اغلب داوطلبان اهدای خون، یدطولایی در این زمینه دارند و سال‌هاست با اعلام هر فراخوان خودشان را به مراکز و پایگاه‌های انتقال خون می‌رسانند. از حوادث بزرگی مثل زلزله و واژگونی قطار و اتوبوس گرفته تا فرو ریختن ساختمان و … که شهرهای خاص، نیاز فوری به خون پیدا می‌کنند.

داوطلبان از تجربه‌های اهدای خون می‌گویند؛ ما زندگی می‌بخشیم

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند،اهداکنندگان خون در هلال‌احمر، از بین اعضای داوطلب، خیران، جوانان و البته امدادگرانی هستند که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم با فعالیت‌های بشردوستی و امدادرسانی در ارتباطند. به‌خصوص امدادگرانی که در صحنه حوادث، بعد از فعالیت‌های سخت‌ونفسگیر و انتقال مجروحان به مراکز درمانی، به این افراد خون خود را هم اهدا می‌کنند.

 «بهروز سیف‌الهی»، مربی تیم‌های آنست است و عضو تیم واکنش‌سریع استان یزد. زمینه آشنایی‌اش با هلال‌احمر به فعالیت‌های مادرش به‌عنوان مربی برمی‌گردد و البت زمانی که در نوجوانی والیبال بازی می‌کرد و هلال‌احمر یزد هم تیم والیبال داشت.

در یکی از همین برنامه‌های ورزشی هلال‌احمر هم بود که با برنامه اهدای خون شهرستان مهریز آشنا شد و همانجا به همراه داوطلبان این شهرستان در صف اهدای خون ایستاد. بعد که به یزد برگشت همین رویه را ادامه داد و حداقل سالی سه بار اهدای خون را در برنامه‌های خود گذاشت.

این امدادگر 30 ساله که برادرش هم عضو تیم واکنش‌سریع استان یزد است و اهداکننده خون، می‌گوید: «مادرم مشوق بزرگی برای ما بود تا به فعالیت در هلال‌احمر بپردازیم. با اینکه چندسال است بازنشسته شده، هنوز هم دلش برای هلال‌احمر تنگ می‌شود و اگر برای ماموریتی اعزام شوم، جزئیات آن را برای مادر تعریف می‌کنم.»

ضرورت اهدای خون و مراقبت از بانک خون را وقتی احساس کرده بود که به‌عنوان امدادگر، در حوادث بزرگ حضور پیدا کرد. «علی سیف‌الهی» برادر کوچک‌تر بهروز هم می‌گوید: «چندسال پیش ساعات پایانی شب بود که از مرکز انتقال خون با ما تماس گرفتند.

یک کودک سرطانی نیاز فوری به خون داشت و گروه خونی‌اش به ما می‌خورد. من و پدرم راهی مرکز انتقال خون شدیم. من خون اهدا کردم و پدرم پلاکت. می‌دانم که بسیاری از امدادگران تجربه این را دارند که بعد از تحویل مصدومان حادثه به مرکز درمانی، از کمبود خون مطلع می‌شوند و همانجا بعد از یک ماموریت نفسگیر، داوطلبانه خون خود را اهدا می‌کنند تا خطر از مصدومان حادثه‌دیده دور شود.»

من 5 نفرم

ماجرا از روزی شروع شد که مادر خانواده «حاجی‌آقا بابایی» به دلیل بیماری نیاز به مراقبت پیدا کرده بود. «فخری» و دختر دیگر این خانواده تصمیم گرفته بودند برای آموزش کمک‌های اولیه سری به هلال‌احمر بزنند تا بتوانند کارهای اولیه مراقبت از مادر را برعهده بگیرند.

کار به آموزش‌های عمومی و تخصصی رسید و این دو خواهر خیلی زود پای دو برادر و پدرشان را هم به هلال‌احمر باز کردند. فخری می‌گوید: «یادم است که پدر و مادرم در زمان کودکی ما، به‌صورت مستمر اهدای خون می‌کردند، اما این موضوع در ذهن من در زمان کودکی و نوجوانی کمی ترسناک بود. تااینکه در سال‌های گذشته مرسوم شد مردم در شب‌های احیا اهدای خون کنند.»

اولین بار پای فخری و خواهر و برادرانش در همین شب‌های قدر به مرکز اهدای خون باز شد. خیلی زود دوباره به سراغ اهدای داوطلبانه خون رفتند و این روند را ادامه‌دار کردند.

