سلامت نیوز : حنیف رضا گلزار پژوهشگر، کنشگر مدنی و کارشناس ارشد خاک وآب، در یادداشتی اختصاصی برای سلامت نیوز یادداشتی تحقیقاتی درباره وگنیسم و سیر تحولات آن از ابتدا تا امروز پرداخته است که در 3 بخش منتشر خواهد شد.

کُنشی بر مدار " همزادپنداری احساسی"، "فلسفه اخلاق در محیط زیست" یا "ضرورتی علمی – منطقی"؟

به گزارش سلامت نیوز گلزار در این یادداشت نوشت:« گیاهخواری یا "وِگانیسم" پدیده نوینی نیست و دست کم در تاریخ ایرانِ دوران ساسانی، دگراندیشانی چون "مانی" و پس از او "مزدک" و پیروانشان از گوشت جانوران پرهیز داشتند. در گنجینه سراسر فرزانش "شاهنامه" نیز از خوردن گوشت به نام "هنجاری پلید" یاد شده که «اهریمن» بدکُنش، این روش ناشایست را نخستین بار به «آژی دهاک» بدگوهر و دارنده «ده لغزش بزرگ» آموخت.

بر بنیاد نگاه فردوسی در شاهنامه، «تا پیش از بنیان این کژی، مردمان تنها از گیاهان و رستنی ها می خوردند»؛

جز از رستنی ها نخوردند چیز/ زِ هرچ از زمین سر برآورد نیز

پس اهریمن بدکنش رای کرد/ به دل کشتن جانور جای کرد

زِ هر گونه از مرغ و از چارپای/ خورش کرد و آورد یک یک به جای

گروهی چنین می پندارند که واژه و پنداره وِگان(Vegan) یا "گیاهخوار" نخستین بار در سال ۱۹۴۴ از سوی "دونالد واتسون" ساخته و پرداخته شد، ولی باید نویسنده شناخته شده ایرانی "صادق هدایت" که کتاب «فواید گیاهخواری» را در سن 25 سالگی و در سال 1306 خورشیدی برابر با 1927 میلادی نگاشته بود، پیشاهنگ "پرهیز از گوشتخواری" و "پناه بر گیاهخواری" در دوران نوین برشمرد.

به هر روی، چند سالی است که با گسترش نگرانی ها و دیدگاه های محیط زیستی در سراسر جهان، پُرسمان "گیاهخواری" یا "وِگانیسم" و پرهیز از گوشتخواری در جایگاه یکی از روش های استوار بر شیوه زیستنِ "طبیعت گرایانه" از سوی پیروان این شیوه کنشگری شناسانده می شود.

این گروه دامنه گسترده ای از هم وندان خود را با نگرش های گوناگون داراست. شماری از گیاهخواران این شیوه را تنها در راستای "سلامت" خود، هدف گذاری می کنند. گروهی دیگر با "دلسوزی و مهرورزی" برخاسته از "دریافتِ همزادپنداری" در برابر جانوران، "گیاهخواری" را بر می گزینند و گروه بسیار کوچکتری هم به این پُرسمان درجایگاه "ضرورتی علمی" بر بنیاد "دانش محیط زیست" و با هدف رهایی زمینِ گرفتار و در بند نابسامانی های زیستی می نگرند.

بی گمان یادآوری این نکته هم بایسته است که "وِگانیسم" با "وِجِتِریَنیسم" ناهمگون و ناهمسان است و این دو واژه و روش نباید یکسان و همسان نگریسته شوند. "وِگان" ها گروهی هستند که بهره‌ گیری از جانوران را نپذیرفته و هیچ روش استفاده ای از جانوران یا پیکر و اندام آنها – برای نمونه ساختن و فرآوری و کاربرد فرآورده های چرمی- را نیز برنمی تابند. در برابر این گروه، "وِجِتِریَن" ها یا همان "گیاه‌ خواران" تلاش می کنند تا تنها کشتار جانوران را کاهش دهند. از این روی "وِجِتِریَن ها" در برابر "وگان" ها کمتر سخت گیر هستند.

برای نمونه گروهی از "گیاه خواران" که از آنها با نام Lacto-ovo-vegetaria نام برده می شود، تنها از کاربرد گوشت و ماهی خودداری می کنند؛ ولی فرآورده های شیری و تخم مرغ از سبد خوراک آنها سِتُرده نمی شود. گروهی دیگر به نام Ovo-vegetarian تنها به خوردن تخم مرغ بسنده کرده و Lacto-vegetarian ها نیز تنها کاربرد فرآورده های شیری را روا می دانند. در برابر این سه زیر گروه از "وِجِتِریَن" ها، Pescatarian ها هستند که خوردن ماهی و دیگر فرآورده های خوراکی دریایی را بر می تابند، از این روی از این گروه با نام «نیمه گیاهخواران» نیز نام می برند.

پیش از وارد شدن به هدف این نوشتار که رهیافتی بر این بنیان است که "آیا باید کاربرد یا خوردن گوشت و فرآورده های دامی را بر بنیان "همزادپنداری انسانی"، "فلسفه اخلاق" یا "ضرورتی منطقی – علمی"، کاهش داده یا از سبد خوراک خود بزداییم"، بایسته است تا کمی به "گوشت" و نقش آن در پدیدار شدن "گونه ویرانگری" به نام "انسان خردمند/هوشمند" بپردازیم و به این پرسش پاسخ دهیم که خردمندی یا هوشمندی انسانی که امروز کاربرد گوشت و فرآورده های آن را برنمی تابد، چگونه به دست آمده است؟

گوشتخواری، پیش زمینه و گام نخست فرگشت انسان خردمند

این جستار را با این پرسش آغاز می کنیم و آن اینکه آیا ساختار فیزیولوژیکی و آناتومیکی انسان، او را زیست مندی گوشتخوار یا گیاهخوار می داند؟

برای پاسخ به این پرسش راه های گوناگونی هست که یکی از آنها کاوش در ساختار و شکل شناسی دندان های گونه انسان است. سنجش سطح دندان های گونه انسان در روند دیرپای فرگشت نشان می دهد که سطح دندان های گونه ما از 478 میلی متر مربع در گونه "انسان ابزارمند با گذشت زمان و پیمودن شاه راه فرگشت به 377 میلی متر مربع در گونه انسان "راست قامت کاهش یافت(Ungar, 2007) و دندان ها کوچک و تیز شده، ویژگی مناسب برای گیاه خواری را از دست دادند.(Ungar, 2007)

ولی کاهش سطح دندان ها همه ی دگرگونی رخ داده میان این دوگونه از جنس انسان نبود. همگام با کاهش سطح دندان ها، اندازه دندان ها نیز کوچک تر و همچنین سطح آنها تیزتر شد. (وکیلی 1394) کاسته شدن از اندازه دندان ها هماهنگ با بلند شدن قد و درشت شدن پیکر "انسان راست قامت" روی داد و این نشانگر دستیابی گونه راست قامت به خوراک پرکالری و پربازده و نشانی بر گوشتخوار شدن این گونه بوده است. (وکیلی 1394) ولی چنین نبود که این سه ویژگی که در برگیرنده کاهش سطح، کوچک ترشدن و تیز شدن دندان های گونه راست قامت بوده، انسان را از "گیاه خواری" به سوی "گوشتخواری" رهنمون شده باشد.

کند و کاو و ریشه یابی درست تر شاید این باشد که همگام با افزایش جایگاه گوشت در سبد خوراک انسانِ گیاهخوار، ساختار، شکل، اندازه و سطح دندان ها در مسیر دیرپای فرگشت با این دگرسانیِ آرام از گیاهخواری به گوشتخواری، "سازگار" شد. افزون بر این، الگوی وازدن چَمین در گونه انسان هم بیشتر همانند این روش در جانوران گوشتخوار است تا گیاه خواران. به بیان دیگر اندازه چَمین اندک، بدبو و سرشار از ریزجانداران بیماری زاست. با در نظر داشتن این الگو، همچنان هم رایی در میان دانشمندان درباره رژیم خوراکی انسان گشوده نشده و بسیاری از دانشمندان انسان را نه "گیاهخوار" و نه "گوشتخوار"، بلکه گونه ای "همه چیزخوار می شناسند.

گوشتخوار شدن گونه ما نخستین جهش برای بزرگ شدن و رشد مغز آدمی بود؛ چرا که انسان را از بُنمایه ها و سرچشمه های ماده و انرژی برتر برخوردار و زمینه را برای آفرینش و گسترش "خرد/هوش" فراهم ساخت. ولی این جهش نخست برای بزرگ شدن مغز را نباید همه این پیشامد و رخداد پنداشت. همزمان با گوشتخواری و بزرگ شدن مغز، پدیده دیگری هم در مغز رخ داد و آن چیزی نبود مگر افزایش توان "تحلیل".

گیاهخواران برای دست یافتن به خوراک نیاز به "تحلیل" های پیچیده ای ندارند، چرا که برای دستیابی به خوراک، خود را به خوراک که همان رستنی ها می باشد نزدیک می کنند و این کار را با جابجایی پیاپی و یکسره در یک روز و یا کوچ های دور و دراز با دگرگونی موسم انجام می دهند. ولی گوشتخواران برای شکاری پیروزمندانه نیاز به "تحلیل" های پیچیده ای از چگونگی کنش و واکنش های شکار دارند(وکیلی 1394) و بر این بنیاد، گوشتخواران دارای مغزی بی کم و کاست تر و دارای توان "تحلیل" بیشتر هستند. با این نگرش - چه وِگان ها و گیاهخواران خوششان بیاید یا نیاید - ، می توان دریافت که گوشتخواری، پیش زمینه و یا به بیان دیگر "گام نخست" خردمند شدن جنس انسان بوده است. "خردمندی" ای که تا امروز جز "بردگی" و "گرفتاری" گونه انسانِ در بندِ "ساخته ها" و "پرداخته ها"ی خود و بی گمان نابودی زمین و دیگر زیستمندان آن، دستاورد دیگری نداشت. درباره گام دوم به سوی خردمندیِ گونه انسان که بدون بزرگنمایی باید از آن به نام "جهش به سوی خردمندی" یادکنیم در بخش های پیش رو بازگویی خواهیم داشت.

"انقلابِ آشپزی" تنها انقلاب بدون خونریزی در تاریخ!

آنگاه که از انقلاب های بزرگ تاریخ یاد می کنیم، بی درنگ به یاد «انقلاب کشاورزی» و پس از آن «انقلاب صنعتی» خواهیم افتاد. لیبرال ها با شنیدن واژه انقلاب به یاد انقلاب فرانسه و کمونسیت ها هم به یاد انقلاب سرخ می افتند. ولی این ها همه، انقلاب هایی که گونه ما در پایه ریزی آن نقش آفرینی کرده و با پی ریزی آشوب و ناهماهنگی در طبیعت یا کاربست خشونت در ساختار های مدنی، آنها را به پیش برد نیست.

راستینگی تاریخ این است که نخستین و بلکه پرارج ترین انقلاب راهبری شده از سوی انسان، نه از سوی "انسان های خردمند" بلکه از جانب "انسان های غیر خردمند" رخ داد و در پی آن انسان غیر خردمند به سوی خردمندی پیشرفت. این بی گمان بزرگترین انقلاب جنس انسان در روی کره زمین بود. این انقلاب که سرآغاز، بنمایه و مادر همه انقلاب های دیگر است چیزی نبود مگر، "انقلاب آشپزی"! انقلابی که دستاورد و فرجام آن یعنی "کباب" بزرگترین و بنیادی ترین گام را برای فرآهم ساختن انرژی بیش از 85 میلیارد نورون سازنده مغز انسان غیر خردمند و زمینه سازی برای گام نهادن او به دوران خردمندی را فراهم ساخت. به بیان دیگر دوران خردمندی انسان به شیوه دردناک و ناامیدکننده ای با "شکم" و نیازهای این اندام در هم تنیده شد. اگر "گوشتخواری" را گام نخست جنس انسان به سوی خردمندی بدانیم، بی گمان "پخته خواری" گام دوم و به فرجام رساننده این گذرگاه دیرپا بود.

این یادداشت ادامه دارد ...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha