به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، تصور اینکه یک مرکز حامی زنان و دختران از دست برود، سخت است، بنابراین صبر تنها راه سر در آوردن از قصه بود بدون آنکه در شرایط حال حاضر، ماجرا پیچیدهتر شود. در نهایت چند روز پیش بازرسها از تهران به ارومیه رفتند و پس از بررسی پروندهها به این نتیجه رسیدند که فعالیت خانه امن از سر گرفته شود. حالا آنطور که فاطمه باباخانی میگوید مرکز دوباره از دوشنبه ۱۷ اردیبهشت هفته گذشته فعال شده است و زنان خدمتگیرنده به مرکز بازگشتهاند و چراغ پناهگاه روشن است.
خانه امن مهر شمس آفرید در شهر ارومیه که با هدف بالا بردن کیفیت زندگی زنان، کاهش خشونت، مهارتآموزی و حرفهآموزی، آموزش مهارتهای زندگی به زنان و دختران خشونت دیده راهاندازی شده بود، هشتم اردیبهشت پس از حضور چند تن از کارشناسان بهزیستی استان، موقتا تعطیل شد. البته در آن روز برخوردها به قدری عجیب بود که از آن تحت عنوان تلاش بهزیستی برای تعطیلی مرکز یاد شد.
مدیر موسسه هم در شبکه ایکس نوشت: «پناهگاه عزیزتر از جانمان، خانه امن غیردولتی مهر شمس آفرید با بدترین شکل ممکن، تعطیل شد!» یکی، دو روز پیش از این اتفاق، چندین صفحه ناشناس در ایکس با انتشار برخی توییتهای مدیر این موسسه، منابع مالی و فعالیتهای این مرکز را مورد تردید قرار داده بودند اما آنطور که مدیرعامل موسسه مهر شمسآفرید میگوید؛ طبق بررسیهای کارشناسی بهزیستی و آنچه به آنها اعلام شده، شفافیت مالی و عملکردی مرکز محرز است و رفتار مسوولان بهزیستی در تخلیه مرکز از زنان خشونت دیده به دلیل تهدیدهای احتمالی و گلایهمندی نزدیکان یکی از مراجعان خانه امن بوده است: «مراجعان ما از مناطق مختلف و با شرایط خاص هستند که در آنها بحث خانوادهها و طایفهها اغلب حساسیتبرانگیز است.
وقتی هم که دختر، همسر یا مادری ساکن خانه امن میشود بیشتر خانوادهها نگاه خوبی به این مساله ندارند در حالی که عامل صدمه به این فرد برخی از اعضای همان خانواده بوده است. متاسفانه در برخی موارد اعضای خانوادهها بهطور آشکار تهدید میکنند و احتمال صدمه وجود دارد. در مورد اخیر هم یکی از همین افراد، بابت حضور همسرش در مرکز ما، نزد بهزیستی شاکی شده بود اگر چه شکایت او قانونی نبود ولی بهزیستی به سبب تامین امنیت زنان به سرعت برای جابهجایی آنها به اورژانس اجتماعی اقدام کرد.
این کار کاملا روال و روند قانونی بوده است و هیچ کس نمیتواند به اجبار همسر یا دخترش را از مرکز ببرد، چون حضور تمام زنان در این خانهها طی یک روند قانونی با دستور قضایی انجام میشود در حالی که در برخی موارد که خشونت شدید است، قاضی حتی اجازه ملاقات خانواده با زن را هم نمیدهد. در این مورد هم نزدیکان خدمتگیرنده (زن ساکن خانه امن) خیلی برای ترخیص زن عجله داشت و گویا از این بابت شاکی شده بودند. ما بارها در موارد اینچنینی حتی از سوی خانوادهها تهدید شدیم، تهدیدهای کم اثر و بعضا جدی.
اولویت اول ما امنیت جانی زنان و کودکان مراجعهکننده است. بارها شاهد این بودیم که حتی پدر خانواده برای اینکه آسیبی به دختر جوانش وارد نشود، از اورژانس اجتماعی و خانه امن کمک خواسته؛ با مرور زمان و میانجیگری خطر رفع شده و بعد از مدتی فرد خدمتگیرنده در امنیت کامل و با رضایت خود و دستور قاضی، به منزل و نزد خانوادهاش بازگشته است. میتوان گفت در برخی موارد با همکاری و مساعدت خوب و فعال خانوادهها و در برخی موارد با تهدید و عدم همکاری روبهرو هستیم.»
خانوادهها خیلی سخت اعتماد میکنند
طبق تجربهای که او در این سالها در مواجهه با مراجعان و خانوادههایشان داشته است، در بیشتر موارد خانوادهها خیلی سخت اعتماد میکنند و تماسهای نخست با آنها بهشدت دشوار است، چراکه به تصورشان، خانه امن و افرادی که در آنجا مشغول هستند، دشمن خانوادهاند.«فکر میکنند قصد داریم آبروی آنها را ببریم یا اقدامی علیه آنها انجام دهیم در صورتی که تمام اقدامات ما قانونی و طبق نظر فردی است که به او پناه دادهایم.
در این میان هم البته برخی در برابر مرکز، رفتارهای سلیقهای داشتند در حالی که ما انتظار داریم که برخوردها در یک نهاد دولتی و سازمانی شخصی نباشد و همه چیز طبق نظر کارشناسی بررسی شود. خوشبختانه بازرسهای سازمان بهزستی و حتی کارشناسان دفتر امور زنان بهزیستی کشور نیز در این چند روز اخیر پروسه اقدامات و عملکرد و پروندهها را بررسی کردند. میزان توانمندسازی شغلی و ایجاد فضای امن خانوادگی و تخصص کافی نیروهای مرکز از اولویتهای اصلی این بررسیها در تمام دوره عملکردی مراکز به حساب میآید.
طبق نظر کارشناس مسوول ما در بهزیستی و همچنین بر اساس پروتکلهای موجود، مواجهه با خانوادهها باید خیلی آرام اتفاق بیفتد و آنها را متقاعد کنیم و در جلسات مشاوره مشارکت دهیم و در صورت لزوم مهارتهای لازم برای حل مساله و ایجاد فضای امن خانوادگی را آموزش دهیم. حتی اگر لازم باشد قضات محترم نیز جلسات مشاوره و بررسی موضوع اختلاف و وقوع خشونت را با طرفین طرح میکنند و در مورد شرح وظایف خانه امن صحبت میکنند تا احتمال بروز هر تهدید و آسیبی را کاهش دهند.»
در چارچوب قانون و پروتکلهای موجود پیش میرویم
وقتی حکم قضایی در میان است، افراد چگونه میتوانند چنین تهدیدات جدی را مطرح کنند؟ فاطمه باباخانی در پاسخ به این سوال میگوید: «در مورد افرادی که برای حمایت به خانه امن ارجاع داده میشوند، مساله اصلی بروز خشونت خانگی از سوی نزدیکان است. بعضا با بدرفتاریها و خشونت بسیار جدی و بعضا با تهدیدها و در برخی موارد با بیپناهی و عدم حمایت خانوادگی روبهرو هستیم. در نهایت اسکان طبق صلاحدید و نظر قاضی، با صدور دستور قضایی و با کمک پلیس و اورژانس اجتماعی انجام میگیرد.
اغلب اولیهترین واکنش خانوادهها تهدید یا اصرار به برگرداندن فرد به خانه است، چون هیچ تعریف و شناختی از مرکز و خانه امن ندارند. فکر میکنند میخواهیم علیه آنها، اقدامی انجام دهیم در صورتی که ما تلاش میکنیم اگر فرد مهارت ندارد به او آموزش بدهیم و سازش ایجاد کنیم. در مواردی هم که شرایط خطرناک است؛ شخص سوء مصرف جدی مواد دارد یا در وضعیت پایدار ناامنی است با دستور قضایی کمک میکنیم تا زن مستقل شود ولی موضوع اصلی این است که وضعیت، درست مدیریت شود نه اینکه رفتار هیجانی صورت بگیرد و فعالیت ما را متوقف کنند.
دوست داریم خانواده این زنان و دختران هم با ما بهتر از این باشند، چراکه دلسوزانه و بدون منت و توقع، به صورت داوطلبانه، در کنار آن فرد هستیم تا مشکل رفع شود. توقع داریم که ما را فردی معتمد بدانند و اگر آسیبی زدهاند، خود را اصلاح کنند نه اینکه انگشت اتهام را به سمت ما بگیرند و شرایط را برای ما سخت کنند. در حال حاضر دو نفر از همکاران به خاطر همین تهدیدات، واقعا احساس نگرانی جدی دارند و من به تک تک اعضای تیم تخصصی حق میدهم که چنین نگرانیهایی داشته باشند.»
او تعطیلی مرکز در روزهای نخست را اینطور توضیح میدهد: «گفتند باید زنان و دختران را خیلی سریع جابهجا کنیم، بدون لغو مجوز یا پروانه فعالیت، فقط اقدام به جابهجایی افراد کردند. البته یقینا چالشهایی وجود دارد. رویکرد نهاد دولتی و یک سازمان مردمی میتواند تفاوتهایی داشته باشد.
من یک فعال مدنی هستم و قطعا خوانش من از یک مساله با خوانش ایشان متفاوت است ولی نکته مهم اینکه مسوولان اگر ما را نقد میکنند باید سازنده و نسبت به کیفیت عملکرد ما باشد تا روز به روز بتوان کار حرفهایتری در حوزه زنان و خانواده انجام داد. علاوه بر اینکه خشونت یک بحث جهانی است، آموزش کم و عدم آگاهی و عدم مجهز بودن افراد به مهارتهای زندگی و حقوق و تکالیف خود بر آن دامن میزند.
حتما نظرات و نگاههای مختلفی نسبت به این کار هست ولی ما در چارچوب قانون و پروتکلهای موجود پیش میرویم و میدانیم که چقدر اثربخش بودیم و با افزایش مهارت خانوادهها سعی کردیم فضا را امنتر کنیم.» این حقوقدان درباره مسائل مالی و نحوه تامین مرکز هم توضیح میدهد: «ما با کمکهای مردمی و مشارکت هیات امنا و دوستان دغدغهمندمان کار را پیش میبریم؛ همچون سایر موسسات مردمنهاد پروسه سالانه اظهارنامه مالیاتی و بررسی مالی، ارایه اسناد مالی و هزینهکرد به بهزیستی انجام میشود.
در مورد شفافیت عملکردی نیز همین پروسه از سوی کارشناسان بهزیستی طی میشود؛ بررسی پروندهها، پیگیریهای پس از ترخیص و مهارتآموزی و ایجاد اشتغال در فضای سالم همه و همه به صورت سانتیمتری گزارش داده و در پرونده درج میشود. به گمانم افراد زیادی به سبب شانه خالی کردن از مسوولیت فردی اجتماعی تصور دقیقی از فعالیت اجتماعی یا فعالیت داوطلبانه ندارند و ممکن است خوانش سلیقهای بر اساس منفعت مالی و غیره داشته باشند. خوشبختانه در نهایت بهزیستی همه پروندهها را به صورت دقیق بررسی کرد، در نهایت اعلام شد که عملکرد کارشناسان و تیم ما منطبق بر پروتکل بوده و هیچ کوتاهی و قصوری وجود نداشته است، بنابراین اعلام کردند که مرکز میتواند دوباره شروع به فعالیت کند.»
گفتوگو کلید طلایی است
اینکه خانه امن مهرشمس آفرید که از ابتدای سال ۱۴۰۰ تاکنون چند مراجع داشته، چندین نفر را ترخیص کرده، هماکنون چند نفر در این مرکز حضور دارند و قصه مراجعان چیست، سوالاتی است که فاطمه باباخانی به آنها پاسخی نمیدهد و لابد محدودیتهایی در این زمینه وجود دارد ولی میگوید: «مراجعهکنندهای داشتیم که اتفاقا در خانه به عنوان فرزند پسر خانواده بدرفتاریهای زیادی با اعضا خانواده داشت. به نظر میرسید که همه اطرافیان این فرد، به سبب قلدریهایش، از او حساب میبرند.
اما رویکرد و رفتار ما خالی از ترس و فقط بر اساس احترام متقابل برای مشارکت ایشان در جلسات بود. کاملا میشد تفاوت رفتاری را در ایشان از مکالمه اول تا چند ماه بعد و مراجعات حضوری دید. درباره مهارتهای کنترل خشم و لزوم ایجاد شبکه حمایتی خانواده جلسات متعددی با ایشان داشتیم که خوشبختانه خیلی خوب پیش رفت.
نکتهای که او بارها در جلسات گفت؛ این بود که بخشی از رفتارهایش، ناشی از حرف و حدیث مردم و فشار روانی بوده و عمیقا بابت بدرفتاری نسبت به نزدیکانش ناراحت است. پدر و مادر فهیمی هم داشت که همراهی زیادی کردند و همچنین خواهر بزرگتر که تا حدودی ترس خود را کنار گذاشته بود و میتوان گفت که بازگرداندن آنها به زندگی، یک کار جمعی بود.
این خانواده جزو پروندههای بسیار موفقی بود که ما درخشش محبت و سازگاری را در آنها دیدیم. درخشش تغییر مثبت و گفتوگو کلید طلایی این اتفاق بود. الان شکل دیگری از زندگی در آن خانه جاری است و ارتباط مدل دیگری شده است. چند وقت قبل هم برای بازدید به منزل آنها رفتیم هیچ کس آن همه تغییر را باور نمیکرد، چراکه برکت و شادی به زندگیشان بازگشته بود و این یقینا با مداخله مثبت تیم تخصصی مرکز و سوق دادن خانواده به سمت رشد و گفتوگو پدید آمده بود.
در بسیاری از موارد خشونت، وقتی خانوادهها را پای میز مذاکره نشاندیم، جواب گرفتیم و البته خیلی جاها هم جواب نگرفتیم و مقاومت به قدری زیاد بود که حتی پاسخ تلفن ما را نمیدادند و هنوز هم پاسخ نمیدهند تا آنها را دعوت کنیم و با قاضی گفتوگو کنند. غیر از آن چیزی که خود به آن اعتقاد دارند، چیز دیگری را قبول ندارند و هر جایی که هم بتوانند تهدید میکنند و چالش ایجاد میکنند و شاید حتی همان روزهای اول بروند شکایت کنند و بگویند دختر ما را به زور نگه داشتهاید. ولی در کل اگر موردی باشد که احتمال صدمه به مجموعه ما و افراد بالا باشد، به اورژانس اجتماعی ارجاع میدهیم چون آنجا فضای امنتری دارد.»
حضور مسوولان، جلوی یک فاجعه در اهواز را گرفت
فاطمه باباخانی از نوجوانی با کار در نشریات محلی ارومیه با فضا و خبرهای اجتماعی، خشونت خانگی و مقولهای تحت عنوان تجاوز آشنا شد؛ خبرهایی که او را از دنیای کودکی و نوجوانی به جهان دیگری پرتاب کرد. آن زمان این آسیبها و شنیدن و نوشتن از آنها برایش وحشتناک بود؛ موضوعاتی که در نهایت او را به سمت رشته حقوق در دانشگاه برد تا شاید از این طریق بتواند بر توقف چرخه خشونتهای خانگی اثرگذار باشد.
همان دوران هم در دانشگاه حلقه کوچکی با عنوان گروه حامی فروغ داشت که در کنار سایر همکلاسیها و دوستان برای بازگشت دختران به تحصیل یا مشاوره زنان زندانی و فرزندانشان حمایتها و کارهای داوطلبانه انجام میداد تا سال ۹۹ که تصمیم گرفت در ارومیه خانه امنی راهاندازی کند. از بهزیستی و سایر نهادهای مربوطه مجوزهای لازم را دریافت کرد و حمایت و کارآفرینی زنان آغاز شد. خانواده را که تا آن زمان نگران شرایط و آینده کاری او بودند نیز با خود همراه کرد و حتی همسر نیز به عنوان یکی از حامیان اصلی همچنان همراه او است.
در مدت این سه سال کیسها و رفتارهای گوناگونی را دیده است و حالا در توضیح بیشتر از مقاومتها و افراد مختلف میگوید: «اگر بدانیم که فرد از دستور قضایی حساب میبرد در دفتر مرکزی جلسات مشاوره برگزار میکنیم و بعد از جلسات، وضعیت را برای دادستان و شعبه گزارش میدهیم و آخرین مرحله سازش و ترخیص بر اساس نظر قاضی انجام میشود. در همه موارد توانستیم دستور قاضی را بگیریم و فرد به خانه امن ارجاع داده شده است، اصلا فرد رها نمیشود.
یک موردی در اهواز داشتیم و در آنجا هم با معاون امور زنان دادگستری استان صحبت کردیم و شبانه اورژانس اجتماعی، پلیس و نماینده استان به محل رفتند و توانستند جلوی یک فاجعه را بگیرند و دختر نوجوان را که تحت خشونت جدی از سوی خانواده بود را نجات دهند. در این مسیر بعضی مرتکبین خشونت به قدری معقول به نظر میرسند که هیچ کس باورش نمیشود که رفتار خشونتآمیز وجود داشته باشد. به هر حال مستندات قضایی برای دادگاه خیلی مهم است بعضا مستندات کافی برای ارجاع به پزشکی قانونی وجود دارد در برخی موارد نه؛ ولی با این همه به هیچوجه اظهارات و نگرانی مراجعهکننده نادیده گرفته نمیشود.»
دستگاه قضایی درباره تجاوز حساسیت بیشتری دارد
یکی از موارد ارجاع به خانههای امن زنان و دخترانی هستند که در خانه یا در میان اعضای فامیل و نزدیکان، تحت خشونتهای جنسی، تجاوز یا حتی بارداری از سوی نزدیکان قرار گرفتهاند؛ مواردی که به گفته این حقوقدان از سوی دستگاه قضایی حساسیت بیشتری نسبت به آنها وجود دارد و در این صور ت حتی به راحتی، اجازه ملاقات فرد داده نمیشود: «در مورد مراجعهکنندگانی که مورد خشونت جنسی قرار گرفتهاند متاسفانه ایرادی که در فرهنگ عامه ما وجود دارد، این است که قربانی، مجرم تلقی میشود و اصلا بزهدیدگی او مدنظر قرار نمیگیرد و او را یک بزهکار به حساب میآورند.
مثلا میگویند حتما خودت کاری کردی، رفتاری داشتی یا مشارکت داشتی که اینطور شد. فشار نزدیکان و فامیل باعث میشود که خانواده تصمیمهای غیرعقلانی بگیرند و همین سبب بروز رفتارهای خودسرانه میشود. ما محدودیتی برای حمایت از این افراد نداریم. هر جا که قاضی تشخیص دهد خانه امن برای حفظ امنیت فرد مناسب است ما پروسه پذیرش را طی میکنیم و شروع به ارایه خدمت میکنیم. البته تا به حال در میان مراجعین تجاوز از سمت پدر و برادر نداشتیم ولی به هر حال حمایتها با قاطعیت ادامه دارد.
در این میان سن فرد و میزان تواناییهای او بسیار مهم است و اینکه آیا توان مستقل شدن، کمک گرفتن از نهادی دیگر یا شروع یک کسب و کار را دارد یا خیر. تلاش میکنیم شبکه حمایتی خانواده را تقویت کنیم؛ مثلا خاله یا عمویی که در شهری دیگر است و برای حمایت و مراقبت داوطلب میشود و به نوعی نظر مساعد خانواده را جلب میکند یا همه فامیل از وی حرف شنوی دارند و وی میانجیگری میکند.
همه اینها منوط به نظر و تصمیمگیریهای فردی است که به ما پناه آورده است و اجباری در این باره نداریم به حمایت ادامه میدهیم تا بتواند مستقل شود یا در یک شبکه حمایتی قرار بگیرد. بعضی خانوادهها هم اول وارد میدان نمیشوند ولی بعد از چند ماه مثلا برادر شرایط و مستندات را میبیند و درک میکند که خواهرش نیاز به حمایت دارد. علاوه بر خانه امن، برخی افراد روزانه به مرکز ما مراجعه میکنند آنها هم روایتهای مشابهی دارند ولی تا حدودی میتوانند از خود مراقبت کنند، بنابراین نیاز فوری به خانه ندارند و ترجیح میدهند به مرور از رابطه پرخطر بیرون بیایند یا آن را مدیریت کنند.
در آن بخش هم جلوی فرار بسیاری از دختران از خانه را گرفتیم و حتی برخی که ترک تحصیل کرده بودند خوشبختانه به مدرسه برگشتند و فرصت این را پیدا کردند که به دانشگاه بروند و افرادی هم افکار خودکشی و خودسوزی داشتند که سعی کردیم رویکرد آنها را تغییر دهیم. و میتوانم بگویم که قطعا موفق بودیم. زنانی که ترس و اضطراب را رها کردند، راههای جدیدی برای بهبود روابط خانوادگیشان یا مستقل بودن را پیدا کردند، دیگر اعضا خانواده را با خود همراه کردند یا سقف امنی برای فرزندانشان ساختند، روی پای خود ایستادند و تلاش کردند که فرزندانشان دچار تجربه زیسته آنها نشود. این یک موفقیت و دستاورد عظیم برای ماست. خانوادههایی که از نو ساخته شدند یا زنانی که خود محکم ایستادند و رها شدن یا ازدواج مجدد همسرشان یا مسائل دیگر، مانع از ایستادگی آنها نشد.»
باباخانی معتقد است که خانههای امن غیردولتی و دولتی فضای امنی برای بازسازی و ترمیم خانوادههای آسیب دیده است. او میگوید که حالا بعضا مردان خانوادهها با او تماس میگیرند و در روزهایی که مناسبت خاصی هست، ابراز قدردانی میکنند: «از همکاران تشکر میکنند یا شاهد رشد کودکان این خانوادهها یا رشد زنان در موقعیتهای شغلی که با مسوولیت زیاد پیشرفت قابل توجهی داشتهاند، هستیم.
خانههای امن، پناهگاه ایمنی برای کسانی است که در یک لحظه و زمان خاص، هیچ پناهی ندارند؛ شاید مرور زمان باعث تغییر باور و رفتار خیلیها نسبت به آنها شود، ولی در آن لحظه تنها پناهگاه امنی است که وجود دارد. وقتی زخم خشم به مرور زمان خوب شد میتوان درباره مهارتهای رفتاری و گفتاری حرف زد. یقینا برخی موارد را نه با گفتوگو، نه با دستور قضایی و نه هیچ رویکرد دیگری نمیتوان حل کرد، ولی ما تلاش خودمان را میکنیم.»
خشونت علیه زنان در ایران و جهان
خشونت علیه زنان همواره در تمام جهان وجود داشته است اگر چه در برخی نقاط دنیا با وضع قوانین سعی در بالا بردن قدرت زنان در برابر زور و خشونت مردان و در نتیحه کاهش آن داشتهاند، هنوز هستند کشورهایی مانند افغانستان که در راس آن طالبان با اعمال خشونتهای سیستماتیک، سعی در عقب راندن زنان از عرصه زندگی و اجتماع را دارند.
گزارش ۲۰۲۳ زنان سازمان ملل نشان میدهد که سالانه ۲۴۵ میلیون زن و دختر همچنان با خشونت فیزیکی یا جنسی از طرف همسر خود مواجه میشوند؛ در عین حال، ۸۶ درصد از زنان و دختران در کشورهایی زندگی میکنند که حمایتهای قانونی قوی در برابر خشونت ندارند یا در کشورهایی که اطلاعات در دسترس نیست و همچنین در سراسر جهان، نزدیک به ۸۹ هزار زن و دختر در سال ۲۰۲۲ بهطور عمدی کشته شدهاند که بالاترین رقم ثبت شده در ۲ دهه گذشته است.
در پژوهشی که سال 1383 مرکز امور مشارکت زنان نهاد ریاستجمهوری روی 13 هزار نفر در 28 مرکز استان کشور ایران انجام داد، میزان مرگ و میر ناشی از خشونت در زنان 15 تا 46 ساله ایران برابر با میزان مرگ و میر ناشی از سرطان گزارش شد و این در حالی است که به گفته دکتر شکوه نوابینژاد، رییس انجمن ایرانی مطالعات زنان طبق آمار کمتر از 35 درصد از خشونتهای خانگی در ایران به پلیس گزارش داده میشود و در یک تحقیق سه ماهه از 180 مورد شکایت خشونت خانگی 128 مورد حاضر به پیگرد قانونی مجرم نشدهاند.
او این آمار را آذر ماه سال ۹۴ در نشست تخصصی خشونت خانگی که در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد، هم چنین اعلام کرد و گفت: «در کشور ما بیشترین خشونت و همسرآزاری در مناطق روستایی دیده میشود، چون زنان روستایی معمولا به دلیل ناآشنایی با حقوق خود به عنوان یک زن و یک انسان برای حفظ کانون خانواده یا ترس از بیآبرویی و انگشتنما شدن تمام آزارها را تحمل میکنند.» در این میان وجود سرپناه و خانههای امن برای زنان خشونت دیده و در معرض آسیب، جهت حمایت از آنان در برابر انواع خشونتهای خانگی نقش مهمی در حفاظت از زنان، دختران و مادران امروز و آینده دارد آن هم در شرایطی که اقدامات فرهنگی در زمینه کاهش خشونت علیه زنان، هنوز کافی نیست. نگاهی به آمار قتل زنان به دست همسر یا حتی همسران سابق گویای این نکته است.
از ابتدای سال تا ۱۵ اردیبهشت فوت ۲۳ زن توسط همسرانشان در رسانهها گزارش شده و در میان آنها ۲ مورد در ارومیه به وقوع پیوسته است. در اسفندماه سال گذشته نیز شاهد کشته شدن زن جوان ارومیهای به دست همسر سابق او بودیم و چه بسا اگر این زن جوان ارومیهای که پس از چندین بار تهدید، توسط همسر سابق خود کشته شد، با صلاحدید و مصلحتاندیشی مقام قضایی یا خانواده، مدتی در خانه امن نگهداری میشد -تا به قول معروف آبها از آسیاب بیفتد- شاید حالا خون او بر زمین نمانده بود.
پژوهشها چه میگویند؟
موضوع خشونت علیه زنان در این منطقه در اسناد و پژوهشهای دانشگاهی هم دیده میشود. در مقاله پژوهشی که سال ۹۷ در فصلنامه زن و جامعه با موضوع تحلیل جامعه شناختی عوامل موثر بر خشونت خانگی علیه زنان با تمرکز بر زنان متاهل شهر ارومیه انجام شد، رابطه خطی بین متغیرهای حمایت اجتماعی، احساس امنیت، سرمایه اجتماعی و اقتدار نامشروع مرد در خانواده با خشونت علیه زنان تایید شد.
یافتههای این پژوهش نشان داد که متغیر اعمال قدرت از سوی مرد در خانواده بیشترین سهم را در تبیین متغیر خشونت علیه زنان داشته است. جامعه آماری شامل کلیه زنان متاهل 49-15 ساله شهر ارومیه در سال 1394 بودند. در نتایج بررسی توصیفی خشونت خانگی علیه زنان در شهر ارومیه نیز که سال ۸۲ توسط مرضیه عارفی در نشریه مطالعات زنان منتشر شده، نیز آمده است که زنان بین 17 تا 32 سال بیشترین میزان خشونت را تجربه میکنند (56 درصد) و 60 درصد زنانی که مورد خشونت مردان خود قرار میگیرند، دارای تحصیلات ابتدایی و 25 درصد آنان بیسواد هستند.
همچنین بیشترین میزان خشونت یعنی حدود ۵۰ درصد از نوع جسمی و فیزیکی است و سپس خشونت روانی و مالی هم به ترتیب 7/25 و 2/23 درصد است. درصد بالای خشونت به علت اعتیاد همسر ارتباط دارد و مسائل مالی - ارثی در رتبه بعدی، علت خشونت است. جمعیت مورد مطالعه این تحقیق شامل تمامی زنانی است که در فاصله زمانی فروردین 1380 تا پایان اسفند 1380 به دلیل خشونت به کلانتریهای شماره یازده و هفده شهر ارومیه (که بالاترین میزان ارجاع را داشته) مراجعه کرده و پرونده تشکیل دادهاند.
بررسی انواع خشونت شوهران علیه زنان و تاثیر عوامل مختلف در میزان بروز آنها در زنان مراجعهکننده به پزشکی قانونی شهرستان ارومیه در سال 91-90 نیز عنوان مقاله دیگری است که سال ۹۱ در مجله پزشکی قانونی ایران به چاپ رسیده است. یافتههای این پژوهش نشان داد که 3/89% زنان (268 زن از ۲۹۶ نفر) مورد خشونت فیزیکی به اشکال مختلف قرار گرفته بودند.
سیلی زدن در 78% موارد (234 زن)، خفه کردن در 57% (171 زن)، کتک زدن با وسیله در 57% موارد (212 زن)، هل دادن و پرت کردن در 7/70% موارد (212 زن)، مشت و لگد زدن در 80% موارد (240 زن) و پیچاندن دست و کشیدن مو در 65% موارد (195 زن) وجود داشته است. در این پژوهش ارتباط معنیداری بین خشونت فیزیکی با زمانی که مرد فاقد شغل ثابت است، وجود داشت. همچنین با افزایش سن مرد، خشونت جنسی بهطور معنیداری بیشتر بود. خشونت فیزیکی در زوجهایی که منزل ملکی نداشتند بهطور معنیداری بیشتر بود .
نظر شما