فخری می‌گوید: «وقتی به دلیل کم شدن ذخیره خون فراخوان می‌زنند یا تماس می‌گیرند، می‌دانند که من یک‌نفر نیستم و 5 نفرم؛ همیشه من و اعضای خانواده به همراه هم به پایگاه انتقال خون می‌رویم. آنجا دیگر من،  خواهر، برادران و پدرم را می‌شناسند.» دو عروسی که تازه به جمع خانواده اضافه شده‌اند هم این روزها به صف اهداکنندگان خون اضافه شده‌اند.

برادران فخری حالا عضو تیم واکنش‌سریع استان کرمان هم  هستند و هرگاه حادثه بزرگی در کشور رخ می‌دهد یا استان‌های معین نیاز به حضورشان دارند، حداقل یکی از اعضای این خانواده درگیر امداد و ماموریت هلال‌احمر است. فخری می‌گوید: «آن روز که برای آموزش کمک‌های اولیه به هلال‌احمر رفتیم فکرش را هم نمی‌کردیم که 11 سال بعد ارتباط ما با فعالیت‌های داوطلبانه در هلال‌احمر اینقدر گسترده‌ شود.»

سفر به‌خاطر اهدای خون

بادرود، شهری که «مرتضی معماری» در آن زندگی می‌کرد مرکز انتقال خون نداشت. اهداکنندگان خون باید برای هر بار خون‌دادن خودشان را به شهر کاشان که 70 کیلومتر با آنها فاصله داشت، می‌رفتند.

درخواست‌های مکرر اهداکنندگان خون باعث شد تا سازمان انتقال خون مرکزی در بادرود دایر کنند. معماری که از امدادگران دارای درجه ایثار استان اصفهان است، می‌گوید: «بعد از مدتی فعالیت، مرکز انتقال خون تعطیل شد.

چون در منطقه گرمسیری هستیم و انتقال واحدهای خون دریافت‌شده به مرکز، با مشکل مواجه می‌شد.» از استقبال اهالی بادرود از مرکز انتقال خون این شهرستان می‌گوید که همیشه مملو از جمعیت بود: «افراد زیادی به پایگاه می‌آمدند. جمعیت آنقدر زیاد می‌شد که اعلام می‌کردند کیسه خون‌گیری تمام شده و … .»

یک‌سال‌ونیم است که این مرکز تعطیل شده و معماری برای اهدای خون، خودش را به کاشان می‌رساند. او می‌گوید: «گاهی به همراه تعدادی دیگر از داوطلبان اهدای خون، به کاشان می‌رویم صرفا برای اینکه خون اهدا کنیم.» و از تجربه برادر امدادگرش می‌گوید که سر صحنه تصادف اتوبوس، به‌دلیل تعداد بالای مجروحان به بیمارستان رفته تا خون اهدا کند.

اهدای خون بعد از عملیات کوهستان

«معین خواجوی» و پدرش با گروه خونی اُ منفی، با هر اعلام و فراخوان هلال‌احمر خراسان جنوبی برای اهدای خون خودشان را به پایگاه‌ها می‌رسانند. این امدادگر هلال‌احمر می‌گوید: «به‌دلیل کمبود نسبی خون اُ منفی، من و پدرم سعی می‌کنیم دفعات بیشتری اهدای خون کنیم. به‌خصوص زمانی که حادثه‌ای بزرگ رخ می‌دهد یا ایامی که می‌دانیم با کمبود ذخیره خون مواجه هستیم.»هر 3 ماه یک بار خودش را به مرکز انتقال خون می‌رساند. همچنین وقت‌هایی که به دلیل اعلام فوری یک بیمار، در هر ساعت از شبانه‌روز خودش را به مرکز اعلام‌شده می‌رساند.

او که عضو تیم واکنش‌سریع استان خراسان‌جنوبی است، می‌گوید: «برای عملیات نجات کوهنوردان به منطقه صعب‌العبور رفته بودیم. عملیات سخت و دشواری بود و بسیار خسته از آن برگشتیم. صبح همان روز فراخوان اهدای خون را اعلام کردند چون بانک خون در وضعیت خوبی قرار نداشت. بااینکه از نظر جسمی بسیار خسته بودم، اما همه توانم را جمع کردم و خودم را به مرکز اهدای خون رساندم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha