زنان بنیان خانواده و جوامع را تشکیل می دهند و بهنگام وقوع موقعیت های اضطراری، سهم مشارکت های مهم آنها، حتی حیاتی تر شده و در مقابل خانواده خود مسوولیت پذیرتر می شوند اما در هنگام بحران ها، اغلب نقاط قوت و آسیب پذیری آنان، نادیده گرفته می شود.

زنان آسیب پذیرترین گروه های اجتماعی در سوانح طبیعی

بلایای طبیعی یک نگرانی جهانی است که به کرات در تمام دنیا روی داده و انسانهای زیادی را متأثر می نماید و همراه با جابه جایی، مرگ و آسیب تعدادی زیادی از افراد می باشد. کشور ما نیز در زمره ده کشور آسیب پذیر دنیا از نظر سوانح طبیعی است، مرکز پژوهشی اپیدمولوژی سوانح، وابسته به سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۰، ۴۰ نوع سوانح طبیعی را شناسایی کرد که در ایران از بین این حوادث و سوانح، ۳۰ مورد قابل شناسایی است.

آمارهای موجود در خصوص تلفات و خسارات ناشی از وقوع حوادث طبیعی در طی سالها نیز نشان دهنده این امر است. از بین حوادث طبیعی، سیل، بزرگ ترین و مهم ترین بحران اقلیمی است که خسارت فراوانی به جامعه انسانی و محیط زیست او وارد می سازد و به عنوان یکی از مهمترین بلایای طبیعی در کـشور مـا مطـرح می باشد. صرف نظر از اینکه چه عواملی منجر به وقوع سیل به ویژه در کشور ما می گردد، آنچه که حائز اهمیت است، تأثیر طولانی مدت این حوادث می باشد که در مدت زمان کوتاه بر روی زندگی افراد می گذارد.

معمولاً مناطقی که درگیر حوادث طبیعی می گردند پیامدهای اجتماعی، روانی و اقتصادی شامل همه افراد می گردند اما زنان (به ویژه زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست) در کنار کودکان، سالمندان و بزرگسالان وابسته، آسیب پذیرترین گروه های اجتماعی از سوانح طبیعی اند. معمولاً زنان بعد از سیل و دیگر حوادث، مسئولیت مراقبت، نگهداری و حمایت از دیگران به ویژه کودکان را نیز بر عهده دارند و به نیازهای دیگران قبل از نیازهای خود توجه می کنند. حتی در خانواده هایی که کم و بیش سالم مانده اند، حجم کار زنان پس از فاجعه افزایش می یابد و شرایط کار خانه داری بسیار سختتر از قبل می شود، دلداری سایر بازماندگان حادثه، الزام حضور در محل زندگی در اغلب ساعات روز، داشتن وظایفی روزمره زنانه چون پخت و پز و نظافت در کنار انجام کارهایی دیگر در کنار مردان، استرس بیشتری برایشان ایجاد نموده و شرایط سخت تری را به ویژه در اسکان های موقت تجربه می کنند.

زنان آسیب پذیرترین گروه های اجتماعی در سوانح طبیعی

همین مسئله موجب اُفت سلامتی و وضعیت عاطفی روانی آنها می شود (مطالعات متعدد بیانگر آن است که زنان و دختران بیش از مردان و پسران از اختلالات عاطفی و استرس های روانی رنج می برند). از آیتم های دیگر به خطر افتادن امنیت اجتماعی زنان می توان به بی سرپرستی، مشکلات بهداشتی، عدم تأمین منابع مالی و بی خانمانی، قرار گرفتن در معرض سوء استفاده های جنسی، نداشتن امنیت در اسکان های موقت ، ترس از تنها ماندن و … پس از سوانح اشاره نمود.

از دیدگاه نظریه برساخت گرایی اجتماعی نکته مهم در بافت سوانح برای زنان، مسئولیت سنگین مراقبت هم در داخل خانواده و هم در سازمان های پاسخگوست. تحقیقات نشان می دهد زنان به سبب طیفی از عوامل که بیانگر روندهای بنیادین اجتماعی است، مستعد آسیب اند. ممکن است جنسیت، به خودی خود آسیب پذیری خاصی ایجاد نکند، اما این روندهای بنیادین اجتماعی و آن ساختارهای مشکل دار گذشته موجب آسیب پذیری خاص این گروه می شود.

فرصتهای نابرابر شغلی و دسترسی نابرابر به اعتبارات و پشتوانه های اقتصادی نیز دامن گیر آنان است. از این رو لازم است تا دست اندرکاران و برنامه ریزان مدیریت بحران، تیم های امدادی به نیازهای زنان توجه نمایند. می توان این نیازها را بر اساس اولویت بندی تقسیم بندی کرد، نیازهای زنان در حین سوانح طبیعی مانند پوشش زنان، نیازهای بهداشتی عمومی زنان، نیازهای آرایشی و بهداشتی فردی، نیازهای مادران باردار و شیرده، نیازهای مختلف عاطفی و روحی مانند اعتماد به نفس، ایجاد مکان های امن و … و در سطح کلان تر توجه به نیازهای مانند مسکن، اشتغال، درآمد زندگی و … است.

به طور کلی می توان گفت زنان بنیان خانواده و جوامع را تشکیل می دهند و بهنگام وقوع موقعیت های اضطراری، سهم مشارکت های مهم آنها، حتی حیاتی تر شده و در مقابل خانواده خود مسوولیت پذیرتر می شوند اما در هنگام بحران ها، اغلب نقاط قوت و آسیب پذیری آنان، نادیده گرفته می شود. عدم دسترسی گروههای آسیب پذیر به خدمات می تواند آنها را در معرض صدمات جبران ناپذیری قرار دهد، از این رو هرگونه ناکارآمدی در عرصه خدمات ممکن است نسل های آینده را نیز به خطر اندازد.

بنابراین نظام حمایت اجتماعی- روانی نقش فوق العاده مهمی در محافظت از افراد در مقابل بلایا و به طورکلی اثرات آن دارد. حمایتهای اجتماعی مناسب از این گروه و آگاهی از شیوه های مناسب مقابله با بحران می تواند باعث کاهش آسیبهای ناشی از وقوع بحران گردد. بر این اساس شناخت نیازها، توانمندیها و تفاوتهای قشرهای مختلف جامعه باید در برنامه ریزیها و تصمیم گیریهای مدیریت بحران مورد توجه خاص قرار گیرد. مطالعات انجام شده در ارتباط با زنان و سوانح طبیعی در ۱۴۱ کشور جهان توسط اریک پترسون نشان می دهد که تفاوتهای فیزیکی به عنوان یکی از مهمترین عوامل در آسیب پذیری زنان در بحرانهای طبیعی در کشورها نقش دارد.

از سویی، یکی از اثرگذارترین راهکارهای برطرف نمودن مشکلات افراد سیل دیده به ویژه زنان، استفاده از ظرفیت خود آنها و مشارکت دادن در امور است. توجه به حضور مؤثر زنان و ایفای نقشهای مختلف در زمان بعد از وقوع حادثه در حوادثهای گذشته در ایران و جهان می تواند گویای حضور مؤثر زنان در کاهش آسیبهای ناشی از حوادث باشد. بررسی زلزله های ۱۳۶۹ منجیل-رودبار، ۱۹۹۸ ارمنستان، بیانگر این نکته است که زنان می توانند در ایجاد فرهنگ ایمنی در جامعه فعالیتهای پیشگیرانه و ضروری پس از بحرانهای طبیعی به ویژه سیل نقشهای مهمی را ایفا نمایند.

مهار کامل مخاطرات و از آن جمله سیل و زلزله، امکان پذیر نیست. بلکه، تنها می توان با مدیریت مناسب آن ها، خسارت را به حداقل رساند. مدیریت مخاطرات طبیعی (سیل یا زلزله)، با تکیه به رویکرد اجتماع محور (مشارکتی)، بر این باور است که بایستی جمعیت محلی آسیب دیده به عنوان افرادی که توانایی عمل و مشارکت دارند مدنظر قرار گیرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha