی و بویژه زاگرس و بین‌النهرین زیست‌بومی یکپارچه و غیرقابل انفکاک است.

این نکته ثابت می‌کند که به‌رغم نداشتن مرز مشترک بین ایران و فرات درنتیجه این یکپارچگی زیست‌بوم منطقه چگونه با تغییر رفتار یک عنصر مهم چون فرات رفتار سایر عناصر سامانه و از جمله تعادل هزاران ساله خاک و باد و آب و نیز اقلیم منطقه دچار تغییر می‌شود. باید توجه داشت که سیلاب‌های خیزشی فرات تا قبل از دهه 80قرن گذشته میلادی هر ساله در ماه‌های آوریل و مه (اواسط فروردین تا اواسط خرداد) در مقیاس چند هزار مترمکعب در ثانیه بخش وسیعی از اطراف بستر خود را در سطح هزاران هزار هکتار زیر آب می‌برد و سبب مرطوب شدن گستره عظیمی از خاک سوریه و عراق می‌شد. همچنین این خیزش‌های بهاری هم سفره‌های زیرزمینی منطقه را تغذیه کرده و هم آب مورد نیاز تعداد بی‌شماری مرداب و تالاب و حورهای عراق و سوریه را تأمین می‌کرد، این سازوکار توسط دجله هم کم و بیش در مقیاس کمتری نسبت به فرات صورت می‌گرفت.


تغییر اقلیم در زاگرس


اما تغییر در رفتار این رودخانه‌ها نوعی تغییر اقلیم در زاگرس را سبب شده است. زیرا عبور جریانات غربی شرق سو در طول 2ماهه پایانی بهار از روی خاک مرطوب عراق به تشکیل ابر در لبه غربی فلات ایران و بارش‌های همرفتی بهاره تبدیل می‌شد. پس از مهار سیلاب‌ها با ساخت این سدها و قطع این سازوکار، عملاً بادهای غربی برآمده از دشت عراق حاوی رطوبت لازم نیستند.

اخیراً زمین‌های آبرفتی که طی هزاران سال بستر سیلاب‌های فرات و دجله بودند به‌دلیل خشک شدن و لم‌یزرع شدن، ساختار طبیعی خود را از دست داده و تبدیل به اقیانوسی از خاک نرم سبک‌دانه‌ای شده‌اند که به محض ایجاد ناپایداری جوی بر این گستره‌ها، حجم عظیمی از آن خاک نرم آبرفتی به هوا بلند می‌شود که در محل تشکیل این طوفان‌ها دید افقی صفر گزارش می‌شود، یعنی هوا تاریک می‌شود. این پدیده از شروع قرن بیست و یکم و با تأخیر چند ساله پس از ورشکسته شدن ساختار کشاورزی هزاران ساله بومیان منطقه تشدید شد.

محدوده‌ای که در ادبیات دینی منطقه به بهشت عدن شهرت یافته بود عملاً به جهنمی برای تشکیل گردوخاک تبدیل شده است. این مطلب را هم می‌توان از روی سابقه تصاویر ماهواره‌ای اثبات کرد و هم اطلاعات دید افقی موجود در آمار بلندمدت ایستگاه‌های منطقه، حتی حافظه تاریخی بیشتر ساکنین 40سال به بالای منطقه هم تأیید خواهند کرد که این طوفان‌ها تنها پس از احداث سدهای ترکیه شروع شده‌اند.


نقش شبه‌قاره‌ای دجله و فرات


هر کشوری مجاز است روی رودخانه‌های جاری در کشورخود سد ببندد اما لازمه احداث هر سدی رعایت قیود برآمده از مطالعات زیست‌محیطی آن سد در سرتاسر حوضه پایین‌دست آن تا مدخل ریزش به دریاهای آزاد است. به‌نظر می‌رسد که مطالعات زیست‌محیطی برای سدهای ترکیه برای برآورد کل تبعات منفی آنها در خارج از مرزهای ترکیه یا صورت نگرفته یا به آن اعتنا نشده است. رودخانه‌هایی مانند دجله و فرات دارای وزن و نقش شبه‌قاره‌ای هستند و روا نیست تبعات منفی تغییر رفتار آنها برای همسایگان دور و نزدیک نادیده گرفته شود.

تنها راه خلاصی از این معضل شوم و مردم‌آزار، هماهنگی برادرانه دولت‌های مستقر در این زیست‌بوم مشترک و یکپارچه است. در واقع با قبول بازبینی تبعات منفی این سدها و اهتمام برای حل آن و از جمله تأمین حقابه‌های سیلابی دشت‌های عراق و سوریه از طرف ترکیه، عراق و سوریه در فرات و ایران و ترکیه در دجله است.

تبعات منفی این سدها حتی در بیرون از مرزهای ترکیه بتدریج دامن خود آن کشور را هم خواهد گرفت کمااینکه در هفته دوم خرداد ماه سیر حرکت چند فوران گرد و خاک فراتی به سمت شمال و ترکیه رفت. نکته آخر آنکه بهتر است همه کشورها به بازنگری زیست‌محیطی همه سدهای خود پرداخته و با رعایت قیود زیست‌محیطی کفران نعمت نکرده و موهبت الهی هوای پاک را پاس بدارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha